کارشناسی ارشد
رشته ی روان شناسی تربیتی
مقدمه:
کودکان نیروهای بالقوه ای هستند که برای تداوم و انتقال ارزشها به نسلهای آینده باید مورد توجه قرار بگیرند. زیرا در سنین بالا به دلیل مشغله های فراوان و تحکیم تربیتهای مختلف، بسیاری از نیروها و استعدادهای بالقوه آدمی رو به خاموشی مینهد و به حرکت در آوردن آنها نیاز به مجاهده و تلاش بسیار دارد.
پیامبر اکرم (ص) در این مورد میفرمایند:
«محفوظات طفل نورس مانند نقشی است که بر سنگ رقم میزنند و محفوظات مرد بزرگ مانند نوشته ای بر آب است.»
تعلیم و تربیت کودکان از راه بازی و با پشتوانه ای از تعالیم ربوبی وسیله ای مؤثر برای باروری و تربیت استعدادها و خلاقیت آنان است. چنان که بیشتر روان شناسان اظهار میدارند، بازی 70% زندگی کودکان را تشکیل میدهد و فرهنگ غنی تربیتی اسلام نیز در احادیث و روایات متعدد، بر بازی و سرگرمی کودکان تأکید بسیار داشته است.
خانواده های سالم دارای تشکیلات هستند، برای خود برنامه هایی دارند و میتوانند با بحرانها برخورد کنند.[1] در چنین خانواده هایی بچه های خلاق پرورش یافته و قادر به پیدا کردن راه حلهای جدید برای مسائل خویش هستند.
یکی از عمده ترین هدفهایی که در تربیت فرزندان و بویژه نوجوانان لازم است مورد توجه باشد، پرورش روحیه خودباوری و ایجاد اعتماد به نفس و ابداع میباشد. کسی که اعتماد به نفس نداشته باشد زبون، بیچاره و ناتوان است و نمی تواند از امکانات و استعدادهای موجود خود بهره برداری کند.
یکی از راه های پرورش اعتماد به نفس فرزندان، توجه به جنبه های مثبت و تشویق و ترغیب آنهاست. بازی کردن کودک موجب اندوختن تجارب اجتماعی فراوانی در کودک میگردد که خود موجب پرورش اعتماد به نفس کودک خواهد شد. هیچ چیز مانند تنعم ونازپروردگی، روحیه انسان را ضعیف و ناتوان نمی کند و راه سیر به سوی کمال را بر آدمی نمی بندد. بازی با تمام جوانب آن روح کودک را ورزش میدهد. رشد و نمو و بارور شدن استعدادهای آدمی جز در صحنه زندگی شکل نمیگیرد و بازی نمونه کوچکی از زندگی واقعی است.
در انسان گرایشی شگفت وجود دارد که میخواهد آفریننده باشد، چیزی که نبوده است را بیافریند و خلق کند. این تمایل در هر انسانی هست که میخواهد چیزی نو، اثری جدید بیافریند و ابداع کند. این تمایل در هر انسانی هست که میخواهد چیزی نو، اثری جدید بیافریند و ابداع کند، عالم علمش را، نظریه پرداز نظریه اش را، شاعر شعرش را، معمار بنایش را، کشاورز کشتش را و ... هر فاعلی فعلش را دوست دارد و به آن عشق میورزد. این خصلت سازندگی و علاقه به مصنوعات و آفریده های خود از گرایش فطری انسان به خلق و ابداع بر میخیزد که موهبتی الهی است.[2]
بیان مسئله
یکی از سوالهایی که ذهن بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان تعلیم و تربیت را به خود مشغول کرده است این است که آیا میتوان خلاقیت را پرورش داد؟
آیا خلاقیت یک ویژگی ذاتی است یا اینکه از عوامل اجتماعی متأثر است؟
آیا بازی در پرورش خلاقیت کودکان نقش دارد؟
ضرورت تحقیق
شاید قدری شگفت انگیز باشد، اما زندگی بدون خلاقیت مشکل و طاقت فرساست. اگر از بلندترین مکان زندگی کنونی به گذشته نگاهی بیندازیم، در خواهیم یافت که زندگی کنونی چقدر از نظر امکانات و تجهیزات با گذشته تفاوت دارد.
خلاقیت به عنوان استعدادی قدرتمند در نهاد آدمی از همان دوران کودکی وجود دارد، به قول راجرز (1977) آدمی ذاتا خلاق متولد میشود، با این حال خلاقیت در مراحل ابتدایی زندگی تکامل یافته نیست و به همین دلیل نیاز به توجه، هدایت و تربیت است (پیرخایفی 1379)
جامعه برای پیشرفت و توسعه نیاز به کودکان با انگیزه، کنجکاو و خلاق دارد ، همچنین به نوجوانان و جوانانی نیاز دارد که چهره دیگر از آینده ترسیم کنند و به بزرگسالانی نیاز دارد که حامی و سازنده باشند، دستاورد چنین موقعیتی ابتکار و سازندگی است.
پیشینه ی تحقیق
خلاقیت به معنی کم یا زیاد کردن یک پدیده و تغییر شکل دادن و یا ترکیب کردن آن با سایر پدیدهها و اشیاء است. (پیر خایفی، 1377)
گیلفورد معتقد است که خلاقیت را باید نوعی تفکر به شمار آورد، زیرا ایده خلاق خود نوعی فکر و تصور است. (فلدمن، 1990) او میگوید خلاقیت نوعی تازه از تفکر است که فارغ از قالب روش از پیش تعیین شده و بنابراین حالتی واگرا (Devergent) دارد. با وجود این، تعریف خلاقیت فراتر از این میباشد.
خلاقیت معادل با حل مسائل (problem solving) مساله گشایی تلقی شده که در اشکال مختلف هنری، علمی و اجتماعی ظاهر میشود. (آقایی فیشانی، 1377، ریکاردز، 1990)
صاحبنظران معتقدند که هر پدیده ی خلاقانه ای حتما باید واجد عنصر تازگی و نوبودن باشد تا امتیاز خلاقیت را پیدا کند. (والفی، 1377، احمد پور، 1379، پیر خایفی، 1379) در کنار این ویژگی باید به عنصر مناسب و مفید بودن خلاقیت نیز توجه کرد، زیرا تازگی و جدید بودن یک پدیده بیآنکه دارای منافع و فوایدی باشد، ارزش چندانی ندارد. بنابراین خلاقیت به معنای خلق کردن چیزی تازه و منحصر به فرد است که به گونه ای مناسب و مفید موجب حل کردن یک مساله، سوال یا نیاز علمی، صنعتی و یا اجتماعی شود.
پرکینز (perkins) در سال 1984 شش ویژگی خاص را در کودکان بسیار خلّاق برشمرد که عبارتند از:
1. میل به زیبایی
کودکان خلاق زیبایی را دوست دارند و در کارهای انان ظرافت خاصی مشاهده میشود. به عبارتی کودکان خلاق توجه خاصی به زیبایی و توجه و شناخت شخصی نشان میدهند.
2. داشتن مسایل و مشکلات
کودکان با انعطاف پذیری میتوانند مسائل مختلف را شناسایی کرده و از سر راه بردارند.
3. میل به ریسک کردن.
کودکان خلاق به اندازه ی کافی تن به قبول ریسک میدهند.
4. داشتن انگیزه ی درونی.
کودکان خلاقف از انگیزه ی درونی فراوانی برخوردار هستند.
5. داشتن عینیت.
کودکان خلاق اندیشمندانی عینی هستند.
6. تحرک ذهنی.
کودکان خلاق از تحرک ذهنی فراوان برخوردارند مثلا هنگام بازی برای هر یک از اسباب بازی های خود موارد استفاده ی متفاوتی پیدا میکنند.
تفکر خلاق
تفکر خلاق عبارت است از فرایند درک مشکلات، مسائل، کمبود اطلاعات و عوامل جاافتاده یا حدس زدن و فرضیه ساختن در مورد این کمبودها، هم چنین ارزیابی و آزمون فرضیهها و حدسها و نیز اصلاح و ارزیابی مجدد آنها، و بالاخره ارائه ی نتایج.[3]
سانتروک (2004) آفرینندگی را به صورت زیر تعریف کرده است : توانایی اندیشیدن درباره ی امور به راه های تازه و غیر معمول و رسیدن به راه حل های منحصر به فرد برای مسائل.
گاردنر (1993) افراد خلاق را کسانی میداند که در حل مسائل چیره دست هستند، تولید هنری دارند یا سئوالهای تازه طرح میکنند و اندیشه های آنان ابتدا تازه و غیر معمول تلقی میشود اما سرانجام در فرهنگ های خود پذیرفته میشوند.
دیدگاه گاینه نسبت به آفرینندگی
رابرت گاینه (1985، 1977) خلاقیت را نوعی حل مسئله میداند. او در طبقه بندی خود از انواع بازده های یادگیری، بالاترین طبقه مهارتهای ذهنی را حل مسئله نامیده و طبقه دیگری به آفرینندگی اختصاص نداده است.
دولفک (1987) نیز با گاینه هم عقیده است و میگوید توانایی آفرینندگی مانند توانایی حل مسئله بر دانش و اطلاعات فرد در زمینه ای که به آفرینش دست میزند وابسته است. داشتن یک مخزن غنی دانش در یک زمینه اساس خلاقیت در آن زمینه است.
با وجود شباهت بسیار بین حل مسئله و خلاقیت میتوان آنها را از این لحاظ متفاوت دانست که حل مسئله فعالیتی عینی تر از آفرینندگی است و از آن هدف مشخص تری دارد.
از طرف دیگر خلاقیت دارای ویژگی تازگی است. آفرینندگی یعنی دست یابی به راهحلهای نو که دیگران قبلا به آن نرسیده اند. اگن وکاوچاک (2001) نیز در تعریفی که از آفرینندگی به دست داده اند بر نو بودن یا اصیل بودن تاکید کرده اند.
در خلاقیت تفکر واگر با عوامل زیر وجود دارد:
سیالی (روانی)
انعطاف پذیری (نرمش)
اصالت (تازگی)
گسترش (بسط)
پیچیدگی
سازمان دادن
ترکیب
تحلیل
ورنون معتقد است خلاقیت توانایی شخص در ایجاد ایدهها، نظریهها، بینشها یا اشیای جدید و نو و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینه هاست که به وسیله متخصصان به عنوان پدیده ای ا بتکاری قلمداد میگردد و از لحاظ زیبایی شناسی، فناوری و اجتماعی با ارزش است.
مایر خلاقیت را توانایی حل مسائلی میداند که فرد پیش تر آنها را نیاموخته است.
ویژگی های افراد خلاق و نوآور
افراد از نظر خلاقیت متفات اند. کسی که زندگی خلاق دارد، احساس توانمندی را در خود پرورش میدهد، با مهر و محبت ناکامیها را میپذیرد و نیروهایش را در راه تحقق اهدافی که دارد بسیج میکند.
ایام گرانبهای عمر را به بطالت تباه نمی کند، خوب میداند که بیکاری و وقت گذرانی به فراغت پرداختن بیش از اندازه اسباب تکدر خاطر میشود او اهل تفکر و اندیشه است و بجای اتلاف وقت زمان خود را به نحوی مدیریت میکند که وقت بیشتری برای اندیشیدن و تعمق در سئوالات اساسی چون خداوند، خود، معرفت نفس و آثار خلقت و پدیده های نامشکوف جهان هستی داشته باشد.
انسان خلاق دلبسته مادیات نیست. انسان خلاق سعادت را در القاب جستجو نمی کند.
انسان خلاق از سرگرمیهای انفعالی فاصله میگیرد. از انگاره های انفعالی حذر میکند و علاقه مند و با نشاط در جهت هدفهایش گام بر میدارد. به قدری محو اندیشه و تفکرات نو است که فرصتی برای خودخواهی پیدا نمی کند و جان کلام آنکه، مشتاق و هدف گراست. احساس جوانی دائم دارد، احساسی که همه به ان نیاز دارند ولی متاسفانه اغلب از آ ن محروم هستند.
انسان متفکر و اندیشمند خلاق و نوآور است او در هر پدیده ای چیزی نو مییابد دیدی وسیع و ذهنی جستجو گر دارد، کنجکاو است و در جستجوی تازهها و نایافتهها.
علاوه بر این افراد خلاق دارای یک سری از ویژگی هایی هستند که این ویژگیها را میتوان با درجات متفاوت در تمام افراد جامعه پیدا کرد. خلاقیت در اثر رخوت و کم کاری را کد و کسل میگردد ولی هیچگاه از بین نمی رود بنابراین باید سعی شود این ویژگیها پرورش داده شوند تا خلاقیت دچار رکود نگردد.
1- سلامت فکر و روان:
افراد خلاق افرادی هستند که از سلامت روانی برخوردارند. این افراد قادرند فکر، اندیشه و حرف های تازه را پشت سر هم مطرح کنند بدون اینکه دچار رکود گردند.
بهره مندی از ذهنی سالم، باز و گشوده این امکان را برای قوۀ خلاقه فراهم میکند تا از آنچه میخواهد تصویر روشنی بیافریند و بالاخره عملی منشأ موفقیت و پیروزی است که در ورای آن اندیشه ای سالم نهفته باشد، همانگونه که ورزش عضلات را قوی تر و سالم تر میکند تفکر، مطالعه کتابهای خوب و مفید و نگارش تجارب، افکار و منشها نیز باعث تقویت و سا لم تر شدن روان و ذهن گردیده و نهایتاً موجب باروری و شکوفایی خلاقیت میگردند.