پایان نامه جهت دریافت کارشناسی علوم تربیتی گرایش مدیریت و برنامه ریزی آموزشی چند بخشی
مقدمه
موضوع شیوه های جلوگیری از افت تحصیلی دانشجویان و پیشرفت آموزشی آنها به منظور کاهش هزینه ها و افزایش بهره وری و کارایی نظام آموزشی در سه دهه اخیر به یکی از مهم ترین مباحث نظام آموزشی ما تبدیل شده است. به عبارتی در حال حاضر همه مسولان نظام آموزشی و بسیاری از دانشجویان گاه به نحوی با این معضل آموزشی درگیر هستند که تحقیقاتی که پژوهشگران انجام داده اند یا هم اکنون نیز انجام می دهند و بحث های فراوانی که روانشناسان، مشاوران و متخصصان تعلیم و تربیت در این راستا دارند، صرفاً به همین جهت است که شاید با شناخت مساله و کشف راه حل های اساسی ریشه این معضل برای همیشه خشکانده شود یا از بین برود. باید این مطلب مهم را در نظر داشت که جوامع پیشرفته بشری با عنایت به توسعه آموزش خود توانسته اند پله های ترقی و توسعه همه جانبه را به پیمایند.در توسعه آموزش ملاکها و فاکتورهای متعددی نقش دارند .مهمترین آن نظام ارزشیابی در آموزش می باشد .آموزش را می توان به عنوان فرایند کنش متقابل استاد و دانش آموز تعریف کرد که به موجب آن تجارب مناسب یادگیری برای رسیدن دانشجویان به هدف های آموزش فراهم می شود . در آموزش سنتی ارزشیابی به عنوان آخرین حلقه های فرایند یاددهی ،یادگیری تلقی می شود که در پایان دوره آموزشی برای جدا کردن دانشجویان با توانایی یادگیری متفاوت به کار می رفت . امروزه ارزشیابی را بخش جدایی ناپذیر فرایند یاددهی - یادگیری می داند که همراه با آموزش و در ارتباط تنگا نتگ با آن ، به گونه ای مستمر انجام می گیرد و به جای تاکید بر طبقه بندی دانشجویان و مقایسه آنان با یکدیگر ، هدایت یادگیری آنان را مرکز توجه خود قرار می دهد. تیپ شخصیتی به اشخاصی اشاره می کند که چندین صفت یا ویژگی مشترک دارند. در حالت غیر رسمی ممکن است خود شما در ارتباط با تیپ شخصیتی طبقاتی را در ذهن داشته باشید، مانند:تیپ مدیر، تیپ ورزشکار، تیپ مادرانه، تیپ سوسول و تیپ خوره ی تکنولوژی و غیره .اگر بخواهیم هر یک از این تیپ های غیر رسمی را تعریف کنیم، برای هر یک از ان ها مجموعه ای از ویژگی های متفاوت را در نظر خواهیم گرفت.در طول سالیان طولانی ، روان شناسان برای طبقه بندی شخصیت ها به انواع تیپ ها، روش های بسیاری را مطرح کرده اند . مثلا روان شناس سوئیسی کارل یونگ بر این باور بود که مردم یا درون گرا هستند و یا برون گرا. اشخاص برون گرا پررو و معاشرتی هستند و به بیرون خود توجه دارند.اما اشخاص درون گرا،خجالتی و تودار هستند. به طور کلی این طبقه بندی ها ناکافی هستند و نمی توانند تفاوت های شخصیتی را نشان بدهند. به همین دلیل درجه بندی مردم بر پایه فهرستی از ویژگی ها، در مقایسه با طبقه بندی ان ها به دو یا سه تیپ شخصیتی ، اطلاعات بیشتری را در اختیار می گذارد.همچنین یکی از متغیر های مهم در زمینه انگیزش , شخصیت فردی میباشد , شخصیت عامل مهمی در پیشرفت فرد محسوب میشود ( سید محمدی 1384)در پژوهش حاضر که رابطه بین تیپ ها شخصیتی درون گرا و برون گرا با پیشرفت تحصیلی دانشجویان مطالعه شده است.
بیان مسئله سوالهای پژوهش
از دیرباز مساله از بین بردن افت آموزش یا پیشرفت تحصیلی مورد بحث و تفحص متخصصان تعلیم و تربیت بوده و همواره در پی آن پیشنهادات، راهکارها و سیاست هایی به همین منظور وجود داشته تا بتواند جلوی این معضل فرهنگی را گرفته و استفاده بهینه از امکانات مالی و منابع محدود کشور به عمل آید تا شاید برای همیشه این مشکل اساسی آموزش زدوده شود و دیگر شاهد حیف و میل شدن بیهوده بودجه های نظام آموزشی خود نباشیم(ساعتچی،1374).
موضوع جلوگیری از افت تحصیلی یا کوشش در جهت پیشرفت تحصیلی بالنفسه از اهمیت ویژه یی برخوردار است و همواره مورد توجه تمامی مسوولان نظام آموزشی قرار گرفته است و سعی و تلاش دارد بتواند با بسیج نیروهای کارا و کارآمد سطح علمی و فرهنگی افراد را ارتقا داده و مراکز و موسسات صنعتی، علمی و تجاری جامعه را از وجود متخصصان آگاه و توانمند بهره مند سازد. از این جهت سعی و تلاش همه ما این بوده که در یاری رساندن به این هدف ارزشمند تا جایی که می توانیم در این راه خود را مسوول دانسته و تلاشی بسیار ناچیز ولو در ارایه یک راهکار کوچک انجام داده یا با یادآوری و انجام و اجرای شیوه ها و برنامه های خاص آموزشی راه رسیدن به این هدف را تسهیل بخشیم(ساعتچی،1374).
افراد دارای تیپ های شخصیتی متفاوت تجربیات و همچنین روشهای خاص خود را برای مقابله با استرس و مشکلات زندگی خود دارند افراد دارای تیپ های شخصیتی A بیشتر میل به برونگرایی و افراد دارای تیپ های B میل به درونگرایی دارند که این به نوبه خود تاثیرات فراوانی را در نحوه تحصیل فرد در دانشگاه و همچنین انگیزه پیشرفت تحصیلی وی در آن محیط را داراست.( سید محمدی 1387)بنابراین شخصیت عامل مهمی در انگیزه پیشرفت تحصیلی فرد دارد و پژوهش حاضر در صدد پاسخ گویی به این سوال است که : آیا بین تیپ شخصیت درون گرایی و برون گرایی با پیشرفت تحصیلی دانشجویان رابطه وجود دارد ؟
اهمیت و ضرورت تحقیق
یکی از بزرگترین معضلات آموزشی ، کاهش انگیزه به تحصیل می باشد ، در این میان مهمترین رسالت نظام آموزشی ، آماده دانشجویان برای کسب دانش ، مهارتهای شناختی و شغلی جهت ورود به اجتماع است جوانان دارای طبایع و استعدادهای گوناگون هستند لذا با این استعدادها شناخته شده و تقویت شوند ، تا بدین وسیله ایجاد انگیزه به تحصیل شود . بنابراین شناسائی عواملی که کاهنده انگیزه هستند ، نقش مهمی را ایفا می کند . تربیت انسانهای کارآمد در صورتی میسر است که افراد با علاقه و اشتیاق دست به انتخاب رشته بزنند و با میل و رغبت ادامه تحصیل بدهند تا به صورت افراد مفید برای اجتماع درآیند . شناسایی دلایل کاهش انگیزه به تحصیل و رفع یا کاهش این عوامل خدمت بزرگی به دانشگاه ها می باشد (روشها ، امکانات آموزشی و صلاحیت اساتید) باید بلافاصله درصدد اصلاح آن برآیند و چنانچه این عوامل خارجی باشد (شرایط اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، خانوادگی و .... ) در صورت امکان با اتخاذ تدابیر لازم تأثیر این عوامل را به حداقل خود برساند در هر صورت با شناسایی این عوامل :
1- از هدر رفتن منابع مالی جلوگیری به عمل می آید .
2- از آنجائیکه محصولات درونداد دانشگاه ها دانشجویان هستند لذا چنانچه با میل و انگیزه به تحصیل بپردازند ، رسالت آموزش که آماده کردن افراد شایسته برای ورود به اجتماع است برآورده می شود .
بطور کلی یافتههای این پژوهش می تواند برنامهریزان و مسئولین ردههای مختلف دانشگاه را یاری دهد تا به موارد فوق دسترسی یابند .
اهداف پژوهش
هدف کلی :
1- تعیین رابطه بین تیپ های شخصیتی درونگرایی و برونگرایی با پیشرفت تحصیلی دانشجویان
اهداف جزئی :
2- بررسی تعیین رابطه جنسیت بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان.
3- تعیین رابطه تیپ های شخصیتی در بین دختران و پسران
4-تعیین رابطه پیشرفت تحصیلی در بین دانشجویان مجرد و متاهل
فرضیه پژوهش
پیشرفت تحصیلی در بین تیپ های شخصیتی درونگرا و برونگرا متفاوت است.
پیشرفت تحصیلی در دانشجویان دختر و پسر ارتباط دارد.
دانشجویان پسر دارای تیپ شخصیتی برونگرا و دختران درونگرا تر هستند .
افراد مجرد از پیشرفت تحصیلی بالاتری نسبت به افراد متاهل برخوردارند.
تعاریف نظری وعملیاتی
درونگرایی و برونگرایی : نظریست که توسط کارل یونگ در سال ۱۹۲۰ ارائه شد و در آن به مسئله گرفتن انرژی انسان از دنیای بیرونش میپرداخت.بسیاری از افراد درونگرایی را همراه به سکوت و خجالت همراه میدانند در مقابل آن انسانهای برونگرا افرادی هستند که اجتماعی و شاد هستند.این نظریه بر این اصل استوار است که درونگراها انرژی خود را درون خود دریافت میکنند(ایدهها و مفاهیم را از ذهن) و برون گراها انرژی خود را از دنیای بیرون خود و در ارتباط با دیگران.
تیپ شخصیتی : شخصیت تیپ A پرانرژی، پرخاشگری، تهاجم، جاه طلبی، سخت کوشی، فعالیت زیاد، کم حوصلگی، تمایل به شرکت در فعالیت های رقابت آمیز، عهده دار بودن مشاغلی که فشار زیاد به آنان می آورد تا بیشتر تولید کنند و مسئولیت های فراوانتری را متحمل شوند، سخن های پرجوش و پرحرارت، بی قراری، حرکات ناگهانی دست با مشت های گره شده، حرکات صورت با پوست کشیده .
شخصیت تیپ B آرام، صبور، ملایم، با اخلاق متعادل، همه وقت خود را صرف کسب موفقیت های حرفه ای یا رقابت های اجتماعی نمی کنند، کار یکنواخت و پایدار دارند، دچار کمبود وقت و فرصت نیستند، وقت مناسبی را هم برای فعالیت های مورد علاقه خویش در بیرون از محیط کار اختصاص می دهند، آرام و شمرده صحبت می کنند(قاضی،1380).
تعاریف عملیاتی
در پژوهش حاضر منظور از تیپ های شخصیتی نمره ای است که فرد در پرسشنامه یونگ بدست می آورد .
فصل دوم:
پیشینه پژوهش
مقدمه ای بر شخصیت
شخصیت عبارت است از ترکیب پیچیده ای از نیرو های درونی که شیوه ای را قالب ریزی میکند تا فرد به آن شیوهء آن نوع شخص بودن را که هست، ادامه بدهد. شخصیت، نظام آرزو ها و مقاصدی است که شیوهء شخصی فرد را در مورد سازگاری با محیط خود تشکیل میدهد. انگیزه ها، کلید هایی هستند که در را به روی شناخت کاملتر ساخت و کار کرد شخصیت و همچنین رشد خلق و خوی هیجانی باز میکنند. شخصیت، فاکتور هایی هستند که در رفتار و خاطر انسان رول بازی میکنند و تا دیر زمان باقی می مانند.
طبقه بندی تیپ های شخصیت
مِیرِفریدمن و ری روزنمن دو متخصص قلب موفق به کشف الگوی رفتاری A شدند.(ادوارد پ.سارافینو).
طبقهبندی کرچهر
کرچهر ، اساس طبقهبندی خود را بر مشاهده موارد بیماری بنا نهاده است. او انسانها را در مجموع به سه طبقه اصلی و به ترتیب زیر تقسیم میکند:
طبقه پیک نیک[1]
افرادی که در این طبقه جای میگیرند، از نظر جسمی چاق هستند و قد آنها کوتاه است و سینه و شکمشان نسبت به سایر قسمتهای بدن رشد بیشتری دارد. صورت آنها پهن است، گردن آنها کوتاه و کلفت و پوست بدنشان تمایل به سرخی دارد. از نظر خلق ، خوش برخورد ، خوش گذران ، شوخ طبع و خوش خوراک هستند، به همه چیز با نظر خوش بینانه نگاه میکنند و ظاهر و باطن یکسانی دارند.
زود به دیگران دل میبندند و زود هم از آنها دل میکنند. این افراد در مجموع برون گرا هستند و در مسائل عقلی و منطقی زیاد عمق ندارند. از نظر جسمی استعداد چاقی دارند، از نظر منش ، ادواری هستند، یعنی خلق آنها بطور متناوب تغییر میکند و از نظر بیماری آمادگی ابتلا به سایکومانیک – دپرسیور را دارند.
طبقه لپتوزوم یا استینک
این گروه افراد اندامی دراز و باریک دارند، رشد بدنشان ، برخلاف تیپ پیک نیک عمودی است. قفسه سینه آنها باریک و مسطح است. استخوانهای آنها برجسته ، دندهها از زیر پوست نمایان با شکم فرو رفته ، صورت لاغر و دست و پایشان دراز است. از نظر خلق ، دیرجوش ، گوشهگیر و خیالباف هستند، کنایهآمیز و نیشدار سخن میگویند.
به عالم خارج کمتر توجه میکنند. بیشتر در خود فرو میروند و به درونگرایی تمایل دارند. این افراد خیلی دیر با دیگران دوست میشوند و در عوض خیلی دیر هم دوستیهای خود را بهم میزنند. افراد کینهتوز و بدبین هستند. از نظر فعالیتهای علمی نیروی قوی و ادراکی عمیق دارند. بیش از اندازه حساساند و آمادگی مبتلا شدن به اسکیزوفرنی را دارند.
طبقه آتلیتک[2]
این طبقه از انسانها ، از نظر جسم ، استخوان بندی بسیار محکم و عضلات بسیار نیرومند دارند، سینه آنها پهن و قد آنها نسبتا بلند است. از نظر خلق ، به فعالیتهای بدنی ، ورزش ، کوه نوردی ، شرکت در مسابقات ورزشی و مخصوصا موفقیت در آنها علاقه زیادی دارند. این افراد از خطر نمیترسند، پرخاشگر ، زورگو و ریاست طلب هستند، برخلاف تیپ لپتوزوم در مقابل مسائل مختلف حساسیت زیادی نشان نمیدهند، کمتر شوخی میکنند و سعی میکنند بیشتر جدی باشند، آمادگی مبتلا شدن به بیماری صرع را دارند.
طبقهبندی شلدن[3]
طبقهبندی شلدن ، از مشاهده افراد طبیعی بوجود آمده و بر فرضیه جنینشناسی استوار است. این طبقهبندی در شکل ظاهری بدن سه بعد تشخیص میدهد که از رشد سه لایه جنین یعنی اندودرم ، مزودرم و اکتودرم ، پدید میآیند. اولین اقدام شلدن این بود که از صدها جوان برهنه در سه حالت مختلف (جلو ، عقب و پهلو) عکس گرفت. هزاران عکس بدست آمده را چند بار طبقهبندی کرد و آخرالامر به این نتیجه رسید که ناحیه شکم ، اعضای درونی (معده ، قلب ، ششها، در بعضی از آنها کوچک و در بعضی دیگر بزرگ است. بقیه افراد بین این دو حد افراط و تفریط قرار دارند. چون این ناحیه از بدن از رشد لایه آندودرم جنین بوجود میآید، این تیپ افراد را اندومورف[4] نامید.
از لحاظ عضلانی بودن و استحکام استخوانها نیز شلدن تفاوتهایی بین افراد دید. او متوجه شد که از این نظر نیز میتواند افراد را طبقهبندی کند. بدین ترتیب که در یک طرف کسانی را قرار دهد که کاملا عضلانی هستند در طرف دیگر کسانی را جای دهد که عضلات بسیار ضعیفی دارند و بقیه را بین دو حد توزیع کند. چون عضلات از رشد لایه مزودرم جنین بوجود می آیند، این تیپ افراد مزومورف نامیده شدند. از لحاظ ساختمان اعصاب نیز بین آزمودنیها تفاوتهای فاحشی دیده شد. افراد این گروه نیز میتوانستند روی یک مقیاس قرار گیرند. چون اعصاب از رشد لایه اکتودرم جنین بوجود میآید، شلدن این گروه افراد را اکتومورف نامید.
طبقهبندی شخصیت افراد با توجه به صفات
اقدام دوم شلدن این بود که در مورد ویژگیهای روانی و صفت شخصیتی افرادی که آنها را از نظر شکل ظاهری بدن طبقهبندی کرده بودند، به تحقیق پرداخت. برای این کار ابتدا صدها عبارت را ، که برای توصیف شخصیت به کار میرفت، جمع آوری کرد. از میان صفات جمع آوری شده، شصت صفت را انتخاب کرد و به افراد مورد مطالعه خود (دانشجویان دانشگاهها) از نظر این شصت صفت ، نمره داد.
بررسی آماری نمرات به دست آمده نشان داد که این شصت صفت در سه گروه ، طبقهبندی میشوند (در هر گروه بیست صفت). گروه اول را ویسرتونی نامید، زیرا همه بیست صفتی که زیر این عنوان قرار داشتند به نوعی با خوشخوری ، خوش زیستی ، لذت طلبی و شادکامی ارتباط داشتند. گروه دوم صفات سوماتوتوتی نامیده شد، زیرا این صفات به فعالیت بدنی ، حرکات ، رقابت ، پرخاشگری ابراز شخصیت و فعالیت مربوط میشد و بالاخره ، گروه سوم صفات ، سر برو تونی نام گرفت. زیرا صفاتی که در این گروه جای میگرفتند به نحوی با تفکر ، درونگرایی ، انزوا طلبی ، حساسیت زیاد ، خودخوری و نگرانی ارتباط پیدا میکردند.
شلدن در این خصوص نیز به آزمودنیهای خود نمره داد. به این ترتیب که اگر صفتی در یک آزمودنی به حداکثر خود میرسید، به او نمره 7 میداد. مثلا اگر فردی 711 میگرفت، مفهومش این بود که از نظر وسیرتونی (خوش زیستی) بسیار خوب و از نظر سوماتوتونی (علاقهمندی به فعالیتهای بدنی) و سر بروتونی (متفکر و حساس بودن) ضعیف است.