چکیده
در این پژوهش سعی شده که رابطه بین شیوههای فرزندپروری و کمالگرایی فرزندان مورد بررسی قرار گیرد. بدین منظور 30 نفر از دختر و پسران ابتدایی همراه با والدینشان از طریق نمونهگیری چند مرحلهای تصادفی به عنوان جامعه نمونه انتخاب شدند و با توزیع پرسشنامههای شیوههای فرزندپروری و کمالگرایی و در نهایت تجزیه و تحلیل آن با ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمامن به این نتیجه رسیدیم که خانوادههای دارای سبک فرزندپروری استبدادی فرزندان را برای عملکرد کامل تشویق میکنند و نسبت به شکستهای آنها با ناامیدی، اضطراب و بیقراری واکنش نشان میدهند، در نتیجه فرزندان نیز از هر اشتباهی ترسیده و سعی میکنند با کمالگرا بودن از اشتباه و شکست دوری کنند.
واژگان کلیدی: شیوههای فرزندپروری، کمالگرایی
1- مقدمه:
زندگی خانواده نقش اساسی در حفظ سلامت روانی، اجتماعی و جسمانی کودکان و والدین دارد. خانواده اولین و مهمترین بافت اجتماعی را برای رشد انسان فراهم می سازد. در جریان رشد طبیعی هر کودک یک رشته تغییرات شناخت0ی، عاطفی و اجتماعی را شاهد هستیم. تقریبا همه کودکان در طول رشد و در جریان سازگاری با این تغییرات دچار مشکلاتی میشوند و استرس و تعارضی را که به دنبال میآید، میتواند به مشکلات رفتاری-عاطفی و یادگیری در آنها بینجامد. اکثر مشکلات رفتاری کودکان منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی اعضای خانواده بهویژه والدین میباشد. به عبارت دیگر وجود مشکلات رفتاری کودک به منزله روابط معیوب اعضای خانواده با یکدیگر است و با روشهای تربیتی نادرست والدین و تعاملات معیوب آنها با فرزندان ارتباط دارد.
سبک های فرزندپروری، الگوهای استاندارد تربیت فرزند هستند که با آداب و پاسخهای معین والدین به رفتارهای فرزندان مشخص میشود(سگین و مالتون، 2002). دارلینگ و استینبرگ(1993) سبکهای فرزندپروری را یکی از ویژگیهای والدین میدانند که با تعدیل اعمال خاصی که والدین انجام میدهند و تغییر تجربهپذیری فرزندان در فرایند اجتماعی شدن، بر کوششهای والدین برای اجتماعی کردن فرزندان تأثیر میگذارتد. آنان سبکهای فرزندپروری والدین را به عنوان مجموعه نگرشهای والدین نسبت به فرزندان تعریف میکنند که در ارتباط با فرزندان بیان میشوند و فضای هیجانیای را میسازند که در آن رفتارهای والدین ابراز میشوند. این رفتارها، رفتارهای خاص و رفتارهای هدفدار که از طریق هر کدام از والدین برای انجام وظایف والدینی خود اعمال میشوند و همچنین رفتارهای غیرهدفمند والدین، شامل ژستها، تغییر در آهنگ صدا یا بیان ارتجالی هیجانها را شامل میشوند.
کمالگرایی و پیوند آن با شیوه فرزندپروری ناگسستی میباشد. بسیاری از محققان بر نقش خانواده و محیط اجتماعی در ایجاد و رشد کمالگرایی در فرزندان اتفاق نظر دارند و اعتقاد دارند که کمالگرایی ریشه در تجربههای دوران کودکی به خصوص رابطه والدین-کودک دارد(انس، کوکس و کلارا 2002). این محققان کمالگرایی را یک سبک بین شخصی شخصیت میدانند که در واکنش به تعامل با مراقبین به وجود میآید. از جمله ویژگیهای خانواده که در رشد کودکان در جنبههای متفاوت مؤثر است میتوان به سبکهای فرزندپروری را نام برد.
2- بیان مسأله:
مطالعه روابط والدین و کودک، یکی از بحثهای مهم روانشناسی را تشکیل میدهد. روابط بین کودکان و سایر اعضاء خانواده را میتوان به عنوان نظام یا شبکهای از بخشهایی دانست که در ارتباط متقابل با یکدیگرند.والدین ممکن است هم فرزند خودشان را دوست بدارند و هم اینکه آنها را طرد کنند، و یا اینکه در عین دوست داشتن آنها، در انضباط نیز سختگیری نمایند. پاسخ کودک نیز صرفاً به یک جنبه از رفتار والدین یا شخصیت آنها ارتباط پیدا نمیکند، بلکه تحت تأثیر ترکیبی از عوامل مختلف است. از سویی دیگر والدین به مثابه عوامل تأثیرگذار بر زندگی فرزندان میباشند و در طول تاریخ مراقبت از کودک، آموزش، اعمال انضباط و مدیریت زندگی کودک را بر عهده داشته-اند، آنها جزء عوامل اولیه و بنیادین تغییر و اجتماعی نمودن کودک محسوب میشوند(بریسمیستر و شفر، 2007). از این رو فرزندپروری حوزه نسبتاً جدیدی است که توجه پژوهشها را از دهه 1970 به بعد به سمت خود معطوف نموده است و از آن زمان رویکردهای بسیاری مطرح شدهاند(استنبور، 2006). بنابراین فرزندپروری به طور فزایندهای در بافتهای فرهنگی، شهری، اقتصادی و مذهبی سازماندهی شد و با توجه به آسیبپذیر بودن کودکان احتمالاً دوران کودکی به عنوان یک دوره مشخص از زندگی برای پرورش فرزند دارای اهمیت خاصی است(هی وود و همکاران، 2001).
ی چند دهه گذشته علاقه و توجه به تحول عاطفی-اجتماعی کودکان افزایش یافته است. پیش از این پژوهشگران بر این باور بودند که مشکلات کودکان ناشی از نارساییهای تحولی آنها است و این گروه از کودکان مشکلات را پشت سر خواهند گذاشت. واقعیت این است که گرچه، فرایند تحول همراه با تغییرات سریع نمیتواند فاقد ناپایداری رفتاری باشد، اما کاملاً روشن است که بسیاری از کودکان در سالهای نخستین کودکی واجد مشکلات عاطفی و رفتاریای هستند که در تا بزرگسالی گریبانگر آنها خواهد بود و در این بین شیوه فرزندپروری بر فرایند تربیت تأثیر شگرفی میگذارد.
اینکه چه ارتباطی بین شیوه فرزندپروری و کمالگرایی فرزندان وجود دارد یکی از مهمترین ابعاد بررسی شیوه تعامل مسلط بر رفتار خانواده میباشد. در این مبحث میتوان گفت که منظور از شیوه فرزندپروری چیست؟ کمالگرایی در فرزندان به چه معناست و کی روی میدهد؟ و سئوالاتی از این دست میتوان مطرح شود. کمالگرایی یک سازه شخصیتی است و با ویژگیهایی همچون تلاش برای کامل و بینقص بودن و تعیین معیارهای بسیاری افراطی در عملکرد همراه با گرایش به ارزیابی انتقادی رفتار مشخص میشود. در سالهای اخیر کمالگرایی در حیطه ادبیات تحقیق توانسته است علاقه رو به افزایش محققان را به خود جلب کند. رویکردهای متفاوت در مورد کمالگرایی، آن را سازهای تک بعدی یا چند بعدی معرفی کردهاند.
امروزه یکی از مهمترین معضلاتی که دست به گریبان خانوادهها شده است، مسئله شیوه فرزندپروری و کمالگرایی فرزندان است. چه بسا سهل انگاری در شیوه فرزندپروری به نوعی فرزندان نابهنجاری تحویل جامعه دهد که به تبع آن باعث معضلاتی در جامعه شود. به عبارتی بین شیوه منفی فرزندپروری و عدم کمالگرایی و گسترش معضلات اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد.
3- اهمیت و ضرورت پژوهش:
اهمیت توجه به موضوع از آنجا ناشی میشود که در اثر فقدان شیوه صحیح فرزندپروری کمالگرایی ناقص میشود و در صورت کمالگرایی دیگر محور را سازش نایافته، مرتبط با سرزنش دیگران، فقدان اعتماد و احساس خصومت نسبت به دیگران میدانند. و در این حالت آشوب اجتماعی در نبود کمالگرایی عرض اندام میکند. و توجه به شیوه فرزندپروری میتواند راهکاری باشد جهت سامان دادن به جامعه و اعتلایی آن به حد خود.
با توجه به نابهنجار بودن سازه کمالگرایی، شناخت رابطه سبک-های فرزندپروری والدین با کمالگرایی فرزندان علاوه بر پیشبرد نظریههای مربوط به کمالگرایی و شخصیت، به دست اندرکاران تعلیم و تربیت کمک میکند تابه صورت کاربردی با آموزش شیوههای مناسب فرزندپروری از به وجود آمدن این سازه مرضی تا حدودی پیشگیری کرد(بشارت و دیگران، 1390).
4- اهداف تحقیق:
4-1 هدف کلی
هدف از این تحقیق بررسی رابطه شیوه فرزندپروی و کمال گرایی در بین خانوادههای ایرانی است
4-2 هدف جزئی
بررس شیوه غالب شیوه فرزند پروری در خانواده و یررسی میزان تأثیر آن بر کمالگرایی
5- فرضیه کلی:
بین سبک های فرزندپروری والدین با کمالگرایی فرزندان رابطه معناداری وجود دارد.
5-1 فرضیات جزئی:
- بین شیوه فرزند پروری اقتداری و کمالگرایی فرزندان رابطه معناداری وجود دارد.
- بین شیوه فرزند پروری آمرانه و کمالگرایی فرزندان رابطه معناداری وجود دارد.
- بین شیوه فرزند پروری سهلگیر و کمالگرایی فرزندان رابطه معناداری وجود دارد.
6- تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها:
6-1 تعریف مفهومی شیوه فرزندپروری والدین: اصطلاح فرزندپروری از ریشه پریو (pario) به معنی "زندگی بخش" گرفته شده است. منظور از شیوههای فرزند پروری، روشهایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود بهکار میگیرند و بیانگر نگرشهایی است که آنها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع می کنند. ولی باید پذیرفت که رفتارهای فرزند پروری به واسطه فرهنگ، نژاد و گروههای اقتصادی تغییر میکند. شیوه فرزندپروری، الگوهای استاندارد تربیت فرزند هستند که با آداب و پاسخهای معین والدین به رفتارهای فرزندان مشخص میشود. بامریند معروفترین سبکهای فرزندپروری خانواده را ارائه داده است. او سبکهای فرزندپروری را شامل سه سبک اقتداری[1]، سهلگیر[2] آمرانه[3](استبدادی) و میداند(ماندارا، 2003).
6-1-1 والدین اقتدارگرا سعی میکنند فعالیتهای فرزندان را به شیوه منطقی و مباحث محور هدایت کنند. والدینی که از این شیوه استفاده میکنند، واقعیتها را به کودکان خود منتقل میسازند، و تمایل بیشتری برای پذیرش دلایل کودک خود در رد یک رهنمود (دستور) از خود نشان میدهند. این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استدلال و منطق بهره میجویند و به منظور توافق با کودک با او گفتوگو میکنند، از رفتارهای نامطلوب نمیترسند و تاب مقاومت در برابر عصبانیت کودک را دارند. والدین مقتدر به تلاشهای کودکان در جهت جلب حمایت و توجه پاسخ میدهند و از تقویتهای مثبت بیشتری استفاده میکنند. این والدین در بعد محبت نیز عملکرد خوبی دارند و در ابراز محبت و علاقه و مهربانی دریغ نمیورزند. آنها حقوق ویژه خود را به عنوان یک بزرگسال میشناسند و به علایق فردی و ویژگیهای خاص کودک خود نیز آگاهی دارند.کودکان این والدین؛ فعال، دارای اعتماد به نفس، استقلال رای، واقع گرا، باکفایت و خشنود، توصیف شدهاند.
پایان نامه مربوط به این پروپوزال در سایت وجود ندارد