چکیده
پژوهش حاضر تحت عنوان بررسی رابطه خلاقیت و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دختر کلاس پنجم دو تا از مدارس کرج انجام شده است.
جامعه پژوهش عبارت است از کلیه دانش آموزان سال پنجم ابتدایی در شهرستان کرج که از بین آنها 100 آزمودنی با استفاده ازروش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب گردید.
ابزار اندازه گیری در این تحقیق عبارت است از آزمون مداد کاغذی چند جوابی برای سنجش خلاقیت (MPPT ) و همین طور برای سنجش عملکرد تحصیلی آزمودنیها ازمعدل نیم سال گذشته آنها استفاده شد که پس از جمع آوری داده ها با استفاده از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون به تحلیل داده ها پرداخته شد که ضریب همبستگی (%29r= )به دست آمد و معلوم شد که بین خلاقیت و پیشرفت تحصیلی آزمودنیها رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فصل اول
مقدمه :
کنجکاوی و تفکر پیرامون افراد سرآمد و با استعداد سابقه ای بس طولانی،در حدود دو هزار سال دارد و احتمالاً به زمانی برمی گردد که برای اولین بار انسان علاقه مند شد بداند چرا افراد با هم تفاوت دارند.در جوامع مختلف همیشه افرادی بوده اند که از خود توانایی ها وبرجستگی خاص نمایان می ساختند که این امر موجب تحریک حسن کنجکاوی دیگران می گردید و سوء ظن،نفرت و یا ترغیب و تشویق آنها را در پی داشت.اشخاصی بوده اند که با استعداد فراوان و نبوغ فوق العاده خویش در طول زندگی توجه و تحسین همه را به خود جلب نموده اند و یا بدون توجه مردم،زندگی کرده اند و گاه پس از مرگشان به نبوغ آنها پی برده شده است.گرچه تمدن و فرهنگ انسانی نتیجه تلاش تمام افراد بشر است اما غنا و عظمت آن مدیون افراد خلاق،متفکران،نوابغ،کاشفان و مخترعان بوده است.از این رو،اهمیت شناخت و پرورش این افراد آشکار می شود.بنابراین در دنیای پیچیده کنونی که شاهد رقابتهای بسیارفشرده جوامع مختلف برای دستیابی به جدیدترین تکنولوژی ها و منابع قدرت هستیم.افراد تیزهوش و خلاق و صاحبان اندیشه های نو و متکبر همانند گرانبهاترین سرمایه ها از جایگاه بسیار بالایی برخوردار هستند.زیرا هرقدر جهانی که در آن زندگی می کنیم پیچیده تر شود نیاز به شناسایی و پرورش ذهنهای خلاق و آفریننده محسوس و روشن تر می گردد.در همین رابطه توین بی [1] معتقد است که شانس برای به دست آوردن خلاقیت بالقوه می تواند موضوع زندگی و مرگ هر جامعه ای باشد.همچنین تورنس[2] (1959)نقل از نیسان و دیگران(1377)استدلال می کند که تصاویر آگاه و ناخودآگاه ازآینده نیروی محرکه مهمی در پس دستاوردهای آینده اند.تصاویر مثبت آینده نیروهای پرتوان مغناطیسی هستند که ما را به تحرک واداشتند و به ما انرژی لازم را برای حرکت به پیش،به سوی امکانات،راه حل ها و دستاوردهای خلاق و جدید – می دهند،ازطرفی برای آنکه بتوانیم قدرت تصور خود را پرورش دهیم و تصاویر مثبتی از آینده خلق کنیم باید خلاقیت خود را پرورش دهیم.چه نیاز به خلاقیت اجتناب ناپذیر است(نیسان،حیدری پاک نیکرو 1377)
به همین دلیل امروزه جامع ما بیش از هر زمان دیگر به افراد هوشمند و خلاق نیاز دارد و در شرایط کنونی مسأله خلاقیت از مهمترین مسائل در قلمرو روانشناسی آموزشگاهی است.به طوری که در اصل 25 کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران مصوب شورای تغییر بنیادهای نظام آموزش و پرورش (1367) تحت عنوان پرورش توان تفکر،نقد و ابتکار آمده است که:در تدوین و اجرای برنامه های آموزش و پرورش باید از شیوه هایی استفاده شود که توان تفکر،تحلیل و نقد،ابتکار و خلاقیت را تقویت کنند و زمینه مناسب را برای خودآموزی دانش آموزان فراهم نمایند.همچنین این اصل می افزاید که … برنامه ریزی آموزشی و درسی باید به گونه ای باشد که به دانش آموزان مجال تفکر داده شود و آنان را به اندیشیدن و تفکر ترغیب نماید…تعلیمات باید به گونه ای باشد که در دانش آموزان رشد فکری وقوّه تجزیه و تحلیل را تقویت بنماید…
در تنظیم و محتوا و مواد درسی و تدریس باید ازشیوه هایی استفاده شود که متکی بر مشارکت فعال دانش آموزان در درس و بحث باشد و به دانش آموزان فرصت کافی جهت ارائه یافته های خود،راه حل های مختلف برای حل مسایل و شیوه های ابتکاری داده شود در کلیه فعالیتهای فوق برنامه باید برای دانش آموزان میدان عمل جهت بروز و پرورش ابتکارات و خلاقیت داده شود و از جاذبه این گونه فعالیتها جهت پرورش روح تفکر و تحقیق در دانش آموزان استفاده شود…همچنین در برنامه های تربیت معلم،روش های پرورش استعداد ابداع و خلاقیت به معلمین در مراحل مختلف تحصیلی تعلیم داده شود.در مورد خلاقیت و شناخت کودکان خلاق باید خاطر نشان سازیم،قبل از اینکه کودکی بتواند خلاق شود به شرایط و یا محیط مناسب نیاز دارد.سیاستی که اکنون در آمریکا دنبال می شود و دارای ابعاد جهانی می باشد مؤید این نکته است،یعنی به دنبال افراد تیزهوش و خلاق در سطح جهان هستند تا با فراهم ساختن زندگی بسیار مطلوب،آنها را به کشور خود فراخوانده وبا آموزش های مناسب و با امکانات بسیار پیشرفته زمینه را برای بروز خلاقیت ها در آنها آماده کرده تا درآینده کشورشان را صاحب قدرت و مشعل دار علم و تکنولوژی کنند.اگر به آمار محققان و مکتشفان این کشور نگاه کنیم می بینیم که شمار بسیاری از آنها از کشورهای دیگر و از جمله کشور ما ایران می باشند.البته باید توجه داشت که عوامل ژنتیک،پیدایش استعداد خلاقیت را در افراد ممکن می سازد ولی با وجود آن بروز و رشد این استعداد به شدت تحت تأثیر محیط غنی و والدین و مربیانی آگاه می باشد.
به طوری که می توان گفت خلاقیت به عنوان یک استعداد،حاصل تعامل پیچیده وراثت و محیط است (افروز 1371) بنابراین ، خلاقیت موضوع بسیار پیچیدهای است و شناخت و شکوفا سازی آن به عنوان یک استعداد نیازمند فراهم آوردن روش های تربیتی نوین است و اهمیت این موضوع در جامعه صنعتی امروز به ویژه در دنیای رایانه ها مملوس تر می شود.همچنین نقش مدرسه و مربیان در جهت پرورش افکارخلاق و رشد توانایی های این گونه افراد از اهمیت بسزایی برخوردار است.(افروز 1371)
با توجه به مطالب فوق در این پژوهش برآنیم تا مشخص کنیم که خلاقیت به عنوان یک استعداد چه ارتباطی با پیشرفت تحصیلی دارد.و راههای پرورش ورشد خلاقیت در کودکان چیست و چه عواملی مانع رشد خلاقیت در کودکان می شود.
مسأله پژوهشی
آیا بین خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ابتدایی رابطه معناداری وجود دارد؟
فرضیه پژوهشی
بین خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ابتدایی رابطه مثبت وجود دارد.
اهداف تحقیق
با توجه به نیاز جوامع بشری خصوصاً کشور ما به استعدادها و ذهن های خلاق خصوصاً در دفع تنگناهای موجود و ابداع و خلق روش ها و فنون نو،هدف از انجام این پژوهش بهادادن و اهمیت گذاشتن به این ذهنهای خلاق و آگاهی دادن به جامعه خصوصاً والدین و معلمان در رابطه با چگونگی برخورد با این استعدادهای خدادادی و راههای پرورش و رشد خلاقیت آنها می باشد.و همین طور بر آنیم تا مشخص کنیم که خلاقیت با پیشرفت تحصیلی رابطه دارد و به عبارتی دیگر دانش آموزانی که خلاق هستند از پیشرفت تحصیلی خوبی نیز برخوردارند.
تعریف اصطلاحات
الف)تعایف سازنده و مفهومی
خلاقیت:تورنس (1959) (نقل از کفایت 1373)در تعریف خلاقیت اظهار میدارد:خلاقیت فرآیندی است مشتمل بر حساسیت به مسائل،کمبودها،تنگناها و ناهماهنگی ها این حساسیت در پی تشخیص مشکل یا مشکلاتی به وجود می آید و به دنبال آن جستجو ، برای یافتن راه حل هایی جهت رفع آن مشکلات و طرح فریضه هایی برای این منظور آغاز می گردد،پس از آن فریضه های مطرح شده و راه حل های ناشی از آنها مورد آزمایش قرار می گیرد و در صورت لزوم دستکاری می شود و تغییرات لازم در آنها به وجود می آید و بالاخره نتایج حاصل از این آزمایش منتشر می گردد.(کفایت 1373)
پیشرفت تحصیلی:منظور از پیشرفت تحصیلی میزان موفقیت دانش آموزان دردروس مختلف می باشد که برای سنجش پیشرفت تحصیلی از معدل و ریزنمرات دروس مختلف دانش آموزان استفاده شد.(کفایت 1373)
ب)تعاریف عملیاتی اصطلاحات
خلاقیت:در این پژوهش برای سنجش خلاقیت از آزمون مداد کاغذی چند جوابی سنجش خلاقیت (MPPT ) استفاده شد.
پیشرفت تحصیلی:برای اندازه گیری یا سنجش پیشرفت تحصیلی از معدل ترم قبل از دانش آموزان استفاده شد.
فصل دوم
خلاقیت
سال 1950 را می توان نقطه عطفی در برخورد نسبت به مفهوم خلاقیت،میزان و توزیع آن در افراد اجتماع تلقی نمود.در این سال گیلفورد در کنگره روان شناسان آمریکا که خود ریاست آن را برعهده داشت به دنبال یک سلسله تحقیقات و بررسیها اظهارداشت:خلاقیت نباید فقط از زاویه مخصوص مربوط به اعمال و فرآورده های ابداعی موردتوجه قرارگیرد،بلکه باید بطور قطعی یعنی به عنوان استعداد ذهنی بالقوه که به درجات مختلف در همه افراد بشر اعم از کوچک و بزرگ وجود دارد مورد مطالعه قرارگیرد.(نریمانی،1370)
به عقیده گیلفورد تا موقعی که انسان به مشکلی برخورد نکند و زندگی او از روز عادات و یا بر مبنای دور زدن مشکلات سپری شود،خلاقیتی در کار نیست،ولی همین که به مشکلی برخورد کرد و خواست آن را حل کند فرآیند فکری و اعمالی که متعاقب آن برای حل مشکل ایجاد شود خلاقیت نام دارد.هرچه فرد هوشمندتر باشد کنجکاوی بیشتری دارد.انگیزه کنجکاوی زیربنای خلاقیت است،البته کنجکاوی واگرا،نه همگرا.با توجه به اینکه در این سال و سالهای متعاقب آن توجه زیادی به این مسئله شده است ولی به نظر می رسد که هنوز اندیشمندان در مورد خلاقیت و تعریف آن با همدیگر اختلافات زیادی داشته باشند چراکه هر کدام به گونه ای آن را تعریف کرده است.برای مثال وارن[3] (1934) درباره تعریف خلاقیت می گوید:خلاقیت به منزله ظرفیت پاره ای از افراد است در پدید آورندگان آنها قبلاً ناشناخته بوده اند.
استاین[4](1962) خلاقیت را این گونه تعریف می کند:خلاقیت منجر به ایجاد یک کارجدید می شود که در زمان خود به عنوان یک چیز قابل دفاع یا مفید و خشنودکننده مورد قبول گروه قابل توجهی قرار می گیرد.ایزنک[5](1979)می گوید:خلاقیت ظرفیت دیدن روابط جدید،پدیدآوردن اندیشه های غیرمعمول و فاصله گرفتن از الگوهای سنتی تفکر می باشد(بهروزی 1375)
تورنس[6] (1959) (نقل از کفایت 1373)در تعریف خلاقیت اظهار می دارد:خلاقیت فرآیندی است مشتمل بر حساسیت به مسائل،کمبودها،تنگناها و ناهماهنگی ها،این حساسیت در پی تشخیص مشکل یا مشکلاتی به وجود می آید و به دنبال آن جستجو برای یافتن راه حل هایی جهت رفع آن مشکلات و طرح فرضیه هایی برای این منظور آغاز می گردد،پس از آن فرضیه های مطرح شده و راه حل های ناشی از آنها مورد آزمایش قرار می گیرد و در صورت لزوم دستکاری می شود و تغییرات لازم در آنها به وجود می آید و بالاخره نتایج حاصل از این آزمایش منتشر می گردد(کفایت 1373).
مارکسپری[7] (1992) (نقل از بهروزی 75)می گوید:نتیجه تولید خلاقیت تعیین کننده نیست و آن فقط موقعی نیست که فرد خلاق چیز جدیدی ارائه کند که قبلاً وجود نداشته است بلکه اختراع مجدد نیز نوعی خلاقیت به شمار می رود.با توجه به آراء اندیشمندان تعاریف معتبر خلاقیت و آفرینشگری را می توان در چهار دسته تقسیم نمود:ممکن است آفرینشگری از دیدگاه خلاق یعنی بر حسب فیزیولوژی فرد مانند عادتها و ارزش های او مورد ملاحظه قرارگیرد.همچنین آفرینشگری می تواند از طریق فرآیندهای ذهنی مانند انگیزش،ادراک،یادگیری،تفکر و ارتباط تعیین شود که در کنش خلاق ظاهر می شوند.سومین تعریف آفرینشگری متوجه تأثیرات فرهنگی و محیطی است.سرانجام ممکن است آفرینشگری را بر حسب نتایج حاصل از آن مانندنظریه ها،اختراعات،نقاشی ها،کندوکاو و اشعار شناخت(بهروزی 1375)
هوش و خلاقیت:
گیلفورد هوش و خلاقیت را دو عامل فکری جداگانه می داند.او ضمن تشریح اعمال مختلف ذهنی،تفکر همگرا را هوش و تفکر واگرا را خلاقیت می داند.تفکر همگرا منجر به راه حل درست واحدی می شود که براساس واقعیتهای ارائه شده قابل کشف است.تفکر واگرا نوعی از تفکر است که در جهات مختلف سیر می کند.این نوع تفکر کمتر تحت انقیاد فکری واقعیت های ارائه شده قرار می گیرد،تغییر جهت در حل مسأله را امکان پذیر می سازد ومنجر به راه حل ها و فرآورده های گوناگون می شود(نریمانی 1370)
مک کینون خلاقیت را عبارت از حل مسأله به نحوی که ماهیتی نو و بدیع داشته باشد،می داند.گیلفورد و همکارانش تفکر همگرا را همان چیزی می دانند که در روان شناسی سنتی هوش نامیده می شود و توسط آزمودنیهایی مانند بینه،سیمون و یا وکسلر اندازه گیری می شود و تفکر واگرا را خلاقیت می دانند که توسط آزمونهایی که گیلفورد و همکارانش ساخته شده اند اندازه گیری می شود.حال ببینیم چه ارتباطی بین هوش و خلاقیت،یعنی این دو عامل متفاوت ذهنی وجود دارد.کنزل و جاکسون به دنبال تحقیقات خود در سال 1962 به این نتیجه رسیدند که وقتی فرد از هوش زیادی برخوردار نباشد،تفکر همگرا و تفکر واگرایش آنچنان به هم پیوسته اند و با هم عمل می کنند که تفکیک آنها از هم مشکل است.بر این اساس می توان باورکرد فقط اشخاص پرهوش نیستند که می توانند خلاق باشند بلکه باهوش متوسط نیز می توان خلاق بود و کمبود خلاقیت را فقط به افرادی که عقب مانده ذهنی هستند می توان نسبت داد و این مطلب در مورد بزرگترها و کودکان به طور همسان صادق است و فقط باید این نکته را تذکر داد که خلاقیت هر کس در زمینه هایی است که معلومات و اطلاعاتی در آنها دارد و کسی که در زمینه ای اطلاعاتی نداشته باشد نباید از او انتظار خلاقیت در آن زمینه را داشت.باید اشاره کرد که فرآیند خلاقیت کودکان کمتر از 13-12 ساله به علت فقدان قوه تجربه و انتزاع در غیاب اشیاء و امور غیبی نیست و فقط در تماس با اشیاء و امور به کار میافتد.گرچه آنان تخیلاتی در غیاب اشیاء دارند،ولی این تخیلات در اطراف دیده ها و شنیده ها به طور پراکنده و نامنظم جریان می یابند و نمی توانند به خلق چیز نوینی منتهی شوند.(نریمانی 1370)
مراحل خلاقیت
والاک[8](1926)(نقل از بهروزی 1375)چهار مرحله اصلی زیر را به عنوان مراحل خلاقیت پیشنهاد کرده است:
آماده سازی[9]: این مرحله ای است که در آن همه جوانب مسئله مورد تحقیق و بررسی قرار می گیرد و در اصل دوره ای از شناسایی مسئله و جمع آوری حقاق به شمار می رود.
دوره نهفتگی[10]:در این مرحله فرد آگاهانه درباره فرد آگاهانه درباره مسئله فکر نمی کند. در اینجا نوعی فرآیند ذهنی درونی وجود دارد که اطلاعات تازه را با اطلاعات گذشته مرتبط می سازد.ظاهراً یک نوع سازمان بندی مجدد اطلاعات بدون آن که فرد مستقیماً از آن آگاه باشد انجام می پذیرد.
اشراق[11]: این مرحله ای است که طی آن ایده فرخنده به وقوع می پیوندد.ایده ای که آن را پدیده آها [12] نیز نامیده اند.در این مرحله فرد خلاق ایده مفهوم یا راه حل مسأله را به طور ناگهانی در می یابد.
اثبات[13]: این مرحله ای است که در آن ایده ای که طی سه مرحله قبلی به دست آمده است مورد سنجش قرار می گیرد تا اعتبار یا عدم اعتبار آن معلوم شود.
اگرچه این مراحل عموماً رعایت می شوند اما این بدان معنی نیست که آنهابایستی به طور تغییر ناپذیری در هر مرحله اتفاق بیفتند.یا این که در یک توالی زمان معین روی دهند.هر مرحله ممکن است نمایانگر ماهها و سالها طرح ریزی یا مطالعه باشد،در حالی که در سایر موارد،این مرحله می تواند در یک روز اتفاق افتد. برنامه ریزی آموزشی در کمک به یک دانش آموز برای مؤثر بودن در آن مراحل نهفتگی و اشراق چندان موفق نبوده است بلکه بیشترین تأثیر را بر مرحله اول (آماده سازی)و مرحله چهارم (اثبات)داشته است.(بهروزی 1375)
پرورش خلاقیت در کودکان
برای پرورش و رشد خلاقیت در کودکان چه می توان کرد.در زیر پیشنهاداتی چند برای پرورش خلاقیت کودکان می آوریم.
احترام به سؤالات عادی و غیرعادی:برای ارضاء کنجکاوی کودک هیچ چیز مثل دادن جوابهای مناسب و صحیح به سئوالات او نیست.سئوال در واقع انعکاسی از مغز تشنه ای است که می خواهند با دریافت جواب از مغزی که بهتر از او می داند خود را سیراب کند تا از پژمردگی و مرگ خود جلوگیری نماید.اگرچه احتیاج باید فوراً برآورده شود ولی کمی مکث بین سئوال و جواب غالباً می تواند افکار و ایده های مفیدی برای مباحثه ببار آورد.طرز ارائه جواب هم بستگی به پیچیدگی سئوال دارد در جایی باید مسقیماً جواب داد که کودک نتواند مستقلاً جواب خود را توضیحات ما دریافت دارد.گاهی وضعی پیش می آید که مربی باید خود را برای سؤالهای غیرعادی و نامربوط آماده کند.این نوع سئوالات مطروحه از طرف کودکان باید مثل سئوالهای عادی پذیرفته شوند.بزرگترانی که با ترشرویی به اینگونه سئوالهای بچه ها جواب می دهند کنجکاوی کودک را خدشه دار می سازند.باید همیشه در نظر داشت که فکر کودک مثل بزرگسالان مرتب و منظم نیست و آنها در سئوالاتشان هم مثل بازیهایشان به آسانی از این شاخه به شاخه دیگر می پرند.مطلب دیگر اینکه باید کودکان را در جواب دادن به سئوالات شرکت داد و ازآنها اظهار نظر خواست.جستجو برای یافتن جواب در واقع باید جستجویی دو جانبه باشد گاهی اوقات بهتر است به او بگوییم سعی کند جواب سئوالش را خودش پیش بینی نماید و او را راهنمایی کنیم تا آن پیش بینی را گرچه غلط هم باشد بر مبنای مشاهدات و تجربیات خود تجزیه و تحلیل کند.(خانزاده 1363)
2- جواب باید طوری باشد که کودک را به سئوال های تازه هدایت کند : و باید به هنگام جواب دادن به هر سئوال کودک را به معماهای تازه تری بکشاند تا ذهن او خود آگاه و ناخودآگاه مشغول کنکاش و جستجو باشد.روی این اصل ازبه کاربردن کلماتی از قبیل بلی،خیر،البته،هرگز،مطمئناً و امثال آن باید اجتناب کرد.چون این نوع جوابها برای چشمه جوشان کنجکاوی کودکان مضر است و علاوه براین او را فردی بار می آورد که برای هر مسئله و مشکلی در زندگی فقط به دنبال یک راه حل می گردد و از امکانات مختلفی که ممکن است برای حل آن مشکل وجود داشته باشد غافل می ماند.
به کودکان نشان بدهیم که عقاید آنان با ارزش است.لازم است که والدین و مربیان نه تنها درباره امور و وسایلی که مربوط به کودکان می شود بلکه همچنین درباره مسایل و امور خانه و مدرسه که دخالت کودک در آنها شایسته است از او نظر بخواهند و عقاید اورا هم مثل عقاید بزرگتران در حضور خود کودک به بحث و گفتگو بگذارند.اگر عقیده او به کار بسته نخواهد شد باید توضیحات لازم و کافی برای ارضای او داده شود.در همین زمینه تورنس می گوید آنقدر عقاید با ارزش در افکار کودکان زیاد است که آن دسته از بزرگتران که عکس این را فکر می کنند باید خود را برای مقابله با کودکان در زمینه ارائه عقاید با ارزش بسیج و آماده کنند.همچنین راه دیگر احترام به عقاید کودکان شرکت در بازیهای آنها و تماشای فیلم های مورد علاقه آنها و… می باشد.(خانزاده 1363)