پایان نامه
برای اخذ درجه کارشناسی در رشته صنایع دستی
چکیده
آثار هنری دستی مردم در سراسر جهان که قالی چکیده عصاره آنها است ، نشان میدهد که همواره طبیعت الهام بخش هنرمندان در خلق اثار هنریشان بوده است کلک نقش آفرین هنرمندان طراح با بهرهگیری از خیال ممدوح و خیال محمود به عوالم قدسی و آسمانی ، خالق آثاری بیبدیل و بیهمانند که در عرصه هنرها سری از سایر بلندتر دارد وبرتارک هنر شرق میدرخشد و همچنین با بهرهگیری از طبیعت در طول تاریخ دیرپای قالی ایران تنوعی بیحد و مرز به طرح و نقش این دستباف هدیه کرده است .
هنر خوشنویسی در قالی ، بازتاب ادبیات پارسی را منعکس میسازد .
کلمات کلیدی :
قالی
کتیبه
خط
قالی موزهای
مقدمه
قالی ایران با طرحهای گوناگون دارای مضامین و پیامهای مختلفی است و نماد هنر اصیل و فرهنگ و ادبیات غنی ایران زمین است . ایجاد نقش و نگار بر ابزار کار ، یا بر دیوار محل زندگی از دورهی هخامنشیان و سلسلههای بعد از آن در ایران متداول بوده است . البته در دورهی اسلامی به سبب تغییر دین در ایران در هنر نیز تغییراتی پدیدار شد .
سبب گسترش خط را بر اشیاء و آثار میتوان به دو علت اساسی دانست ؛ اول اینکه چون در مذاهب ، توسل به ادعیه و اوراد و اعتقاد به رسیدن به خیر و برکت و سعادت به وسیلهی دعا مبنای محکم داشت ، بعدها در مذهب جدید نیز مردم با ایمان تقریباً بر بیشتر ابزارها و لوام زندگی خود نام مقدسان و بزرگان دین رانقش میکردند و از آنها برای تبرک و سعادت یاری میجستند .
دوم چنانکه میدانیم ایرانیان به تزئین اشیاء و ابزارهای خود علاقهی بسیار داشتند و چون نمیتوانستند نقش صورت به کار ببرند به خط متوسل شدند و برای تزئین آثار خود از خط استفاده کردند و ادعیه و احادیث ، پندو اندرز ، اشعار را با خط خوش بر بستر آثار و لوازم زندگی خود نقش کردند . از همین جاست که مشاهده می شوند هنرمندان بیشتر به زیبایی خط توجه داشتهاند و زوایا و اشکالی در نگارش آن ایجاد کردهاند .
باید گفت که خط در ایران در دورهی اسلامی ،یکی از عناصر هنرهای تزئینی شده است .
در آغاز با پرسشهای گوناگونی روبرو میشویم :
- قالیهای کتیبهدار چه گروه از فرشها میباشند؟
- چرا از خط و نوشته در قالی استفاده میکردهاند ؟
- آیا فرم کتیبهها در قالیهای مناطق مختلف متفاوت می باشد ؟
- به عنوان نمونه در شهر کرمان بیشتر چه فرمی برای کتیبه استفاده نمودهاند ؟ و دیگر مناطق چطور ؟
- از چه نوع خطی در داخل قاب کتیبه استفاده نمودهاند ؟
- کتیبهها در کدام قسمت قالی کار شدهاند؟
با طرح این سوالات و پاسخ گویی به آنها در قسمت نتیجه ، قصد داریم به اهداف زیر نائل آییم:
گردآوری منبع مناسبی برای علاقمندان و پژوهشگران رشتهی فرش و ادامه دادن مسیر هنرمندان این رشته می باشد .
با گردآوری این مجموعه ، نقشه قالی کتیبهداری را به نحوی جدید ، برای ارائه پایان نامه ، طراحی میکنم .
تعریف مسأله :
فرش : کلمهای عربی و به هر آنچه گستردنی باشد گفته میشود . معادل فارسی آن قالی ، قالیچه میباشد .
قالی : واژه کنونی قالی به تلفظ فارسی پهلوی رایج شده است که به اعتقاد برخی محققان واژه قالی از ریشه لغوی ( قالیقیا یا قالیقیلا) گرفته شده که نام شهری خیالی در قفقاز است .
مردم کشمیر واژه اصیل (کالین ) را به کار میبرند که ریشه اصلی قالی و یا قالین است .
واژه کالین از صورت باستانی (Karayan) می آید که از ریشه ( Kar) به معنی کاشتن است ،گرفته شده و به درستی که ایرانیان باستان ، کاشتن گره در میان تاروپود قالی را همان کاشتن بذر و نشاء در دل خاک میدانستهاند . از این رو کالین ، قالین یا قالی را بر آن نهادهاند .
« کتیبه : نوشتهای که بر سر در ورودی دیوار ابنیه یا بر بدنهی کوه به خطوط مختلف نویسند .»[1]
« گونهای از نقش قاب و بیشتر نقشی در حد مستطیل و لوزی و مانند آنها .
از نقش کتیبه در قالی ، گاه برای نوشتن « شعر » ، « تاریخ » ،« بافت» و « اسم بافنده » بهره میگیرند و گاه این نگاره جنبهی تزئینی دارد.»[2]
« قالی موزهای : قالی است که براثر قدمت بافت و هنری بودن و مرغوبیت خارق العاده مواد اولیه و طراحی و بافت آن ، استعداد نگهداری در موزه را که مستلزم انجام هزینه فراوان است داشته باشد .» [3]
ضرورت :
قالیهای کتیبهدار که مزین به آیاتی از قرآن مجید ومطالب بکر و سرودههای عرفانی و ادبی میتواند باشد ، گاهی از آنها تا کنون خوانده و ترجمه نشدهاند و برای بررسی و شناخت بیشتر فرم کتیبهها و همچنین کمبود منبع و کتاب در این زمینه ، این تحقیق جمع آوری شده است .
شعر فارسی و مضامین ادبی در گذر هزار ساله خویش همواره سرچشمه الهام هنری مردان این سرزمین بوده است ، در میان هنرهای ملی ، کمتر هنری را میتوان یافت که از ادبیات کهن فارسی بهره نبرده باشد ، دستبافتههای ایران به ویژه قالی به عنوان یکی از هنرهای ملی ، ازاین تاثیر بیبهره نبوده است .
دیدار از نمایشگاه قالی با عنوان « تاثیر ادبیات کهن فارسی بر روی قالیهای ایرانی » در موزه فرش ، اسفند ماه 86، شوقی را در من ایجاد نمود که در این زمینه تحقیق کنم .
فرضیه :
در طبقهبندی کلیه طرحهای قالی ایران که حداقل به بیست گروه اصلی تقسیم بندی شده ،گروهی به قالیهای کتیبهدار اختصاص ندادهاند و شاید به این دلیل است که نام طرحی که به قالی داده میشود ، ( مثلاً لچک ترنج اسلیمی شاه عباسی ) ، بازگوکننده طرح متن قالی است و هیچ یک از این اصطلاحات نمیتوان به شکل حاشیه و طرح آن پی برد .
در ابتدا ، نبود کتابهای تخصصی و مرجع در این زمینه ، موانعی را ایجاد نمود ، ولی جستجو درمجلات ونشریات تخصصی قالی و سپس با تحقیق میدانی و مصاحبه با افراد مطلع در این زمینه کارم را ادامه دادم .
در پایان باید اضافه کنم که قسمتهایی که دارای علامت * میباشد ، نظر اینجانب براساس مطالب مورد بحث بوده است .
مروری بر قالی ایران
ذوق و خلاقیت هنری هر جامعهای از سنن زندگی و سوابق تاریخی و محیطی آن قوم ریشه و الهام میگیرد و غالباً این ذوق و استعداد در یک یا چند رشتهی خاص متبلور میشود از جمله هنرهایی که در این سرزمین به مرور زمان به کمال رسیده است و ذوق هنرمند ایرانی در پهنهی آن فرصت تجلی وافر یافته ، هنر قالیبافی است .
دلیل این شکوفایی وتعالی را علاوه بر خصوصیات ذاتی ایرانیان مانند هنردوستی ، بردباری ، باید در وفور مواد اولیهی تولید قالی از قبیل پشمهای مرغوب و انواع گوناگون گیاهان رنگدار دانست .
فرشهایی که انسان اولیه برای زیرانداز ، روانداز ، حمل بار ، پوشش مقبرهها ، پوشش حیوانات و غیره از آن استفاده کرده از پوست و برگ درختان و پوست حیوانات بوده ، این طبع نقاد و دست هنرمند انسان است که در طول تاریخ خود ، تکامل صنعت نساجی و بافت را بدین حد رسانیده که دستبافتهای هنرمندان امروز از هر حیث اعجاب بیننده را بر میانگیزد و چشمها را خیره میکند.
بدون شک قدمت استفاده از زیرانداز به زمانی میرسد که انسان به فکر ساختن سرپناهی جهت تامین آسایش خود افتاد .
درسال 1949 میلادی« پرفسور رودنکو» قطعه فرش گرهداری را که در اصل به عنوان پوشش اسب به کار میرفته است ، در قبرهای مستور از یخ چادرنشینان صحرا گرد در محلی به نام « پازیریک » واقع در هشتاد کیلومتری مرز مغولستان کشف میکند این فرش که قدمت آن به قرون 4 ، 5 قبل ازمیلاد برمیگردد در اندازه 200× 183 سانتیمتر با 3600 گره در دسیمتر مربع در رنگ قهوهای مسی و سبز روشن بافته شده است .
[1] . محمد معین ، ص 2908، (جلد سوم )
[2] . حسن آذرپاد، فضل ا... حشمتی رضوی ، ص 141
[3] . احمد دانشگر ، ص 404