زن مهربان و زحمتکش خانواده اش را در میدان جاذبه عشق قرار میدهد. حرارت مهر و محبت او بر همه اعضای خانواده تاثیر می گذارد و از آنها انسان های نمونه ای می سازد. اگر مرد قدر نقش سازنده چنین زنی را نداند به یقین بر خود جفا روا داشته است. افسوس اگر مرد با کج اندیشی فکر کند، با قدرنشناسی از چنین زنی از ارج و قرب خود میکاهد:
زنی که دوش به دوش شوهر جسورانه با مشکلات زندگی می جنگد.
زنی که با مثبت اندیشی و خوشبینی به شوهر روحیه میدهد.
زنی که صرفهجوست و توقع زیاد ندارد و هرگز لب به شکایت نمی گشاید.
زنی که هنگام بحران با فروش جواهراتش از شوهر حمایت میکند.
زنی که در تربیت فرزندان و برآوردن نیازهای شوهر از هیچ چیز فروگذار نمی کند، جایگاه ویژه ای دارد. او را با زنی منفعل، بدبین، نومید، متزلزل، بی اراده، ولخرج، خودخواه و بی مسئولیت مقایسه کنید تا ببینید تفاوت از کجا تا به کجاست.
به شما زنان خوب، صمیمی و وفادار با صراحت و قاطعیت یادآور می شوم کمتر مردی است قدرتان را نداند. اصلاً چه بهتر اگر اهمیتی به قدرشناسی او ندهید. زیرا او هم یک طرف این زندگی مشترک است. اگر قدرت تشخیص نداشت از ارزش و اعتبار شما چیزی کم نمیشود. آنچه شما می کنید برای استحکام خانواده است و بس. بنابراین به راهی که انتخاب کردهاید، ادامه بدهید و مطمئن باشید سعادت و خوشبختی از آن شما خواهد بود.[1]
فصل اول : کلیات پژوهش
مقدمه
آب بند نخل جمعیت تویی
حافظ سرمایه ملت تویی
(علامه اقبال لاهوری)
زن نیمی از پیکره اجتماع است و به تعبیر رابیندرانات تاگور- متفکر بزرگ هندی- بهترین دوست مرد، همچنانکه حیات انسان ها بسته به وجود زن است، تکامل او نیز ارتباط مستقیمی با نحوه نگرش و منش او در معاشرت با زن دارد. چنانکه انسان را موجود ناقص دانسته اند که برای رسیدن به کمال می بایست «جفت» مطلوب خود را بیابد و در کنار او به آرامش و تکامل برسد. گذشته از این انگاره فردی، زن همواره در ابعاد کلانتر نیز در جوامع بشری حضور داشته و دارد که این واقعیت بزرگ هیچگاه از چشم اندیشمندان و خردمندان به دور نبوده و هیچ متفکر واقع بین و حق شناسی نمی تواند این حقیقت مسلم را مورد انکار قرار دهد که اگر نقش زنان در پیشرفت و تعالی جامعهای از مردان آن جامعه بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.
باید به زن بهایی داد که درخور آن است البته نه در سخن بلکه در عمل اگر به زن به عنوان یک انسان کاملاً برابر با مرد، همانگونه که خلق شده نگاه شود و نه به عنوان یک ابزار یا تنها برای ارضای غرایز مرد و یا بیگاری کشیدن از او و در همه حال تحقیر کردن او، هرگز این همه فساد اخلاقی وجود نخواهد داشت. در غرب نیز با آن همه پیشرفت علم و تکنولوژی که تنها زاده هوش و استعداد انسان هاست و نه عقلانیت و شعور همه جانبه آنها، اگر زن را از صورت کالا خارج کنند مطمئناً فساد و تباهی رو به کاهش خواهد گذارد و در محیط خانواده هنگامی که جوان از کودکی متوجه احترام پدر و مادر (و البته بالعکس) گشت و نیز متوجه شد که پدر به مزایای اخلاقی و روحی مادر و دیگر بانوان توجه کامل دارد و به آنها به عنوان انسانی کامل و با شخصیتی ارزشمند می نگرد آیا در سنین نوجوانی و جوانی میتواند به زن تنها به عنوان رفع نیازهای غریزی نگاه کند و دائماً حریص تر شود و دنیا از همین زوایا بنگرد؟ و آیا داشتن خانوادهای آگاه که هر کس در آن جایگاه واقعی خود را داراست و نیز برخوردار شدن از تربیتی صحیح در محیطی پر از ایمان و عاطفه، ایمان توام با آگاهی و نه کورکورانه، نمی تواند احساسات سرکش جوانی را تحت کنترل درآورده و متعادل سازد؟
در طول قرن های متمادی، در عرصه های گوناگون ، زنانی ظهور کرده اند که با ایفای نقش خود به عالیترین شکل ممکن و با اثبات توانایی ها و شایستگی های خویش، تاثیر بسیار مهم و تعیین کننده ای در بهبود اوضاع جامعه خویش داشته اند.
برخی از این زن ها از چنان لیاقت و خصایصی بهرهمند بوده اند که شعاع فعالیت ها و تاثیرات آنها از دایره اجتماع و محدوده جغرافیایی کشورشان نیز فراتر رفته و عالمگیر شده است.
با چنین مصداق که دارای شعاع حیرت انگیز و پویایی هستند ضمن آنکه حکایت از توانمندی های بالقوه زنان دارد، نگرش های جاهلانه ای که تساوی زن و مرد را زیر سوال میبرد کمرنگ و بی رمق جلوه میدهد و به اصل مشارکت جهت پیشبرد و توسعه اجتماعی، قوام بیشتری می بخشد.
تجربه «اصلاح ساختار فرهنگی» و تجدید نظر در باورها و نگرش ها ثابت کرده است هر اندازه جامعه ای شرایط مساعد و همسانی را برای رشد و سپردن مسئولیت ها (فارغ از چارچوب های تنگ نظرانه و متحجرانه) فراهم آورده، به همان میزان توسعه و ترقی جامعه نیز روند شتابان تری یافته است.
در جهان معاصر، یافته های علمی و تجربه های علمی به طور روشن و واضحی برتری جنس خاصی را مردود اعلام کرده است و نقش اولیه و دگرگون کننده را به عواملی فرا جنسیتی داده است.
بی تردید اجحاف در حق زنان و نادیده انگاشتن حقوق فردی و اجتماعی آنان یکی از علل عقب ماندگی از قافله تمدن بشری است و با توجه به سرعت سرسام آور عصر امروز، هر میزان که جامعه ای بر استمرار این نگرش باطل اصرار و سماجت ورزد، این عقب ماندگی تشدید خواهد شد. لذا برای ترقی و حرکت به سمت آینده چاره ای جز تعجیل در رفع موانع و شکستن حصارهای نابخردانه وجود ندارد. (کیهان نیا، اصغر،1380، زن امروز، مرد دیروز)
قانون اساسی و حقوق زنان
اصل بیستم قانون اساسی
همه افراد ملت از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.
بیان مسئله
مساله اصلی در پژوهش حاضر «بررسی مشکلات اقتصادی- اجتماعی زنان ساکن در شهر اسلامشهر» است. لازم به ذکر است که در اعصار گذشته زن در جامعه نقشی نداشت و تنها تهیه مواد غذایی را فراهم می کرده است. غذا و نگهداری فرزندان را به عهده داشت و آن زمان زنان حق اظهار نظر و اظهار وجود نداشتند و تنها مردان بودند که در تمامی امور نقش داشتند و نظرات خود را تحمیل میکردند. در یک جمله کوتاه میتوان گفت در آن زمان مردسالاری بوده است و هیچ ارزشی برای زن به عنوان یک نسل یا انسان قائل نبودند. اما جایگاه مردانه در داخل گروه خانگی لزوماً به معنی بهبود پایگاه زن نبود. آنچه که احتمالاً تحقق می یافت تحمیل تصویر مردی یا پدر بزرگ بر خانواده بود این وضع را طبیعی می دانستند و اگر غیر از این با آنها رفتار میشد شاید برای آنها غیر قابل قبول بود در نهایت باید گفت که نگاه و نظر آن زمان به زن خیلی خوار و خفیف بوده است در حالی که در عصر حاضر زن در جامعه نقش نسبتاً قابل توجهی دارد و اغراق نگفته ایم اگر بگوییم بخشهایی از جامع در دست زنان است و جامعه روی آنها حساب میکند. زن در عصر حاضر در خانواده و هم در جامعه نقش مهمی را ایفا میکند از جمله تربیت فرزندان آگاه و عالم، فراهم کردن محیط آرام و ایجاد آرامش در خانواده و فعالیت در امور اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی و سیاسی موجب شده است که باری از جامعه را بدوش بکشند و پا به پای مردان در پیشبرد اهداف جامعه نقش مهمی داشته باشند حتی زنان در بخشهایی مشغول فعالیت هایی هستند که مردان نمی توانند جایگزین آنها شوند. در عین حال شرایط اجتماعی فرهنگی جامعه در خیلی از موارد پویایی متناسب با آن را نداشته است. اشتغال زنان از سویی با مسائل حاد و برخی از موارد مواجه گردیده و از سوی دیگر اختلاف عقیده را در میان گروه های مختلف مردم موجب شد.
خوشبختانه زنان در عرصه فعالیتهای شغلی و فرهنگی و خانوادگی و سیاسی دیگر آن شیئی زینتی و تجملی نیستند که پیش از این به شمار می آمدند. در گذشته زنان دست آویزی میشدند تا احزاب و گروه های سیاسی برای زینت بخشیدن به شعارهای تبلیغاتی خود به آنها بدهند. اما اکنون به رسمیت شناختن نیروی کار زنان در تمام امور فرهنگی و اقتصادی و سیاسی خواست و نیاز جوامعی است که در قرنها این نیرو را زیر انواع پوشش های اخلاقی نادیده گرفتهاند.[2]
زمانی که نوع نگرش به زن تغییر کند غرایز میتواند تحت کنترل قرار گیرند؟ مطمئناً چنین است و خواهند توانست. پس زن در مرحله نخست باید سعی کند شخصیت ارزش انسانی خود را درک کند و آن را حفظ نماید. اگر با طرز تفکری غلط خود را رها کند یا به اصطلاح دست کم بگیرد آنقدر دست کم که از زن بودن خود در بالاترین مرز آن برای جلب توجه غریزی مرد استفاده کند و نیز اجازه دهد از او بیگاری بکشند که این هر دو منتهای تحقیر به اوست، بنابراین بیش از آن که قصوری متوجه مرد باشد او خود مقصر است، باید به او آگاهی داد و از خطری جدی که زندگی او و نسل های بعد از او را تهدید میکند وی را باخبر ساخت. چقدر خوب است که در خانواده احترام و محبت متقابل، همدلی، همفکری و همکاری و حس مسئولیت پذیری متقابل و نیز شهامت معذرت خواهی و در نهایت صداقت و صمیمیت و گذشت متقابل وجود داشته باشد. تنها در این صورت است که آرامش لازم در محیط کوچک خانواده و سپس در اجتماع به وجود خواهد آمد، این اعمال به ظاهر کوچک پیامدهای بسیار بزرگی خواهد داشت و زمانی که انسان به آرامش و آسایش روحی رسید ذهن روشن تر و فعال تر شده و افکار درست و صحیح که عملکردهای درست را به دنبال دارند در آن متجلی می گردند و انسان آگاهی که با شعور و عقلانیت خود و ایمان آگاهانه خود توانسته است زندگی مادی و دنیوی خود و اطرافیانش را پر از عشق و آرامش کند رفتهرفته میتواند به فراسوی آگاهی رسد و روح خود را رشد داده آن را شکوفا سازد، یعنی همان شود که خالق او می خواهد و از او به عنوان یک انسان، چه زن و چه مرد انتظار دارد.[3]