بخش اول
مقدمه
هر یک از ما در طول زندگی خویش حالات افسردگی را تجربه کرده ایم این لحظات بحرانی اغلب در قالب واژه هایی از قبیل غم و اندوه، گرفتگی، ناامیدی یا واژه هایی که از حس خوب بودن تهی هستند مثل یأس، بی قراری، ناراحتی، ناکامی بیان می شوند. این حالت بی حوصلگی و ناامیدی زمانی بر شخص مستولی می شود که وی شاهد فقدان یا مرگ یکی از عزیزان خویش یا شیء مورد علاقه یا عقیده اش باشد و یا آنها را در معرض خطر ببیند. استفاده رایج از واژه افسردگی در جامعه بیانگر همه گیر بودن این حالت در میان افراد است. با این وجود افسردگی یک اختلال خطرناک محسوب می شود که می تواند زندگی فرد را از جنبه های گوناگون تحت تأثیر قرار داده و آن را مختل سازد به طوری که دیگر او قادر به ادامه کار و حفظ روابط خویش با دیگران نخواهد بود و در پاره ای اوقات در حالت افسردگی به خودکشی اقدام می کند و به این ترتیب زندگی خود را به مخاطره می افکند.
15% افرادی که به واسطه ی مجموعه ای از شرایط روانی به افسردگی مبتلا می شوند سرانجام به خودکشی دست می زنند و درصد بیشتری از آنها (تا 40%) تصمیم به انجام این کار می گیرند.
افسردگی در بسیاری از پژوهش ها شایع ترین اختلال روانی گزارش شده است و یکی از قدیمی ترین بیماریهای روانی است و در متون پزشکی به آن پرداخته اند. فرد خود باید در اندرون خویش غارتگر این ملانکولی بیمار گونه گردد این حساسیت و آمادگی برای دردهای روحی با وجود اعتدال عصبی اتفاق نادری است این حالت را در شخص سالم به ندرت می توان دید حتی اگر زیر فشار مشکلات محیط خود نیز قرار گرفته باشد بنابراین اندوه و افسردگی یک نوع درد روحی است که به طور کلی برای زندگی سالم ناشناخته است (جیمز[1])
جان باولبی می گوید: آسیب دیدن دلبستگی های اولیه و جدایی توأم با آسیب در دوران کودکی، زمینه ایجاد افسردگی را فراهم می کند. به طوری که گفته می شود فقدان های دوران بزرگسالی مخصوصاً جوانی موجب تجدید خاطر فقدان آسیب زایی کودکی می گردند و به این ترتیب بروز حملات افسردگی در بزرگسالان را تسریع می کند(کاپلان و سادوک، رفیعی و سبحانیان 1387)
بیان مسئله:
زمینه پرداختن به افسردگی شاید بر می گردد به زمانی که بقراط در چهار قرن پیش از میلاد در این زمینه بحث کرد و به صورت علمی افسردگی زمانی را از هم جدا نمود بنابراین پرداختن به آن قدمتی همپای تاریخ دارد زیرا در هر دوره ای عده ای پیدا می شدند که از وجود حملات افسردگی در عذاب بودند. در اجتماع امروزی و با توجه به پیشرفت جوامع سنتی در جهت صنعت و حرکتی که در این راه انجام شده بحث انسانهایی مطرح می شود که به علت توان پایین نمی توانند خود را با شرایط وفق دهند و به دامن غم و ماتم پناه می برند. امروزه بحث رقابت در عرصه های علم،صنعت، درآمد و غیره یکی از مهم ترین مسائل است که برای انسانها صدمات جبران ناپذیر روحی، روانی به بار می آورد. بنابراین ضرورت دارد که آگاهانه به این موضوع نگریسته شود و به داشجویان در این زمینه توجه ویژه مبذول شود (کاپلان و سادوک 1387) باید ببینیم دلایل افسردگی این قشر چه می تواند باشد چه فاکتورهایی این زمینه را در فرد پایه ریزی می کند که افراد را به سوی افسردگی می کشاند.
بنابه گزارش محققین و مسئولین مشکل و مسائل هیجانی در قالب افسردگی است که در روابط اجتماعی و خانوادگی و به خصوص پیشرفت تحصیلی اثر سوء دارد که دلایل مختلفی می تواند موجب بروز افسردگی باشد. بنابراین باید برای رفع افسردگی و عوامل ایجاد آن چاره ای اندیشید (اندرومیتوس، ترجمه عباسعلی زارعی [2]1387)
در جدیدترین مطالعات اختلال افسردگی در بین اختلالات روانپزشکی بالاترین شیوع عمر (حدود 17درصد) را داشته است که میزان بروز سالیانه افسردگی 59/1 درصد (زنان 89/1 درصد و مردان 1/1 درصد) است. تقریباً در سراسر جهان شیوع افسردگی در میان زنان دو برابر یبشتر از مردان است طبق فرضیه های ارائه شده دلایل این تفاوت عبارتست از تفاوتهای هورمونی، اثرات زایمان، تفاوت فشارهای روانی، اجتماعی زنان و مردان و الگوهای رفتاری مربوط به درماندگی آموخته شده است.
با توجه به این توضیحات دلیل کلی افسردگی افراد مشکلاتی است که در زندگی افراد از نظر روحی و جسمی وجود دارد یا به وجود آمده است و منظور از مشکلاتی که باعث افسردگی افراد می شود نیز وضعیت ها و موقعیت های دشوار و پیچیده و درهم و سخت است که فرد قادر به وفاق با آنها نیست و توان سازش با آن را ندارد. (لورناچامپیون و میک باور، ترجمه دکتر علی اکبر خسروی)
در پژوهش در ایران وجود افسردگی بیشتر در دانشجویان دختر به تایید رسید (56 درصد دختران در مقابل 44 درصد پسران) این امر در دانشجویانی که اخیراً حوادث فشارزا در زندگی داشته اند در سال اولی ها و مجردها نیز بیشتر از سایرین بوده است و بیشترین تأثیر را بر پیشرفت تحصیلی آنها داشته است (دکتر منیژه کرباسی- منوچهر وکیلیان 1389)
همچنین طی گزارشات انجمن روانپزشکی امریکا شیوع افسردگی در دانشگاه ها روبه فزونی است به خصوص در مورد دختران و این امر در کارکردهای تحصیلی و شغلی بیشتر بوده است (سادوک و سادوم 2007)
در سایه این گفته ها تحقیق حاضر در نظر دارد به این موضوع بپردازد: بررسی میزان شیوع افسردگی و تأثیر آن بر پیشرفت تحصیلی در میان دانشجویان دختر رشته روانشناسی دانشگاه پیام نور اردبیل
اهمیت و ضرورت تحقیق:
مهمترین علامت افسردگی، ناتوانی در کسب لذت از چیزهایی است که قبلاً برای او لذت بخش بوده اند مثلاً غذا برای شخص بی طعم و درس حالت تکراری و کسل کنندگی به فرد می دهد که این ناتوانی برای کسب لذت حالتی نافذ و پایا دارد. وقتی کسی دچار افسردگی می شود احساس غمگینی می کند و اغلب به گریه می افتد. احساس گناه عذابش می دهد و معتقد است در حق دیگران کوتاهی می کند بیش از حد معمولی تحریک پذیر می شود و وقتی به شدیدترین سطح خود برسد ممکن است توانایی واکنش هیجانی را از دست بدهد. وقتی مشکلات زندگی از نظر روحی و جسمی به فرد فشار وارد می کند و فرد توان لازم را در خود برای رفع و مبارزه با مشکل نمی بیند حالت افسردگی و خود باختن را تجربه می کند و فرد هدفش را از دست داده و هیچ کاری برای فرد لذت بخش نمی شود و کارهایش ناتمام می ماند مخصوصاً اگر فرد در زمان تحصیل باشد نه تنها پیشرفتی حاصل نمی شود بلکه افت تحصیلی را نیز در پی دارد (کاپلان و سادوک، ترجمه رفیعی سبحانیان 1387)
بنابر گزارش محققین و مسئولین، بیشترین شکل مشکلات هیجانی در قالب افسردگی است که بر روابط اجتماعی و خانوادگی و پیشرفت تحصیلی اثر سوء دارد که نمونه اش احساس درماندگی درباره آینده و مشکلات دیگر است که از علائم افسردگی است به توجه به اثری که افسردگی بر پیشرفت تحصیلی افراد دارد و با توجه به این که کشور ما ایران یک کشور در حال توسعه و با قشر جوان است ضروری است که به این پدیده به عنوام معظل بنگریم و با این اقدام کمکی به آنها نماییم.
از دلایل و ضرورتهای انجام این پژوهش بررسی میزان شیوع بیماری افسردگی در بین دانشجویان دختر است. این اختلال در کنار مسایل بالینی که برای دانشجویان به وجود می آورد اثرات جبران ناپذیری بر امور تحصیلی فرد می گذارد و مانع فعالیتهای آموزشی شده و لذا مشکلات عظیمی را در امر تعلیم و تربیت ایجاد می کند بنابراین شناسایی دانشجویان افسرده و برآورد میانگین افسردگی باعث ارائه خدمات بهینه از طرف آموزش عالی شده و امکان تحقق یافتن اهداف آموزشی را فراهم می کند.
اهداف پژوهشی
اهداف اصلی:
پژوهش حاضر بررسی میزان شیوع افسردگی و تاثیر آن بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان دختر رشته روانشناسی دانشگاه پیام نور استان اردبیل می باشد.
اهداف جزئی:
تعیین تفاوت نمرات افسردگی دانشجویان دختر رشته روانشناسی دانشگاه پیام نور اردبیل با نمرات پیشرفت تحصیلی آنها.
تعاریف نظری و عملیاتی واژه ها و اصطلاحات
افسردگی در لغت به معنای دلتنگی و پژمردگی و افسرده به معنای پژمردگی، یخ بسته، سرد و دلتنگ می باشد
افسردگی (Depression): در روانشناسی و روانپزشکی یعنی احساس به پیسکو پاتولوژیک غمگین، خلق افسرده و بی علاقگی یا بی لذتی، علائم کلیدی افسردگی است.
دوره دانشجویی:
دوره ای که بعد از اتمام دوره متوسطه و پیش دانشگاهی افراد وارد دانشگاه می شوند و دوره جدید علمی را شروع می کنند.
جوانی:
دوره ای از رشد که مابین مرحله نوجوانی و بزرگسالی قرار دارد و محدوده سنی 20 -30 سالگی را شامل می شود
پیشرفت تحصیلی: منظور از افزایش میانگین معدل دانشجویان نسبت به ترمهای گذشته می باشد.
تعریف عملیاتی: از واژه افسردگی در این پژوهش نمره ای است که هر یک از آزمودنیها یا شرکت کنندگان پژوهش از تست افسردگی بک (BDI) بدست آورده اند.
همچنین تعریف عملیاتی از پیشرفت تحصیلی در این پژوهش نمراتی است که هر یک از آزمودنیها یا شرکت کنندگان طی سنوات تحصیلی کسب نموده اند.
تاریخچه افسردگی[3]:
از زمانی که بقراط نخستین نظریه علت شناختی افسردگی را با عنوان عارضه سودا ارائه کرد، فرضیه های متعددی درباره مبنای افسردگی مطرح شده اند و کوششهای فراوانی برای درمانگری آن انجام گرفته اند.
این اختلال از زمان بابلی ها مورد شناسایی قرار گرفته بود. کلمه Depression یا افسردگی از عبارت لاتین Deprimere به معنای درهم فشرده شدن گرفته شده است در اواخر قرون وسطا ، رهبران مذهبی اروپا بر این عقیده بودند که افسردگی به واسطه ی نفوذ و تسلط ارواح شیطانی بر انسان به وجود می آید. مارتین لوتر اصلاح طلب مذهبی آلمان نوشت «تمام سنگینی روح و مالیفولیا از شیطان سرچشمه می گیرد» در واقع همین اصطلاح مالیفولیا یا ملانکولیا به افراد افسرده اشاره داشت و چنین افرادی جن زده، شیطانی، مالیفولیا یا ملانکولیا خوانده می شدند در حدود 100 سال قبل از میلاد کورنیلسون سلسوس افسردگی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود این اصطلاح را پزشکان دیگر از جمله ارسطو 120 تا 180 سال بعد از میلاد و جالینوس نیز به کار بردند طبابت در ممالک اسلامی نیز رونق داشت و رازی و ابن سینا و پزشک یهودی «میمو بندز» ملانکولی را بیماری مشخص تلقی می نمودند. در کتاب کلیات چهار مقاله عروضی سمرقندی (حدود 550 هجری) درباره ی افسردگی (مالیخولیا) چنین آمده است: مالیخولیا علتی است که اطبا در معالجه آن فرو مانده اند مالیخولیا خصوصیتی دارد به دلیل ذایل شدنش.
در قرن نوزدهم، مولفان در گروه هذیانهایی که تک جنونی نامیده می شدند هذیان جزئی غمگینی یا افسردگی هذیانی را متمایز کردند دروهله بعد مفاهیم جنون ادواری (فالره[4]) و جنون دوشکی (بایارژه[5]) به منظورمتمایز کردن افسردگیهای راحعه در تناوب با حالات شادی ناآرام بودند، ظاهر شدند و سپس بیماری اخیر توسط کرپلین «روان گسستگی آشفتگی- افسردگی» نامیده می شد اما حالت افسردگی این روان گسستگی انواع دیگر افسردگی را پوشش نمی دهد و فقط می توان آن را به عنوان یک زیرگروه افسردگیها در نظر گرفت بنابراین اصطلاح افسردگی از چنین چهارچوبی فراتر می رود و وهله غمگینی که بر زندگی و رفتار شخص تأثیر می گذارد متمایز می شود(دکتر پریرخ دادستان 1387)
تعریف افسردگی:
در زندگی همه ما روزهایی وجود دارند که همه چیز را سیاه می بینیم، هیچ شادی ما را برنمی انگیزد و هیچ امیدی به موقعیت نداریم. بدخلق و غگین هستیم، احساس تنهایی ، خلأ، نا امیدی و کنجکاوی بر ما چیره می شود و اضطراب ما را فرا می گیرد. همه ما با چنین حالتها و احساسهایی که اغلب پس از شکستها یا فقدانها و یا بدون دلیلی آشکار به وجود می آیند کم و بیش آشنا هستیم و با آنها مقابله می کنیم اما آنچه موجب می شود تا چنین احساسهایی به صورت اختلالهای روانی درآیند، نوع و تعداد و نشانه ها، شدت و طول مدت و همچنین حدی است که به جریان بهنجار زندگی روزمره آسیب می رسانند در قلمرو زندگی بهنجار و در زمینه تجربه آسیب شناختی، این احساسها و شیوه دریافت آنها را با مفهوم «افسردگی» مرتبط ساخته اند.
پس افسردگی عبارت است از احساس غمگینی، تنهایی، دل شکستگی یا ناامیدی یا اندوه از دست دادن شیء یا فرد مورد علاقه، ناکامی و ناشادی است و به عنوان احساس عمومی و همگانی می باشد. افسردگی اختلالی است که با کاهش انرژی و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بی اشتهایی و افکار مرگ و خودکشی مشخص می شود و با تغییر در سطح فعالیت، توانایی شناختی، تکلم ، وضعیت خواب، اشتها و سایر ریتم های بیولوژک همراه است. خصوصیت اصلی و مرکزی حالات افسردگی کاهش عمیق میل به فعالیت لذت بخش روزمره مثل معاشرت، تفریح، ورزش، غذا،سکس است . این ناتوانی برای کسب لذت حالتی نافذ و پایا دارد (حسین آزاد، 1388)
ماهیت افسردگی:
افسردگی مرضی[6] به قدری شایع است که سرماخوردگی روانپزشکی لقب گرفته است. (سلیگمن 1989)
در هر مقطع میعنی از زمان 15-20 درصد بزرگسالان در سطح قابل توجهی، از نشانه های افسردگی رنج می برند و حداقل 12% به میزانی از افسردگی که آنها را در مرحله ای از زندگی به سمت درمان بکشاند، مبتلا هستند و حدس زده می شود که حدود 75% موارد بستری در بیمارستانهای روانی را موارد افسردگی تشکیل می دهند. طبق شواهدی که به دست آمده در جوامع صنعتی غرب، افسردگی در بین زنان تقریباً دو برابر این میزان در مردهاست (براون و بکر 2009)
بعید به نظر می رسد که فقط یک عامل بتواند وقوع افسردگی را تبیین کند بلکه افسردگی از تعامل چندین عامل مختلف، حاصل می شود نشان داده شده است که شروع و سیر آن به متغیرهای مختلف زیست شناختی، سابقه بیماری، محیطی و روانی- اجتماعی مربوط می شود از میان متغیرها می توان به موارد زیر اشاره کرد: اختلال در کارکرد ناقلهای عصبی،سابقه افسردگی یا الکلیسم در خانواده، از دست دادن والدین در دوران کودکی و یا مورد بی توجهی آنان قرار گرفتن، رویدادهای منفی اخیر در زندگی، داشتن همسر عیب جو و یا متخاصم، فقدان ارتباطی نزدیک و اطمینان بخش، فقدان حمایت اجتماعی مناسب و فقدان دراز مدت احساس ارزشمندی
انواع افسردگی:
همانطوری که گفته شد افسردگی درجاتی از یک حالت احساسی زودگذر تا یک اختلال شدید را در برمی گیرد برای فهم بهتر این نکته، لازم است اشارهای به انواع افسردگی داشته باشیم
1-احساس افسردگی: که معمولاً به عنوان اندوه شناخته می شود و در اثر تغییرات موقعیتی و شرایط جدید یا برخوردهای مقطعی ایجاد می شود این احساس معمولً بعد از برطرف شدن موقعیت و سازگار شدن شخص با شرایط تازه به سرعت از بین می رود.
2-داغدیدگی یا واکنش مرگ[7]: غمی است که در اثر فوت نزدیکان به وجود می آید.
3- اختلال افسردگی عمده و افسردگی خویی: زمانی که شدت علائم افسردگی به حدی باشد که کلیه عملکردهای آدمی را تحت الشعاع قرار می دهد و باعث تأثیرات عمده در عواطف، رفتار، تفکر و روایط اجتماعی می گردد، اختلال افسردگی عمده نامیده می شود در صورتی که شدت علائم افسردگی به اندازه ای باشد که عملکردها کمتر آسیب ببینند، اختلال افسرده خویی وجود دارد.
4-اختلال دو قطبی و ادواری خویی: افراد مبتلا به اختلالهای دو قطبی هر دوی دورههای افسردگی و مانی را تجربه می کنند. افسردگی دو قطبی در سنین جوان تری ایجاد می شود و اغلب برای فرد فلج کننده است. 80 تا 90 درصد افسردگی ها یک قطبی هستند و بدون مانی رخ می دهند بین 5 تا 20 درصد اختلالها دو قطبی هستند نوسانات خلقی شدیدی که بین دوره های شیدایی (شادی خوشی افراطی که به نشئه تعبیر می شود) و افسردگی به وجود می آید، نشان دهنده و شاخص اصلی این اختلال است. در صورتی که نوسانات خفیف باشد و کمتر بر عملکرد آدمی تأثیر بگذارد، به آن اختلال خلقی ادواری یا ادواری خویی گفته می شود که حداقل دو سال ادامه می یابد.
5-اختلال خلقی یا افسردگی فصلی:به عنوان یک اختلال متمایز، در اواسط دهه 1980 به وسیله روزنتال مطرح گردید، نوعی یا دوره ای از افسردگی است که معمولاً در پاییز و زمستان تجربه می شود و یکی از عوامل مهم آن نورناکافی است. احتمالاً نورناکافی تغییرات معنی داری را در برخی از هورمونها به ویژه «ملاتونین» ایجاد می کند. و از طرفی تغییرات دما و نور موجب به هم خوردن ساعت درونی بدن که الگوهای خواب و بیداری را کنترل می کند، می گردد و این تغییرات منجر به بروز این اختلال می شود .
6-افسردگی پنهانی: اصطلاحی است که از سال 1950 به بعد عمومیت یافت. این نوع افسردگی ممکن است در لباس هر نوع شکایت جسمی که نسبت به درمانهای مناسب مقاوم بوده است ظاهر شود. چنین شکایات جسمی معمولاً با درمانهای ضدافسردگی مثل: داروهای ضدافسردگی سه حلقه ای یا الکتروشوک بهبود می یابند (دکتر فرزین رضاعی 1387)