چکیده :
با عنایت به اینکه هر گونه پیشرفت اقتصادی و اجتماعی مرهون برنامه ریزی دقیق نیروی انسانی در سطح کشور می باشد و با توجه به اینکه هر گونه برنامه ریزی نیروی انسانی بدون توجه به عوامل اصلی محرک در جهت بالا بردن کارایی کارکنان هر سازمان اجتماعی امکان پذیر نمی باشد و از آنجا که انگیزش کاری کارکنان هر سازمان در کارایی نیروی انسانی نقش به سزایی ایفا می کند ، لذا طرح پژوهشی که تهیه و تنظیم شده است با موضوع مطالعه انگیزش کاری کارکنان جهاد دانشگاهی علم و صنعت تهران بر آن است که به بررسی و مطالعه جامعه شناختی میزان انگیزش کاری کارکنان و رفتار سازمانی آنها و عوامل موثر بر انگیزش و عواملی که مانع این مهم می شود ، بپردازد تا با تاکید بر انگیزش کاری نیروی انسانی در راستای پیشرفت سازمانی و نهایتاً پیشرفت کشورمان گامی استوار برداریم.
در این راستا پژوهشگر تلاش دارد تا به کمک چارچوب نظری برگرفته از نظریات پارستر و با ارائه پرسشنامه و تحلیل داده ها و آمارهای بدست آمده در این زمینه به نتایج مطلوبی دست یابد که در جهت اهداف مذکور راه گشا باشد.
به دلیل جوان بودن قشر اصلی جامعه و گرایش آنها به پستهای سازمانی در حال حاضر این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است.در جامعه مدرن و صنعتی امروز که به سمت فرا صنعتی در حرکت است لازم است تا افرادی عهده دار مسئولیت شوند که انگیزش کاری قوی داشته و بتوانند محیطی فعال و جذاب برای خود و دیگران ایجاد کنند ، خلاقیت و ابتکار عمل به خرج دهند و افراد را در محیط کاری خود در جهت توسعه سازمان هدایت کنند.
فصل اول
مقدمه و کلیات
مقدمه :
مفهوم انگیزش[1] از زمانهای خیلی دیر عنایت فلاسفه ، اندیشمندان و مربیان بزرگ را به خود جلب کرده است.بیشتر نگرش ها به موضوع انگیزش بعد فلسفی داشته و الگوهای مشخص و فراگیری که مشکلات علمی مسئولان سازمانها را حل کند مطرح نشده است.از این رو مفهوم انگیزش و شناخت عواملی که موجب انگیزش انسان می گردند یکی از پیچیده ترین بخشهای روانشناسی و مدیریت و جامعه شناسی امروز است و کار علمی و پژوهشی گسترده ای را می طلبد.
آبراهام مازلو (A.H.Maslow) از نظریه پردازان انگیزش ، برای نیاز های حرمت در فرایند انگیزش اهمیت زیادی قائل است.مازلو معتقد است در سلسله مراتب نیازهای انسان نیازهای حرمت مرتبه ویژه ای داشته و فرد در برابر احترامی که از دیگران انتظار دارد برای انجام امور انگیزش می یابد.تفاوت در استعدادهای افراد و امکان بهره ور کردن آنها به گونه ای که برای اقدام به عمل انگیزش یابند مطلبی است که مربیان به آن توجه دارند.
در بررسی متون انگیزش می بینیم که استفاده از مکانیسم های تنبیه نیز در اصلاح رفتار از محور توجه دور نمانده است.رویکردهای تنبیه مداری در اداره سازمان ، ایجاد انگیزش در کارکنان را مورد توجه خاص قرار داده اند.جای تردید نیست که توان انگیزش انسان در حدی بوده که توانسته است عصر فرا صنعتی و متعاقب آن عصر تکنولوژی اطلاعات را پایه گذاری کند.
علی رغم این همه پیشرفت تکنولوژی ، مسائل انسانی بزرگترین گرفتاری سازمانی عصر ما را به وجود آورده اند و انگیزش برای کار ذهن بسیاری را در سطح وسیعی به خود مشغول کرده است.
انسان وقتی خود را مقید و کنترل شده در دنیای صنعت و تکنولوژی می یابد بنابر آنچه بی اف اسکینر می آموزد به رفتارهای آزاد سازنده متوسل می شود.واکنش ها الزاماً متوجه منبع کنترل نمی شوند بلکه ممکن است نسبت به اشخاص ، منابع و یا نهادهای دیگر جابجا شود.مسائل و مشکلات سازمانی که خود زاییده عصر صنعت و تکنولوژی است از ابتدای قرن حاضر نظر متفکران را به خود جلب کرده است.
فردریک وینسلو تیلور (Frederick Taylor) پدر مدیریت علمی ، نتیجه گیری می کند که با شرایط متداول ، کارکنان با بیشترین توان خود به کار نمی پردازند ، به کم کاری و یا به حداقل کار تن میدهند و از انجام کار در تمام طول روز سر باز می زنند.
تیلور در چالش با مسائل سازمانی می کوشد که به طور عالمانه آنها را حل کند ولی این مسائل چه در عصر او و چه در زمان ما پیچیده تر از آنند که با صورت بندی های ساده مدیریت علمی حل گردند.
فرنک لندی ، تئوریهای انگیزش کار را در چارچوب 5 طبقه ای زیر بررسی کرده است.
الف- تئورینهای نیاز.
ب- تئوریهای وسیله ای (عاملیت).
ج- تئورینهای مقایسه ای
د- تئورینهای هدفگذاری.
ه- تئورینهای تقویت
پیش از آنکه کوشش شود وضع جاری نظریه انگیزش و پژوهش را بیان کنیم به هر صورت باید آنچه را درباره سرشت خود کار می دانیم بازنگری کنیم.
انگیزه محوری و انگیزه مداری ، امروز یکی از عوامل اصلی موفقیت های اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی ، هنری ، نظامی و.... می باشد.انگیزه نیروی درونی است که این نیرو فرد را به سمت هدف مورد نظرش هدایت می کند.فرد را فعال می کند.گاهی انگیزش صحیح در کاری فرد را به جهت مثبت سوق می دهد و گاهی بر عکس او را به سمت کاملاً منفی هدایت کرده.
انگیزه ممکن است از نیروهای درونی فرد که این نیرو ممکن است خود آگاه و یا ناخودآگاه باشد سرچشمه می گیرد ، چیزی که درون فرد برانگیختگی ایجاد می کند.فردی که انگیزش کافی برای انجام کاری ندارد انرژی لازم را هم نداشته و تمام برنامه ها و تلاش های او بی ثمر خواهند ماند.اما فردی که انگیزش کافی برای انجام کاری دارد در راه هدف خود هر چقدر هم شکست می خورد و با مشکلات متعددی روبرو می شود ، تلاش کرده و موانع را از سر راه برداشته ، مسیر را برای رسیدن به هدفش هموار می کند.انگیزه گرایی باعث ایجاد اعتماد به نفس بالا و اراده قوی در انجام اهداف فرد می شود.خود عامل انگیزه باعث ابتکار عمل و خلاقیت فرد می شود و روابط فرد با اجتماع و افراد دیگر را تعیین می کند.عوامل متعددی بر میزان انگیزه فرد موثر هستند از جمله خانواده ، یک پدر با انگیزه روی فرزندان تاثیر گذار بوده و خواه ناخواه فرزندان این خانواده از پدر الگو پذیری کرده و کارهایشان را با هدف پیش می برند.
وقتی انگیزه گرایی در یک قشر خاص مثل کارکنان یا تحصیل کرده های یک جامع بالا باشد در نتیجه توان و اراده کلی جامعه بالا می رود و افراد دست به نوآوری و خلاقیت زده در هر کاری به دنبال ایده ها و راه حل های جدیدتری هستند.اما بر عکس چنانچه این قشر را از جامعه بی انگیزه شوند ، دچار خمودی و سستی شده و خواه ناخواه جامعه هم به این سمت کشیده خواهد شد چرا که این قشر خاص پایه گذار ساخت های فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی ، جامعه و بسیاری تاثیر گذار هستند.کاملاً روشن است که مشاغل بسیار عادی و تکراری ممکن است سطح انگیزش فرد را تا جایی کاهش دهد که اثر بخشی عملکرد وی دچار آسیب و زیان شود.
بنابراین کاملاً امکان دارد که محیط اجتماعی کارکنان در چنین مشاغلی طوری طراحی شود که قسمتی از آثار سستی ذاتی کار را از نظر پرداخت جبران کند و به این ترتیب به افزایش عملکرد در مشاغل خوب آموخته شده منجر شود.
[1] - اصطلاح انگیزش بر نیروهای سوق دهنده و کشاننده ای در آدمی دلالت می کند که به رفتار دیر پایی که متوجه اهداف خاصی است منجر می شوند.