فصل اول
مقدمه
موضوع تحقیق
مساله تحقیق
هدفهای تحقیق
اهمیت و فایده تحقیق
فرضیه های تحقیق
مقدمه
خشونت خانوادگی[1]پدیده ای جدید نیست اما توجه به آن به عنوان مسئله اجتماعی جدید است .
در کشورهای غربی از حدود سی سال پیش و در ایران از چند سال پیش نگاه افراد متخصص به این پدیده جلب شده است .
در حال حاضر در ایران بسیاری از مسائل و آسیب های اجتماعی در رابطه با خانواده وجود دارد .
می توان از مشکل دختران فراری و افزایش خودکشی و خودسوزی در میان زنان و افزایش طلاق و خشونت خانوادگی نام برد .
به احتمال زیاد شرایط زندگی در خانواده ها مشکلاتی برای اعضای خود به وجود می آورد برای حل مشکلات خانوادگی نمی توان تنها به پند و نصیحت یا نظارت بر رفتار افراد اکتفا کرد بلکه در عین حال باید به رابطه متقابل میان جامعه و خانواده نیز توجه داشت اگر ساختار جامعه بر اساس اقتدار و نابرابری میان اعضا شکل گرفته باشد قوانین[2] آداب[3] و رسوم،
باورها[4] و نگرشهای اجتماعی سلسله مراتب موجود را تایید می کنند و بازتاب آن در خانواده نیز مشاهده می شود و اقتدار و نابرابری و استفاده از خشونت برای پیشبرد امیال فرد مقتدر در خانواده به عنوان رفتاری طبیعی در نظر گرفته می شود. نتیجه خشونت خانوادگی نه فقط باعث ایجاد مشکلات اجتماعی و تشدید روابط اقتداری در جامعه خواهد شد که بار دیگر در خانواده ها انعکاس خواهد یافت .
از آنجا که خشونت علیه زنان به ویژه در محیط خانواده پیامدهای جدی و جبران ناپذیری در خانواده و جامعه بر جای می گذارد لذا توجه به زنان جهت کاهش آسیبهای اجتماعی به روشهای مختلف لازم و ضروری به نظر می رسد خشونت علیه زنان از موانع جدی برای دستیابی به اهداف توسعه و صلح است و بررسی آن ضروری است .
نتایج[5] بررسی ها نمایشگر این امر بوده اند که خشونت های خانگی در جوامع مختلف از گستردگی زیادی برخوردارند و در میان کلیه طبقات اجتماعی و فرهنگ های مختلف دیده می شود و عواملی مانند فشارها و تنشهای اجتماعی یا بحرانهای خانوادگی نیز در ظهور آنها دخالت دارند زیرا خشونت فقط در میان خانواده های مساله دار مشاهده نمی شود .
خشم در انسان وجود دارد اما اگر در مسیر صحیح هدایت نشود امنیت خانواده را مختل می کند و موجب بروز رفتارهایی از قبیل کودک آزاری و زن آزاری خواهد شد زن آزاری اغلب در خانواده بصورت رقابت، حمله کلامی و آسیب بدنی است که باعث در هم کوبیدن شخصیت زن و در نتیجه عکس العمل های نابهنجار بر کودکان می شود .
زن آزاری ( همسر آزاری ) یکی از آفتهایی است که از گذشته تا کنون متوجه جوامع بوده و یکی از مخربترین عواملی است که کانون خانواده را مورد هجوم قرار می دهد .
زنان ایران در میان انواع 9 گانه خشونت خانگی بیشتر تحت خشونتهای روانی و کلامی قراردارند .
7/52 درصد از کل پاسخگویان در پژوهش ملی بررسی خشونت خانگی دقیقاً اعلام کرده اند که از اول زندگی مشترک تا کنون قربانی این نوع خشونت که شامل به کاربردن کلمات رکیک ، دشنام و داد و فریاد، بهانه گیری های پی درپی بوده اند (اعزازی، 1380 : 30) .
میانگین وقوع این نوع خشونت برای زنانی که درگیر آن بوده اند 10 بار است .
رتبه بعدی از آن خشونت فیزیکی از نوع دوم است که 8/37 درصد از زنان ایرانی از اول زندگی مشترک خود آن را تجربه کرده اند که شامل سیلی زدن زدن با مشت یا چیز دیگر، لگدزدن و...است. متوسط میزان تجربه این نوع خشونتها برای زنان درگیر درخشونت خانگی برابر با 46/2 بار است. رتبه[6] سوم با رقم 7/ 27 درصد متعلق به خشونتهایی است که مانع از رشد اجتماعی و فکری و آموزشی است که شامل ایجاد محدودیت در ارتباطهای فامیلی – دوستانه و اجتماعی، کاریابی و اشتغال و ایجاد محدودیت در ادامه تحصیل و مشارکت در انجمنهای اجتماعی است که 3/72 درصد از زنان اظهار کرده اند که از اول زندگی مشترک تا کنون در معرض این نوع از خشونتهای همسران خود نبوده اند .
خشونت جنسی و ناموسی که شامل مجبور کردن به دیدن عکسها و فیلمهای مبتذل یا اجبار به روابط زناشویی نا خواسته یا غیر متعارف می شود با رقم 2/ 10 درصد رتبه پایئنی را به خود اختصاص داده است .
آمارهایی که ابعاد میزان وقوع خشونت خانگی را در سطح ملی نشان می دهد حاکی است که 8 /89 درصد از زنان ایرانی گفته اند در طول زندگی مشترک تا کنون در معرض این نوع خشونت همسران خود نبوده اند (اعزازی، 1380 : 74).
بنابراین نتایج پژوهش بررسی خشونت خانگی [7]در28 مرکز استان نشان می دهد که وقوع خشونتهای جنسی و ناموسی در سطح ملی در مقایسه با خشونتهای دیگر کمتر گزارش شده است .
میانگین مرتب شده دوره های زندگی در بین پاسخگویان در سطح ملی بر حسب میزان وقوع خشونت خانگی نشان می دهد که دوره های زیر به ترتیب پرخشونت ترین دوره ها برای زنان ایران محسوب می شوند .
1 – یک سال اول ازدواج
2 – دوران تنگناهای مالی
3 – پس از تولد فرزندان
4 – حداقل یکباردر ماه
5 – دوران میانسالی
6 – دوران بارداری
خلاصه یافته های بدست آمده از خشونت خانگی در 28 مرکز استان کشور چنین نشان می دهد :
1 – مجبور کردن به انجام کارهای خلاف عرف و شرع و قانون ( 1/1 درصد )؛
2 – کتک کاری منجر به سقط جنین ( 2 /1 درصد ) ؛
3 – زدن تا حد نقص عضو ( 3 / 1 درصد ) ؛
4 – زدن تا حدی که پرده گوش پاره شده است ( 5 /1 درصد )؛
5 – زدن تا حدی که دست یا پا شکسته است ( 2 درصد ) ؛
6 – از دست دادن دندان ( 6 /1 درصد ) ؛
7 – زدن تا حدی که فک یا بینی شکسته است ( 5 /1 درصد ) ؛
8 – ازدواج مجدد شوهر بدون رضایت همسر اول ( 2 درصد ) ؛
9 – جلوگیری از نگهداری فرزندان توسط زن در زمان متارکه ( 2 درصد ) ؛
10 – مجبور کردن به سقط جنین ( 5 /2 درصد ) ؛
11 – زدن تا حدی که دندانها لق شده است ( 5 /2 درصد )؛
12 – عدم مراعات بهداشت زناشویی ( 6 / 2 درصد )(اعزازی، 1380 : 75).
بیان مسئله
خانواده یکی از نهادهای اجتماعی نخستین است که شالوده حیات اجتماعی محسوب می گردد و گذشته از وظیفه فرزند آوری و پرورش کودک و در نتیجه استمرار نسل ها و بقای نوع بشر وظایف دیگری از قبیل فعالیتهای اقتصادی آموزشی و اجتماعی کردن فرد را به عهده دارد ( وثوقی و نیک خلق 1379 : 199 ) .
در بین تمامی نهادها و سازمان ها و تاسیسات اجتماعی خانواده نقش و اهمیتی خاص دارد و هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامتی کند اگر از خانواده سالم برخوردار نباشد از آسیبهای اجتماعی در امام نیست اگر از تاثیر خانواده غافل باشد ( ساروخانی، 1375 : 11 ) .
این نهادها در دوره های مختلف تاریخی به اشکال گوناگونی مثل ( خانواده گسترده، خانواده هسته ای ) وجود داشته باشد و آنچه مهم است تنها شکل خانواده نیست بلکه تداوم مستمر آن در یک جامعه سالم از اهمیت برخوردار است .
مردم عموما خانواده را کانون آرامش و سازش و انطباق رفتار توام با آسایش تصور می کنند در حالی که خانواده محل برخورد عقاید و سلیقه های متضاد، سوء تفاهم های دراز مدت و هزاران تضاد و تناقض های فرهنگی دیگر است که مرد و زن به مدد نیروی صیانت ذات عشق و علاقه به یکدیگر پاره ای از آنها را نادیده گرفته و در موردی با یکدیگر سازش کرده و درباره تضادها که نه راه سازش دارد و نه راه اغماض برای یکدیگر حریم قائل شده و آنها را به عنوان پدیده ای مورد احترام طرفین تحمل می کنند .( زنگنه، 1380 : 2 ).
خشونت با زنان از پدیده های رایج در جامعه ی ماست که به صورت فیزیکی ( کتک زدن ) و کلامی ( ناسزا – تحقیر وتوهین ) و سایر اشکال انجام می گیرد در مقابل خشونت های فیزیکی مرد ، تنها کاری که زن می تواند بکند این که در صورت بروز ضرب و جرح به پزشکی قانونی از طریق مراکز انتظامی مراجعه کند گزارش دهد و طول درمان دریافت کند. در آن صورت مرد تعهد می سپارد که همسر خود را نزند و پرونده بسته می شود و در صورت تکرار جریمه ای هم به او تعلق می گیرد ( قاسم زاده، 1376 :31 ) .
تا حدود سه دهه قبل جامعه شناسان خشونت در خانه را امری استثنایی قلمداد می کردند و آن را خاص خانواده هایی می دانستند که دارای مشکلات مادی، سطح پایین فرهنگ و شرایط بحرانی مانند طلاق بودند اما نتایج بر خلاف تصور رایج نشان داد که خشونت در میان همه خانواده ها وجود دارد و معمولا قربانیان خشونت در خانواده زنان و کودکان هستند ( اعزازی، 1380 : 11 ).
زنان به انواع گوناگون خشونت در بیرون از خانواده دچارند از جمله آزار و اذیت جنسی در محل های کار، سوء استفاده نگهبانان زندان، حمله در مکان های عمومی خیابان ها و اتوبوس ها، سخنان زشت در خیابان که دیدار از برخی مکانها را برای زنان تنها یا بدون مرد، ناخوشایند یا نا ممکن می سازند حمله به زنان مسافر، تجاوز به عنف ، حمله به زنان معلول و سالمند هم در خانه و هم در مکانهای عمومی اما بیشترین حمله به زنان در خانه از جانب مرتکبان آشنا صورت می گیرد.از جمله شوهران ،پدران، ناپدریها، پدرخوانده ها، برادران یا پسران یا خویشاوندان دیگر .
خشونت شوهران علیه زنان در خانواده یکی از معضلات اساسی در جوامع امروزی اعم از توسعه یافته و در حال توسعه است به عبارتی دیگر خشونت علیه زنان یک امر جهانی است زیرا در کشورهای مختلف شاهد این پدیده هستیم برای مثال :
30 تا 35 درصد زنان امریکایی مورد آزار جسمی شوهران خود قرار می گیرند.
15 تا 25 درصد زنان آمریکایی به هنگام بارداری نیز مورد ضرب وشتم قرار می گیرند .
طبق گزارش اف . بی آی در 1992 در آمریکا از هر ده قربانی زن سه نفر توسط شوهر یا دوست پسر خود کشته شده اند .
21 تا 30 درصد زنان در آمریکا حداقل یک بار در طول زندگی مشترک مورد هجوم وآزار جسمی قرار گرفته اند .
در کلمبیا بیش از 120 درصد زنان مورد آزار لفظی یا روانی شوهران قرار می گیرند .
41درصد زنان هند بر اثر آزار جسمی همسران خود دست به خودکشی می زنند.
42درصد از زنان در کنیا به طور مرتب مورد آزار فیزیکی همسران خود قرار می گیرند .
در سانتاگوی شیلی 63 درصد از زنان مورد آزار جسمی قرار می گیرند. در گینه نو 67 درصد از زنان روستایی 56 درصد از زنان شهری مورد خشونت قرار می گیرند .