دریافت درجه کارشناسی رشته روانشناسی گرایش صنعتی
چکیده پژوهش:
از آنجائیکه نوع تیپ شخصیتی افراد بر روی عملکرد آنها تاثیرگذار است ، و از طرف دیگر با توجه به نوع کاری که افراد در سازمانها و یا شرکتها انجام میدهند، میتوان گفت که نوع تیپ شخصیتی افراد عبارتست از اینکه درونگرا یا برونگرا باشند با روی بازده کار افراد و یا به طور کلی بر روی بهرهوری سازمان اثرگذار است.
بنابراین محقق د رپژوهش حاضر سعی دارد که با استفاده از آزمون تیپ شخصیتی آیزنک بزرگسالان که میزان درونگرایی و برونگرایی افراد را میسنجد و مشخص میکند که فرد برونگرا است و یا درونگرا و نیز محقق ساخته بهرهوری که میزان بهرهوری را در سازمانها میسنجد ، و دیگر اینکه این آزمونها بر روی کارکنان مرکز خدمات مدیریت صنایع اجرا شده است. و در این رابطه محقق در جهت نیل به اهداف پژوهش فرضیههای زیر را ارائه نموده است:
فرضیه 1- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر توجیه مستمر رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه2- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر حمایت رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 3- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر بازخورد مستمر مدیر رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 4- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر آگاهی مدیر از محیط خارجی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 5- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر مشارکت دادن کارکنان رابطه معناداری وجود دارد.
نمونهآماری در این پژوهش تشکیل شده از 30 نفر کارکنان مرکز خدمات مدیریت صنایع که سن آنها بین 24 تا 45 سال قرار دارد. محقق پس از تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش به این نتیجه رسید که بین تیپ شخصیتی درونگرا – برونگرا با هیچ یک از خرده مقیاسهای آزمون بهرهوری رابطه معناداری وجود ندارد.
اینجانب سارا سلیمانی روزبهانی دانشجوی رشته روانشناسی صنعتی- سازمانی با شماره دانشجویی 80123708 در تاریخ / 12/83 این پایاننامه را شروع و در تاریخ /5/84 به پایان رسانیدم.
امضاء استاد راهنما
فصل اول
مقدمه پژوهش
مقدمه
از زمان آغاز کار روانشناسی به عنوان یک علم این موضوع همیشه مطرح بوده است که علت اصلی رفتارهای انسان چیست؟ و چرا انسانها در موقعیتهای مشابه مانند هم رفار نمیکنند. در پاسخ به این سوال و سئوالهای شبیه به این دیدگاههای مختلفی از از منظر خود پاسخهایی دادهاند.
بعضی دانشمندان معتقدند که بیشتر رفتار انسان بر ترکیب ژنتیکی ، رشد فیزیولوژیکی و عملکرد عصبی او مربوط میشود. وراثت گرایان معتقدند که تفاوت تا حد زیادی ناشی از تفاوتهای ارثی و هیجانی است، از طرف دیگر محیطگرایان بر تاثیرهای محیطی و اجتماعی در الگوهای رشد تاکید دارند، آنها معتقدند که اشخاص به مردم و اشیاء اطراف خود واکنش نشان میدهند، بسیاری از دانشمندان مدعیاند که از هیچ طریقی نمیتوان متغیرهای محیطی را از هم جدا کرد، یا یکی را به دیگری ترجیح داد، زیرا هر دو از لحظه تولد و شاید قبل از تولد درهم تاثیر میگذارند. ( مالسن و همکاران ، 1373)
در مورد تیپهای شخصیتی باید به مفهوم درونگرایی[1] و برونگرایی[2]اشاره کرد. بعضی معتقدند که درونگرایی و برونگرایی متکی به عوامل موروثی است. اما این عوامل تا آن اندازه نیست که ما نتوانیم شخصیت خود را تغییر دهیم، به علاوه ، اغلب درونگراییها و برونگراییها ممکن است محصول تجربه و یادگیری باشد. از این رو، هر کس میتواند رفتار خود را عمداً در سیر درونگرایی و برونگرایی سوق دهد. به طور کلی شخصیت درونگرا ، در رفتار و عمل و حل مسائل، دارای انگیزه و هدفهایی است که با خواستههای درونی خودش متناسب میباشد. فرد درونگرا شیفتهی دنیای درون است و هر امر ذهنی را که درون او میگذرد ، بصورت عینی , یعنی مانند امری که در دنیای خارج وجود دارد، توصیف میکند. اما فرد برونگرا ، بین خود و اعتقادی که دارا میباشد تمایزی قائل نیست، و هر انتقاد یا حملهای به اعتقاد او به منزلهی حمله به خود است. در حالی که درونگرا ممکن است به سختی از یک عقیده دفاع کند، اما میداند که از یک عقیده دفاع میکند نه از شخص خود. (فرجی ، 1376)
بدین ترتیب برونگرایی واقعی کسی است که سعی میکند به خاطر مردم و امور دنیوی زندگی کند و در راه کسب قدرت، ثروت و جلب تحسین و ستایش دیگران گام بردارد. این شخصیت پروانهصفت در جهان کار و کوشش میکند و اغلب مشاغلی از قبیل سیاست مدیریت , هنرپیشگی را اختیار میکند. اما درونگرا واقعی معمولاً یک شخصیت منزوی، غیراجتماعی ، علاقمند به اندیشهها و احساسات و تجارب خود، متفکر ، معقول و پایبند به اصول و معیارهای اخلاقی است و اغلب در تعقیب هدفها و اثبات عقاید خود سخت و خشک انعطافپذیر است.
از آنجا که سیستمها و حالتها و واکنشهای افراد و همچنین خلق و حالات روحی و روانی در افراد مختلف یکسان نیست و هم چنین تیپهای شخصیتی افراد کاملاً متفاوت استاد این پژوهش سعی شده است رابطهی ویژگیهای شخصیتی افراد و بهرهوری آنها بررسی گردد. و در پژوهش حاضر منظور از بهرهوری بیشتر بهرهوری از بعد نیروی انسانی است و رابطه آن با تیپهای شخصیتی مد نظر است. – ( فرجی ، 1376)
بیان مسئله :
بحث دربارهی شخصیت و تشریح عوامل موثر در آن از جمله مباحثی است که هم انسان را در شناخت خود و دیگران یاری میکند و هم متقاعد میسازد که افکار، نیازها و انگیزههای آدمی در بزرگسالی متاثر از تجارب دوران خردسالی است.
شخصیت عبارت است از سازمان ثابت و پایداری از منش، خلق و خوی، حالات عاطفی و انفعالی و خصوصیات درونی و جسمی شخص است که هم بر روی میزان سازگاری با محیط تاثیر میگذارد و هم بوسیله آن میتوان به عکسالعملهایی که انسان از نظر رفار و احساسات در ارتباط مردم, یا نسبت به زندگی نشان میدهد، پی برد. در مورد انواع شخصیت، طبقهبندیهای مختلفی وجود دارد، در این پژوهش روی نوع برونگرا و درونگراو رابطهی هر یک از آنها با بهرهوری تاکید شده است. همانطور که میدانید معمولترین تعریف بهرهوری عبارت است از نسبت خروجی به ورودی در این تعریف کلیه عناصر از قبیل بهرهوری کار ، مواد ، سرمایه، زمین، تکنولوژی و مدیریت در نظر گرفته میشود و در پژوهش حاضر منظور از بهرهوری بیشتر بهرهوری از بعد نیروی انسانی است و تاثیری که شخصیت افراد درونگرا و برونگرا دارد، مد نظر است. – (فرجی، 1376)
اهمیت و ضرورت پژوهش:
بهرهوری مقوله جدیدی نیست. قدمت نوشتههای راجع به آن به سالهای 400 سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد با یک نگرش دقیقتر متوجه میشویم، قدمت ان به شالودهی زمان شروع زندگی انسان در روی زمین برمیگردد. ( هانس و دیگران ، 76)
و با توجه به احتمال وجود رابطه بین بهرهوری و تیپهای شخصیتی افراد ، انجام پژوهشی در زمینهی بررسی وجود رابطه بین تیپهای شخصیتی (درونگرایی و برونگرایی) و میزان بهرهوری در هر جامعهای ضروری به نظر میرسد و چنین امری در زمینههای شغلی از اهمیت بالایی برخودار است.
هدف پژوهش
پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین تیپهای شخصیتی (درونگرا و برونگرا) و میزان بهرهوری میپردازد و هدف ان است که به این سئوال پاسخ دهد که آیا بین درونگرایی و برونگرایی و بهرهوری شغلی رابطه وجود دارد. بهرهوری مفهومی است جامع و کامل که افزایش آن به عنوان یک ضرورت ، جهت ارتقاء به سطح زندگی و رفاه بیشتر ، آرامش و آسایش انسانها، که هدف اساسی برای همهی انسانها محسوب میشود ، همواره مد نظر دستاندرکاران سیاست و اقتصاد و درلتمدران بوده است، (خاکی، 1376).
سوال پژوهش:
فرضیه اول- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر توجیه مستمر رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه دوم- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر حمایت رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه سوم- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر بازخورد مستمر مدیر رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه چهارم- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر آگاهی مدیر از محیط خارجی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه پنجم- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر مشارکت دادن کارکنان رابطه معناداری وجود دارد.
متغیر مستقل: بهرهوری کارکنان
متغیر وابسته: نوع تیپ شخصیتی کارکنان که خود شامل درونگرایی و برونگرایی است.
تعاریف مفاهیم و اصطلاحات پژوهش:
تعریف نظری بهرهوری: ( productivity)
بهرهوری عبارتست از تحقق اهداف سازمان از طریق استفادهی موثر از منابع. لذا بهرهوری یک معیار و سیع در عملکرد سازمان است که هم شامل اثربخشی و نیز کارایی میگردد، (زارعی متین ، 1374).
تعریف عملیاتی بهرهوری:
منظور از بهرهوری در این پژوهش میزان نمرهدای میباشد که آزمودنی از پرسشنامه محقق ساخته در خصوص بهرهوری شغلی بدست میآورد.
تعریف نظری برونگرایی: ( Extroversion)
یکی از انواع شخصیت که در آن فرد ماجراجو و مغرور است، سریعاً واکنش نشان میدهد و تمایل به پرخاشگری دارد، احساسات وی در کنترلش نیست و او بدون تامل و اندیشه عمل میکند، ( ستوده ، 1381).
تعریف عملیاتی درونگرایی و برونگرایی:
منظور از درونگرایی و برونگرایی در این پژوهش میزان نمرهای است که آزمودنی از پرسشنامه آبزنک بدست میآورد.
فصل دوم
پیشینه پژوهش
بخش اول
تاریخچهای در ارتباط با موضوع شخصیت:
ایشان از دوران یونان باستان و شاید هم هزاران سال قبل از آن به مطالعه و تحقیق در مورد ماهست شخصیت علاقمند بوده است. با این حال در مقایسه با آموزگاران تعداد کمی به صورت حرفهای به بررسی این مسئله پرداختهاند. پیچیدگی شخصیت انسان مشکلات خاصی را که برای آن دسته که یک تعریف جامع برای واژه داشتهاند ایجاد کرده است. بعضی از این تلاشها که به صورت گستردهای هم ادامه یافته است، به قول آلپورت به نظر میرسد که همه جوانب را در نظر گرفته و ما را به ادامه این مسیر هم ترغیب میکند. بسیار مشکل است که بتوانیم مسئله را بسیار مو شکافانه مورد بررسی قرا دهیم. زیرا در زندگی روزمره تقریباً غیرممکن است شخصیت کسی را تصور کرد بدون آنکه تواناییهای ذهنی، جسمی ، خلاقیت و … او را در نظر گرفت، ( هیلگارد، 1369).
به طور کلی واژه شخصیت در زبان روزمره معانی گوناگونی دارد. مثلاً وقتی در مورد کسی گفته میشود " بسیار با شخصیت است" عالباً درجه کارایی و جاذبه اجتماعی وی مورد نظر است.
روانشناسان در مورد تعریف دقیق شخصیت اتفاق نظر دارند. با این حال در بحث حاضر مراد از واژه شخصیت الگوهای معینی از رفتار و شیوههای تفکر است که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین میکنند. در این تعریف اصطلاح معین به همسانی رفتار اشاره دارد. بدین معنی که مردم در شرایط گوناگون به این گرایش دارند که به طرز نسبتاً معین تفکر کنند یا دست به عمل بزنند، ( هلیگارد، 1369).
رفتار نتیجه تعامل ویژگیهای شخصیت با شرایط مادی و اجتماعی محیط است. شخصیت اجتماعی هر کس شامل ( حرکات و اطوار ظاهری) مانند : سخن گفتن و نحوه راه رفتن خلق و خوی کلی ( یعنی روی هم رفته خوش خلق یا بدخلق بودن) و نحوه واکنش در برابر شرایط تهدید کننده و هم چنین نگرشهای مشاهده شده و بسیاری از واکنشهای دیگر وی است.
اگر چه رفتار آدمی در اجتماعات بزرگ ممکن است با رفتاری که در بین گروه کوچکی از دوستان صمیمی خود دارد، متفاوت باشد با این حال دیگران میتوانند جنبهی اجتماعی شخصیت وی را مشاهده و با روشهای گوناگون مورد سنجش قرار دهند، بنابراین شخصیت دارای جنبهی خصوصی و ناآشکارسازی میباشد، جنبه خصوصی شخصیت شامل تخیلات ، تفکر، تجاربی است که شخص نمیخواهد دیگران را در آنها سهیم کند. ممکن است شما تجربههای خاصی داشتهاید که آنها را هیچگاه یه هیچ کس نگفتهایم ، آرزهایی که به نظرتان کودکانهتر و یا خجالتآورتر از آن بوده که آشکار کنید ، رویاها و خاطراتی که فقط در ذهن خودتان میمانند.
اندیشهها و خاطراتی که به هنگام انتظار برای رفتن به کلاس درس با قدم زدن در جنگل از ذهن شما میگذرند بخشی از شخصیت خصوصی شماست. ممکن است قسمتی از آنها را به شخص بسیار نزدیک و صمیمی ابراز کنید. ولی این گونه اندیشهها و خاطرهها به طور کلی در ذهن شما باقی میمانند، (دهلیگارد، 1369).
تعریف شخصیت:
تعریف کردن مفهوم شخصیت، مانند اکثر مفاهیمی که به ویژگیهای انسان مربوط میشود، کار آسانی نیست، زیرا مفهومی که این کلمه در زبان عامیانه پیدا کرده است، با مفهومی که در روانشناسی ، برای آن قائل شدهاند ن تفاوت زیادی دارد، در زبان عامیانه کلمه شخصیت معانی مختلفی دارد. مثلاً در لغتنامه دهخدا معانی زیر برای آن آمده است : شرافت ، نجابت، بزرگواری و درجه و … یا در صحبتهای روزمره وقتی که میگوییم که فلانی آدم با شخصیتی است، منظورمان این است که مقام، منزلتی دارد، مورد احترام دیگران است، کارهای ناشایست انجام نمیدهد و …. ، ( گنجی ، 1375).
در روانشناسی اصطلاح شخصیت هیچ یک از معانی فوق را ندارد بلکه معنای آن عبارت از سبک یک فرد است. البته بدون آنکه در باره آن کوچکترین قضاوت ارزشی داشته باشیم. بنابراین باید بگوییم که هر فرد سبک خود یعنی شخصیت خاص خود را دارد که از او انسانی واحد و منحصر به فرد میسازد برای روشنتر شدن مفهوم شخصیت ، بهتر است ریشهی این کلمه در نظر گرفته شود کلمه شخصیت ترجمه کلمه پرسونالیتی [3] انگلیسی یا پرسونالیتد [4] فرانسوی است که هر دو از کلمه پرسونالاتین مشتق شدهاند.