پایان نامه جهت اخذ مدرک کارشناسی رشته روانشناسی
فصل اول
مقدمه
تشکیل خانواده در نزد مردم بخصوص جوانان و ایجاد کانون گرم خانواده توسط زوج و استقلال یافتن در کنار همسر به همراه تهیه و تدارک امکانات زندگی و از همه مهم تر تولد فرزند از زوجین به عنوان یکی از آرزوها و امیدهای اصلی و مهم زندگی آدمی است .
یعنی اگر فرض بر این باشد که افراد فقط برای خورد و خوراک و خواب زندگی بکنند و هیچ آینده و امیدی برای تشکیل خانواده و تولد فرزند برای آنها وجود ندارد . اولاً این فرض محال است زیرا بالاخره باید افراد از خانواده ای به وجود آمده باشند و اگر فرض همین نسل حاضر باشد همه آرزوها و خواسته ها و اعتماد و دلخوشی ها از بین می رود و دوست دارند چند روز بقیه زندگی را در خود فرو برند و از اینکه بدنیا آمده هند در رنج باشند ، در مورد زنان و مادرانی که در بدو و اوایل ازدواج دارای فرزند عقب مانده می شوند این وضع بسیار نامطلوب تر است زیرا حداقل اگر بچه ای نداشتند فقط غصه نبود بچه را می خوردند ولی حاصل علیرغم فرزند از عقب ماندگی او رنج می برند .
چون مادران انتظار چنین وضعی را ندارند و یا حداقل خود چنین فکری نمی کردند . با افکار و باورهای غیر منطقی خود و دیگران هم روبرو می شوند . نه فکر نمی کنم بچه من سالم است . حتماً خواب می بینم ، اگر یکی دو بار به پزشک ببرم بهتر می شود . حتماً در اوایل بچه ها اینجوری هستند . مگر ندیدی پسر بچه فلانی 4 سال طول کشید تا راه برود . شاید مرا هنگام حاملگی چیز خورم کرده اند . همسایه ها جادو و سحر ... کردند . اگر شوهرم آن مسافرت را با من انجام نمی داد الان اینگونه نبودم . اگر هنگام بارداری ادر شوهرم فلان غذاها را به من تحمیل نمی کرد حتماً اینگونه نبود . شاید از خوردن زیادی فلان غذا بوده و اگر فلان غذاها را به او بدهم بهتر می شود . این انکار غیر منطقی در روبرو شدن با مادران دارای فرزند عقب مانده بسیار به چشم می خورد که در این تحقیق قصد بررسی این انکار و باورها و مقایسه آن باورها و افکار را با مادران دارای فرزند سالم هستیم حتی باورهای غلط مادران آنچنان بر شخصیت آنها تأثیر می گذارد که خود مادران را دچار اضطراب و نگرانی می کند و آن را به شرایط محیطی منسوب می کند ( رحیمیان 1384 ص 96 )
در این تحقیق ضمن بررسی اهمیت فرزند و تشکیل خانواده در زندگی زوجین و لذت عشقی که از ایجاد خانواده ، پس از ازدواج حاصل می شود به حضور فرزند در خانواده و تأثیر آن در استحکام خانواده اشاره کرده ایم . و بازبه اهمیت این مسئله که اگر این فرزند دارای مشکلات و نقص هایی باشد مادران چگونه با آن اختلال و فرزند ناقص کنار می آیند . آیا هر مادری به محض دیدن فرزند عقب مانده با خوشرویی و شکرگزاری از در استقبال وارد می شود . و هیچ رفتار غیر منطقی در مقایسه با سایر فرزندان سالم از خود بروز نمی کند ، حتی اگر این تفاوت نگرش در دختر یا پسر بودن و جنسیت فرزند تأثیر دارد چه برسد به وضعی که یک عمر باید فرزند عقب مانده خود را در جامعه و مشکلات ناشی از آن تحمل کند .
اهداف تحقیق
در این تحقیق اهداف زیر دنبال می گردد:
1-آیا باورهایی غیر منطقی در نزد مادران دارای فرزند عقب مانده وجود دارد ؟
2-آیا باورهایی غیر منطقی در نزد مادران دارای فرزند وجود دارد ؟
3-مقایسه باورهای مادران دارای فرزند عقب مانده و مادران دارای فرزند سالم در رشت
اهداف جزئی
1- آیا ذهنیت مادران از مسئله عقب ماندگی فرزند خود غیر منطقی است؟
2- آیا رفتار مادران در مقابل فرزندان عقب مانده خود منطقی است؟
3- آیا افکار مادران در برابر داشتن فرزند عقب مانده منطقی است؟
4- تحمل محیط دارای فرزندان عقب مانده منطقی است؟
5-خود را چگونه در مقابل این تولد تحمل می کنند.
اهمیت و ضرورت مسئله
شاید اگر این سوُال را از همه مادران بپرسند که مثلاً قرار است همه زندگی شما را از از شما بگیرند و تمام امکانات زندگی که در طول ده ها سال با زحمت بدست آورده اید از شما بگیرند ولی اگر راضی باشید که یکی از فرزندان شما عقب مانده گردد این چیزها را از شما نمی گیرند یقین بدانید که همه مادران و حتی پدران ترجیح می دهند که همه ثروت و دارائی و داشته ها را بپردازند ولی فرزند آنها سالم باشد .
آیا موضوعی که این همه اهمیت دارد و اصولاً اساس و ارکان زندگی بخاطر آن بنا شده و اگر خدای ناکرده و بنا به دلایلی که فعلاً از حوصله این بحث خارج است فرزند عقب مانده به دنیا آمده و عمر و جوانی و امید و آرزوها و مسافرت ها و عاطفه ها و عروسی و آینده ازدواج فرزند دچار مشکل شده و مادر بقیه عمر خود را علیرغم تحمل و اداره فرزند هر لحظه خود را گناهکار و در کوتاهی و تولد آن احساس گناه و کوتاحی می کند اهمیتی بالاتر است و آیا باورهای غیر منطقی و کودکانه در تولد چنین فرزندانی در مقایسه با مادران عادی یکسان است ؟
آیا فرضیه پژوهش بین مادران دارای فرزند عقب مانده و مادران دارای فرزند سالم از لحاظ باورهای غیر مطقی تفاوت وجود دارد ؟
پس در این تحقیق کودک عقب مانده متغییر مستقل و نگرش و باورهای منطقی و غیر منطقی متغیر وابسته به شمار می رود.
متغیر های تحقیق
کودکان عقب مانده : متغیر مستقل
باورهای منطقی و غیر منطقی : متغیر وابسته
کودکان سالم : متغیر مستقل با باورهای منطقی و غیر منطقی وابسته
تعاریف عملیاتی
عقب مانده : فرزندانی که نسبت به سایر فرزندان دارای ناتوانی حرکتی و ذهنی و ... هستند و در مقایسه با هم سالان از توانایی و رشد کمتری برخوردارند .( آلن، راس، 1370 ص 476 )
باور : افکار و اندیشه هایی که در برابر یک مضوع و پدیده به ظهور میرسد . ( گنجی، 1380 ص 67)
منطقی : رفتار و افکاری که در فرم و هنجار جامعه مورد پسند است . ( گنجی 1380 ص 38 )
غیر منطقی : رفتارها و هیجانات و احساسات و افکاری که در عرف ( گنجی 1380 ص 39 ) عمومی بر ناهنجاری منسوب شده و یا به جنون و یا بیماری و ... نسبت می دهند . (گنجی 1380 ص 67 )
مادران : همه بانوان و دختر شما که پس از ازدواج دارای فرزند ( عقب مانده – سالم ) شده اند.
عادی : فرزندانی مه در مقایسه با سایر افرادو کودکان سالم بوده و از نظر عمومی هیچ مشکلی در ادامه زندگی و کار و شغل و تحصیل و راه رفتن و غذا خوردن و خوابید ن و ... ندارند. (آلن، راس، 1370 ص44 )
عقب مانده جسمانی : فرزندانی که پس از تولد در حرکت و تناسب دست و پا و بدن و چشم و ... جسمانی شکل دارند . ( آلن، راس 1370 ص 477 )
عقب مانده ذهنی : فرزندانی که پس از تولد در حرکت و تناسب دست و پا و بدن و اعضای بدن شکل داشته و از قوای عصبی و ذهنی ناقص برخوردار هستند.
در این پژوهش عقب مانده به چه کسانی اشاره شده است؟
در این پژوهش عقب مانده به کسانی اشاره می کند که همره هوشی و یا بهره هوشی آنها از 70 کمتر بوده است و از لحاظ حرکتی و حسی دارای مشکلات متعددی می باشند.
فصل دوم
پیشینه و ادبیات تحقیق
مقدمه
هر بیماری حداقل یک مؤلفه خانوادگی خاصی دارد. برخورد اشخاصی سالم و بیمار با همدیگر ، نه تنها روی شخص بیمار ، بلکه روی افرادی که با شخص بیمار زندگی می کند. نیز مؤثر است یعنی تأثیر به نحوی است که حتی روی نیازها و موقعیت های این افراد نیز تأثیر می گذارد . در آن بیماری اغلب یک زمان استرس زای ویژه ای برای خانواده است بر اثر بیماری پیوندهای میان بیمار و دیگر اعضای خانواده ضعیف و در نتیجه خانواده دچار نوعی بحران می شود . در این موقعیت یافتن اطلاعات منسجم و دقیق برای پزشک ، خانواده درمانگر و با روان شناس مشکل است . مشکل زمانی جدی تر می شود که همزمان چند عضو خانواده گرفتار بیماری شوند. فراتر ازآن ، اگر مشکلات اعضاء ، بیماری های روانی مانند افسردگی و اضطراب باشد بر پیچیدگی امر فوق العاده افزوده می شود . خانواده های دیگر ممکن است به ناراحتی های مختلف فیزیکی مانند سردرد ، گلودرد ، ناراحتی های معده – روده ای ، همچشمی و رقابت با همدیگر گرفتار شوند. در چنین مواقعی ، بهتر است واقعیت امر هرچه سریعتر در اختیار متخصصان قرار گیرد ، که حل مشکل در ارتباط با خانواده صورت پذیرد . دادن اطلاعات به این شیوه در اتاق مشاوره مؤثرتر است .
بیماری های فرض
بیماری غیر منتظره و ناگهانی ، ترس و تهدید جدایی را به همراه دارد . اما بیماری و ناتوانی فرض همراه با حالت و ماهیت پیوسته خودش ، می تواند تأثیر عمیقی بر خانواده داشته باشد . بیماری های روان به طور فوق العاده ای نسبت به بیماری های دیگر برای خانواده هایی که آنها را تجربه می کنند مشکل تر هستند . (( یارو )) و همکارانش دریافتند که وقتی بیماری های روانی تشخیص داده می شوند شرایط شوهر داری مقاوم می شود. و علت اصلی ترس آنها از لکه دار شدن آبروی خانواده است . از یک طرف بیمار به کمک نیاز دارد و از طرف دیگر قادر به دریافت آن نیست . بین قابل فهم بودن مشکلات موجود برای خود بیماران و اعضای خانواده آنها و تلاش جهت مخفی نگه داشتن آن از دیگران تعارض وجود دارد . در یک مطالعه مربوط به اثر اختلالات روانی بر خانواده (( ریدینگ )) دریافت که در بیش از نیمی از خانواده های بررسی شده حس نومیدی شخص و یا یأس عمیقی دیده می شود . چون این ناامیدی منجر به ایجاد این باور در اعضای خانواده می شود که آنها قادر به درمان عضو این نیستند ، لذا در نهایت منجر به احساس شکست می شود.
ریدینگ همانند یارو دریافت که در خانواده هایی که دارای یک عضو بیمار روانی هستند ، تمایل شدیدی به محدود نگه داشتن عضو مریض و به طور کلی سری نگه داشتن بیماری از دیگران وجود دارد . بعضی وقت ها چنین به نظر می رسد که عضو بیمار دست از کار کشیده و گوشه نشینی پیشه کرده است . مطالعات نشان داده که کودکی با دشواریهای سری مانند صرع نیز همانند بیماری های روانی به عنوان یک عضو خانواده می تواند استرس قابل توجهی را بر والدین و کودکان دیگر خانواده وارد کند به همین دلیل ها وی (1984 )تأکید می کند که همه پزشکان نه تنها باید نیازهای ویژه کودک صرعی را در نظر داشته باشند ، بلکه باید والدین آنها را نیز با مسائل آشنا کنند و از همان ابتدا آنها مشاوره نمایند . دو دریافت که والدین اغلب از حالت صرعی یعنی تشنجات کودک خود می ترسند و علت اصلی را کمی دانش وآگاهی آنها در این زمینه دانست . آنها اغلب نمی دانند که چه روش و برخوردی در جهت سازگاری با فرزندانشان داشته باشند . بچه ها اغلب ، مشکلات رفتاری را از کودکان دیگر تقلید می کنند . به این ترتیب ، اگر در خانواده ای کودک صرعی وجود داشته باشند . کنترل رفتارهای کودک یا کودکان دیگر نیز دشوار خواهد بود. مشکل زمانی جدی تری خواهد بود که شیوه تربیتی خانواده فوق العاده پایین خواهد بود . بنابراین ، بیان اهمیت کم کردن محدودیت ها و ممانعت ها در فعالیت کودکان و آموزش نحوه برخورد با استرس نه تنها برای والدین ، بلکه برای معلمان مدارس هم ضروری است . بزرگسالانی که در وضعیت خاصی قرار می گیرند که زمینه را برای سلولیت آنها مهیا می کند ، نیز ضربه هایی بر خانواده وارد می کند که شدت آن کمتر از ضربات وارده به وسیله کودکان نیست . (( کارنواس )) و (( جانسون )) (1987 ) نابسامانی های زیادی را در خانواده های بیماران مبتلا به سکته و حملات خفیف مشاهده کردند . بیشترین منشأ آنها بخصوص بر روی کسانی است که از آنها مراقبت می کنند . آنها دریافتند که همسران این بیماران به طور ویژه ای در مقابل افسردگی آسیب پذیر هستند . به ویژه افسردگی زمانی بیشتر تهدید می کند که بیماری به شکلی باشد که موجب ترک کار همه شده و مشکلات مالی نیز به دنبال داشته باشد . در این حالت ، روابط زن و شوهر به شکل ریشه ای دگرگون می شود . تغییرات شخصیتی ، مشکلات ارتباطی و بی ثباتی هیجانی بخشی از مشکلات را به وجود می آورند . تندی و عصبانیت نیز در امتداد مشکلات قلبی زمینه احساس گناه و افسردگی را آماده می کنند . افسردگی همه موجب تشدید حملات ناشی از بیماری می شود. در نهایت همه بیماری تشدید می گردد و هم اختلال افسردگی سایر اعضای خانواده بیمار را گرفتار کرده و خانواده در آستانه فرو پاشی قرار می گیرد .