پژوهش حاضر در راستای تدوین و بررسی این فرضیه سوق داده شده است که بین هوش بهر کودکانی که به صورت طبیعی متولد شده اند با کودکانی که به صورت سزارین متولد شده اند تفاوت معناداری وجود دارد.
پژوهشگر برای آزمون این فرضیه یک گروه 60 نفری از دانش آموزان پسر 6 مدرسه، از مدارس ابتدای، منطقه 20 شهر تهران به صورت تصادفی انتخاب کرده که 30 نفر از آنها به صورت طبیعی و 30 نفر به صورت سزارین متولد شده اند.
سپس تست ریون برای آنها اجرا شد پس از اجرای تست داده های حاصل شده را از طریق مدل آماری t مستقل مورد آزمون قرار داده است.
بر طبق نتایج بدست آمده از طریق روش آماری t مستقل، مشخص شد که t محاسبه شده برابر با 87/1کوچکتر از t جدول «2» با درجه آزادی 58 و سطح اطمینان 95% بود.
لذا با 95% اطمینان می توان گفت که اختلاف معناداری بین هوشبهر کودکانی که به صورت طبیعی متولد شده اند با کودکانی که به صورت سزارین متولد شده اند وجود ندارد.
فصل اول
مقدمه
بیان مسئله
اهداف پژوهش
اهمیت پژوهش و ضرورت پژوهش
سؤالات و فرضیّات پژوهش
تعریف واژه ها
مقدمه
به لحاظ تاریخی، سابقه مشاهده اختلافات هوشی افراد، به کهنسالی تاریخ مدوّن است و نوشته های نخستین ناظر بر استنباطها و برداشتهای اندیشمندانه در باب چنین اختلافاتی است. برای مثال بیش از دو هزار سال قبل، افلاطون، در کتاب «جمهوریت» در بحثی امروزی پیشنهاد کرد، که در هر جامعه عملی و کارآمد، اختلاف فردی در هوش، باید تعیین کننده اصلی جایگاه سیاسی و اجتماعی افراد باشد. هر چند از آغاز تمدن تاکنون، آدمی در ماهیّت هوش و اهمیت آن در امور انسانی اندیشه کرده است، اما هیچگاه تعریف واحدی که بتواند همه یا اکثر کسانی را که با این مفهوم سروکار داشته اند متقاعد کند به دست نیامده است.(رابینسون و رابینسون، مترجم: ماهر ، 1377)
برخی روانشناسان هوش را قابلیت عمومی درک و استدلال می دانند که به شکلهای گوناگون جلوه گر میشود. بینه هوش را چنین توصیف می کند، « به نظر ما هوش یک قوه ذهنی بنیادی است که تغییر یا فقدان آن بیشترین اهمیت را در زندگی عملی آدمی دارد. این قوه ذهنی همان قضاوت است که گاه از آن تحت عنوان عقل سلیم، عقل علمی، ابتکار، و توانایی انطباق با شرایط یاد می شود. درست قضاوت کردن، درست درک کردن، درست استدلال کردن، اینهاست فعالیت های بنیادین هوش».
دیوید وکسلر نیز معتقد است که « هوش عبارت است از مجموعه یا کل قابلیت یک فرد برای فعالیت هدفمند، تفکر منطقی، و برخورد کارآمد با محیط». (هیلگارد، مترجم : براهنی: 1384)
فرآیند زایمان و وضع حمل کودکی که تازه متولد می شود، یک رویداد زیستی مهیّج است. برخی مشاهده گران از انعطاف کودک و توانایی او در بهبود و اصلاح رویدادهای فشارزا به هنگام تولد و رشد بهنجار او شگفت زده شده اند.
دیگران از دیدگاه روان پویایی، تولد را به مثابه پروتوتیپ همه صدمات و سوانح روانی تعبیر و تفسیر می کنند. به طور واقع گرایانه، فرآیند تولد را باید به عنوان رخدادی اساساً طبیعی تلقی کرد که اغلب قریب به اتفاق نوزادان، با موفقیّت و به سلامت از آن عبور می کنند. نوزادانی که در طی دوره حاملگی رشد ضعیفی دارند، به طور غیرعادی احتمال دارد در هنگام تولد دچار مشکلاتی شوند. چنین حوادثی، احیاناً موجب برخی موارد عقب ماندگی ذهنی و اختلافات یادگیری یا بی قراری می شود. (رابینسون و رابینسون ، مترجم: ماهر، 1377)
سهولت و دشواری تولد کودک و اینکه بعد از تولد به چه سرعتی شروع به نفس کشیدن می کند در سلامت نوزاد تأثیر می گذارد. یکی از خطرات عمده که با تولد در ارتباط است خونریزی است و زمانی واقع می شود که فشار بسیار زیاد بر سر جنین باعث پاره شدن رگهای خونی مغز شود. یکی دیگر از خطرات، ناتوانی نوزاد در نفس کشیدن درست بعد از تولد و جدا شدن از منبع اکسیژن مادری است. خونریزی و ناتوانی در نفس کشیدن، مخل جریان تأمین اکسیژن برای سلولهای عصبی مغز می شود و حالتی ایجاد می کند که به آن آنوکیسا(کمبود اکسیژن) می گویند. سلولهای عصبی دستگاه عصبی مرکزی اکسیژن لازم دارند؛ اگر به آنها اکسیژن نرسد بعضی از آنها می میرند که ممکن است در آینده به نقصهای روانی یا جسمانی بینجامد. اگر سلول های عصبی بسیاری از بین بروند. نوزاد ممکن است به آسیب مغزی شدید دچار شود، یا در موارد حادتر بمیرد.
(ماسن و همکاران، مترجم یاسایی 1380).
بیان مسئله
از آنجای که هوش، متغیری است که تحت تأثیر عوامل ارثی و محیطی مختلف قرار می گیرد و تیزهوشی و عقب ماندگی بستگی به شراط و موقعیت های مختلف دارد. لذا در بررسی هوش باید به عوامل زیربنایی که در آن مؤثرند توجه نمود. یکی از انواع علل محیطی که می تواند در رشد هوشی تأثیر داشته باشد مربوط به هنگام تولد است. هنگام تولد، ممکن است عوامل مختلفی از جمله کمبود اکسیژن یا استفاده از وسایل مکانیکی یا بروز ضربه های به سر در هوش فرد تأثیر بگذارد. معمولاً نوع زایمان مادر می تواند در کاهش خطرات حین زایمان دخیل باشد. مثلاً عقیده بر این است که در زایمان طبیعی، صدمه های ناشی از زایمان، به خاطر کمبود اکسیژن و ضربه های زایمانی بیشتر است و احتمال بروز عقب ماندگی را در کودک افزایش می دهد. اما در زایمان به صورت سزارین به این علت که می توان این عوامل را به حداقل رساند ممکن است کودکانی که به طریق سزارین متولد می شوند از هوشبهر بالاتری برخوردار باشند.
با توجه به مطالب فوق در این تحقیق سعی شده است به این سؤال پاسخ داده شود که آیا بین هوشبهر پسرانی که به صورت سزارین متولد شده اند با هوشبهر پسرانی که به صورت طبیعی متولد شده اند تفاوت معناداری وجود دارد؟
اهداف پژوهش
از آنجایی که وجود افراد باهوش در یک جامعه باعث تسهیل روند رشد و پیشرفت آن جامعه است و همچنین هوش خوب افراد می تواند در پیشبرد مقاصد فرد و همچنین جامعه او مؤثر باشد. پس می توان نتیجه گرفت هر عاملی که با ضریب هوش افراد ارتباط دارد، درواقع ارتباط مستقیم با پیشرفت جامعه خواهد داشت. و هوش عامل مهمی برای کمک و خدمت به جامعه است بنابراین باید عواملی را که باعث پیشرفت هوش افراد می شود را شناسایی کرد و گسترش داد.
با توجه به این امر که شاید نحوه زایمان بتواند با پیشرفت هوش و در نتیجه پیشرفت و سلامت جامعه ارتباط داشته باشد لازم است که بدانیم آیا نحوه زایمان با ضریب هوش افراد ارتباط دارد؟
و اینکه فردی که به صورت طبیعی متولد شده نسبت به فردی که به صورت سزارین متولد شده از هوش کمتری برخوردار است؟
بنابراین با توجه به این مطلب که وجود افراد باهوش در یک جامعه باعث پیشرفت و ترقی آن جامعه است ، و از آنجا که هوش نقش مهم و مؤثری در زندگی فردی و اجتماعی دارد، لذا در این تحقیق به بررسی این مسئله می پردازیم که سزارین می تواند به عنوان یکی از عواملی که با پیشرفت هوش افراد ارتباط دارد مورد توجه قرار گیرد و می تواند تا حدی به رشد و توسعه سلامت فرد و جامعه کمک نماید.
اهمیت پژوهش و ضرورت پژوهش
هدف کلی:
مقایسه میزان هوشبهر پسران با تولد طبیعی و پسران با تولد سزارین در سنین 12-7 سال شهر تهران.
اهداف اختصاصی:
تعیین میزان هوشبهر پسران با تولد طبیعی
تعیین میزان هوشبهر پسران با تولد به صورت سزارین
مقایسه میزان هوشبهر پسران با تولد طبیعی و پسران با تولد سزارین
سؤالات و فرضیات پژوهش
بین هوشبهر پسران با تولد طبیعی و پسران با تولد سزارین در سنین 12-7 ساله شهر تهران تفاوت معناداری وجود دارد.
میزان هوشبهر پسران با تولد به صورت سزارین بیشتر از پسران با تولد طبیعی است.
تعریف واژه ها:
هوش: [1]
از نظر دیوید وکسلر هوش به عنوان «توانایی کلی[2]» و جامع [3] کی، با اینکه بصورت هدفمند[4] عمل کند، به طور منطقی بیندیشد و به طور مؤثر با محیطش به مبادله بپردازد، تعریف شده است. (رابینسون و رابینسون، مترجم: فرهاد ماهر ، 1377)
از نظر پیاژه هوش پدیده ای پویاست که از همان بدو تولد باعث سازگاری فرد با محیط می شود و در او ایجاد تعادل[5] می نماید.(بهرامی، 1383)
تعریف عملیاتی هوشی
هوش پدیده ای است که از طریق آزمونهای هوشی سنجیده می شود. در این پژوهش ملاک سنجش، آزمون هوشی ریون است که روی گروه نمونه انجام گرفته است و نمره ای که آنها از این آزمون بدست آورده اند.
تعریف عملیاتی زایمان طبیعی:
زایمان طبیعی عبارتست از سلسله مراتبی که جنین، جفت و پرده ها بطور کامل بعد از 280 روز یا 40 هفته از تشکیل لقاح بدون وجود آمدن هیچ عارضه ای از رحم خارج می شوند.(مهری، 1371)
تعریف عملیاتی زایمان سزارین:
برشی به صورت عمودی یا عرضی به طول 20-18 سانتی متر که روی شکم مادر صورت می گیرد و نوزاد را بدین طریقه از رحم خارج می کنند.
فصل دوم :
مرور منابع علمی
مقدمه :
هوش یکی از جالبترین نیروهای روانی است که موضوع بحث ما در این فصل است. روان شناسان هوش را به صورتهای مختلف تعریف کرده اند. زیرا، هنوز نتوانسته اند در یک تعریف جامع با هم توافق کنند اما همه آنها در این خصوص اتفاق نظر دارند که هوش شیء یا یک وجود عینی مستقل واحدی نیست. برای مثال : نمی توان جمجمه ای را باز کرد و هوش را به دیگری نشان داد. هوش هنگامی ادارک می شود که فرد در موقعیتهای گوناگون رفتارهای خاصی را از خود ابراز نماید(پارسا، 1372).
بنابراین در این فصل سعی شده تعاریف مختلف هوش، ماهیت هوش و دیدگاههای مختلف مکاتب روانشناسی به صورت خلاصه مطرح شود. همچنین بحثی پیرامون عواملی که می تواند در هوش فرد تأثیر بگذارد.
خانواده نخستین و اساسی ترین محرک برای رشد توانای کودک در همه مهارتها از جمله، قدرت عاطفی، رشد هوش، کیفیت اخلاقی و روحی، جسمی و غیره است و خانه تا مدتی دراز تنها دنیای کامل یک طفل است و کیفیت زندگی در این دنیا برای کودک خیلی اهمیت دارد. اگر کودک از بدو تولد بقدر کافی در تمام زمینه ها برانگیخته نشودف قدرت هوشی او پژمرده خواهد شد (راجرز، 1363).
از جمله زمانهایی که خانواده و بخصوص مادر می تواند نقشی مؤثر در رشد هوشی فرد داشته باشد، زمان قبل از تولد و هنگام تولد است. یکی ازعواملی که هنگام تولد می تواند در هوش فرد تأثیر بگذارد نحوه تولد کودک است که به صورت طبیعی متولد شده یا به صورت سزارین. از این رو در این فصل توضیحاتی پیرامون هر دو نوع زایمان آورده شده تا آشنایی بیشتری صورت گیرد.
مفهوم هوش:
همچنان که افراد بشر از نظر شکل و قیافه با یکدیگر تفاوت دارند، از نظر خصایص روانی مانند هوش، استعداد رغبت و دیگر ویژگیهای روانی و شخصیتی نیز بین آنان تفاوت های آشکار وجود دارد.
از آنجا که شیوه برخورد افراد با موقعیتهای مختلف زندگی روزمره و توانایی آنان در حل مسائل زندگی نشانگر سطوح مختلف تواناییهای آنهاست، لذا متفکران و دانشمندان گونه ای از استعداد یا توانایی کلی را که لازمه موفقیت در این موقعیتهاست مورد توجه قرار داده اند. عامه مردم هوش را توانایی یادگیری، درک موقعیتهای جدید، و برخورد صحیح با موقعیتها می دانند. در بیان روزمره، شخص با هوش با صفتهایی مانند دقیق، زیرک، تیزبین، برجسته و مانند اینها توصیف می شود. برعکس شخص کم هوش با صفتهای مانند کند، دیرآموز، کودن و غیره مشخص می گردد.
کوششهایی که برای تدوین یک تعریف دقیق از هوش به عمل آمده اغلب با مشکل مواجه بوده و به تعریف های بحث انگیزی منجر شده است. دلیل این امر آن است که هوش یک مفهوم انتزاعی است و در واقع هیچگونه پایه محسوس ، عینی و فیزیکی ندارد. هیچ نقطه ای در مغز انسان وجود ندارد که بتوان آن را جایگاه هوش دانست. اصطلاح هوش فقط نامی است که به فرآیندهای ذهنی فرضی یا مجموعه رفتارهای هوشمندانه اطلاق می شود و نظریه های هوش در عمل نظریه های مربوط به رفتار هوشمندانه است. چنین رفتاری شامل تواناییهای مختلف و دیگر متغیرهای شخصیتی است که از فردی به فرد دیگر تفاوت می کند(پاشاشریفی، 1379) اکثر روانشناسان هوش را توانایی سازگاری می دانند، اما هر نوع سازگاری نمی تواند به معنای فعالیت هوش باشد. برای اینکه سازگاری به عنوان فعالیت هوش به حساب آید، لازم است صاحب آن فعالیت به طور ارادی وارد عمل شود: سازگاری های حاصل از قوانین فیزیکی یا شیمیایی (مثل سازگاری با نور، گرما، سرما، مواد غذایی و ...) یا سازگاری های نوع گیاهی یا سازگاری حیوانات پست، جز رفتارهای هوشی به حساب نمی آید. هوش یعنی سازگاری فعّال و آگاهانه با محیط نه سازگاری انفعالی، به عبارت دیگر هوش موجب می شود که فرد در خود و محیطی که با آن سازگار می شود اصلاحاتی به وجود آورد. هوش موجب سازگاری جزئی و کلی فرد می شود. البته موقعیتهایی که فرد با آنها سازگار می شود باید تازه یا نسبتاً تازه باشند توانایی سازگاری تا اندازه ای فطری و اختصاصی است. از بدو تولد حضور دارد و برحسب نوع حیوان تغییر می کند. امّا سازگاری فقط در موقعیتهایی به وجود می آید که فرد در آن موقعیتها قرار می گیرد، بنابراین، به محیط وابسته است. سازگاری، به همراه رشد فرد، هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی ، متحول می شود.
بنابراین می توان هوش را چنین تعریف کرد: توانایی سازگاری آگاهانه و فعال با موقعیتهای تازه یا نسبتاً تازه ای که فرد با آنها رو به رو می شود(گنجی، 1381).