پایان نامه :
جهت دریافت درجه کارشناسی ارشد (M.Sc.)
چکیده :
جهت دستیابی به الگوی کاشت و تراکم مناسب ماش در منطقه ورامین پژوهشی در مزرعه ای واقع در روستای سعید آباد ورامین به صورت اسپیلت پلات در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در 4 تکرار در سال زراعی 1388 اجرا شد. تیمار های آزمایش شامل4 سطح آرایش کاشت (کاشت یک ردیف روی پشتههای 50 سانتیمتری، کاشت دو ردیف در روی پشتههای50 سانتیمتری، کاشت یک ردیف روی پشته های 60 سانتیمتری، کاشت دو ردیف روی پشتههای 60 سانتیمتری) در کرت های اصلی و 4 سطح تراکم (تراکم 166666 بوته در هکتار، تراکم 200000 بوته در هکتار، تراکم 333333 بوته در هکتار و تراکم 400000 بوته در هکتار) در کرت های فرعی بود. رقم مورد استفاده در این پژوهش، رقم اصلاح شده پرتو بود. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار عملکرد دانه از تیمار آرایش کاشت چهارم و تراکم سوم با 3075 کیلوگرم در هکتار به دست آمد که نسبت به تیمار آرایش کاشت سوم و تراکم اول با میانگین 1291 کیلوگرم در هکتار، 58 درصد برتری نشان داد . بالاترین تعداد غلاف در بوته و دانه در غلاف و شاخص برداشت از تیمار آرایش کاشت سوم و تراکم اول به ترتیب با 03/32 عدد و 5/10عدد و 42/30 درصد به دست آمد. شاخص سطح برگ با 84/2 از تیمار آرایش کاشت دوم و تراکم چهارم بالاترین میزان و تیمار آرایش کاشت سوم و تراکم کاشت اول با 45/1 کمترین میزان را به خود تخصیص دادند. سرعت رشد محصول نیز تحت تاثیر هر دو عامل آزمایش قرار گرفت. بیشترین میزان از تیمار آرایش کاشت دوم و تراکم چهارم با 32/12 گرم بر متر مربع در روز در آغاز دانه دهی حاصل شد. بالاترین میزان سرعت جذب خالص از تیمار آرایش کاشت سوم و تراکم اول با 17/1 گرم بر متر مربع در روز در آغاز دانه دهی به دست آمد و کمترین مقدار نیز از تیمار آرایش کاشت دوم و تراکم دوم با 31/4 گرم بر متر مربع در روز در آغاز دانه دهی حاصل شد. در نهایت می توان بیان نمود که استفاده از آرایش کاشت دو ردیف بر روی پشته های 60 سانتی متری و تراکم 3/33 بوته در متر مربع برای دستیابی به حداکثر محصول ماش در منطقه، مناسب می باشد.
واژگان کلیدی : ماش، آرایش کاشت، تراکم بوته، عملکرد و اجزای آن، شاخص های رشد.
فصل اول
کلیات
اهمیت و خواص حبوبات
حبوبات یکی ازمهم ترین منابع گیاهی غنی از پروتئین و دومین منبع مهم غذائی انسان به شمار می روند و نقش بسیار موثری در کنار غلات در تغذیه انسان داشته و در کشورهائی که از نظر کمی و کیفی در فقر غذائی هستند حبوبات اهمیت ویژه ای داشته و جزو اصلی رژیم غذائی مردم فقیر جهان محسوب می شوند.
میزان انرژی در حبوبات معادل غلات بوده و از نظر اسیدهای آمینه (به خصوص لایسین) غنی هستند. با توجه به داشتن ریشه های عمیق، لگوم ها، علاوه بر تحمل شرایط خشکی که جهت کشت در مناطق خشک توصیه می شود از توانایی تثبیت نیتروژن نیز برخوردار هستند که موجب بهبود حاصلخیزی خاک اعم از خواص فیزیکی، شیمیائی و زیستی شده و نقش مهمی را در پایداری نظام کشاورزی ایفا می کنند. به همین خاطر حبوبات در تناوب زراعی جایگاه خاصی داشته و دامنه سازگاری وسیعی دارند. درعرض های جغرافیائی و دامنه های حرارتی مختلف اعم از مناطق گرمسیری و سردسیری قابل کشت می باشند. این محصولات هم به طور منفرد و هم به صورت کشت مخلوط با سایر محصولات قابل کشت هستند.
رشد جمعیت و توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور در دو دهه اخیر باعث شده تا مصرف مواد پروتئینی به خصوص گوشت قرمز افزایش چشمگیری یابد. بر این اساس افزایش تولید مواد پروتئینی به ویژه پروتئین های گیاهی که منابع ارزشمندتری در تغذیه هستند ، اجتناب ناپذیراست. ازطرفی حبوبات منبع مناسبی برای تغذیه احشام و حیوانات محسوب می شوند.
ماش، در کشورهای پر جمعیتی نظیر هندوستان با مصرف سرانه 7/11 کیلوگرم، سهم بیشتری در رژیم غذائی مردم نسبت به سایر کشورها دارند. در کشور ما مصرف سرانه ماش 8/4 کیلوگرم است. اگر چه مصرف آن از متوسط جهانی(1/6 کیلوگرم) پائین تر است ولی نقش مهمی در تغذیه افراد کم درآمد ایفا می کند. لذا افزایش تولید حبوبات به عنوان مکمل منابع پروتئینی در برنامه های توسعه اقتصادی کشور مورد توجه قرارگرفته است.
لگوم ها متعلق به تیره Fabaceae و زیر تیره Papilionoideae هستند. از نظر حجم تولید، غلات به دلیل تولید کربوهیدرات ها که بخش عمده رژیم غذایی انسان و دام را شامل میشوند، مهم ترین گیاهان هستند.از طرف دیگر بر اساس تعداد جنس و گونه مورد استفاده انسان، بقولات تا به حال پر مصرف ترین خانواده گیاهی هستند. لگوم ها جهت تولید مواد شیمیایی، مواد معطر، الوار سوخت، سر شاخه های علوفه ای ، علوفه، گیاهان پوششی،کود سبز، دانه و غذا استفاده می شوند.
حبوبات با داشتن پروتئینی در حدود 20 درصد و گاهی بیشتر نقش مهمی در تأمین پروتئین مورد نیاز انسان دارند. در کشورهایی که تولیدات دامی و محصولات کشاورزی آنها کم است، حبوبات در تغذیه انسان می توانند یک مکمل غذایی و خوبی برای غلات محسوب شوند.
میزان پروتئین در غذاهای حیوانی معمولاً کمتر از میزان پروتئین در منابع گیاهی است ولی پروتئینهای موجود در غذاهای حیوانی به علت داشتن تعداد اسید آمینه های بیشتر و مقدار بیشتر اسیدهای آمینه، با ارزشتر از پروتئین های گیاهی میباشند (مجنون حسینی، 1375).
با ترکیب پروتئین های گیاهی و حیوانی میتوان کمبود اسیدهای آمینه را برطرف کرد. بنابراین در مواردی که پروتئین غلات و حبوبات با هم مصرف شوند توازن اسیدهای آمینه و مخلوط پروتئین از نظر کیفیت بهتر از حالتی است که هر کدام به تنهائی مصرف شوند (کوچکی، 1368).
همچنین این گیاهان به عنوان گیاهان جایگزین، با ارزش هستند اما در شیوه های زراعی و تحقیقات کشاورزی کمتر مورد توجه واقع شده اند (احمدی ،1387).
دانه های خشک و خوراکی لگوم ها را حبوبات[1] می گویند.
زراعت حبوبات سریع ترین راه افزایش تولید پروتئین در کشورهای در حال توسعه آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین است. پتانسیل عملکرد حبوبات بالا و به 3000 – 2500 کیلوگرم در هکتار می رسد ولی بنا به دلایلی از جمله عوامل اکولوژیکی، فقدان فرصت و موقعیت برای تولید حبوبات، ضعف در تکنولوژی پس از برداشت کمبود تحقیقات بنیادی، محدودیت اجتماعی_ اقتصادی، فقدان مدیریت زراعی مناسب و عدم دسترسی کافی به بذور اصلاح شده و باکتری های ریزوبیوم، میزان عملکرد آنها در اکثر کشورها پایین است.
حبوبات در حاصلخیزی خاک مؤثر بوده و علاوه بر عدم نیاز چندان به نیتروژن، هر ساله مقادیری نیتروژن از طریق فرایند تثبیت، به خاک میافزایند. این گیاهان به دلیل کوتاهی فصل رشد و لطافت بقایای گیاهی بر جای گذاشته، گیاهان مناسبی برای قرار گرفتن قبل از محصولات پاییزه و پس از محصولات وجینی و دیررس هستند (باقری و همکاران، 1376).
شاخص برداشت پایین در این گیاهان باعث شده مواد تولید کمتری از بخش های رویشی به غلاف ها منتقل شوند. همچنین رشد نا محدود و ریزش گل ها و غلاف ها سبب کاهش عملکرد می گردد.
هنوز مشخص نشده که آیا ریزش گل و غلاف مربوط به محدودیت دسترسی به مواد غذایی، عدم تعادل هورمونی و یا اثر متقابل نور و دماست. در حقیقت تمامی این عوامل بایستی همزمان جهت برطرف کردن محدودیت تولید در حبوبات بررسی شوند (صادقی پور ،1380).
1-1-1- تاریخچه و پیدایش ماش
ماش با نام علمی (Vigna radiate L.) در انگلیس با نام Green gram، Mung bean و یا Golden gram خوانده میشود. نام علمی قدیمی آنRoxb. Phaseolus aureus بوده است (کوچکی، 1368). امروزه این امر مشخص است که ماش زراعی از راسته نیامداران، تیره بقولات، زیرتیره پروانه آساها، قبیله Phaseolus، جنس Vigna و گونه Radiata میباشد. جنس Phaseolus که توسط لینه معرفی گردیده بود در آن زمان بسیار بزرگ و ناهمگن بود و شامل گونههایی میگردید که خامه پیچ خورده یا انحنا دار داشته و این خصوصیت، آن را از جنس های Dolikhus و Vigna که دارای خامه زاویهدار (کمتر یا بیشتر از90 درجه) میباشند تفکیک می نمود. گیاه شناسان بعدی این تصور را نادرست انگاشته و بعضی از گونهها را به جنس های موجود دیگر و یا جنس های تازه شناسائی شده انتقال دادند. گام مهم در راه طبقهبندی طبیعی تر و واقعی مخلوط Phaseolus-Vigna توسط ویلزک[2] برداشته شد که ماش را به جنس Vigna منتقل کرد. بنا به تصور او جنس Vigna دارای دو مشخصه برجسته است، اولاً گوشوارکها درست در زیر محل خروج برگ و یا شاخهها قرار دارند، ثانیاً خامه منقار مانند در طرف دیگر کلاله امتداد یافته است.
جنس Vigna شامل حدود 150 گونه بوده که در هفت زیر جنس به نام های Vigna، Ceratotropis، Lasiospron، Plectotropis، Sigmoidotropia، Haydonis و Macrorhynchus تقسیم میشوند (کوچکی، 1368).
اگر چه گیاهان واقع در گروههای مختلف متفاوت به نظر میآیند، ولی پیوستگی مشخصی بین گونههای این گروهها وجود دارد و آن بخاطر وجود فرمهای حد واسط میباشد.
زیر جنس سراتوتروپیس یک دسته مشخص، همگن و یکنواخت با منشأ آسیایی است که تمام خصوصیات بارز و مشخصه جنس ویگنا در آن به طرز مشهودی تظاهر یافته است (قوامی، 1376).
این خصوصیات مهم به قرار زیر میباشد:
1- گوشوارک ها درست در زیر محل خروج برگ و ساقه قرار دارند.
2- میان گره در روی محور گل آذین بسیار متراکم میباشد.
3- خامه در طرف دیگر کلاله امتداد یافته است.
4- دانه گرده سه سوراخه بوده و دارای سطح مشبک و غدهای میباشد.
این زیر جنس شامل 16 یا 17 گونه بوده که عمدتاً آسیایی میباشند و از آنها شش گونه Aconitifolia، Angularis، Mungo، Radiata، Trilobata و Umbellata در مناطق مختلف قاره آسیا با گستردگی متفاوت کشت و کار میگردند. آنها توسط خصوصیات مختلفی نظیر تعداد و چگونگی فرورفتگی برگچهها شکل گوشوارکها، نحوهی جوانهزنی، کرکدار بودن یا بی کرک بودن گیاه و غلافهای آن و نهایتاً چگونگی چشم دانه از یکدیگر به راحتی قابل تمییز می باشند (قوامی، 1376). در این میان ماش معروف ترین گونه زراعی است که به همراه ماش سیاه در مناطق زیادی از آسیا مورد کشت قرار می گیرد.
1-1-2- منشا و پراکندگی جغرافیایی ماش
منشا و پراکندگی برخی از گونههای زراعی چندان معلوم نیست، اما عموماً قضاوت ها و استنباط ها بر مبنای گونههای وحشی به عنوان جد احتمالی این گونه ها استوار است.
از این نظر Vigna sublobata و Vigna trilobata حایز اهمیت می باشد (قوامی، 1376).
اشکال وحشی ماش سبز در سطح وسیعی از مناطق گرمسیر جنوب، جنوب شرقی و شرق آسیا و شمال استرالیا پراکنده شدهاند (مجنون حسینی، 1375).
این احتمال که Vigna sublobata جد نهایی هر دو گونه Vigna radiata و Vigna mungo میباشد بسیار قوی بوده و توسط آزمایشات بسیاری از جمله بررسی الگوهای الکتروفورتیکی پروتئین دانه، چند شکلی طول قطعات برشی[3] و قطعات تکثیر یافته تصادفی[4] مورد تأیید قرار گرفته است (قوامی، 1376).
این گونه بسیار شبیه به Vigna radiata بوده، به طوری که برخی از متخصصان ردهبندی ترجیح میدهند آن را وارتیه var. Sublobata Vigna radiata و نوع زراعی آن را Vigna radiata بنامند.
علاوه بر وجود فسیل ها و دست نوشتههایی دال بر زراعی شدن ماش در هند، مطالعات بعدی بر روی
نمونههای زندهای که جدیداً یافت شدهاند، حاکی از آن است که این گونه در منطقه وسیعی از قاره هند تمرکز یافته و از آنجا به طرف غرب در مناطق ساحلی شرق آفریقا و ماداگاسکار توسعه یافته است. پراکندگی ماش بیشتر به قسمت شرقی مناطق گرمسیر آسیا محدود بوده و از هندوستان به اندونزی و جنوب چین گسترش یافته است.
به اعتقاد واویلوف و گیاه شناسان جدید ماش سبز از هندوستان و آسیای مرکزی منشأ یافته و هندوستان به احتمال قوی اولین منطقه زراعی شدن ماش سبز بوده و دارای تنوع زیادی از فرم های زراعی، وحشی و نوع هرز این گیاه است (مجنون حسینی، 1375).
Abstract:
In order to achieve plant arrangement and density on Mung been in Varamin region a Split plot experiment arranged in randomized complete block design with four replications was conducted in 2009. The research field was in village of Saeed Abad. The main plots consisted of 4 arrangements planting ( planting one row on furrow with 50 Cm distance, planting two row on furrow with 50 Cm distance, planting one row on furrow with 60 Cm distance, planting two row on furrow with 60 Cm distance) and sub plots consisted of 4 plant density ( 166666, 200000, 333333 and 400000 plants per hectare). The cultivar used in this research was parto. Analysis of data showed that the best grain yield were obtained from forth arrangement and third density with 3075 Kg/ha, this treatment in ratio to third arrangement and first density with 1291 Kg/ha had 58% increase yield. The highest number of pods per plant and number grains per pod and harvest index was obtained from third arrangement and first density with 32.03, 10.5 and 30.42% respectively. The highest and lowest leaf area index was achieved from second arrangement and forth density with 2.84 and third arrangement and first density with 1.45. Crop growth rate in treatments had significant differences. The best CGR was obtained from second arrangement and forth density with 12.32 Gr/m2/day. The highest of net assimilation was achieved from third arrangement and first density with 1.17 Gr/m2/day and lowest NAR obtained from second density with 4.31 Gr/m2/day. In conclusion for highest yield of Mung been, planting two rows on furrow with 60 Cm distance and plant density(33.3 plant per m2) is considered suitable.
Key words: Mung been, plant arrangement, Plant density, Yield and yield components, Growth indices