پایان نامه کارشناسی ارشد
مهندسی کامپیوتر
چکیده
معماری سازمانی به عنوان راه حلی جامع و راهبردی در مدیریت، توسعه و نگهداشت سامانه های
اطلاعاتی سازمانی از نیمه دوم دهه١٩٩٠ میلادی به شدت مورد توجه قرار گرفته است. رویکرد
موجود در این روش مبتنی بر ایده مدیریت افقی به جای عمودی است که در ضمن تفاوت های
عمده ای با سایر روش های راهبردی پیشین نظیر طرح های جامع دارد. معماری به تنهایی چیزی
نیست مگر مجموعه بسیار وسیعی از مدل ها و توصیفات که سازمان وفناوری اطلاعات را آنطور که
برای پشتیبانیاز کسب وکار آن لازم است، شرح می دهد.
چنین جنگل بزرگی از مدل ها را نمی توان بدون بهره گیری از ساختاری منطقی سازماندهی
کرد. چنین ساختاری چارچوب نام دارد. چارچوب های فراوانی برای معماری سازمانی ارائه شده اند
که از میان همه آنها چارچوب زکمن با توجه به قواعد حاکم بر آن و میزان تأثیر و تقدم بر سایر
چارچوب ها یک نمونه شاخص به شمار می رود. با این همه این چارچوب نیز در نوع خود و درزمان بکارگیری با مشکلاتی مواجه می شود.
یکی از مشکلاتی که برای استفاده از چارچوب زکمن وجود دارد، نبود مدل های هم جنس
برای همه سلول های چارچوب است. این معضل که به نوعی پیش شرطی نیز برای حل سایرمشکلات گریبانگیر چارچوب زکمن است در این پایان نامه مورد توجه قرار گرفته است. راه حل
ارائه شده مبتنی بر استفاده ازUML و نمایه کسب وکار آن است که در حال حاضر به عنوان راه حلمناسب و برتر در مدل سازی سامانه های اطلاعاتی کامﹰلا پذیرفته شده است.
به منظور بررسی صحت مدل های پیشنهاد شده، مدل های مزبور در یک مطالعه موردی
روی یک سازمان کاری مورد آزمایش قرار گرفته اند. نتایج این مدل سازی هم از حیث تطابق با
قواعد حاکم بر چارچوب زکمن و هم از نظر میزان مقبولیت عمومی مورد بررسی قرار گرفته است.
علیرغم اینکه نتایج حاصل از این مدل سازی رضایت بخش به نظر می رسند اما به منظور پویایی
بیشتر ایجاد مخزنی مناسب برای چارچوب زکمن و ابداع روشی جدید در مدل سازی سازمانی بهعنوان راه های آینده در انتهای این پایان نامه پیشنهاد شده اند.
فصل اول معرفی
بیش از نیم قرن از همگانی شدن کامپیوترها نمیگذرد که شاهد تمایل فراوان افرادی با
گرایشهای مختلف به این ماشینهای توانا هستیم. در این میان مدیران سازمانها که
فرصت طلبی یکی از خصوصیات بارز آنهاست (یا باید باشد!) از این قاعده مستثنی نبوده، به
روشهای مختلف سعی در بهره برداری از کامپیوتر نموده اند. علاوه بر این امروزه با کامپیوتر
به معنای اولیه آن روبرو نیستیم، بلکه بیشتر با مفاهیمی همچون سامانه های اطلاعاتی١ یا
فناوری اطلاعات ٢ مواجه می شویم که اگرچه همگی زائیده همان مفهوم اولیه کامپیوتر
هستند اما بدون تردید بخش عظیمی از نگرش سنتی به کامپیوتر در مورد این مفاهیم نسبتﹰاجدیدتر، در حال حاضر به کلی دگرگون شده است.
یک سامانه اطلاعاتی بر خلاف آنچه در نگاه اول به نظر می رسد تنها مجموعه ای از
نرم افزار و سخت افزار نیست. بلکه مجموعه ایست از انسانها، داده ها، فرایندها، شیوه های ارائه
اطلاعات و نیز فناوری اطلاعات که به منظور پشتیبانی و بهبود عملیات روزمره در یک
کسب و کار، همچنین نیازهای کاربران و مدیران به حل مسئله٣ و تصمیم گیری٤، با هم تعامل
دارند[B2]. این تعریف به شدت، متأثر از چارچوب مفهومیزکمن٥ است که در سال ١٩٨٧ تحت عنوان چارچوب معماری سامانه های اطلاعاتی معرفی شد [P1].
عبارت فناوری اطلاعات نیز مفهوم گسترده ای است که تقریبﹰا در هر حوزه ای که به
پردازش اطلاعات و برقراری ارتباطات مربوط باشد، مورد استفاده قرار می گیرد و می توانآنراترکیبی از فناوری رایانه ای(سخت افزار و نرم افزار ) و فناوری ارتباطات دانست[B2]. هر
سازمانی در دو بخش به فناوری اطلاعات توجه دارد. یکی بخش درونی که سامانه های
اطلاعاتی را در بر می گیرد و دیگری بخش بیرونی که زیرساختار تجارت الکترونیک
محسوب می شود . به همین ترتیب، این فناوری از دو جنبه برای سازمانها اهمیت دارد: اول
از جنبه بهبود مدیریت که بیشتر به اصلاح فرایندهای مدیریتی و تصمیم گیری در سازمان
منجر می شود و در واقع همان سامانه های اطلاعاتی را در بر می گیرد. دوم از جنبه گسترش
کسب وکار که به توسعه زیرساختارهای لازم برای تجارت الکترونیکی و تعامل با سازمانهای
دیگر و مشتریان بازمی گردد. می توان گفت پیشرفت فناوری اطلاعات، سازمانها را وادار به
تغییر کسب و کار١ می کند و از سوی دیگر، تغییر در کسب و کار، لزوم تغییرات در فناوری
را پدید می آورد. به این ترتیب باید چنین گفت که سازمانهای امروزی با توجه به نیاز شدید به توسعه IT و حرکت به سمت مباحث تجارت الکترونیکی باید سازمانهایی باشند با قدرت
انعطاف بالا و توان واکنش سریع نسبت به تغییرات حرفه و فناوری و فشارهایی که در نتیجه این تغییرات به سازمان وارد می شود.
١-١- رویکرد سنتی به فناوری اطلاعات
تحولات صورت گرفته در حوزه کسب و کار، چالشهای مدیریتی جدیدی را فراروی
سازمانها، قرار داده است. مدیران سازمان ها به منظور بهبود روشهای مدیریتی خود و نیز
تحقق مقاصد حرفه ای به سمت سامانه های اطلاعاتی متمایل می شوند. چنین سامانه های
اطلاعاتی به خاطر توانایی در انجام محاسبات سریع، حجم بالای ذخیره سازی، انجام انواع
پردازشها و ارائه اطلاعات آماری و گزارشات متنوع و حتی پیش بینی های حیاتی در امور
کلان سازمانی و حرفه ای بسیار مورد توجه هستند.این تحولات، اندک اندک در سازمانهای
غیر انتفاعی نیز لزوم خود را نشان میدهند، بهویژه در بخشهای نظامی و دفاعی کهحساس ترین بخش هر جامعه را تشکیل داده اند[1].
شاید بدون نیاز به ذکر برهانی بتوان گفت مهمترین چالشی که فراروی سازمانهای
نوین قرار دارد، فناوری اطلاعات و ارتباطات است. این فناوری خود را به گونه های مختلفی
نشان می دهد . از یک سو زمینه ساز بهبود روشهای مدیریتی سازمان از طریق توسعه و تولید
سامانه های اطلاعاتی است و از سوی دیگر، زمینه ساز برقراری ارتباطات لازم برای حفظ
حیات و قابلیت رقابت در فضای امروزی است که ناگزیر به سمت حرفه ها و دولتهای
الکترونیکی در حال حرکت می باشد. سازمانها به دلایل متعددی به سمت استفاده از اینفناوری می روند. تعدادی از این دلایل عبارتند از:
افزایش ارزش افزوده از طریق بهبود فرایندهای کاری و بهینه کردن آنها
حفظ توان رقابتی در بازار نوین
ایجاد فرصتهای جدید از طریق ترکیب و ارتقاء فرصتهای موجود یا ابداع روشهای جدید
حرکت به سمت بازارهای جدید و امکان دستیابی به مشتریان جهانی (یا ایجاد امکانگسترش حوزه نظارتی برای سازمانهای دولتی و غیر انتفاعی[2])
افزایش امکان دریافت بازخورد از مشتری و کارمندان و در نتیجه افزایش ضریبرضایت سهامداران
پیروی از آنچه تبدیل به مد١ شده است!
برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه نگاه کنید به [T5] و [B7]٢.
با همه این اوصاف، در عمل مشاهده می شد که پس از گذشت سالهای اولیه،
همزمان با افزایش حجم اطلاعات، نه تنها سامانه های اطلاعاتی کمک چندانی به بسیاری از
سازمانها نمی کردند، بلکه در بسیاری از موارد، سد بزرگی در راه انجام تغییرات در حرفه
سازمان محسوب می شدند. یک دلیل عمده این مشکل، آن بود که تغییر حرفه، لزوم تغییر در
سامانه ها را به همراه داشت و از آنجا که هزینه تولید و توسعه سامانه های اطلاعاتی معمو ﹰلا
بالاست، مدیران چندان تمایلی به انجام مداوم این تغییرات نداشتند. حتی در صورتی که
انجام این تغییرات از نظر هزینه ومسائل مدیریتی امکانپذیر می شد، زمان فراوانی لازم بود تااین امر تحقق یابد و این به معنی عقب ماندگی سامانه ها از سازمانهای دارنده آنها می شد. لذا
در مورد اکثر سامانه ها این تراژدی وجود داشت (و شاید هنوز هم دارد!) که یا رفته رفته از
جریان واقعی کار سازمان خارج شوند و یا سازمان از تغییراتی که برایش لازم است دست
بکشد، که در هر دو حال، ضررهای حاصله جبران ناپذیر به نظر می رسند. در نتیجه پس ازمدتی عم ﹰلا سامانه های اطلاعاتی کارایی لازم را از دست دادند و وعده های اولیه تحقق
نیافت! به عنوان نمونه در ایالات متحده آمریکا، در اواخر قرن بیستم با وجود رشد روزافزون
بد نیست اشاره کنیم که پس از تصویب طرح تکفا در ایران برخی سازمانها به انگیزه جذب (!) سرمایه از دولت به IT روی آوردند که این هم در نوع خود انگیزه ایست!
فناوری اطلاعات، در سال به ازای هر شهروند، ٤ پوشه تولید می شد! [B1] این در حالیاست که قرار بود سامانه های اطلاعاتی نیاز به کاغذ را به حداقل برسانند١.
اگر ریشه فناوری اطلاعات (و ارتباطات ) را در عمومیت یافتن تولید نرم افزار برای
مقاصد تجاری و دولتی فرض کنیم باید گفت که این حوزه همواره در حال تغییر روشهابوده است . نرم افزارهای اولیه تنها انباشت وحشتناکی از کدهای زبان ماشین عجیب و غریب
بودند. سپس برنامه نویسان به سوی زبانهای نزدیکتر به زبان طبیعی رفتند. حرکت بعدی
تزریق ساختار به زبانهای برنامه نویسی بود. گام عمده بعدی زمانی برداشته شد که دریافتند
برای تولید نرم افزار به معنای واقعی آن نیاز به تحلیل و طراحی (آنچه بعدها مهندسی
نرم افزار نامیده شد) دارند. روشهای مهندسی نرم افزار مدام در حال تغییر بودند. با ظهور
متدولوژی های شئ گرا مهندسان دریافتند از طریق ایجاد معماری نرم افزار به سطوح
مطمئن تری از پایداری٢ دست می یابند. همه این تغییرات در جهت کاهش پیچیدگی٣ انجام
می شد٤. با این همه هیچیک از این روشها منجر به ایجاد این قابلیت نشد که شیوه هایی به
دست آیند که پاسخگوی نیازهای نوین اطلاعاتی و ارتباطاتی سازمانهای بزرگ امروزیباشند.
واقعیت این است که مستقل از اینکه جزئیات فنی پیاده سازی روشها چیست، همه این روشها تابع این شرایط بودند که مدیران سازمان بر حسب نیازهای دوره ای تصمیم به -
در واقع جدا از ضعف روشهای مورد استفاده در تولید سامانه های اطلاعاتی، خود ایده کسب و کار بدونکاغذ دارای معایبی است. همچنانکه آمار نشان می دهد، در بسیاری از مشاغل، مشتریان تنها با ارتباطاتنزدیک و رد وبدل کردن کاغذ به اعتماد لازم دست می یابند. دست کم هنوز پول به صورت کاغذی چاپمی شود.
این تغییرات در حوزه ارتباطات با ظهور متدولوژی های مهندسی سامانه ها تحقق یافت [T10].
تهیه نرم افزاری برای منظوری خاص مینمودند. معمو ﹰلا این نرم افزار برای بخش یا فرایندی
خاص از سازمان تهیه می شد (که البته روش دوم کمتر انجام می شد، اگرچه بهتر بود.). حتی
در بهترین حالتی که تحلیل نیاز انجام شود، از آنجا که در تهیه این نرم افزار تنها به همان
بخش (یا فرایند ) توجه می شود، این نرم افزار تنها تا زمانی که حرفه سازمان در بخش مربوطه
دچار تغییر نشده باشد، به خوبی جوابگو است و پس از آن است که نرم افزار تبدیل به سدی
در برابر تغییرات سازمانی می شود. حال یا باید دل از نرم افزار کند یا کسب وکار را بدون
تغییر نگاه داشت که در هر دو حالت سازمان متضرر می شود. چنین روشی در تهیه نرم افزاررا رویکرد عمودی می نامند.
استفاده از رویکرد عمودی باعث می شود در تولید سامانه بعدی برای بخش یا
فرایند بعدی بسیاری از وظایفی که بر عهده سامانه قبلی در بخش یا فرایند دیگری بوده یا
موجودیتی که به نوعی در آن دخیل بوده، در سامانه جدید دوباره تکرار شود. به عبارت
بهتر منجر به افزونگی داده ای و فرایندی در سامانه های اطلاعاتی می شود. این بدان معنیاست که سازمان برای تهیه چیزی که از قبل داشته دوباره پول پرداخت کرده است[3]!
بعلاوه در دنیای نوین که سازمانها مشتری مداری را اصل قرار داده اند، مشتریان
بسیار سخت گیر شده اند. همین امر باعث شده مشتریان با ظهور فرصتها و محصولات جدید
به راحتی از محصولات قبلی فاصله بگیرند[4]. به عبارت بهتر، نیازمندیهای مشتریان، هر روز
شکل جدیدی به خود می گیرد، به گونهای که تهیه سامانه ای حتی کام ﹰلا منطبق بر نیازمندیهای
مشتریان نیز تنها برای مدت کوتاهی پاسخگوی فرایندهای سازمانی خواهد بود. پس از مدتیرابطه نیازهای مشتری با توانایی های سامانه اطلاعاتی به یک رابطه الاکلنگی١ [B1] تبدیل
می شود، زمانی این و زمانی آن به دنبال رسیدن به دیگری است٢. البته بدیهی است که دراین میان تجربه های موفقی نیز وجود داشته اند.
در مورد سازمانهای غیر انتفاعی (مانند سازمانهای دولتی و نظامی) به نظر می رسد،
وضع بهتر باشد. ولی متأسفانه باید گفت که رویکرد عمودی در تولید و توسعه ارتباطات و
اطلاعات ضربههای هولناک تری به این گونه سازمانها وارد می آورد. به عنوان مثال، اگر تولید
سامانه های ارتباطاتی و اطلاعاتی در یک سازمان دفاعی مانند ارتش به صورت عمودی
باشد، هیچ تضمینی وجود ندارد که سامانههای ایجاد شده در نیروهای مختلف ارتش بتوانند
تعامل لازم را با هم داشته باشند . معنای دیگر این حرف آن است که قدرت و سرعت
واکنش٣ کاهش پیدا کرده، متأسفانه سازمانها در برابر تغییرات و فشارهای بیرونی موفق به
نشان دادن واکنش های به موقع نمی شوند. این امر به معنای اتخاذ سیاست های انفعالی در
برابر اعمال فشارهای بیرونی است. در دوره ای که برتری نظامی و سیاسی در گرو برتری
اطلاعاتی است، عدم دستیابی به اطلاعات دقیق در زمان مناسب به معنای شکست خواهدبود. به این گفته سان تزو ٤ دقت کنید: »...اگر هم خودتان را بشناسید و هم دشمنتان را؛
پیروز خواهید بود، اگر تنها خود را بشناسید ممکن است شکست نخورید ولی اگر نه خودرا بشناسید و نه دشمنتان را حتمﹰا شکست خواهید خورد...« [B8].
[1] برای درک اهمیت این موضوع توجه کنید به توجه خاص آمریکاییها به گسترش حوزه نفوذ نظامی خوددر جهان.
[2] متأسفانه باید پذیرفت که عموم پیشرفتهای ایجاد شده در حوزه انفورماتیک متأثر از نیازمندیهای نظامیاست. در واقع آنها هستند که شاخه های جدید ایجاد می کنند و زمینه های فعالیتی در بازار انفورماتیک رارونق می بخشند . با توجه به این رویکرد آیا نمی توان گفت یکی از دلایل عدم پیشرفت مورد انتظار درانفورماتیک در ایران، علیرغم وجود استعداد و علاقه زیاد، عدم سرمایه گذاری هدف مند از سوی بخشهایدفاعی است؟
[3] البته باید دانست که برای بسیار از مدیران ایرانی، دغدغه اصلی، پول نیست!
[4] متأسفانه در فضای غیر رقابتی کشور ما این حرف در بسیاری از موارد مصداق پیدا نمی کند. مواردی چونتولید خودرو، ارائه خدمات انرژی و ارتباطات از این دست هستند.
Abstract
In the latter half of 1990s, Enterprise Architecture (EA) has been recognized as a final total solution for information systems management, development and maintenance. EA employs a horizontal approach to management instead of traditional vertical one, which is also different from conventional total solutions such as IT strategic planning. EA is a huge collection of models and documents describing the enterprise and its IT environment as it is needed for supporting the enterprise's business.
Such a jungle of models may not be organized without the proper use of a logical structure, namely "Framework". Many frameworks have been proposed for the purpose of EA, amongst them Zachman framework is the most referenced one due to its impact on the other frameworks, well-defined integrity rules and historical precedence. However there are some pragmatic challenges arising when practicing with the framework.
One of the major challenges when hiring Zachman framework is the lack of homogenous models for all of the cells. This dissertation is focused on solving such problem as a prerequisite for other difficulties daring the framework. The solution is based on using UML and UML Business Profile, which is considered as the popular notation for information systems modeling.
A case study is done upon which proposed models will be assessed to see how qualified are them. Measures for assessing models are both the integrity rules governing the framework and their popularity among IT community. Although results are satisfying enough, it is concluded that it is mandatory to build an appropriate repository for Zachman framework in order to take advantage of these models. Furthermore inventing new notations for EA modeling based on the Zachman framework is mentioned as another future work.