بررسی تاثیر روش های تدریس و فناوری های جدید در آموزش و پرورش کشورهای مختلف جهان در قرن معاصر و آینده
چکیده
در سطح کلان، آموزش و پرورش تحت تأثیر فشارهای سیاسی، فشارهای تکنولوژیکی، فشارهای اقتصادی و فشارهای اجتماعی قرار دارد. در نظر داشتن چهار پایهی اصلی یادگیری که از طرف سازمان یونسکو مطرح گردیده است، یعنی: یادگیری برای دانستن، یادگیری برای انجام دادن، یادگیری برای زیستن و یادگیری برای همزیستی میتواند فشارهای مذکور را تقلیل دهد. فشارهای سیاسی بویژه در کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته تأثیرات تخریبی بیشتری داشته است. آموزش و پرورش که برای توسعه نیازمند محیطی آرام و دور از تشنج است، بواسطهی جریانات سیاسی خدشه میپذیرد و نیرو و وقت محدود که آموزش و پرورش در اختیار دارد و باید در جهت اصلاحات صرف شود، متوجهی تشنجات سیاسی می گردد.
از سوی دیگر منابع مادی کمیاب در کشورهای در حال توسعه، که فشار جمعیت جوان نیز در آنها مخاطره آمیز است، عمدتاً در جهت توسعهی کمی الزاماً به توسعه کیفی نمیگردد و پدیدهی فارغ التحصیلان بیکار معضل دیگری است که می تواند فشارهای مطرح شده را تشدید نماید.
فشارهای اجتماعی از قبیل فقر، بیکاری، مفاسد اجتماعی، پدیدهی مهاجرت روستائیان و رشد شهرنشینی، اعتیاد، خانوادههای از هم گسیخته نیز زمینهی ارائهی آموزش و پرورش مطلوب را تخریب می کند و آموزش و پرورش در آستانهی هزارهی سوم بار مسؤولیت عظیمی در احیای ارزش های اخلاقی در جهت کاهش موارد مذکور دارد. در اینجا لازم به یادآوری است که نقش معلم نه تنها آموزش است، بلکه آموزش توأم با پرورش است. پرورش انسانهای والایی که زمینهی فشارهای اجتماعی ویرانگر را کاهش دهد و راه زندگی در جامعه و همزیستی در خانواده را آموخته باشد. بنابراین معلم باید فلسفهی ارزشی جامعه را درک نموده و در توسعه و تفهیم ارزش ها نقش مؤثر داشته باشد.
مقدمه:
آموزش و پرورش یا تعلیم و تربیت دارای مفهوم و کاربرد گسترده و پیچیده، و در نتیجه مبهمی است. در تعریف این مفهوم، نه تنها میان مردم عادی، بلکه میان صاحبنظران تعلیم و تربیت هم اختلافنظر وجود دارد. همچنین مفاهیمی مانند سوادآموزی، کارآموزی، بارآوردن، پروردن، تأدیب، اجتماعی کردن، و ... نیز جزئی از «آموزش و پرورش» محسوب میشوند یا با آن همپوشی دارند. درباره مفهوم «آموزش و پرورش» باید درنظر داشت که «آموزش و پرورش» منحصر به افراد، زمان، مکان، یا عمل خاصی نیست. یعنی به طور مشخص «آموزش و پرورش» منحصر به مدرسه، کودکان، یا آموزش دروس خاصی نیست، بلکه «آموزش و پرورش» برای همه، و در هر زمانی (ز گهواره تا گور) و هر مکانی است.
همانطور که گفته شد، آموزش و پرورش دارای مفهوم و کاربردی گسترده، پیچیده، و مبهم است. تاکنون تعریف واحد یا جامع و مانعی از «آموزش و پرورش» به دست نیامدهاست و اهل نظر، هر یک بر پایه تفکرات و تجربیات خود، تعریفی از آن ارائه دادهاند.
صاحبنظران ایرانی یا مسلمان تعلیم و تربیت در سدههای پیشین (مانند امام محمد غزالی)، هیچکدام درپی تعریف مفهوم «آموزش و پرورش» نبودهاند و گویا اهمیت تعریف این مفهوم را درک نکرده بودند. در عصر حاضر، متفکران ایرانی مانند محمدباقر هوشیار و امیرحسین آریانپور، مرتضی مطهری در اینباره اظهارنظر کردهاند.
نظریههای آموزش وجود چهار چیز را در فرایند آموزش ضروری فرض میکنند: ۱- معلم ۲- دانش آموز ۳- موضوع درسی ۴- گروه اجتماعی که معلم و دانش آموز به آن تعلق داشته و از طریق آن با هم مرتبط میشوند. نظریههای آموزشی مختلف را میتوان از طریق پاسخی که به سؤالات زیر میدهند از همدیگر تمیز داد: هدف آموزشی یک مدرسه چیست و اینکه از نظر روانی چگونه دانش آموزانش را به انجام کارهایی که هدف را تحقق میبخشد متمایل میسازد؟ موضوع درسی چیست، با چه روشهایی تعلیم میشود، مطالب با چه میزان راحتی آموخته میشوند و به چه راحتی بعداً فراموش میشوند؟ امتحانها، روشهای درس خواندن، و معیارهای مقایسه دانش آموزان با همدیگر چیست؟ مدارس مختلف بحرانهای مختلف دارند. برخوردهای درونی مدرسه مورد نظر چیست؟ ترسهایی که معلمین را تحت الشعاع قرار میدهد چیست و واکنش معلمین به این ترسها چیست؟ دانش آموزان در مدارس مختلف با ترسهایی مختلفی روبرو میشوند. تحت چه ترسهایی دانش آموزان به تلاش برای یادگیری مشغول هستند و پاسخ آنها به این ترسها چیست؟ با توجه به اینکه تقصیر شکستها را میتوان بر گردن نظریه خاص آموزشی استفاده شده نهاد، راه حلها نیازمند ایجاد تغییراتی در نظریه آموزشی میباشد. انتخاب یک نظریه آموزشی خاص نیازمند آگاهی کافی نسبت به شرایط خاص یک مدرسه بوده و حکم کلی نمیتوان داد.
شروع آموزش به نحوه مدرن در ایران با تأسیس مدرسه دارالفنون در تهران و به همت امیر کبیر رقم خورد. در دار الفنون علوم فنی، علوم طبیعی و همچنین کمی علوم انسانی توسط اساتید خارجی، و تحت نظارت رضا قلی خان، تدریس میشد. تأسیس این مدرسه باعث ترجمه آثار مختلفی از زبانهای اروپایی به فارسی شد.
رضا شاه مسبب ایجاد تغییرات عمدهای در سیستم آموزشی ایران میباشد. به عنوان بخشی از برنامه غربی سازی، مدرن سازی و تمرکز اداره امور، او مکتبخانهها را بر چید. مکتبها جاهایی بودند که در آنها به تمامی دانش آموزان در هر سنی که بودند در یک اطاق توسط یک آخوند آموزش داده میشد. رضا شاه دستور داد که تمامی افراد جامعه، دختر و پسر، بصورت اجباری به مدارس دولتی بروند، و اینکه محتوای کتابهای درسی به روز و مدرن شوند. او محلی برای تربیت معلمین ایجاد کرد و همچنین دانشگاه تهران را بنا نهاد. چند سال بعد رضا شاه دستور در اختیار گرفتن و دولتی کردن تمامی مدارس خارجی تبلیغی مسیحی (میسونری) را داد. بیشتر مدرسههای عالی آن زمان، مانند دارالمعلمین عالی(دانشسرای عالی)، مدرسهٔ حقوق و علوم سیاسی(دانشکدهٔ حقوق) و مدرسهٔ عالی طب(دانشکدهٔ پزشکی) در شمار دانشکدههای این دانشگاه در آمدند. با تأسیس دانشگاه تهران دانش آموزان توانستند، پس از به پایان رساندن دوره دبیرستان، در رشتههای ادبیات و فلسفه وعلوم تربیتی، پزشکی، حقوق، علوم طبیعی و ریاضی، علوم معقول و منقول و مهندسی به تحصیل بپردازند. بعدها دانشگاه تهران گسترش یافت و دارای دانشکدهها و رشتههای درسی دیگری شد. آموزش و پرورش در ایران آموزش و پرورش در ایران بیشتر متمایل به روش پیاژه میباشد ولی در عمل شیوه هایی که پیاژه بر آن تاکید کرده است عملی نمی شود آموزش در ایران بیشتر معلم محور بوده و کودک در جریان یادگیری بیشتر نقش انبار کنده دارد در سالهای اخیر سازمان ن آموزش و پرورش ایران در پی این بوده است که تغییراتی اساسی در شیوه آموزش کودکان به وجود آورد ولی این تغییرات بیشتر جنبه کمیتی داشتهو کمتر به کیفیت اموزش توجه شده است.