پایان نامه برای دریافت کارشناسی ارشد (M.A)
مقدمه:
طب زنان یکی از شاخههای مهم رشته پزشکی است. حضور و مشارکت دانشجویان در درمانگاههای زنان سبب دستیابی آنان به تواناییهای لازم بالینی میشود.
مطالعه حاضر برای ارزیابی بینش، نگرش و میزان موافقت بیماران با مشارکت دانشجویان پزشکی در مراحل مختلف ویزیت سرپایی و عوامل اجتماعی مؤثر بر پذیرش بیماران انجام شده است.
مواد و روشها:
مطالعه حاضر به روش Cross sectional برروی 500 نفر خانم مراجعهکننده به درمانگاههای زنان بیمارستانهای بوعلی، امیرالمؤمنین و جواهری تهران در 3 ماهه آخر 1386 انجام شده است. ابزار سنجش پرسشنامه محقق ساخته بود که با مصاحبه با بیماران تکمیل میگردید. پرسشنامه شامل خصوصیات دموگرافیک، تجربه قبلی و بینش اولیه بیماران در مورد حضور دانشجویان پزشکی و موافقت یا مخالفت آنان با مشارکت دانشجویان در مراحل گوناگون ویزیت بود.
برای مقایسه عوامل مؤثر بر تصمیم بیماران برای پذیرش مشارکت دانشجویان در بین گروههایمختلف ازتست X2 یا T test و Oneway Anova استفاده شد.
یافتهها: میانگین سن بیماران 2/34 سال و 8/99% بیماران مسلمان بودند. 6/82% بیماران تحت بیمههای اجتماعی قرار داشتند، 72% سابقه حضور و معاینه توسط دانشجویان پزشکی را در گذشته داشتند و 72% اساساً حاضر به ویزیت توسط پزشک مرد نبودند. 55% بیماران این دیدگاه را داشتند که دانشجوی پزشکی باید در تمامی مراحل ویزیت مشارکت کند درحالیکه 8/98% بیماران با مشارکت دانشجویان پزشکی حداقل در یکی از مراحل ویزیت زنان موافقت نبودند.
در بررسی عوامل احتمالی مؤثر بر موافقت با مخالفت بیماران یافتههای کلی حاکی از آن است که با افزایش سن و دفعات بارداری همکاری بیماری افزایش یافته است. همچنین کارمندان و کسانی که تحصیلات بیشتر داشتند نیز همکاری بیشتری داشتند.
نتیجهگیری:
بیشتر زنان اجازه مشارکت دانشجویان پزشکی را در حداقل یکی از مراحل ژنیکولوژیک دادند. تنها درصد کوچکی از خانمها بهطور کلی اجازه هیچگونه حضور و مشارکت دانشجویان را ندادند. بیشترین مخالفت بیماران با حضور دانشجویان در مرحله معاینه زنان بوده است. به نظر میرسد با توجه بیشتر به خواستههای بیماران و ایجاد شرایط مناسب برای ایشان بتوان سطح آموزش بالینی دانشجویان پزشکی را ارتقا بخشید.
بیان مسأله
اورژانسهای طب زنان یکی از بخشهای مهم و حساس رشته پزشکی است. چرا که در برخی مواقع پزشک جان دو انسان را همزمان به دست دارد و برای آنها تصمیم میگیرد. از طرفی تنوع زیاد شکایات و تعداد زیاد مراجعات، اهمیت این شاخه رشته پزشکی را بیش از پیش عیان میسازد. بدیهی است برخورد با این بیماران و حل مشکلات آنان مستلزم تسلط و احاطه پزشک معالج به طب زنان میباشد. در یادگیری مهارتهای بالینی طب زنان قدم اول در رودررویی با بیمار گرفتن شرح حال و شرکت در انجام معاینات است که مسلماً بدون تجربه و تکرار حاصل نمیشود.
در طی دو دهه اخیر موضوع خارج کردن آموزش بالینی پزشکی از دیوار بخشهای بیمارستانی مطرح شده و آموزش بالینی دانشجو در درمانگاهها و موقعیت سرپایی بیماران دوباره مورد توجه قرار گرفته است. در گذشته نه چندان دور در آموزش بالینی دوره طب عمومی تأکید بیشتر بر کسب مهارتهای بالینی در بخشهای بستری بود. بهطورکلی در موقعیت بستری حضور دانشجویان در راندهای آموزشی روزانه و نیز شرح حال و مشارکت آنان در معاینه و امور درمانی توسط بیماران بهتر پذیرفته میشود. در موقعیت ویزیت درمانگاهی به دلیل شرایط بخصوص و برخورد کوتاهمدت بیمار با تیم معالج، بیمار بطور کلی کمتر پذیرای دانشجوی پزشکی یا دانشجویان است.
این مشکل در حیطه طب زنان به وضوح آشکارتر است گویی در دید بیماران این بخش با بخشهای دیگر در طب عمومی متفاوت است.به کرات مشاهده میشود که بیماران به هیچ وجه حاضر به همکاری با دانشجویان پزشکی نیستند و بر خلاف بخشهای دیگر اجازه نمیدهند که دانشجویان در مراحل مختلف معاینات مداخله داشته باشند و یاحتی حضور یابند.
مسلماً شکایت این بیماران کاملاً شخصی و خصوصی بوده بهطوری که از مطرح کردن آن حتی با نزدیکترین افراد خانواده پرهیز میشود اما به نظر میرسد عوامل دیگری نیز در تصمیم بیماران برای همکاری یا عدم همکاری با دانشجویان مداخله دارند. شاید با بررسی این عوامل بتوان با رفع کاستیها و با توجه بیشتر به بعضی نکات همکاری بیماران را افزایش داد.
آنچه که مسلم است هرگونه برنامهریزی برای آموزش دانشجوی پزشکی باید با احترام به آزادی و حقوق بیمار باشد. درواقع مشارکت دانشجوی پزشکی اجازهای است که از طرف بیمار به بیمارستان آموزشی و دانشجوی پزشکی داده میشود. این اجازه جزیی از یک قانون تحمیل شده و اجباری که بیمار مجبور به تبعیت از آن باشد نیست. چنانچه بیمارستان آموزشی ارائه خدمات خود را منوط به این اجازه بنماید، مسلماً در عصر رقابتهای جدی تعداد زیادی از مراجعهکنندگان خود را از دست خواهد داد. برای یک بیمارستان آموزشی، بیمار در درجه اول یک سرمایه اصلی آموزشی است و جذب بیمار اهمیت کلیدی برای بقای آن مرکز به عنوان یک کانون آموزش بالینی دارد.
کسب رضایت بیمار و جلب بیماران بیشتر سبب غنی شدن آموزش بالینی و تربیت پزشکانی با سطح مهارت بالینی بالاتر خواهد شد. حفظ همه این اهداف با کسب اجازه بیمار برای مشارکت دانشجویان پزشکی حاصل خواهد شد.
این تضاد واضح میان اهمیت موضوع و عدم آموزش کافی ما را بر آن داشت تا در این زمینه کنکاش بیشتری نماییم. در جستجوی متون تا آنجا که ما یافتهایم تاکنون هیچ تحقیق مشابهی در این زمینه در کشور ما انجام نشده و لذا آماری از آن در دست نیست و شاید تا حال هیچکس این سوال را از خود نپرسیده است که پس دانشجویان ما کی و کجا باید در این بخش از رشته پزشکی که در آینده در قبال آن مسئول خواهند بود به مهارت کافی دست یابند.
در کشورهای دیگر مطالعاتی در این زمینه انجام شده است و میزان همکاری زنان با دانشجویان در حدود 89% گزارش شده است. که متأسفانه به دلایل خاص فرهنگی و مذهبی جامعه ما قابل تعمیم به کشور ما نیست. با توجه به شرایط فرهنگی، مذهبی و عرف متفاوت در جامعه ما انتظار میرود که این عوامل و خواستههای بیماران با نتایج به دست آمده از مطالعات در جوامع غربی متفاوت باشند. چنانچه این عوامل بهطور عمده غیرقابل تغییر و اصلاح باشند شاید اساساً لازم باشد که Curriculum آموزشی دانشجویان پزشکی ما بطور متفاوتی برنامهریزی گردد.
هدف کلی ما در این تحقیق بررسی نگرش و میزان همکاری بیماران مراجعهکننده به درمانگاههای زنان بیمارستانهای آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی تهران با دانشجویان پزشکی و علل موثر بر آن است که در سال 1386 بررسی میشود.
پیشینه تحقیق:
مطالعات نشان میدهد در بیمارستانهای آموزشی سطح رضایت بیماران از انواع دیگر مراکز کمترست(1). شواهد خوبی وجود دارد که موفقیت یک مرکز درمانی آموزشی تا حد زیادی تحت تأثیر رضایت بیماران از نحوه مشارکت دانشجویان پزشکی و نیز رضایتمندی دانشجویان در حال آموزش بالینی در آن مرکز است. همین مطالعه نشان داده که بین سطح رضایت بیماران و تمایل آنان به مراجعه مجدد به آن مرکز و نیز توصیه آن مرکز به سایرین رابطه مستقیم وجود دارد(2).
مطالعاتی که نگرش و انتظارات بیماران را در رابطه با «پزشکان در حال آموزش» یا دانشجویان مورد بررسی قرار داده باشند محدود هستند. مطالعات قبلی که در مورد مشارکت دانشجویان و دستیاران در درمانگاهها انجام شده است پیشنهاد میکنند که رضایت بیماران و اجازه آنان برای مشارکت دانشجویان تا حد زیادی با دیدگاه آنان در رابطه با نقش دانشجو در مراحل درمانی و نیز تجربیات قبلی بیماران با دانشجویان پزشکی ارتباط دارد(3)(4).
به طور کلی مطالعات قبلی نشان میدهد که سطح پذیرش دانشجویان پزشکی در بیماران بستری و نیز لیبرو بخش زایمان بیشتر است(5-7). یکی از این مطالعات نشان داده که از دلایل این پذیرش این است که بیماران فکر میکنند با مشارکت دانشجوی پزشکی مراقبت طبی بهتری دریافت و در تربیت پزشکان آینده مشارکت میکنند. افراد مخالف بیشتر نگران بیتجربگی دانشجو، انجام دادن چندباره کارها و اقدامات، گرفته شدن وقت خود توسط دانشجو و مهمتر از همه نگران حفظ حریم خصوصی (privacy) خود بودهاند(7).
در دانشگاه کالیفرنیا در مرکز پزشکی San Francisco در حین اصلاح curriculum آموزشی در بین دانشجویان پزشکی پسر توجه ویژهای در مورد مشارکت در درمانگاههای زنان و مامایی دیده شد. در این بررسی این دانشجویان عنوان کرده بودند که در مورد انتخاب چرخش زنان و مامایی بیشتر مراکزی را انتخاب میکنند که بیماران برای مراجعات خود انتخابهای کمتری داشته باشند و در مراجعه به مرکز درمانی به فکر اینکه چه کسی آنان را ویزیت یا در درمان آنها مشارکت میکند نباشند. آنها میگفتند که در این شرایط امکان کسب تجربیات بالینی بیشتری را دارند(8). این نتایج مسئولین بخش آموزش پزشکی این دانشگاه را برانگیخت تا مطالعهای در مورد نقش جنس دانشجویان در امتناع بیماران از مشارکت آنان و نیز مقایسه سطح تجربیات بالینی دانشجویان دختر و پسر پس از گذراندن بخش زنان انجام دهند. در این مطالعه علیرغم اینکه از مشارکت دانشجویان پسر در درمانگاههای زنان بیش از مشارکت دختران امتناع میشد سطح تجربیات بالینی دانشجویان دختر و پسر با هم تفاوت معنیداری نداشت(8).