پایان نامه جهت دریافت مدرک کارشناسی روانشناسی بالینی
فصل اول
کلیات پژوهش
مقدمه
خرافه در گوشه ای از باورهای عامیانه مردم هر کشوری و دارای کارکردهایی است. خرافه یک پدیده روحی – اجتماعی می باشد که از هزاران سال پیش تاکنون در ذهن بشر چنان نفوذ کرده است که طرز تفکر او را تحت تاثیر سلطه خود درآورده به طوری که با غریزه او عجین شده و عقل و استعداد هم قادر نیست که در همه موارد بر غریزه تحت تسلط خرافات پیروز شود از این رو فرهنگ خرافات با جهل و توجیه غیر عقلانی از عملکرد بشر همراه می گردد. کلمه خرافات هموراه با زمینه سیاسی و اجتماعی هر کشور پیوند دارد به همین جهت ارائه تعریف دقیق از آن به سختی امکان پذیر است. خرافه را هر نوع عقیده نامعقول و بی اساس تعریف کرده اند. حقوق دانان نیز برای تمایز قایل شدن بین خرافات از دیگر باورها به مفهوم انسان معقول متوسل می شوند و بر این اساس خرافه را چنین تعریف می کنند: هر عقیده و عملی که آدم های معقول و تحصیل کرده آن را خرافی می شناسند.(آرون ریمون 1987)
خرافات به معنی اعتقاد غیر منطقی به تاثیر امور ماورای طبیعت و خلاف عقل، علم و تجارب شهودی در امور طبیعی است. خرافه، به عبارت دیگر هر نوع اندیشه باطل و خلاف واقع است. معمولاً در خرافه رویدادها و حوادثی که باهم ارتباط منطقی ندارند، به یکدیگر ربط داده می شوند. خرافات به خصوص در زمان انحطاط جامعه و حکومت رشد کرده و توسط رهبران بی کفایت ترویج می شود تا هم بار مشکلات به نیروهی ماورایی نسبت داده شود و هم اینکه مردم به جای تلاش، اتحاد و مبارزه برای حل مشکلات خود دست به دامان نیروهای ماورایی شوند.(همان منبع)
بیان مسئله پژوهش
خرافه پرستی در واقع همزمان با شروع شناخت بشر از خویش آغاز شد و انسان درصدد برآمد به مدد وسایلی به حوادث آینده وقوف یابد و از اتفاقات ناخوشایند جلوگیری به عمل آورد تا بدین گونه که انسان بر ترس هایش فائق شود و به نوعی به احساس امنیت دست یابد. برخی از خرافه ها احتمالاً در گذشته بخشی از نظام گسترده تری از اندیشه ها و باورها را تشکیل می داده اند اما در حال حاضر عناصر مجزا و منفردی هستند که از راه بدشانسی – سنت به ما رسیده اند و هنوز هم توان خود را حفظ کرده اند مثل (بدشانسی- آینه شکستن- نعل اسب- آب پشت سر مسافر ریختن- طلسم ها و غیره).
این چنین اندیشیدنی بی گمان یک عمل نادانسته روانی است. و فرد آنچه می گذرد نمی اندیشد و آینده را به دست حادثه می سپارد.
در واقع می توان گفت وقتی امکان کنترل محیط کمتر می شود گرایش به خرافات افزایش می یابد.
تجربه بشر نشان داده است که به واسطه پیشرفت زمان، خرافات بیشتر لباس کهن از تن به در می آورد و با لباس و نام دیگری ظهور پیدا می کنند. ذهنیات هر فرد از فرهنگ عامه اند و قلمرو عامه بسیار گسترده است هر عصر و نسلی از خرافات – پندارها- اندیشه ها و سخنان و ادبیات عامه انباشته است. اما در عمل می توان اذعان داشت که به هر اندازه که جامعه بیشتر حاکم باشد دامنه تجربه و عقل و استعداد، علم خاص خود را می پروراند و خرافات در آن جامعه محدودتر و شیوع و پذیرش آن نیز کمتر است در چنین جوامعی خرافات را بیشتر با کارکرد طنزآمیز – سرگرمی- ادبیات داستانی و گزارش تاریخی می توان یافت.(رضوا صدقی نژاد 1381)
سوال پژوهش
در این پژوهش این سوال مطرح است: آیا بین سلامت روانی و خرافات اعتقاد وجود دارد یا نه؟ یا اینکه آیا آنها در زندگی خود از سلامت روانی بیشتر برخوردارند؟ و آیا در اعتقادشان به خرافات متفاوتند؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
یکی از ضرورت هایی که پژوهشگر را بر آن می دارد که در این زمینه به تحقیق بپردازد رابطه مستقیم است که خرافات با زندگی و پیشرفت و عقب ماندگی و سلامت روان افراد جامعه دارد به طوریکه جوامعی که به هر علتی گرفتار ذهن گرایی و اوهام شده اند و از عملگرایی و منطق فاصله گرفته اند دچار تنزل فکری و عملی و در نهایت سبب عقب ماندگی و وابستگی های مختلف گردیده اند.(اریک فروم 1382)
شواهد حاضر حاکی از آن است که وقتی امکان کنترل محیط کمتر می شود گرایش مردم به خرافات بیشتر می شود. وقتی افراد احساس می کنند که نمی توانند برای شرایط زندگی خود که از آن راضی نیستند کاری یا تغییری انجام دهند به افکار و عقاید خرافی در طبقه پایین اجتماع، افراد دارای سطح هوشی و تحصیلاتی پایین و آنهایی که در محیط خانوادگی خود دارای والدین مستبد و انظباط خشن هستند، بیشتر دیده می شود.
به طور کلی خرافات و موهومات در نتیجه بروز اختلالات وسواسی رخ می دهد در علم روان شناسی برای چنین افراد وسواس[1] اختلال وسواس اجبار می گویند. برای چنین افراد وسواسی عادت به انجام اعمال خاص باعث ایجاد اختلال در زندگی روزمره می شود افراد گمان می کنند اگر از یکی از این عادات اشتباه خود دست بردارند اتفاقی برای آنان خواهد افتاد و هر اتفاق بد و ناگواری را به گونه ای به آن ربط می دهند.(همان منبع )
قرآن کریم نیز از خرافات با عنوان اساطیر یاد کرده است. اساطیر به معنای اباطیل و سخنان بیهوده ای است که هیچ پایه و اساسی ندارند و مراد از اساطیر نوشته های باطل، حکایت های دروغ، افسانه های بی اساس می باشند.
در تاریخ اسلام، نمونه های زیادی از گرفتاری مردم در چنگال اساطیر و خرافات نقل شده است. به عنوان مثال علت ننوشیدن آب توسط حیوانات را وجود دیوها در میان شاخ و جسم حیوانات می دیدند و ا اگر کسی را عقرب و مار می گزید، بر گردن مار و عقرب گزیده، زیور آلات طلایی می آویختند.
عواملی مانند: جهل و نادانی به عقاید اصیل اسلامی، مفاهیم قرآن، تقلیدهای کورکورانه از آداب و رسوم جاهلیت، سودجویی و منفعت طلبی برخی از افراد؛ مانند: ماجرای گوساله پرستی پیروان حضرت موسی علی نبینا و آله- علیه السلام، تاثیرات عقاید خرافی پیشینیان و تعصب های بی جا و بدون پایه و ...
چنانچه قرآن کریم، با طرح برخی از عوامل و اسباب خرافات به مبارزه با آن پرداخته؛ از طرفی با راهکارها و راهنمایی ها در جهت زدودن و برداشتن خرافات در میان مردم تلاش کرده است. در بسیاری از آیات خداوند تبارک و تعالی انسان ها را به تعقل و اندیشه در این امور توجه داده است.
خداوند تبارک و تعالی برای از بین بردن خرافات و اوهام از طرفی نشر و گسترش حقایق و معارف الهی پیامبران فراوانی را مبعوث فرمده و به آنها ماموریت داده که انسان ها را با حقایق آشنا سازند.
اهداف پژوهش
هدف کلی
تعیین ارتباط بین اعتقاد به خرافات در بین دانشجویان
تعیین میزان افراد معتقد به خرافات در بین دانشجویان
هدف جزیی
بررسی بین اعتقاد به خرافات و سلامت روان در دانشجویان پسر و دختر
بررسی بین اعتقاد به خرافات و سلامت روان در دانشجویان بومی و غیر بومی
بررسی بین اعتقاد به خرافات و سلامت روان در دانشجویان مجرد و متاهل
فرضیه های پژوهش
بین سلامت روان و خرافه گرایی در بین دانشجویان رابطه وجود دارد .
میزان سلامت روان و خرافه گرایی در بین مردان و زنان متفاوت است .
میزان سلامت روان و اضطراب در بین افراد بومی و غیر بومی متفاوت است .
تعاریف
خرافات: خرافه واژه عربی است و ریشه آن خرف به معنی پیری و یا چیدن میوه است و به حکایتی ساختگی و خنده آور، فرتوتی عقیده اصطلاحاً خرافه اطلاق می شود. به طور کلی خرافه مجموعه ای از باورهای باطل و بی اساس و نامعقول مقید به زمان و مکان خاصی است که با درجه فهم و بصیرت بشر معنا می یابد.
دانشجو: فردی است که جهت کسب علم و دانش در یکی از مراکز علمی مشغول است.
متغیرهای پژوهش
متغیر مستقل: میزان اعتقاد به خرافات
متغیر وابسته: سلامت روانی
متغیرهای مداخله گر: میزان تحصیلات- میزان دینداری و مذهبی بودن- محل تولد و رشد و نمو.
فصل دوم:
پیشینه پژوهش
چارچوب نظری
سلامت روانی چیست؟
سازمان بهداشت جهانی سلامت را آسایش کامل جسمی روانی و اجتماعی تعریف می کند و همچنین می گوید که عدم وجود بیماری به معنی سلامت روانی نیست. بلکه مستلزم شرایط دیگری از جمله سلامت روانی و سلامت محیط خانوادگی و اجتماعی است.(یوسف کریمی 1379)
بهداشت روانی به معنی سلامت روانی از دیدگاه های مختلف ،تعاریف متعددی دارد از یک نظر سلامت روان یعنی سازگاری شخصی با خود و محیط خودش و شخصی را سالم گویند که هم از نظرخودش و هم از نظر دیگران با محیط اجتماعی سازگار باشد و بتواند با محیط خود بدون احساس فشار و تعارضات افراطی زندگی کند چنین شخصی غالباً زندگی را رضایت بخش و خوشایند طی می کند بدون اینکه مشکلاتی برای خود یا دیگران ایجاد کند و به طور خلاصه سلامت روان را می توان معادل کلمه «اعتدال در زندگی» فرض کرد. (یوسف کریمی 1379)
نکات مشترک بین بهداشت روان و جسم
1-بین سلامت روانی و سلامت جسمی نمی توان مرز معینی تعیین کرد زیرا بیش تر عواملی که در تأمین بهداشت جسمی مؤثرند، از قبیل تغذیه مناسب، استراحت کافی و غیره برای سلامت روانی هم ضرورت دارد مثلاً ورزش مرتب،تغذیه، استراحت که هم برای بهداشت جسمی و هم برای بهداشت روانی لازم است.
2-در بهداشت روانی همانند بیماری های جسمی پیشگیری مقدم بر درمان است.
3-بهداشت روانی هم مانند بهداشت جسمی دارای اصول و تکنیک و قواعدی است که شناخت آن جامعه را از گرفتاری ها به اختلالات روانی مصون نگه می دارد.
4-مسئولان آموزشی و تربیتی(خانواده، مدرسه، وسایل ارتباط جمعی و ....) در تأمین سلامت روانی به همان اندازه سلامت جسمی مسؤول اند.(حسین لطف آبادی 1368)
5-یکی از اصول مهم بهداشت روانی آن است که سلامت جسمی و سلامت روانی لازم و ملزم اند و نمی توان آن دو را از هم تفکیک کرد به عبارتی «عقل سالم در بدن سالم و بدن سالم نیز تابع عقل سالم است» به همین صورت سلامت روان از تعامل فرد و جامعه در تأمین آن مسئولند.
6-تأمین بهداشت روان از مهم ترین مسئولیت های بهداشتی دولت مردان به شمار می رود بدون اینکه از مسئولیت فرد فرد جامعه غافل باشیم.(همان منبع )
دیدگاه های مختلف در مورد سلامت روان
1-دیدگاه فردی
معتقد استکه سلامت روان یعنی آن طور که من راحت هستم. به عبارتی من این گونه انجام می دهم پس این رفتار درست است.
2-دیدگاه روان شناسان
بهداشت روانی را حالت سازگاری نسبتاً خوب، احساس بهزیستی و شکوفایی توان و استعداد فردی تعریف کرده اند.
3-دیدگاه روان پزشکان
توانایی سازش با محیط انعطاف پذیری قضاوت عادلانه و منطقی در مواجهه با محرومیت ها و فشار روانی را ملاک سلامت روانی می دانند.
4-دیدگاه آماری اپید میولوژیست ها
که نظر بعضی از روان پزشکان است که در حیطه بهداشت عمومی کار می کنند و از نظر آنها عادی بودن یعنی در متوسط آماری جمعیت (میانگین) قرار گرفتن و غیر عادی بودن یعنی انحراف از متوسط آماری
5-از نظر فروید
انسان عادی کسی است که مراحل رشد روانی – جسمی را با موفقیت گذرانیده باشد و در هیچ یک از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد.
6-آلفرد آدله
معتقد است «زندگی بودن نیست بلکه شدن است» و به عقیده وی فرد سالم از هشت ویژگی زیر برخوردار است:
1-از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد.
2-عملکردش مبتنی بر نیرنگ و بهانه نباشد.
3-جذاب و شاداب بوده و روابط اجتماعی سازنده و مثبت دارد.
4-روابط خانوادگی صمیمی و مطلوبی داشته و جایگاه خود را به خوبی در خانواده و جامعه می شناسد.
5-هدفمند است و اعمال بر اساس اهداف است.
6-مرتب به بررسی اهداف خود پرداخته و اشتباهات خود را برطرف می کند.
7-خالق عواطف است نه قربانی آن
8-از اشتباهات اساسی پرهیز می کند.
7-اریکسون
هشت مرحله را برای رشد و تکامل روانی – اجتماعی انسان مطرح کرده و معتقد است سلامت روانی هر فرد به همان اندازه است که توانسته باشد توانایی متناسب با هر کدام از مراحل زندگی را کسب کند.