فصل اول:
«مقدمه»
سازمانها اصولاً به منظور نیل به اهدافی ایجاد گردیده اند و میزان موفقیت در نیل به اهداف سازمانی در ارتباط مستقیم با نحوه ی عملکرد نیروهای انسانی مشغول به کار در سازمانها ست. بنابراین ارزشیابی کارکنان و عملکرد آنها در مدیریت منابع انسانی از جایگاه مهمی برخوردار است.
ارزشیابی کارکنان دارای مقدماتی است که بدون توجه به آنها هرگونه عمل ارزشیابی جز نتایج منفی هیچ بازده دیگری به همراه نخواهد داشت ولی در میان این مقدمات توجه به انسان و خصوصیات وی بسیار مهمتر بوده و شاید بتوان گفت در بسیاری از موارد عملکرد انسان نتیجه و بازتاب خصوصیات، روحیات، طرز تلقیهای او از جهان هستی یعنی طبیعت و ماورای طبیعت است. از این روست که بسیاری از بزرگان بر این عقیده اند که زندگی مادی، درواقع، میدان بزرگ آزمایش و تنها وسیله ی تشخیص میزان شایستگی انسان است.ارزشیابی کارکنان عملی است که به منظور سنجش عوامل مذکور و تعیین نقاط قوت و ضعف کارکنان با انگیزه اصلاح، رشد و شکوفایی انسانها انجام می پذیرد. در ارزشیابی کارکنان معیارها می توانند کلاً معیارهای کاری، اخلاقی وارزشی باشند. مسلم است که ضریب و وزن معیارهای مذکور در مشاغل و سازمانهای گوناگون، مختلف است. آنچه که مهم است معیارهای عینی به علت قابل مشاهده و اندازه گیری بودنشان دارای اعتبار بالاتری از معیارهای ذهنی و غیرقابل مشاهده می باشد. درحقیقت می توان گفت که بسیاری از انحرافات در ارزشیابیهای کارکنان در ارتباط با معیارهای ذهنی است که استانداردهای مشخصی برای سنجش آنها وجود ندارد و براساس ذهنیات تغییرمی یابد.
بیان مسئله:
با توجه به اینکه دبیران همه ساله در پایان سال تحصیلی از طرف رییس مدرسه مورد ارزشیابی قرار میگیرند : به این ترتیب که ریاست مدرسه طبق نظر شخصی خود مجاز است تا با توجه به معیارهایی که در فرم ارزشیابی نوشته شده است و نحوه ی فعالیت و کار دبیران در طول سال تحصیلی امتیازی را از یک تا سی(30) به همکاران خود بدهد، این سوال پیش می آید که آیا واقعاً یک نفر(مدیرمدرسه) می تواند این کار را عادلانه انجام دهد، و غرایض شخصی خود را دخالت ندهد و آیا تمامی همکاران از امتیازی که به آنها تعلق می گیرد رضایت کامل را دارند، و اگر نه مشکل کجاست و چه کسی مقصر است و چگونه همکاران می توانند به حقوق خود برسند.
اهداف تحقیق:
در این تحقیق سعی شده است تا مشکلات و موانع نظام ارزشیابی در آموزش و پرورش مورد بررسی قرار گیرد.
1- آیا ارزشیابی با سلیقه های شخصی افراد رابطه دارد؟
2- آیا جنسیت می تواند در ارزشیابی تاثیر داشته باشد؟
3- نگاه معلمان نسبت به ارزشیابی چگونه است؟
4- آیا ممکن است اختلاف بین همکاران ناشی از نحوه ی ارزشیابی باشد؟
5- آیا دبیران فعال همانهایی هستند که امتیاز ارزشیابی بهتری می گیرند؟
اهمیت و ضرورت تحقیق:
بدون شک در پایان هرسال تحصیلی ارزشیابی دبیران مسئله ای است که ذهن مدیر و دبیران مدرسه را برای مدتی مشغول میکند، و چه بسا که در پاره ای از مواقع موجب اختلاف ویا بحث بین مدیر و دبیران می شود. با توجه به اینکه جامعه ی معلمین بزرگترین مجموعه کارکنان دولت را تشکیل می دهند و نظر به اینکه امر آموزش از اهم امور می باشد و باید شرایط مساعد آن برای دانش آموزان و بخصوص دبیران فراهم شود، بنابراین ضروری به نظر می رسد که در این رابطه نیز تلاشهایی انجام شود و با شناسایی مشکلات و موانع موجود با ارائه ی راهکارهای مناسب از سوی کارشناسان مربوط سعی در رفع آنها و ایجاد فضای مناسب برای آموزش کشور شود.
فرضیه های تحقیق:
1- اینگونه تصور می شود که ارزشیابی هیچ تاثیری در کارآیی معلمان ندارد.
2- اینگونه تصور می شود که در ارزشیابی روابط بر ضوابط مقدم است.
3- اینگونه تصور می شود که در ارزشیابی معلمانی که گرایش سیاسی مشترکی با رئیس مدرسه دارند بهتر ارزشیابی می شوند.
4- اینگونه تصور می شود که ارزشیابی باعث اختلاف بین مدیران و بعضی از دبیران می شود.
5- اینگونه تصور می شود که دبیران به شیوه ی ارزشیابی انتقاد دارند نه به نفس ارزشیابی
6- اینگونه تصور می شود که در ارزشیابی جنسیت نقش مهمی دارد.
پرسشهای تحقیق:
1- آیا دبیران از نحوه ی ارزشیابی رضایت کامل دارند؟
2- آیا یک نفر (مدیر مدرسه) می تواند عادلانه دبیرانش را ارزیابی کند؟
3- آیا ملاکهای ارزشیابی استاندارد می باشند؟
4- آیا ارزشیابی باعث تلاش دبیران می شود؟
5- چگونه امکان ارزشیابی به صورت صحیح وجود دارد؟
تعین متغییرها:
در این تحقیق ارزشیابی متغییر مستقل در نظرگرفته شده است و عوامل موثربرآن که ممکن است باعث بعضی از مشکلات شود متغییر وابسته می باشند که شامل:
فعالیت دبیران، رابطه دوستی، گرایش سیاسی، ملاکهای ارزشیابی و جنسیت می باشند.
تعریف مفاهیم :
اصولاً تعریف هر عملی باید چنان باشد که دانشمنداد و صاحبنظران در آن علم ،با دیدگاههای متفاوت ، آنرا بپذیرند ، که در غیر این صورت هر کس که دیدگاه دیگری داشته باشد نمیتواند در مورد آن علم بحث کند . به عنوان مثال : صاحبنظریاز دیدگاه خاص خود مسائل یک علم را به نوعی حل میکند و به نتایجی میرسد که به نظر او صحیح اند ، آن وقت منطبق با ان مطالبی را در تعریف میگنجاند که فقط با دیدگاه خودش تطبیق دارد و طبعاً بر تعاریف دیگر منطبق نمیشود . به این ترتیب هر کس که با دیدگاه دیگری در رابطه با این علم صحبت کند ، خارج از آن علم بحث کرده ،چون از دیدگاه او سخن نگفته است .
بنا بر این تعریف علم باید از کلیت لازم برخوردار باشد و به یک دیدگاه خاص اختصاص نداشته باشد :
معلم:
واژه معلم کیفیت ویژه ای دارد که ازفرهنگی به فرهنگ دیگر میزان آن متفاوت است درفرهنگهای عمل محور( پراگما تیست ) ، معلمی به مثابه یک شغل یا حرفه پنداشته می شود . در حالی که ، در فرهنگهای غیر مادی فقط وجه حرفه ای معلم در نظر نیست ؛ بلکه جنبه ی معنوی معلمی نیز در سطح بالایی مورد توجه است . به هر روی از معلم تعاریف زیادی در فرهنگهای تخصصی و در فرهنگهای عمومی شده است .درفرهنگ اکسسفورد ،معلم به شخصی تعریف شده است که (تدریس ) می کند _ به ویژه تدریس مدرسه فرهنگ فارسی عمید معلم را معادل با واژه هایی نظیر : تعلیم دهنده، آموزاننده و آموزگار آورده است شعاری نزاد ، در فرهنگ علوم رفتاری دو تعریف از واژه ی معلم ارائه کرده است.