بیان مسأله ( تشریح ابعاد، حدود مسأله، معرفی دقیق مسأله، بیان جنبههای مجهول و مبهم و متغیرهای و متغیرهای مربوط به پرسشهای تحقیق، منظور از تحقیق )
از میان شاعرانی که پیوسته نگرشی متفاوت به دفاع از میهن و موطن خود دارند، می توان اشخاصی را نام برد که پیوسته در صحنه دفاع از وطن خود گام برداشته اند و با اشعار خود حریمی امن برای آن مهیا کرده اند. از جمله استاد محمد حسین شهریار وهوشنگ ابتهاج.
امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی، زاده ی 6اسفند 1306 در رشت، استان گیلان متولد شد. وی متخلص به «ه . الف سایه» شاعر و موسیقی پژوه ایرانی است. سایه در آغاز همچون شهریار کوشید تا به راه نیما برود. اما نگرش مدون و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساساً شاعری غزلسرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد.
سایه در سال 1325 مجموعۀ «نخستین نغمه ها» را، که شامل اشعاری به شیوۀ کهن است، منتشر کرد. در این دوره هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود. مجموعه «سراب» نخستین مجموعۀ او به اسلوب جدید است. اما قالب همان چهارپاره است با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطف واقعی و طبیعی.
سایه در مجموعه های بعدی، اشعار شاعرانه را رها کرد و با کتاب شبگیر خود که حاصل سالهای پر تب و تاب پیش از سال 1332 است به شعر اجتماعی روی آورد و مجموعه «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازه ای در شعر معاصر گشود.
وی در آثار زیادی طبع آزمایی کرده است و هنر خود را در سرودن اشعار اجتماعی و وطن دوستانه نشان داده است و مهمترین این آثار با عنوان های سراب که در سال 1330 سروده شده است و زمین و چند برگ از یلدا که در سال 1344 سروده شده است. و دراین میان به وضوح می توان دریافت که سایه یک نواندیش غزلسراست و در این راه و ورال، بین معاصران همتایی ندارد. و در شعر زندانی شب یلدا (ابتهاج، هوشنگ، چکامه های برگزیده:31) به زیبایی مداح را دعوت به گشاییدن بند از دل می کند آنجا که می گوید:
برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتش وین سیل گدازان را از سینه فرو ریزم
چنداین شب وخاموشی؟وقت است که برخیزیم وین آتش خندان را با صبح برانگیزیم
هنر ابتهاج و هم قطارانش در مورد غزل آن است غزل را از روح بی زبان ایرانی اش خالی کرده اند و روح زمانه خود را بر آن دمیده اند و به دلیل ارج نهادن روح ایرانیغزل است که همه و همه او را می شناسند و یا حداقل شعری از آن را شنیده اند و شعری از آن خوانده اند.
وی همواره در اشعارش روح ایران دوستی و حب وطن را پرورده است و مردمان این مرز و بوم را به دفاع از ملیت و موجودیت خود دعوت می نماید. که بیت زیر از اشعار حصار ما را به یاد این حس قوی شاعری می اندازد: (ابتهاج، هوشنگ، چکامه های برگزیده:30)
ای عاشقان، ای عاشقان پیماه پر خون کنید وز خون دل چون لاله ها رخساره ها گلگون کنید
اگر قرارباشد درصد سال اخیر از شاعری سخن گفت که روحیه وطنی دارد و همواره این حس خود را می ستاید شعر ابتهاج و نام سایه را هرگز نمی توان فراموش کرد. و نامی که در این میان هرگز به فراموش نکردن آن هم در کنار اشعار سایه کوشیده ایم مردی است که در سال 1285 دیده به جهان گشود و به نام سید محمد حسین بهجت تبریزی پا بر عرصه شاعری گذاشت و تخلص شهریار را به نام خود برگرفت. وی شاعری ایرانی می باشد و اهل آذربایجان، که به زبانهای ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است. در تبریز به دنیا آمد و در مقبره الشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. در ایران به دلیل احساسی که به میهن خود داشت و همواره ایران را مورد نوازش شاعرانه خود قرار داده بود. روز درگذشت این شاعر را «روز شعروادب فارسی» نام گذاری کرده اند.
مهم ترین اثر شهریار منظومه حیدربابایه سلام (سلام به حیدربابا) است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی به شمار میرود. و شاعر در آن از اصالت و زیبایی روستای خود و روستاهای ایرانی یاد کرده است. شهریار در سرودن انواع شعر فارسی
-مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر- نیز تبحر داشته است.
شهریار و عشق به ایران
شهریار در دیوان سه جلدی خود اشاره به این می کند؛ که تبریز خاستگاه زرتشت پیامبر است. و مردم این دیار را از نژاد آریا میداند و نسبت به اشاعه سخنان تفرقه انگیز که بوی تهدید و تجزیه از آنها به مشام می آید، هشدار می دهد و خطاب به آذربایجان شعری می سراید.
اختلاف لهجه ملیت نزاید بهرکس ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد نان
گر به این منطق تو را گفته ایرانی نه ای صبح را خداوند شام و آسان را در میان
بیکس است ایران، به حرف ناکسان از ره مرو جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان
وی همیشه کوشیده است ایرانی و ایرانی را به وحدتی دعوت نماید که ایران را یکپارچه خواهد کرد و این حس و نوع تفکر را همیشه در ذهن و اشعار خود تقویت کرده است؛ آنجا که گفته است:
بیش و کم سنجش ما رانسترد ور نه که ما آن ترازوی رقیقیم که موئی بزنیم
شهریارا سرآزاده نه سرباز تن است چه ضرورت که دم از سر مگوئی بزنیم
(شهریار، گزیده اشعار: 105)
شهریار پس از پیروزی انقلاب 1357 شعرهایی در مدح [نظام جمهوری اسلامی ایران] سرود.وی در روزهای آخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان مهرتهران بستری شد و پس از چندی درگذشت.
گرچه روحی وی هنوز در لابلای کتابهای شعرش زنده و پاربرجای است.
و جسم وی در خاک وطنش بیدار.
(لینک دانلود پایان نامه این پروپوزال)