پیشگفتار
این کتاب مقدمهای است بر مطالعه اصول و روشهایی که در عملیات آماری دادهها در رشتههای مختلف علوم رفتاری بخصوص روانشناسی آموزش و .. مورد استفاده قرار میگیرد.
مطالعه علم آمار در تمامی رشتهها و در تمامی حوزههای علمی، یکی از ضروریات محسوب میگردد و این امر به دلیل اهمیتی است که علم آمار به عنوان یک علم روش شناختی دارا میباشد. علم آمار در چند دهه اخیر از اهمیت بیشتری برخوردار شده و در کلیه حیطههای روش شناختی، جایگاه معتبری را به خود اختصاص میدهد. عواملی که منجر به رشد وسیع این علم در حوزههای دانش شده است ، به موازات افزایش حیطههای دانش و به دنبال آن نقش آزمایش و جمعآوری دادهها به منظور استنتاج نتایج مفید و کاربردی بیش از پیش گشته است. به همان نسبت که علم راه رشد را طی مینمود، آمار نیز به عنوان شاخهای از علم روش شناختی پلکان ترقی را طی کرده و ضرورت حضور آن در اغلب حیطههای دانش برملا شده است.
امروزه زبان آمار به منزله معتبرترین زبان علمی به شمار میرود طوریکه برای فهم و درک مخاطبین علم، آشنایی با زبان معتر آن ، ضروری است. در اغلب کتابها و مجلههایی که به ارائه نتایج مختلف آزمایشی و نظریههای گوناگون و اکتشافات .تفاوت پرداخته شده ، رگههایی از روشها و فنون و اصطلاحات آماری به چشم میخورد که مبنای فهم مطلب میباشد، بنابراین آشنایی با این اصطلاحات در تمامی رشتهها ضروریست.
علم آمار به منزله یک چارچوب مفهومی و روش شناختی علمی تلقی میگردد و در مراحل مختلف کسب دانش ، اهداف و فرایندهای کسب نظریه را پیش پای پژوهشگر قرار میدهد و به عنوان یک نقشه طراحی شده ، فعالیت پژوهشگر را در یک چارچوب معین قرار داده و آن را هدایت مینماید. بنابراین، آموزش و یادگیری آمار به منزله آموزش روش علمی است که در بسط و گسترش علم, نقش فزایندهای را به خود اختصاص میدهد.
در نهایت میتوان مطرح نمود که آمار ابزاری معتبر، جهت پیشبرد اهداف و اکتشافات علمی محسوب میشود، زیرا آزمایش فرایندی است که دارای چرخه مشخص و معینی میباشد. در این چرخه آزمایشگر فرایندی است که دارای چرخه مشخص و معینی میباشد. در این چرخه آزمایشگر می2بایست از طراحی آزمایش شروع کند و به مرحله نهایی که تفسیر نتایج است برسد. به بیان دیگر آزمایشگر موظف است بر اساس اصول علمی و راهبردهای روش شناختی به طراحی چارچوب آزمایش بپردازد و در این راستا، طراحی را بگونهای شکل دهد که قادر به تحلیل دادههای جمعآوری شده باشد و در نهایت بتواند با تاکید بر اصول علمی ، دادههای تحلیل شده را تفسیر نماید و به گونهای بنیادی و یا کاربردی از تفسیر نتایج استفاده بعمل آورد. از أن جایی که تمامی علوم به نوعی از این چرخه پیروی نموده و بر مبنای فرایند حاکن بر آن ، به نظریات گوناگون دست مییابند، پس مطالعه علم آمار در تمامی رشتهها ضروری است، اما همانطور که مشاهده میشود اصل آماری که در هر یک از رشتههای مختلف تدریس میگردد، تا حدودی متفاوت است . این امر بدلیل متفاوت بودن اصول آماری نیست بلکه این اختلاف به دلیل متفاوت بودن اصول آماری نیست بلکه این اختلاف به دلیل متفاوت بودن حوزههای مورد مطالعه هر یک از علوم میباشد. زیرا همانطور که میدانیم هر یک از شاخههای علمی در پژوهشهایشان به بررسی مسائل خاصی میپردازند و اهدف متفاوتی را دنبال میکند. بنابراین ، صورت مسئله در هر یک از رشتهها مختلف بوده و از سوی دیگر برای پاسخگویی به این مسایل ، دادههای متفاوتی را جمعآوری مینماید و از ابزارهای متنوعی استفاده میکنند، در نتیجه بدیهی است که باید از اصول خاصی نیز جهت تحلیل و تفسیر این دادهها بهرهگیرند. از این رو ، اهمیت کاربرد اصول مختلف آماری در حوزههای گوناگون علمی متفاوت بوده و این امر زمینه ساز اختلاف بین روشهای آماری تدریس شده در هر رشته میباشد. یعنی با تاکید بر نیاز هر رشته با اصول آماری، مبنای یادگیری آن معین شده است.
سوالی که در اینجا به ذهن میرسد آن است که پس چرا دانشجویان و حتی برخای از صاحبنظران از گام نهادن در وادی علم آمار هراس داشته و مطالعه علم آمار را یکی از مخوفترین مطالعات علمی به شمار میآورند و از این علم پر اهمیت، غولی در ذهنشان ساختهاند. پاسخ به این سوال را میتوان در بررسی کجفهمیهای رایج در علم آمار تحلیل نمود زیرا کجفهمی در هر علمی، شناخت واقعی آن علم را تخریب میکند و گاهی منجر به انحرافاتی میگردد که غیرقابل جبران میباشد. پس در مقدمه برای آشنایی با هر علم، ضروریست تا ابتدا کجفهمیهای رایج در آن علم را بازبشناسیم تا شناخت دقیقتر و صحیحتری را از آن علم بدست آوریم. بدین منظور در فصل اول با سه کجفهمی رایج در علم آمار تحت عناوین علم سرشماری، علم کمیت و علم تخصصی آشنا شده و به ریشهیابی هر یک از این کجفهمیها میپردازیم.
فصل اول
( تعاریف مقدماتی)
1-1کج فهمیهای رایج در مورد علم آمار
2-1کج فهمی رایج آمار، به عنوان علم سرشماری
3-1کجفهمی رایج آمار، به عنوان علم کمیت
4-1کجفهمی رایج آمار ، به عنوان علم تخصصی
5-1تعریف علم آمار
6-1آمار توصیفی و استنباطی
خلاصه فصل
چارت فصل اور
خودآزمایی
در این فصل ، به تاریخچه علم آمار، با تاکید بر آمار در علوم رفتاری، اشاره مختصری میشود و سه کجفهمی رایج آمار به عنوان علم سرشماری، علم کمیت و علم تخصصی مطرح میگردد و پس از تعریف آمار توصیفی و استنباطی ، اصطلاحاتی از قبیل پارامتر، آماره ، جامعه محدود و نامحدود ، نمونه و زیرمجموعهای از نمونه، توضیح داده میشود. بنابراین ، در آغاز باید به صورت مختصر تاریخچه و علت بروز کجفهمیها را در نظر گرفته و پس از آن به مقایسه آماره به عنوان ویژگیهای نمونه و پارامتر به عنوان ویژگیهای جامعه تاکید نمود.
1-1- کجفهمیهای رایج در مورد علم آمار
در هر رشته علمی تعبیر نادرست، ولی متداولی نسبت به موضوع، مفاهیم و اصول رایج در آن علم وجود دارد. همچنان که از دیدگاه عامله مردم ، رشته الکترونیک ، مختص به تعمیر وسایل صوتی و تصویری است و یا روانشناسان تلاش میکنند تا در برخوردهای اولیه افکار فرد مخاطب را مورد بررسی و انتقاد قرار دهند. این تعابیر ناصحیح هنگامی دید میآید که خواننده علاقمند ، آگاهی چندانی را نسبت به ماهیت اصولی آن علم پیدا نکرده باشد و به علت برخورد سطحی، شناخت معیوبی را ارائه دهد. در این مواقع است که اصطلاح کجفهمی عنوان میشود؛ زیرا آگاهیهای پیشین نتوانسته است، ماهیت واقعی موضوع را تعیین کند.
تافلر، نویسنده معروف قرن حاضر، اعتقاد دارد که «امروز به مانند دیروز سپری نمیشود و بدون سلاح مطمئین نمیتوان به منابع علم دست یافت و اگر مقدمات ضروری برای کسب دانش را به دست نیاوریم، هرگز شانس حصول به واقعیت را نخواهیم داشت»(تافلر، 1996).
از این رو، قبل از اینکه به تعریف علم آمار بپردازیم، ضروری است تا کجفهمیهای رایج ، در مورد این علم را مدنظر قرار دهیم و با بررسی عمیق عوامل موثر در بروز این کجفهمیهای نامطلوب ، تلاش نماییم تا پیکره واقعی علم آمار را دریابیم و تعابیر نادرست را از سیلان ذهن دور سازیم.
رایجترین کجفهمی این است که علم آمار را مترادف با سرشماری محسوب میکند. کجفهمی بعدی ، علم آمار را شاخهای از ریاضیات فرض میکند که با جنبههای کمی سروکار دارد و کجفهمی دیگر مرتبط با تخصصی بودن علم آمار است و فراگیری این علم را منحصر به قشر خاص میداند.
2-1 کجفهمی رایج آمار ، به عنوان علم سرشماری
اکثریت عامه مردم ، آمار را علم سرشماری محسوب میکنند و اعتقاد دارند که تنها فعالیت آمارگران ، سرشماری است و آمار فقط شماریش و سرشماری میباشد. این کجفهمی ریشه در معنای علم آمار دارد ؛ زیرا که واژه آمار، ترجمهای از اصطلاح در زبان لاتین میباشد. این اصطلاح لاتین نیز ار واژه یونانی به وجود آمده است و در قرن 18 این مفهوم ، معنای «جمعآوری اطلاعات برای دولت » را عنوان مینمود.
این مفهوم از فلسفه فردیتگرایی در آموزش و پرورش ناشی شده است ؛ زیرا که در قرن چهاردهم فلسفه آموزش و پرورش در اروپا تغییر جهت داده و به عقاید افلاطون به عنوان بانی فردیتگرایی، توجه داشت. افلاطون بر این اعتقاد بود که پرورش ، برای قشر خاص، کارآیی دارد و این قشر ویژه را میتوان پادشاهان و درباریان در نظر گرفت. وی افراد را به سه گروه طلایی، نقرهای و آهنی تقسیم کرده بود و در کتاب خویش تحت عنوان جمهوریت، پادشاهان و نوادگان ایشان را افراد طلایی ملاحظه میکند.
در دروسی که شاهزادگان و پادشاهان فرامیگرفتند، درس استاتیوس یا دولتشناسی نیز جای داشت. در این درس روشهای شمارش شهروندان، نیروهای جنگی و همچنین، میزان باج و خراج سالیانه مطرح میگردید. به تدریج که علم آمار، جایگاه خود را پیدا نمود، از فنون آماری پیشرفته بهرهمند گردیده و علاوه بر روش سرشماری از دیگر روشهای تحقیق استفاده به عمل آمد.
در حال حضار روش سرشماری را میتوانی یکی از روشهای تحقیق محسوب نمود در حالیکه امروزه به علت شباهت ظاهری و معنای لغوی که در تاریخچه علم آمار ریشه دارد، کجفهمی رایج آمار به عنوان علم سرشماری مطرح میشود و از جمله کجفهمیهای رایجی است که در حیطه علم آمار وجود دارد. در قرن شانزدهم که طاعون در اروپا شایع شده بودن استفاده از جداول توزبع فراوانی به این کجفهمی دامن زد. بدین ترتیب که در بدوارهای ورودی شهر ، تابلوهایی نصب شده بود و میزان مرگ و میر ناشی از طاعون را با استفاده از جداول توزیع فراوانی نشان میداد و عنوان این جدول مرگ و میر، زاد و ولد و ... به نام جداولی آماری رقم خورده بود. بنابراین ، در اوایل قرن هفدهم، رایجترین کجفهمی نسبت به علم آمار این بود که آن را تحت عنوان علم سرشماری در نظر میگرفتند و تاکنون این کجفهمی در بنی عوام ، گریبانگیر علم آمار میباشد.
3-1 کجفهمی رایج آمار ، به عنوان علم کمیت
کجفهمی رایج دیگر بر برداشت عامله مردم از آمار، به عنوان علم کمیت، تاکید میکند. برا یمثال، اسکوئیرل معتقد است که علم آمار، شاخای از ریاضیات است و به دنبال این میباشد تا دادههای کمی را به دست آورده و آنها را تحلیل کند. علت بروز این کجفهمیها را میتوان به عقاید «فیشر» مربوط دانست. وی در کتاب معروف خویش تحت عنوان «روشهای آماری برای پژوهشگران» ، علم آمار را علم کمیت مطرح میکند و با توجه به نفوذ عملی آقای رونالد فیشر، رواج این نوع کجفهمی نیز مشهود میباشد.
همچنان که آقای فیشر از قضایا و مفاهیم ریاضی در تدریس آمار بهره میگرفت، پیروان وی نیز سلوک استاد را پیشه نمودند و جایگاه آمار و ریاضی راسختر گردید. در حال حاضر، با توجه به گسترش روشهای تحقیق کیفی (از قبیل روش تحقیق تاریخی و قومشناسی) شاهد خلاف این امر هستیم و میبینیم که حیطه علم آمار ، محدود به دادههای کمی نمیباشد و دادههای کیفی را نیز شامل میگردد.
یکی از اشخاص مشهوری که به این کجفهمی دامن زد و حیطه علم آمار را مختص به دادههای کمی میدانست، فرانسیس گالتون بود. وی با مطرح کردن فلسفه کمیتگرایی، عنوان کرد ه باید به شناسایی کمی رابطهها متکی باشیم و فقط مواردی که معرف کمیت هستند، از ارزش تحقیقاتی برخوردارند. با این وجود، در حال حاضر با توسعه روشهای تحقیق کیفی ، نمیتوان علم آمار را منوط به دادههای کمی و فنون پیشرفته ریاضی محسوب نمود.