پایان نامه جهت دریافت مدرک کارشناسی روانشناسی بالینی
مقدمه
در واقعیت امر ما دو ذهن داریم، یکی که فکر می کند و دیگری که احساس می کند. این دو راه متفاوت شناخت، در کنشی متقابل، حیات روانی ما را می سازند. ذهن خردگرا همان مقام درک و فهم است که به مدد آن قادر به تفکر و تعمق هستیم. ولی در کنار آن نظام دیگری نیز برای دانستن وجود دارد، نظامی تکانشی و قدرتمند و گهگاه غیرمنطقی، یعنی ذهن هیجانی. تقسیم ذهن به دو بخش هیجانی و خردگرا تقریبا مانند تمایزی است که عوام میان «قلب» و «سر» قائلند. احساس یقین حاصل از گواهی «قلبی» بر درست بودن چیزی، متفاوت با گواهی عقلی و تا حدودی عمیق تر از آن است. نسبت کنترل عقلانی ذهن بر بخش هیجانی آن روند یکنواختی دارد; هر چه احساس شدید تر باشد، ذهن هیجانی مسلط تر و ذهن خردگرا بی اثر تر می گردد. به نظر می رسد که این ترتیب، از امتیازی سرچشمه می گیرد که تکامل طی اعصار متمادی به احساسات و ادراک های شهودی ما داده است تا راهنمای پاسخ های آنی ما در موقعیت های مخاطره آمیز باشند; زیرا گاها لحظه ای تامل برای فکر کردن درباره کاری که باید انجام شود، ممکن است به قیمت از دست دادن زندگی ما تمام شود. این دو ذهن در اکثر موارد بسیار هماهنگ عمل می کنند اما با این وجود، دو ذهن خردگرا و هیجانی نیروهای نسبتا مستقل از هم هستند. عملکرد ذهن هیجانی بسیار سریع تر از ذهن خردگراست. ذهن هیجانی بدون آنکه حتی لحظه ای درنگ کند تا بررسی کند که چه می کند، مانند فنر از جا می جهد و دست به عمل می زند. نقطه تمایز ذهن هیجانی از واکنش سنجیده و تحلیل گرایانه ای که مشخصه ذهن اندیشمند است، سرعت عمل آن است. اعمالی که از ذهن هیجانی سرچشمه می گیرند با قطعیت شدید و مشخص همراهند که حاصل روش جاری و آسان گیر ذهن هیجانی در نگریستن به اطراف است که می تواند برای ذهن خردگرا کاملا مبهوت کننده باشد. پس از فرو نشستن گرد و غبار یا حتی در میانه راه متوجه می شویم که داریم از خود می پرسیم «راستی چرا آن کار را کردم؟» این سوال نشانه ای از آن است که ذهن خردگرا در حال آگاهی یافتن از آن لحظه است اما نه با سرعت ذهن هیجانی. از متداول ترین پاسخ های هیجانی سریع و نپخته، ازدواج های غلط است; چرا که در حالات هیجانی [1]ذهن انسان از تفکر منطقی خالی می شود و پس از فروکش کردن هیجان ها تازه می فهمیم که چه بلایی سر خود آورده ایم. ذهن هیجانی همانند یک شمشیر دولبه است; امتیاز بزرگ ذهن هیجانی در این نکته است که می تواند واقعیت هیجانی رادر یک لحظه دریابد (او از دست من عصبانی است، او دروغ می گوید، او فکر خطرناکی در کله دارد)، و دریک آن به قضاوتی شهودی دست بزند که به ما می گوید در مقابل چه کسی باید احتیاط کنیم، به چه کسی باید اعتماد کنیم و چه کسی درمانده است. ذهن هیجانی رادار ما برای اعلام خطر است. اگر ما (یا پیشینیان ما در طول دوران تکاملی) در برخی از این موارد منتظر ارزیابی عقل خردگرا می ماندیم نه تنها ممکن بود اشتباه کنیم، که حتی شاید زنده هم نمی ماندیم. اما همین ذهن هیجانی ممکن است دردسرساز شود; مشکل اینجاست که این برداشت ها و قضاوت های شهودی از آنجا که در یک لحظه صورت می گیرند ممکن است اشتباه یا گمراه کننده باشند..( دانیل گلمن[2]،1988).حال در این پژوهش هدف بررسی رابطه هوش هیجانی و افسردگی در بین دانشجویان روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل است.
بیان مسئله
از سالها پیش روان شناسان متوجه شدند که برای کسب موفقیت در هر زمینه ای تنها دارا بودن ظرفیت هوش عقلانی قوی IQ کفایت نمی کند. پدیده ی هوش هیجانی که در دهه ی اخیر مورد توجه و استقبال زیاد قرار گرفته است که دلیل این امر توانایی فرضی هوش هیجانی بالاتر در حل بهتر مسائل کاستن از میزان تعارضات بین آنچه که انسان احساس میکند یا آنچه فکر میکند یا همان تقابل قدیمی عقل و احساس و مشاهده زندگی شاد و موفقیت آمیز کسانی بوده که از تحصیلات عالی برخوردار نیستند ولی بدلایل هوش هیجانی بالا به این خوشبختی دست یافته اند. پژوهشهای متعددی نشان داد که هوش هیجانی میتواند سبب افزایش میزان سلامتی، رفاه، ثروت، موفقیت و عشق و شادی میگردد. از نظر دکتر گلمن هوش هیجانی 5 مولفه دارد.
1- خود آگاهی (شناختن هیجانهایی که آن را احساس می کنیم.)
2- خود گردانی (تعادل هیجانی)
3- انگیزش (توانایی انرژی دادن به دیگران و هدایت رفتار آنها)
4- همدلی (توانایی شناخت و نفوذ بر حالتی هیجانی دیگران)
5- مهارتهای ارتباطی یا اجتماعی (آگاهی وشناخت نسبت به هیجانات دیگران)
هوش هیجانی یکی از متغیر هایی است که با اختلالات خلقی رابطه دارد . برای شخص عادی حالتی مشخص با غمگین، بی حوصلگی و گرفتگی و برای پزشک، گروه وسیعی از اختلالات عاطفی با زیر شاخه های متعدد را تداعی می کند خصوصیت اصلی و مرکزی حالت افسردگی کاهش عمیق میل به فعایت لذت بخش روزمره مثل معاشرت، تفریح، ورزش و غذا خوردن است این ناتوانی برای کسب لذت، حالت نافذ و پایدار دارد.
شدت افسردگی بستگی به تعداد علایم و درجه و نفوذ آنها دارد. در خفیف ترین فرم ممکن است فقط معدودی از علایم اساسی وجود داشته باشد. تحقیقات متعدد تأئید نموه اند که می توان برای تشخیص افسردگی در کودکان، جوانان و بزرگسالان از معیار و ضوابط تشخیصی یکسان استفاده کرد. مهم تین علایم افسردگی ناتوانایی در کسب لذت از چیزهای که قبلاً برای او لذت بخش بوده است غذا برای شخص افسرده بی طعم، شغل خسته کننده، و معاشرت های پر معنی پیشین پوچ و بی معنی می گردد غمگین یکی از خصوصیات افسردگی است. معهذا در تمام فرمهای آن جزئی از علایم تشخیصی نیست.
بیمار ممکن است به جای غمگین احساسی از گیجی و اضطراب و عدم تمرکز فکری شکایت داشته باشد. احساس درماندگی، احساس میل به خود سلامتگری و کاشه اعتماد به نفس از شایعترین علایم افسردگی است.
کندی روانی- حرکتی یا بر عکس آن تحریک و آشفتگی ممکن است یکی از تظاهرات افسردگی باشد.
ما در این پژوهس بدنبال پاسخگویی به این سوال هستیم که آیا بین هوش هیجانی میتوان به کاهش افسردگی دانشجویان پرداخت ؟
ضرورت و اهمیت تحقیق
هوش هیجانی جدیدترین تحول در زمینه فهم ارتباط میان تعقل و هیجان است علی رغم دیدگاه های اولیه، نگاه واقع بینانه به ماهیت انسان، نشان میدهد که انسان به منطق صرف است و به احساس (هیجان) صرف بلکه ترکیبی از هر دو است. بنابراین توانایی شخصی برای سازگاری و چالش زندگی، عملکرد منسجم قابلیت های هیجانی و منطق بستگی دارد. سالهاست روان شناسان درصدد پاسخگویی به این سوالها هستند که چرا برخی نسبت به برخی دیگر در زندگی موفق ترند چه عوامل این تفاوتها را رقم میزنند؟ پاسخ به این سؤال بر لزوم بررسی مهارتهای هیجانی که تصور میشود موفقیت افراد را تبیین می کند دخالت دارد.
امروزه مشخص شده است که کلید تعیین و پیش بینی موفقیت و کامیابی تنها هوش شناختی نیست (بار آن[3]،1999).
هوش هیجانی یکی از متغیرهای مهمی است که با اختلالات خلقی در ارتباط است همچنین انجام تحقیقات اندک در این زمینه به ویژه درانسان و وجود یافته های پراکنده، در ارتباط با هوش هیجانی ضروری به نظر میرسد. بیشتر کشورهای در حال توسعه عمده ترین قشر در آمد خود را به امر آموزش و پرورش صرف مینمایند و هدف عمده آنها آموزش عمومی است در این میان اگر نظام آموزشی نتواند به هدف اصلی خود که همان آموزش همگانی است به صورت مفید و مؤثر است نزدیک شود دچار ضایعات و خسارات فراوانی میشود. و عواقب شومی را بدنبال خواهد داشت در این صورت برای جلوگیری از این ضایعات و خسارات بایدمشکلات و مسائل مضر دانشجویان را شناسایی کرد در جهت رفع آنها تلاش کرد یکی از مشکلات مربوط به ناراحتی های فکری روانی است که استرس یکی از آن است. بار آن هوش هیجانی را عامل مهمی در شکوفایی توانایی ها به افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می کند و مستقیماً بهداشت روانی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد هوش هیجانی با سایر تعیین کننده های مهم توانایی موفقیت فرد را در مقابله با اقتضاهای محیطی از قبیل (آمادگی های زیستی پزشکی استعداد هوش شناختی) و واقعیت ها و محدودیتهای محیطی در تعامل است.
به طور کلسی نتایج تحقیقات مختلف نشان داده است فشار زاهای زیاد و مستمر در زندگی دانشجویان نه تنها سبب ایجاد اختلالات جسمانی روانی و تنی می شود.
هدف جزئی
بررسی ارتباط هوش هیجانی با افسردگی در بین دانشجویان روانشناسی بالینی و پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل
اهداف جزئی
مقایسه تعین هوش هیجانی در بین دانشجویان دختر و پسر
مقایسه افسردگی دانشجویان دختر و پسر
فرضیه های تحقیق
بین هوش هیجانی و افسردگی در دانشجویان رابطه وجود دارد.
1-1- بین هوش هیجانی و افسردگی در دانشجویان پسر رابطه وجود دارد
1-2- بین هوش هیجانی و افسردگی در دانشجویان دختر رابطه وجود دارد
بین دانشجویان دختر و پسر در متغیر های هوش هیجانی و افسردگی تفاوت وجود دارد.
تعاریف نظری وعملیاتی متغیرها
هوش هیجانی
به مجموعه مهارتهای درون فردی و برون فردی اطلاق می گردد. هوش هیجانی را میتوان آگاهی از هیجانات و چگونگی تأثیر پذیری از هیجانات دیگران، بروز احساسات، مدیریت هیجانات و عواطف، همدلی و خود آگاهی و چگونگی اداره ارتباطات بین فردی دانست(پیتراید زوفارن هام[4]، 2002).
افسردگی
افسردگی شایعترین اختلال روانی اسنان است. افسردگی حالتی است که کیفیت خلق شخص تأثیر عمیق گذاشته و نحوه ادراک او از محیطش دگرگون می سازد. (پور افکاری[5]، 1378)
تعریف عملیاتی
هوش هیجانی : در پژوهش حاضر هوش هیجانی نمره ای است که فرد در آزمون هوش هیجانی شولتز بدست می آورد .
افسردگی: در پژوهش حاضر منظور از افسردگی نمره ای است که فرد در آزمون افسردگی بک بدست می آورد