زبان و ادبیات فارسی
پایان نامه برای دریافت درجه ی کارشناسی ارشدM.A
چکیده :
پیامبر بزرگوار اسلام ، حضرت محمّد مصطفی (ص) که بنده برگزیده خدا ، خاتم الانبیاء ، مبلغ دین الهی ، معلم آیات حکمت و مربّی و اسوه انسانهاست در زمانی که جهل و تاریکی در حجاز سایه افکنده بود از ملکوت آسمان به زمین فرا خوانده شد و افلاکی ترین فرشته خاکی گردید و تمام عمر با برکت خود را که سرشار از فراز و نشیبهای بسیاری بود در راه هدایت و راهنمایی مردم و دعوت به دین مبین اسلام سپری نمود و با عبودیّت و بندگی ذات حق به عالی ترین درجه عبودیّت دست یافت و به قلّه رفیع کمال انسانی رسید.
در قرآن کریم که معجزه جاویدان پیامبر عظیم الشّان اسلام بوده و به عنوان کتاب هدایت بشری همواره مورد توجّه بوده است درباره پیامبر اکرم (ص) بسیار سخن گفته شده است . اطاعت از پیامبر (ص) در کنار اطاعت از خدا مطرح شده است ، آزار و ایذاء پیامبر اکرم (ص) موجب عذاب دردناک و لعنت خداوند در دنیا و آخرت تلقّی شده و دوستی خداوند مشروط به اطاعت از پیامبر اکرم (ص) گردیده است . خلق و خوی الهی پیامبر اکرم (ص) و رحمت و عطوفت آن حضرت مایه انسجام و وحدت مسلمانان به شمار آمده و با تعبیر« وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ » توصیف شده است . بنا بر آیات قرآن کریم که بیش از 500 آیه را شامل می شود ، وجود پیامبر اسلام (ص) لطفی بر بشریت ، رحمتی برای عالمیان ، الگویی ابدی برای نسل بشر و شاهدی بر همه انبیاء الهی معرّفی شده است .مولای متّقیان حضرت علی (ع) که از دوران کودکی همواره در کنار پیامبر بود در کتاب ارزشمند نهج البلاغه مراحل مختلف زندگانی آن حضرت را طی خطبه های مختلفی به تصویر کشیده و از عظمت و بزرگواری پیامبر (ص) سخن به میان آورده است.
در این رساله سعی شده است تا اخلاق و رفتار و زندگانی پیامبر اکرم (ص) در کتب مقدّس قرآن کریم و نهج البلاغه و همچنین تفسیر کشاف زمخشری بررسی شود و آیات و خطبه ها و تفاسیری که در این زمینه وجود دارد آورده شود. هرچند که هیچ کس نمی تواند مدّعی باشد که این شخصیت بی نظیر عالم امکان را کامل و جامع شناخته است تا بتواند دانش خود را در مورد آن حضرت مکتوب سازد.
فصل اول
کلیات تحقیق
1-1. مقدّمه :
آنگاه که جهل و تاریکی در حجاز سایه افکنده بود، آنگاه که نوزادان دختر عرب به جرم دختر بودنشان زنده به گور میشدند، آنگاه که کعبه را بتخانه اعظم می خواندند و آنگاه که در جامعه عرب نشانی از صداقت و راستی و مهربانی نبود، مهربان ترین فرشته خاکی متولد شد، از حق آمد و به حق برانگیخت، تمام کائنات را رنگ خدایی داد، آفتاب جهان فروز وجودش، نور علم و رحمت را بر زمین گستراند، از توحید گفت و به خدای یکتا فراخواند، برف ظلمت را آب کرد و نوید بهار داد. قلب عالم امکان شد و جریده هستی. از ملکوت آسمان به زمین فرا خوانده شد و افلاکی ترین فرشته خاکی گردید، خواند:
« اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِى خَلَق، خَلَقَ الْانسَانَ مِنْ عَلَق...». بنده برگزیده حق تعالی شد و نامش بلند و دینش پاینده . آشنا ساخت انسان را با معنای واقعی اش. روشن نمود حقیقت را با آفتاب وجودش در شام تیره زندگی. نبوّت را ختم داد و قرآن را عینیّت. سخن از کیست؟ سخن از بنده برگزیده خدا ؛ حضرت محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله است، سخن از آخرین پیغام دار و خاتم انبیاء است. سخن از کلمه الله الاعظم و کلام تکوینی خدا است، سخن از حقیقتی عینی و جاودانه است، سخن از ذخیرهای تمام نشدنی و حقیقتی است عینی و انسانی، که شناخت ابعاد مختلف شخصیت و دستیابی به عمق سیره و سلوک و سنت آن حضرت به جهاد و اجتهادی مستمر نیازمند است. سخن از خاتم الانبیاء و قلّه رفیع کمال انسانی است، سخن از خلیفه الله الاعظم و واسطه ابدی نزول فیض الهی است. سخن از آینه تمام نمای صفات حسنای حق و نور مطلق خداوند متعال بر عالم و آدم است. سخن از پیامبری است که اطاعت از وی همان اطاعت از خدا شمرده شده است، سخن از نبی مکرم است که آزار و ایذاء وی موجب عذاب دردناک و لعنت خداوند در دنیا و آخرت تلقی شده و دوستی خداوند متعال مشروط به اطاعت از وی گردیده است. سخنی از پیامبری است که خلق و خوی الهی و رحمت و عطوفتش، مایه انسجام و وحدت مسلمانان به شمار آمده و با تعبیر «وانک لعلی خلق عظیم»، توصیف شده است. سخن از «عبد خدا» است که با عبودیت و بندگی ذات حق، به عالیترین درجه عبودیّت دست یافت و از همه تعلّقات و وابستگیها رها شد و به عنوان «رحمه للعالمین» و عامل رهایی و آزادی مردمان از زنجیرها و بندهای سخت معرّفی شد.
آری سخن از محمّد مصطفی (ص)؛ مبلغ دین الهی، معلم آیات حکمت و مربی و اسوه انسان ها است. نوشتن درباره بزرگ ترین شخصیتهای آفرینش ، برگزیدگان حضرت حق ؛ نه آنکه آسان نیست ، بلکه بسیار هم دشوار است.کیست که مدّعی باشد آنها را کامل و جامع شناخته است تا بتواند دانش خود را از آن برگزیدگان مکتوب سازد . امابا توکل برخداوند متعال و عنایات خود حضرت (ص) و توجهات حضرت ولی عصر (عج) در نوشتار حاضر سعی دارم در حد بضاعت خویش بتوانم از اخلاق و رفتار ، آداب و سنن برگزیده ترین رسول آسمانی و نوید بخش آزادی جاودانی، حضرت محمّد مصطفی (ص) سخن بگویم. امید است بتوانیم همواره رهرو دینش باشیم و از پرتو وجودش بهره مند.» (قمی ، 1361 : 3 ).
فصل دوم
زندگی نامه ی پیامبراعظم (ص)
2-1. اجداد رسول خدا (ص):
خاندانی که رسول خدا در میان آنها به دنیا آمد از بهترین خاندانهای عرب و شریفترین آنها بود و بزرگترین منصبها و سیادتها در آنها وجود داشت زیرا منصب سقایت و اطعام حاجیان که بزرگترین افتخار و بهترین منصبها بود از راه ارث به خاندان بنی هاشم و عبدالمطلب جدّ آن بزرگوار رسیده بود .
حضرت رسول (ص) از اولاد اسماعیل ذبیح الله است ودر واقع فرزند ابراهیم خلیل الله (ع) است و جدّ بیستم ایشان به عدنان می رسدوخود حضرت فرموده اند : « چون اجداد من به عدنان رسید از ذکر دیگر اجداد خودداری کنید. » (میر عرب ، 1385 : 16 ). دکتر سعید منصوری در کتاب پیامبر رحمت (ص) نسب پیامبر را این چنین معرفی می کند :
«عدنان پدر عرب عدنانی است که در تهامه ، نجد ، و حجاز تا شام و عراق مسکن داشته اند وآنان را عرب معدی ، عرب نزاری ، عرب مضری ، عرب اسماعیل ، عرب شمالی ، عرب متعرّبه ، عرب مستعربه ، بنی اسماعیل ، بنی قیدار و قیدار نیز می گویند که نسب آنها به حضرت اسماعیل ذبیح می رسد . مادر فرزندان اسماعیل ، رعله دختر یکی از جرهمیان به نام مضاض بن عمرو جرهمی بود . قبیله جرهم از اعقاب جرهم بن قحطان بوده و از جنوب به شمال عربستان آمده بودند.
عدنان دو پسر داشت یکی معد و دیگری عک ، که بنی غافق از عک پدید آمده اند . معد بن عدنان چهار پسر به نامهای نزار ، قضاعه ، قنص و ایاد داشت . نزار بن معد سرور و بزرگ فرزندان پدرش بود و در مکّه سکنی داشت و او چهار پسر به نامهای مضر ، ربیعه ، انمار و ایاد داشت و دو قبیله خشعم و بجیله از انمار به وجود آمده اند . مضر بن نزار دو پسر به نامهای الیاس و عیلان داشت ، مادرشان زنی از قبیله جرهم بود، مضر سرور فرزندان پدرش و مردی دانا و بخشنده بود و قبایل بنی ذبیان ، بنی هلال و بنی ثقیف از مضربن نزار منشعب شده اند. پس از مضر بن نزار فرزندش الیاس در میان قبایل وسعت بزرگی یافت واو را سیّد العشیره ، لقب دادند . وی سه پسر به نامهای مدرکه ، طابخه و قمعه داشت. قبایلی را که نسبشان به الیاس می رسد بنی خندف گویند. قبیله های بنی تمیم ، مزینه ، رباب ، خزاعه و اسلم از الیاس بن مضر منفصل شده اند. مدرکه بن الیاس نامش عامر و کنیه اش ابوالهذیل و ابوخزیمه بود. مدرکه چهار فرزند به نامهای خزیمه ، هذیل ، حارثه وغالب داشت . پس از مدرکه فرزند وی خزیمه بن مدرکه بر عرب حکومت یافت و او چهار پسر به نامهای کنانه ، اسد ، اسده ، و هون داشت . پس از خزیمه فرزند وی کنانه بن خزیمه برتری یافت. قبایل بنی لیث و بنی عامر از کنانه بن خزیمه ریشه گرفتند. فرزندان کنانه عبارتند از : نضر ومالک وعبد مناه. پس از کنانه نضر بن کنانه فرزند وی بود که برتری یافت و فرزندانش مالک و یخلد و صلت بوده است. پس از نضر فرزندش مالک است که پسر مالک ، فهر می باشدو فرزندان فهر بن مالک عبارتند از : غالب ، محارب ، حارث ، اسد و دختری به نام جندله . پس از فهر ، پسر وی برتری یافت و فرزندان وی عبارتند از : لُوی و تیم الادرم و فرزندان تیم بن غالب به بنو ادرم بن غالب معروف شده اند. پس از غالب ، فرزند وی لوی برتری یافت و فرزندان وی کعب ، عامر ، سامه ، عوف و خزیمه می باشند. پس از لوی نوبت کعب است که از همه فرزاندان پدرش بزرگوارتر و ارجمندتر بود. پس از کعب نوبت مره بن کعب است و فرزندان وی عبارتند از : کلاب ، تیم و یقظه است . پس از مره پسرش کلاب برتری یافت که پدر یک دختر و دو پسر به نامهای قصی و زهره است .نسب بنی زهره از جمله آمنه مادر بزرگوار رسول اکرم (ص) به زهره بن کلاب می رسد، پس از کلاب فرزند وی قصی بن کلاب امور کعبه و مکه را به دست گرفت و قریش را به عزت و سربلندی رساند و آنها را از جاهای پراکنده در وادی مکه جمع نمودو نزدیک کعبه جای داد. پس از قصی فرزند او عبد مناف برتری یافت وفرزندانش عبارتند از : هاشم ، عبد شمس ، مطلب ، نوفل ، ابوعمرو و شش دختر . پس از عبد مناف هاشم پسر وی سروری یافت. پس از هاشم ، عبدالمطلب بن هاشم سروری یافت فرزندان وی عباس ، حمزه ، عبدالله ، ابوطالب ، زبیر ، حارث ، حجل ، مقدم ، ضرار ، ابولهب ، قشم وشش دختر می باشند . عبد المطلب نخستین کسی بود که در کوه حرا به اعتکاف پرداخت و چون ماه رمضان می رسید به کوه حرا می رفت ودر تمام ماه بینوایان را اطعام می کرد ودر صد وبیست سالگی وفات یافت . »(منصوری ، 1387 :15 ).
2 – 1 – 1 . بیان راز نسب پیامبر توسط امام علی(ع):
امام جعفر صادق (علیه السلام) از حضرت علی (علیه السلام) نقل می کند که: «آن حضرت در توصیف از آفرینش و نسب محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: خداوند تعالی نور مقدّس حضرت محمّد صّلی الله علیه و آله و سلّم را خلق فرمود، پیش از آنکه آسمانها و زمین و عرش دو کرسی و لوح و قلم و بهشت و دوزخ را بیافریند و قبل از اینکه احدی از انبیا را اراده آفرینش کند به چهار صد و بیست چهار هزار سال، به آن نور دوازده حجاب خلق نمود:
1- حجاب قدرت. 2- حجاب عظمت. 3- حجاب منّت. 4- حجاب رحمت. 5- حجاب سعادت. 6- حجاب کرامت. 7- حجاب منزلت. 8- حجاب هدایت. 9- حجاب نبوّت. 10- حجاب رفعت. 11- حجاب شفاعت.
پس آن نور مقدس را در حجاب قدرت 12 هزار سال جاری داد و او می گفت: سُبحانَ رَبّیَ الاَعلَی.
و در حجاب عظمت یازده هزار سال و او می گفت: سُبحانَ عالَمُ السِّر.
و در حجاب منّت ده هزار سال و می گفت: سُبحانَ مَن هُو قائِم لایَلهو.
و در حجاب رحمت نه هزار سال و می گفت: سُبحانَ الرَّفیعُ الاَعلی.
و در حجاب سعادت هشت هزار سال و می گفت: سُبحانَ مَن هُو دائِمُ لایَسهو.
و در حجاب کرامت هفت هزار سال و می گفت: سُبحانَ مَن هُو غَنیّ لایَفتَقِر.
و در حجاب منزلت شش هزار سال و می گفت: سُبحانَ العَلیمُ الکَریم.
و در حجاب هدایت پنج هزار سال و می گفت: سُبحانَ ذِی العَرشِ العَظیم.
و در حجاب نبوّت چهار هزار سال و می گفت: سُبحانَ ربِّ العِزَّه عَمّا یَصِفون.
و در حجاب رفعت سه هزار سال و می گفت: سُبحانَ ذِی المُلکِ وَ المَلَکوُت.
و در حجاب هیبت دو هزار سال و می گفت: سُبحانَ اللهُ وبِحَمدِه.
و در حجاب شفاعت دو هزار سال و می گفت: سُبحانَ رَبیَّ العَظیمِ وَ بِحَمدِه.
پس نام مقدس آن حضرت را بر لوح ظاهر گردانید وآن نام مبارک چهار هزار سال بر لوح می درخشید پس اسم اطهر آن حضرت را بر عرش ظاهر گردانید و هفت هزار سال در آنجا نور می بخشید همچنین در احوال رفعت و جلال می گردید تا آنکه حق تعالی آن نور را در صلب آدم جای داد و از آدم در شیث و از شیث در انوش و از انوش در قینان و از قینان در مهلائیل... تا در ابراهیم خلیل الله و ابراهیم در اسماعیل... در عبدمناف و از عبدمناف در هاشم و از هاشم سید قریش در عبدالمطلّب و از عبدالمطلّب در عبدالله جای داد و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به دنیا آمد.
فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین خندان و شادان وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدنیا آمد نزد ابوطالب پدر حضرت علی (علیه السلام) آمد و او را به آنچه واقع شده بود خبر داد. پس ابوطالب به وی گفت: مگر از این امر در شگفتی؟ تو هم باردار می شوی و وصی و وزیر او را می زایی.» ( رمزی اوحدی ، 1378 : 702 ) .
2-2. پدر رسول خدا (ص):
« پدر بزرگوار آن حضرت عبدالله بن عبدالمطلّب است که مادرش فاطمه دختر عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم است که یکی از پنج فاطمه ای است که در نسب رسول خدا (ص) می باشند. ابوطالب و زبیر بن عبدالمطلّب و پنج نفر از دختران عبدالمطلّب به جز صفیه مادر زبیر از همین بانو تولد یافته اند. کنیه عبدالله را ابوقشم و ابومحمّد و ابواحمد و لقبش را ذبیح نوشته اند. پدر رسول خدادر سن بیست و پنج سالگی در مدینه نزد دایی های پدرش بین طایفه بنی النجار در خانه ای معروف به دارالنابغه وفات کرد ودر همان خانه نیز دفن شد. گفته شده از عبدالله کنیزی به نام ام ایمن و پنج شتر و یک گله گوسفند و شمشیری کهن و پولی نیز بر جای ماند که رسول خدا(ص) آنها را به ارث برد. »(منصوری ، 1387 :21 ).
بنابر آنچه در اجداد رسول گرامی اسلام ذکر شد می توان اجداد وی را تا عدنان چنین ذکر کرد: «محمّد بن عبدالله بن عبدالمطلّب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مره بن کعب بن لوی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن نزار بن معد بن عدنان . »(همان ).
2-3. مادر رسول خدا (ص):
«آمنه دختر وهب بن عبد مناف بن زهره بن کلاب است که ده سال پس از واقعه حفر زمزم و یک سال پس از آنکه عبدالمطلّب برای آزادی عبدالله از کشته شدن صد شتر فدیه داد به ازدواج عبدالله درآمد و شش سال و سه ماه پس از ولادت رسول خدا (ص) در سفری که فرزند خویش را به مدینه برده بود تا خویشان مادری وی یعنی بنی عدی بن النجار اورا ببینند ، هنگام بازگشتن به مکّه در سی سالگی در ابواء وفات کرد و همانجا دفن شد. »(همان :22 ).