فصل اول
مقدمه
- بیان مقدمه، مسأله و اهداف پژوهشی :
هر تمدنی که در تاریخ بوجود آمده است مبتنی بر مطالعه تحقیق و پژوهش بوده است، سرزمین باستانی ایران یکیاز گهوارههای تمدن بشری بوده است، آثار باقی مانده از آن دوران نشان میدهد که ایرانیان در هنر، ادبیات، موسیقی،علم و کشورداری به درجه بالایی از مدنیت رسیده بودند، دانشگاه معروف گندی شاپور (جندیشاپور) و تختجمشید که هر بینندهای را شگفتزده میکند از دلایل و شواهد آن است ، کتاب زرتشت (مواعظ سه گانه پندار نیک،گفتار نیک، کردار نیک) و کتاب معروف مانی بنام ارژنگ نقاشیها و ادبیات زیبای آن نشان دهنده عجین شدن،فرهنگ و ادبیات مکتوب با روح تاریخی ملت ایران است.
ملت ایران با این زمینه تاریخ به دینی که معجزهاش کتاب (قرآن) و اسم کتابش خواندنی (قرآن) و اولین آیهای که برپیامبرش نازل شد آیه اِقرء (بخوان) بود پاسخ مثبت داد.آیهای که همزمان با مشاهده آن تابلویی از نور در جلو دیدگانپیامبر ظاهر شد، که تا دور دستها کرانههای افق را روشن کرده بود، و بصورت سمبلیک مجاورت خواندن با روشناییو نور را نشان میدهد. مروری بر اسامی سورههای این کتاب خواندنی (قرآن) نشان میدهد که همواره انسان را بهپژوهش و تحقیق پیرامون محیط طبیعی و اجتماعی دعوت میکند، اسامی سورههایی مانند بقره، نحل، رعد، هود،روم، یوسف و... بیانگر متد عینی و طبیعتگرایی و دعوت انسان به مطالعه متن طبیت و محیط پیرامون است، متدتجربه مستقیم ودر متن مردم و تاریخ و طبیعت رفتن و آشنایی عملی با قانونمندیهای حاکم بر اجتماع، تاریخ و طبیعت.
از افتخارات جاودان دین اسلام است که از قومی بیابانگرد، صحرانشین، شتر چران، و خونریز، فرهنگ و تمدنیبارور ساخت و این هم امکانپذیر نبود، مگر با گسترش فرهنگ مطالعه، تحقیق و پژوهش در جامعه آن روز، که از کانالقرآن اشاعه پیدا کرده بود، رواج فرهنگ تحقیق و پژوهش باعث تربیت انسانهایی دانشمند، متفکر، مخترع، مجاهد،مبارز و سیاستمدار و نوآور شد، و بسیای از اختراعات و اکتشافات در حوزههای مختلف دانش بشری را به اسمفرهنگ و تمدن اسلامی به ثبت رساندند.
در سرزمین ایران بطور خاص از امتزاج دو فرهنگ ایرانی و اسلامی، فرهنگی قوی و نیرومند متولد شد و رنسانسیآغاز گردید که قرون چهارم و پنجم هجری با گسترش نظامیهها، مدارس دینی که زادگاه تولید دانشمندان نامآوریهمچون ابوعلی سینا، ذکریای رازی، جابربن حیان، ابن هیثم بودند، محصولات فرهنگی زیادی در قالب کتاب که ثمرهروح وافر این افراد به تحقیق و پژوهش مستمر بود به تمدن بشری عرضه شد، که آثار آن تاکنون باقی مانده است.
فایده و لزوم ترویج فرهنگ تحقیق و پژوهش بر کسی پوشیده نیست، زیرا بنیاد تمدن بر کشف قانونمدیهای حاکم براجتماع، تاریخ و طبیعت استوار است. ترویج فرهنگ تحقیق و پژوهش در بین کودکان و دانشآموزان در شرایط فعلیجامعه ما بیشتر احساس میشود. مسائلی مانند بحران هویت، گسست نسلها، ناکارآمد بودن نظام آموزشی برایآشنایی کودکان و دانشآموزان با روحیه تحقیق و پژوهش، ضرر و زیانی که نظام آموزش عالی کشور از وروددانشآموزان بیاطلاع از فرهنگ تحقیق و پژوهش متحمل میشود، ضرورت بررسی و تحقیق و کاربستهای عملیدر این زمین را ایجاب میکند دانشآموزی که وارد دانشگاه میشود اگر با تحقیق آشنا نباشد و بصورت فردی وگروهی برای پاسخ دادن علمی به یک موضوع و مسئله ساده جامعه پذیر نشده باشد، نظام آموزش عالی کشورآسیبپذیر میشود، بخش مهمی از کارآمدی نظام آموزش عالی کشور در زمینه تحقیق و پژوهش به ورودی آن مربوطمیشود که از نظام آموزش و پرورش وارد شدهاند.
یکی از مهمترین راههای رهایی از بحران هویت، پیوند نسلها، برقراری روابط ذهنی، عاطفی با پیشینیان و بازیابیهویت ملی، داشتن روحیه تحقیق و پژوهش است، اندوختن ثروت معنوی، خلاقیت، آفرینندگی، سازندگی، فعالیت وگزینشگری با داشتن روحیه تحقیق و پژوهش امکانپذیر است. کسی که دارای این ویژگیها باشد، دچار بحران هویتنمیشود، احساس خام بودن و پوکی و پوچی نمیکند و با تقویت درون مایههای علمی، معنوی، عقلی میتواند فردمفیدی برای خود و جامعه باشد.
همه موجودات ماهیتشان بر وجودشان مقدم است، ولی انسان تنها موجودی است که اول وجود پیدا میکند و بعدماهیتش شکل میگیرد و ماهیت انسانی با آموختهها و تجارب شکل میگیرد که از طریق داشتن روحیه تحقیق وپژوهش امکانپذیر است و کسی که با پژوهش و تحقیق سر و کار نداشته باشد مانند کسی میماند که وجود دارد ولیماهیت ندارد و یا ماهیت او کمتر از وجود اوست و چنین انسانی دچار بیقراری و آشفتگی میشود. هر چه انسانبیشتر تحقیق کند، بیشتر آموخته است و هر چه بیشتر بیاموزد ماهیتش را بیشتر ساخته است و فردی که بیشتر تحقیقکند بر غنای ماهیت خود افزوده است.
در هر جامعهای کودکان و دانشآموزان مدارس انبوهترین و متمرکزترین مخاطبان محسوب میشوند، تعلیمات وآموزشهای دوران کودکی و مدرسهای بعلت انعطافپذیری شخصیت، اهمیت زیادی دارد و تثبیت شدن روحیهتحقیق و پژوهش در کودکان و دانشآموزان مدارس، اثرپایداری بر شخصیت آنان بجا میگذارد، داشتن نگاه علمی، وحل مسائل مختلف زندگی به شیوه علمی، صلاحیت علمی و اجتماعی را برای ورود به دانشگاه افزایش میدهد و آنعدهای که هم وارد دانشگاه نشوند هنگامی که با نگاه علمی و تحقیقی به محیط زندگی توجه کنند، اثار و مزایای آن درجامعه کلان ملی مشهود است. رواج فرهنگ تحقیق و پژوهش در بین کودکان و دانشآموزان به سرعت به درونخانوادهها و دیگر اقشار و طبقات اجتماعی راه مییابد. ناتوانی درون ساختاری وزارت آموزش و پرورش در زمینه روحیه تحقیق و پژوهش در کودکان ودانشآموزان که ورودیهای آینده نظام آموزش عالی کشورند، و اهمیت ترویجفرهنگ تحقیق و پژوهش در جامعه، ضرورت بررسی، پیرامون کشف عوامل اجتماعی - فرهنگی و روانی - ذهنیمرتبط با روحیه تحقیق وپژوهش در کودکان و دانشآموزان را ایجاب میکند و روشهای عملی آشناسازی دانشآموزانبا تحقیق و پژوهش هنگامی امکانپذیر است که این عوامل شناخته شود و راهکارهای مناسب به کار بسته شود.
یکی از وظایف نظام آموزش و پرورش هر کشور انتقال میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر است ولی از این وظیفه مهمتر، پرورش و ایجاد استعدادهایی مانند خلاقیت و حساسیت هنری و دادن اطلاعاتی است که نسل جوان را برای مشارکت درامور فرهنگی و آفرینش آثار علمی، فنی وهنری آماده کند، به عقیده کرشن اشتاینر[1] فیلسوف معروف آلمانی، فرهنگ را از دو منظر میتوان مورد توجه قرار داد، یکی از لحاظ ایستایی یا سکونی و دیگری از لحاظ پویایی یا حرکتی، انتقال میراث فرهنگی گذشتگان به نسل جدید، همان جنبه ایستایی فرهنگ است، ولی تغییر و تحول و نواوری در دستاوردهای تمدنی و افزودن بر علوم و فنون موجود، به جنبه پویایی و حرکتی فرهنگ مربوط میشود و این وظیفه نظام آموزش و پرورش است که نسل نوجوان و جوان را به شیوهای جامعهپذیر کند، تا در آینده بتواند در تولید علم نقش داشته باشد و حداقل آن اینکه مسائل و مشکلات زندگی فردی و اجتماعی خود و دیگران را به شیوهای علمی حل کند.[2]
بنیان منطقی و فلسفی امر تدریس، طبیعت خلاقانه را طلب می کند، که بدون اتخاذ رویکرد پژوهش علمی امکان پذیر نمیشود، اگر معلمان و دبیران مدرسه از ابتدایی تا راهنمایی در مسیر تحقیق و پژوهش بویژه در مسائل تعلیم و تربیت و نیازمندیهای دانشآموزان و جامعه باشند، مدارس و کلاس از حالت یکنواخت خسته کننده و تکلیفی عادی و معمولی، به طرف شادی، نشاط، پویایی و تکامل گام بر میدارد.[3]
امروزه هر فردی بخشی از دوران زندگی خود را در مدارس سپری میکند. فرد اگر بتواند، تحصیلات دبیرستانی خود را به اتمام رساند و وارد دانشگاه شود، نیاز به آشنایی با فنون اولیه کسب روحیه و تحقیق علمی دارد، تا بتواند زندگی علمی پر ثمری را در دانشگاه تجربه کند و اگر نتواند تحصیلات دبیرستانی خود را به اتمام رساند، در هر مقطعی (ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان) که فارغ التحصیل شود، جزء افراد جامعه میشود و به مردم عادی میپیوندد، نظام آموزشی باید این توانایی را داشته باشد، تا فارغ التحصیلان هر مقطع در حد خود توانایی علمی کسب کنند و بتوانند مسائل و مشکلات پیرامون خود را به شیوه علمی حل کنند.
”به عقیده ژان فورداستیه مردم عادی نباید از روی آوردن به روح علمی شانه خالی کنند، روح علمی جزء سرمایه روحی بشر نشده است و فکر روزانه و یا فکر عموم را آنطور که میتوانست بکند ، زنده و بارور نساخته است. مردم عادی متوجه نشدهاند که روح علمی میتواند در حل بخش مهمی از مشکلات آنان مؤثر واقع شود، داشتن روحیه علمی تنها کار دانشمندان نیست، هر فرد عادی میتواند با داشتن روح علمی دنیایی که در آن زندگی میکند و در ساختن دنیایی انسانیتر همکاری کند.[4]
متأسفانه عامه مردم بر اثر نداشتن روح علمی و عدم اطلاع از روشها و فنون پژوهش علمی و بیاعتنایی نسبت به ارزشها برای حل مسائل زندگی خود به حدس و گمان پناه میبرند و فی المثل اعمال زور تنها راه حل کشمکشهای سیاسی و اجتماعی میدانند، کسانیکه باید درباره امور اجتماعی و سیاسی تصمیمگیری نمایند، از این عیب مصون نیستند، چون غالباً فرصت کافی برای مراجعه به نتایج پژوهش علمی را ندارند، در تصمیمات خود اعتقاد عمومی و افکار ساخته و پرداخته را ملاک عمل قرار داده و ناگزیر دچار اشتباه میشوند و بجای اصلاح اموری که حل و فصل آن را عهده دار شدهاند، دشورایهای تازهای را برای جامعه فراهم میکنند.[5]
نظام آموزش و پرورش علاوه بر این که رسالت نهادینه کردن روح باور علمی را در افراد عادی و نخبگان آینده جامعه بر عهدهدارد ”باید خود را با توسعه روزافزون علم و فناوری در حوزههای گوناگون هماهنک کند مدرسه باید مکانی باشد که موجب پرورش و شکوفایی اندیشه و خلاقیت شاگردان شود. اگر بخواهیم در اثر فناوری مدرن موفق باشیم، باید در روشهای آموزشی موجود تجدید نظر کنیم و روشهای را به کار گیریم که دانشآموزان را به تفکر وا دارد و آنها را به طرف اندیشهورزی سوق دهد، در جریا کسب دانش مهم به کار افتادن نیروی تفکر است. حفظ معلومات و مهارتها فاقد ارزش تربیتی است، محیط کلاس باید نیروی تفکر شاگردان را تحریک کند و از این طریق در راه کسب معرفت به آنها کمک کند.[6]