پایان نامه جهت اخذ مدرک کارشناسی ارشد
علوم جانوری – گرایش فیزیولوژی
چکیده :
در مطالعه حاضر نقش نیتریک اکساید در تحمل به مرفین در موشهای صحرائی تخمدان برداری شده مورد بررسی قرار گرفت. تعداد 90 سر موش صحرائی ماده تهیه و به 10 گروه تقسیم شدند. 1- گروه کنترل(Sham) 2- کنترل- تحمل Tol) Sham-) 3-گروه اوارکتومی (OVX)4 - گروه اوارکتومی – تحمل (Tol- OVX ) 6،5و 7-گروههای اوارکتومی تحت درمان با ال آرژنین(50،10 و200 Mg/kg) (Tol – LA) 8 و 9- گروههای اوارکتومی تحت درمان با ال نیم(10 و 50) (Tol – LN). گروه های 3 تا 9 اوارکتومی شدند. 8 هفته بعد از تخمدان برداری، تحمل به مرفین در گروههای 2 و 4 تا 9 از طریق تزریق داخل صفاقی 20 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن مرفین در طی 4 روز ایجادشد. حیوانات گروه 6،5 و 7 همزمان با ایجد تولرانس 50،10 و 200 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن ال آرژنین دریافت کردند. حیوانات گروه 9 ، 8 همزمان با دریافت 20 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن مرفین، 10 و 50 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن ال نیم دریافت کردند. سنجش درد بوسیله تست صفحه داغ (Hot plate ) انجام گرفت. در روز پنجم، ابتدا از حیوانات ثبت پایه گرفته شد سپس حیوانات 5 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن مرفین دریافت کردند و اثرات ضد دردی هر 10 دقیقه بررسی شد.
نتایج نشان داد که زمان واکنش به درد بعد از تزریق 5 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن مرفین نسبت به زمان پایه در گروه کنترل و اوارکتومی بالا بود اما تفاوتی در گروههای کنترل – تحمل و اورکتومی – تحمل وجود نداشت. اگرچه زمان واکنش به درد بعد از تزریق 5 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن مرفین در گروه کنترل از گروه اوارکتومی بالاتر بود. اما تفاوتی بین گروههای کنترل- تحمل و اوارکتومی – تحمل مشاهده نشد.
Repeated measure AVOVA نشان داد که زمانهای واکنش بعد از تزریق 5 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن مرفین در گروه اوارکتومی –تحمل پایین تر از هر سه گروه دریافت کننده ال آرژنین بود که نشان دهنده این مطلب است که ال آرژنین تحمل به مرفین در موش های صحرایی اوارکتومی شده را کاهش می دهد. نتایج همچنین نشان داد که زمان واکنش به درد بعد از تزریق 5 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن مرفین در گروه اوارکتومی- تحمل نسبت به گروههای دریافت کننده ال نیم پایین تر است. این یافته نشان می دهد که ال نیم نیز تحمل به مرفین در موشهای صحرایی تخمدان برداری شده را کاهش می دهد.
نتایج نشان می دهد که تکرار مصرف مرفین می تواند منجر به تحمل شود. اگر چه تفاوتی بین تحمل در حضور و یا عدم حضور هورمون های جنسی ماده وجود ندارد اما ال آرژنین و ال نیم تحمل به مرفین را کاهش می دهند.
کلمات کلیدی:موش صحرایی تخمدان برداری شده، نیتریک اکساید، ال آرژنین، ال نیم، تحمل.
معرفی و بیان مسئله پژوهش
یکی از مشکلات اصلی استفاده از داروهای اوپیوئیدی از جمله مرفین ایجاد تحمل به خواص ضد دردی این داروها می باشد. با وجود انجام تحقیقات بسیار متعدد، مکانیسم دقیق تولرانس به خوبی مشخص نشده است(39) و بنابراین راه حل مناسبی هم برای مقابله با این مشکل ارائه نشده است. مطالعات متعدد میانجی های عصبی مختلفی را دراین پدیده دخیل دانسته اند. به عنوان مثال Zhu و همکارانش، Herman و همکارانش نشان دادند که گلوتامات در این پدیده نقش مهمی دارد.
Maller و همکاران و Sousa و همکاران نشان دادند که که نیتریک اکساید می تواند در درد نقش داشته باشد. یک سری مطالعات نیز نشان دادند که نیتریک اکساید در اثر ضد دردی مرفین نقش دارد(45). مطالعات دیگر نشان دادند که نیتریک اکساید در پدیده تحمل به اوپیوئیدها می تواند نقش داشته باشد(45). اگرچه که نتایج مطالعات متعدد ضد و نقیض می باشد. در یک مطالعه Adams و همکارانش نشان دادند که مهار کننده های آنزیم NOS تحمل به مرفین را کاهش می دهد(2) در حالیکه در مطالعه دیگری Patakiو همکارا نش نشان دادند که افزایش تولید نیتریک اکساید تحمل به مرفین را کاهش می دهد(66). تداخل عمل مرفین با نیتریک اکساید در بسیاری از اعمال فیزیولوژیک دیگر نیز نشان داده شده است(40).
مطالعات متعدد به نقش هورمونهای جنسی در سیستم عصبی مرکزی پرداخته اند. در این میان بعضی مطالعات وجود دارند که به بررسی نقش هورمونهای جنسی در اثرات ضد دردی مرفین و تحمل به اثرات ضد دردی مرفین پرداخته اند(35). Powellو همکاران نشان دادند که پاسخ به اثرات ضد دردی مرفین در جنس مذکر از جنس مونث بیشتر است(32)Holtman . و همکاران نشان دادند که تحمل به مرفین بین دو جنس تفاوت وجود دارد(35). آنها نشان دادند که تحمل به مرفین در جنس مونث از جنس مذکر بیشتر است(35) در صورتیکه craft و همکاران عکس این نتیجه را ارائه دادند(13).
مطالعات متعدد تداخل عمل نیتریک اکساید با هورمونهای جنسی (64) و بخصوص در سیستم عصبی مرکزی را نشان داده اند(6).
همینطور مشخص شده است که هورمونهای جنسی بیان نیتریک اکساید سنتاز و در نتیجه تولید نیتریک اکساید را تحت تاثیر قرار می دهند(59). همچنین Du و همکاران نشان دادند که تستوسترون بیان نیتریک اکساید سنتاز نورونی(nNOS) را افزایش می دهد (17). از طرف دیگر بیان شده است که هورمونهای جنسی بسیاری از اعمال تولید مثلی را با واسطه نیتریک اکساید انجام دهند(64). به طور خلاصه شواهدی که در بالا آورده شده نشان می دهند که 1-مکانیسم دقیق تحمل به مرفین مشخص نیست و میانجی های متعددی می توانند در آن دخیل باشند .2- هورمون های جنسی در تحمل به مرفین نقش دارند .3- نیتریک اکساید هم در تحمل به مرفین نقش دارد 4 - تداخل عمل نیتریک اکساید و هورمون های جنسی در سیستم عصبی مرکزی نشان داده شده است . لذا در این مطالعه بررسی خواهد شد که اولا آیا تحمل به مرفین در حضور هورمونهای جنسی زنانه ( وجود تخمدانها) و عدم حضور هورمونهای جنسی متفاوت است؟ ثانیا آیا نیتریک اکساید که در بسیاری از اعمال سیستم عصبی نقش دارد و از طرفی با هورمونهای جنسی تداخل اثر دارد در این تفاوت تحمل به مرفین نقش دارد؟ لذا دراین مطالعه بررسی خواهد شد که آیا نیتریک اکساید به عنوان یک میانجی عصبی در تحمل به مرفین در موشهای صحرایی تخمدان بر داری شده نقش دارد یا خیر؟
هورمونهای استروئیدی
استروژن و پروژستین ها از استروئیدهای تخمدانی مهم در جنس ماده بشمار میروند که طی روندهای متابولیک از کلسترول و تا مقداری از استیل کوانزیم A سنتز میشوند. فقط سه استروژن به مقادیر قابل ملاحظه ای در پلاسمای زن و جود دارند که عبارتند از: بتا-استرادیول ، استرون واستریول. این هورمونها در تعداد گروه OH و محل قرار گیری آنها با یکدیگر تفاوت دارند(31). استریول یک استروژن ضعیف بوده و یک فراورده اکسیداتیو است که از استرادیول و استرون مشتق می شود و عمل تبدیل به طور عمده در کبد به انجام می رسد(31). مهمترین استروژن بتا-استرادیول است ولی در بارداری میزان استریول بالا می باشد و با سلامت جنین و جفت مادر ارتباط دارد.
استروژنها 18 کربنه هستند واز بنزنی شدن حلقه A آندروژن ها پدید می آیند. بنابر این به نام فنیل استروئید ها شناخته می شوند(31).
پروژسترون مهمترین پروژستینها می باشد. اما باید دانست که مقدار کمی از یک پروژستین دیگر موسوم به 17-آلفا – هیدروکسی پروژسترون نیز همراه با پروژسترون ترشح می شود و عملا دارای همان اثرات است. پروژسترون 21 اتم کربن دارد و استروئیدی است که از پرگننولون تشکیل می شود و محل ترشح آن جسم زرد می باشد. استروژن برای رشد مخاط رحم و ذخیره گلیکوژن ضروری است و مانع دفع تخمک می شود. استروژن و پروژسترون هر دو به طور عمده به صورت چسبیده به آلبومین پلاسما و گلوبولین های اختصاصی گیرنده استروژن ها و نیز گلوبولینهای اختصاصی گیرنده پروژسترون در خون حمل می شوند. اتصالات بین این هورمون ها و پروتئین های پلاسما آنقدرسست است که این هورمون ها به سرعت در ظرف حدود سی دقیقه به داخل بافت ها آزاد می شوند(31).
کبد استروژن ها را مزدوج کرده و گلوکورونید ها و سولفات ها را تشکیل می دهد و حدود یک پنجم این فراورده های مزدوج شده از راه صفرا و قسمت اعظم باقی مانده آنها از راه ادرار دفع می گردد. کبد همچنین استروژن های قوی یعنی استرادیول و استرون را به استروژن تقریبا به طور کامل بی اثر یعنی استریول تبدیل می کند. بنابراین کاهش عمل کبد عملا فعالیت استروژن ها را در بدن افزایش داده و گاهی موجب هیپراسترونیسم می شود.
از نخستین قاعدگی تا یائسگی استروژن اصلی 17 –بتا استرادیول است. استرادیول از تستوسترون و استرون از آندرا استندیوم تولید می شود. استرون ضعیف تر از استرادیول است(31). استروژنها هم در زنان و هم در مردان وجود دارند ولی در زنانی که در سن تولید مثل هستند به میزان معنی داری بالا می رود. این هورمونها رشد صفات ثانویه جنسی را در زنان پیش می برند و باعث افزایش ضخامت آندومتریوم رحم و تنظیم سیکل قاعدگی می شوند. بنظر می رسد استروژن در مردان بعضی از عملکرد های سیستم تولید مثل را تنظیم می کند و در بلوغ اسپرم نقش مهمی دارد و ممکن است که برای تحریک جنسی نیز ضروری باشد(35).
محل ترشح هورمونهای جنسی زنانه
در زنان طبیعی غیر آبستن استروژن ها به مقادیر عمده فقط به وسیله تخمدان ها ترشح می شوند اگر چه مقدار بسیار کمی نیز به وسیله قسمت قشری غدد فوق کلیوی ترشح می گردد (31). استروژن اصلی مترشحه شده از تخمدانها بتا – استرادیول است. مقادیر اندکی از استرون نیز ترشح می شود اما قسمت اعظم استرون در بافت های محیطی از آندروژن های مترشحه توسط قشر فوق کلیوی و سلولهای تکی تخمدانها تشکیل می شود.
درزن طبیعی غیرآبستن، پروژسترون به مقادیر قابل ملاحظه ای فقط در جریان نیمه آخر هر دوره تخمدانی بوسیله جسم زرد ترشح می شود(31).