بخش اول
کلیات
تعریف مفاهیم
مفهوم مشارکت سیاسی
فرایند نوسازی که از قرون پانزدهم و شانزدهم میلادی در اروپاآغاز شد و سپس به سراسر جهان گسترش یافت .دگرگونی های عمیقی را در تمام ابعاد تفکر و زندگی بشری .اعم از اقتصادی. سیاسی و اجتماعی و فرهنگی به بار اورد .
برای اقتصاددانان نوسازی تغییرات گسترده تکنولوژیک و فنی توام با صنعتی شدن را همراه داشت که موجب تقویت نیروی انسان برای غلبه بر محیط طبیعی خود می شد .علقه جامعه شناسان، فرایند تنوع ساختاری ناشی از الگو های جدید نظام اجتماعی و توزیع نقش ها در تمام سطوح جامعه، متعاقب نوگرایی بود. برای اندیشمندان سیاسی نیز این پدیده توسعه مفهوم شهروندی ،مساوات وگسترش مشارکت سیاسی را به ارمغان می آورد .برای همه این اندیشمندان ،نوگرایی شامل تغییرات عمیق در ارزش های انسانی مفاهیم،رفتارها و کارکردها است.
تمایل به مشارکت گسترده تر مردمی همراه با افزایش اگاهی سیاسی و به کار گیری بیشتر نیرو های اجتماعی در سیاست ،از این دوران آغاز شد و در عصر روشنگری و انقلاب صنعتی در قرن 18 و19 به اوج خود رسید . این قرون نقطه عطف مشارکت توده مردم در فرایند سیاست و شناخت حقوق شهروندان به صورت عضویت بیشتر در جامعه سیاسی است .مشارکت که بدین سان از اروپا اغاز شد ،امروزه یک پدیده همگانی و مفهوم ارزشمند در مقیاس جهانی و از جمله مهم ترین مسائلی است که نظام های سیاسی به صور مختلف با ان رو به رو هستند
سابقه موضوع مشارکت در عرصه سیاست و علم آن عمری به قدمت تاریخ دارد .ارسطو در طبقه بندی معروف خود از نظام های سیاسی معیار اول ان مشارکت کمتر یا بیشتر افراد در اخذ تصمیم سیاسی دانست . البته ،مفهوم مشارکت حتی در پلیتی و دمکراسی که ارسطو ازآنها به عنوان نظام هایی با مشارکت عامه یاد می کند ، با مفهوم امروزی نظام های مردم سالار بسیار متفاوت است , سیاست شناسان همه می دانند که مفهوم شهروند در آن روزگار یونان که از برده و افراد خارجی وزنان متمایز بود ، امروز معنای دیگری دارد .
اما مشارکت به مفهومی که امروزه متداول است،در زندگی جوامع انسانی پدیده ای جدید محسوب می شود طی قرون متمادی ،ازیک طرف عامه مردم قرار داشتند که در تعیین سرنوشت خویش سهیم نبودند و از طرف دیگر ، تعدادی فرمانروایان بودند که بر اساس ارزش های موجود جامعه حکومت را حق خود می دانستند.تا یکی دو قرن پیش، حق مشارکت دراخذ تصمیم سیاسی ، حق اداره امور عمومی و حتی حق رای به گروه کوچکی از مردم که دارای امتیازات خانوادگی ،ثروت و قدرت بودند ،تعلق داشت . با اینکه در قرون وسطی افزایش نسبی در تعداد تصمیم گیرندگان به وجود آمد و صاحبان زمین قدرت سیاسی را نیز به دست اوردند ،اما اکثریت مردم از مشارکت سیاسی محروم بودند و تنها نوع مشارکت سیاسی شرکت در شورش های دهقانی یا تظاهرات در شهرها بود .این شورش ها به ندرت مشروعیت ساختار سیاسی را مورد سوال قرار می داد . تمایل کلی بر اساس قبول وضعیت حلقه محدود فرمانروایان و حلقه وسیع فرمانبرداران (مردم عادی) بود. حتی زمانی که شورشیان قصد دگرگونی داشتند ،هدفشان به قدرت رساندن عده ای دیگر به جای حاکمان قبلی بود .
در پی انقلاب صنعتی ،ظهور عصر روشنگری و ارائه آرا و عقاید اندیشمندان و فیلسوفان اروپایی مانند جان لاک ،روسو،مونتسکیو،درباره دولت،حاکمی،حکومت مجالس مقننه،حکومت های مشروطه،جمهوری ودمکراسی کامل که همه در برابر حکومت های فئودالی مطلقه ی اروپایی عنوان شدند ، زمینه های مشارکت مردمی پدید امد . به تدریج گروه ها و قشر های جدیدی خواهان اثر گذاری بر سیاست شدند این امر از صاحبان قدرت و مکنت اغاز و به تدریج همه گروه های دیگر را در بر گرفت .با اینکه راه های ورودی گروه های مختلف از قبیل صنعت گران کارگران شهری ، زنان ،روستائیان در فرایند سیاست در کشور های مختلف یکسان نیست ، اما می توان وجوه مشترکی بین انها یافت .قرن 18 نقطه عطف مشارکت توده در فرایند سیاست و شناخت حقوق شهروندان به صورت عضویت بیشتر در جامعه سیاسی است . در قرن 19 و20،مشارکت در عمومی ترین شکل آن بر حسب تساوی حقوق و مشارکت همگانی و حق رای تعمیم یافت،حق رای محدود اولیه بر اساس امتیازات خاص جای خود را به حق رای عمومی برای مردان زنان داد. این امر با توسعه دوره ای حق رای و همگام با اصلاحات اقتصادی - اجتماعی مسیر شد
البته شکستن حلقه قدرت حکومت های مطلقه و خود کامه و پذیرفتن نیرو های جدید ددر سیاست به آسانی صورت نپذیرفت.تاریخ جهان سرشار از شورش های مردمی، وانقلاب های اجتماعی و اصلاحات سیاسی برای توسعه ی فرصت های مشارکت است . در کنار آن ،در حالی که فیلسوفان اصول زیبای آزادی و برابری را در لابه لای نوشته های خود تجویز می کردند ،اما در عین حال سوالات زیادی در خصوص نتایج اطاعت از ارادی توده ها،شرایط تغییرحکومت ها ، اثرات مشارکت گسترده مردمی و استفاده عقلایی از مشارکت وجود داشت .در باره این سوالات اساسی همه فیلسوفان سیاسی غرب توافق نداشتند .آ نها ضمن اعتقاد به عدم مساوات افراد در ابراز عقاید ،می گفتند مردم از نظر نژاد،مذهب وتعلیم وتربیت با هم برابر نیستند .مسائلی از این قبیل ، در خارج کردن برده ها از سیاست یونان ،بی چیز ها در قرون وسطی، و زنان از سیاست در همه اعصار نقش داشته است. یک بررسی اجمالی از تاریخ دو قرن اخیر عقاید سیاسی تصویری از شک و شبه درباره ی چگونگی ، ماهیت،کیفیت،گستره،اثرات و عواقب مثبت و منفی مشارکت سیاسی را نشان می دهد . با همه این تفاسیر ،در نیمه دوم آخرین دهه قرن بیستم ، پس از تجربه ی حکومت های دموکراتیک،فاشیست ،کمونیست و.......می توان از مشارکت به عنوان یک مفهوم با ارزش مثبت و عواقب مطلوب برای شخص و سازنده برای برای فرایند نظام سیاسی یادکرد .تمام تغییر و تحولات حاصله ، از انقلاب های بورژوازی- دمکراتیک قرون 19و20 ،جنبش های ضد استعماری،انقلاب های اجتماعی قرن 20،جنبش های زنان و تغییرات حاصله درکشور های کمونیست در دهه 1990 حاکی از تحول مثبت تمایل بیشتر مردم برای پذیرش در نظام سیاسی و اعتقاد به حاکمیت مردمی است . مشارکت سیاسی با ارزش همواره مثبت در ذهن همگی است که حتی اقتدارگراترین حکومت ها نیز ظاهرا نوعی ازآن را طلب می کنند تا بر مشروعیت خود بیفزاید.
تعریف مشارکت سیاسی
این مفهوم مانند بسیاری از دیگر مفاهیم اجتماعی نیزمحل برخوردآراء و عقاعد مختلف بوده است .از این رو به تعاریفی متوسل می شویم که از طرفی دارای مقبولیت و پذیرش نزدعالمان باشد و از طرفی قابلیت به کارگیری ر،ا به عنوان تعریف عملیاتی در نوشته را به اثبات رساند.
از این رو مانند دیگر مفاهیم سیاسی که بیان جدید آنها را پس از جنگ جهانی دوم، متعاقب تغییر و تحول اساسی در جهان واقعی و مطالعه علمی سیاست می توان یافت ،مشارکت نیز این چنین است . بیان جدید این مفهوم را می توان در مطالعات سیاست های مقایسه ای و توسعه سیاسی یافت .به طوری که با ایجاد تفاوت در طول زمان بین نظام های سیاسی ،رابطه آنها با مردم و صور مختلف مشارکت به تعریف های متفاوت انجامید . حال به بررسی چند نمونه از مصطلح ترین آنها می پردازیم.
_دایره المعارف بین المللی علوم اجتماعی :
در مقاله مشارکت تعریف زیر را از این مفهوم ارائه می دهد .
«مشارکت سیاسی فعالیت داوطلبانه ی اعضای جامعه در انتخاب رهبران و شرکت لستقیم و غیر مستقیم سیاست گذاری عمومی است»
این تعریف قابلیت به کار گیری در تحقیق نیست زیرا :
1.تفاوتی بین شهروندان دولتی و عادی قائل نیست ،زیرا به نام اعضای جامعه از آنها یاد می کنند
2. اعمال داوطلبانه که معمولا در مشارکت های بسیجی می توان یافت درآن راه ندارد
_تعریف وربا و کیم
«مشارکت سیاسی تمام فعالیت های قانونی شهروندان غیر حکومتی است که کم و بیش قصد دارند به طور مستقیم بر انتخاب کارگزارآن حکومتی یا اعمال آنان اثر گذارند»
سیاست،شمار شرکت آنها در نهاد های دولتی نیز معیار مشارکت آنها است . بنابرین از آن می گذریم.
_مایرون وینر در مقاله معروف خود درباره مشارکت سیاسی این تعریف را ارائه می کند :
«مشارکت سیاسی هر عمل داوطلبانه موفق یا نا موفق ،سازمان یافته یا بدون سازمان،دوره ای یا مستمر ،شامل روش های مشروع و نا مشروع برای تاثیر بر انتخاب رهبران و سیاست ها و اداره ی امور عمومی در هر سطحی از حکومت محلی یا ملی است .»
قابل قبول به طور نسبی
_ ساموئل هانتینگتون و جان نلسون در کتاب مشترک خود تعریف زیر ارائه می دهند :
«مشارکت سیاسی کوشش های شهروندان غیر دولتی برای تاثیربر سیاست های عمومی است »
در حالی که در این حوزه تعاریف بی شماری وجود دارد که این تعاریف مختلف باعث شد که پیشوند هایی به مشارکت اضافه شود . از جمله مشارکت خود جوش (آزاد)،مشارکت بسیجی،مشارکت مسالمت آمیز ،مشارکت غیر مسالمت آمیز ،مشارکت تشکل یافته مشارکت تشریفاتی ،شبه مشارکت ،مشارکت ابزاری،مشارکت غایی،که همه حاکی از انواع مشارکت بر حسب ماهیت و شکل نظام سیاسی است .
در یک جمع بندی کلی می توان گفت :که به طور کلی دو تفکر مهم مسلط در این زمینه وجود دارد .تفکر اول ،مشارکت با ذکر خصوصیاتی مانند داوطلبانه ،انتخاب و قانونی فقط در چارچوب نظام های لیبرال دموکراتیک می باشد .تفکر دوم ،شامل مشارکت با ذکر کوشش های مردم در هر نوع نظام سیاسی برای اثر گذاری است . این تفکر ،مشارکت را از نظام های دموکراتیک جدا می سازد ،ضمن اینکه در خود ماهیت بسیجی ،غیر قانونی و دیگر خصوصیات را دارد .
به هر حال بحث در این مورد از پیچیدگی های خاص بر خوردار است و هیچ نظریه ی کامل مشارکت که مطلوب افکار مختلف باشد ، وجود ندارد ، البته این به آن معنا نیست که هیچ مفهوم و الگویی برای تشریح وجود ندارد
انواع مشارکت سیاسی
مشارکت سیاسی پدیده ای پیچیده و مبهم تر است از این رو از انواع مختلف برخوردار است .بیشتر می توان مشارکت را پوششی برای سلسله ای از اعمال سیاسی دانست :اعمالی که در نهایت برای تاثیر گذاری بر سیاسیت های حکومت طرح ریزی و اجرا می شود .
برای مثال میل برات انواع مشارکت سیاسی را از توجه به محرکه های سیاسی مانند خواندن و گوش فرا دادن به اخبار سیاسی گرفته تا شرکت در مباحث سیاسی ،رای دادن ،مبارزه انتخاباتی ،اداره امور سیاسی و مناسبت های حزبی در یک طیف قرار می دهد .او همچنین اعتراضات و تظاهرات را به عنوان اشکال اضافه مشارکت سیاسی مطرح می کند .(این یک اصل کلی است که اگر راه هایی از طریق نهاد های مشارکتی برای بیان خواسته ها وجود نداشته باشد،تجلی مشارکت در شکل خشونت خواهد بود و خشونتی که از طرف مردم اعمال شود به مثابه نوعی مشارکت در امر سیاست است .)
به عبارتی مشارکت سیاسی از نظر گستره باید به تعداد مردم و گروه های درگیر در فعالیت های سیاسی توجه کرد .از نظر میزان ،شدت ،و قوت آن نیز به زمانی که افراد صرف فعالیت ها می نمایند و همین طور فعالیت ها نگاه کنیم .هر چند مشارکت تنها در رای گیری ها معتبر است ،ولی نمی تواند تنها معیار مشارکت در سطح جامعه تلقی شود .به طوری که فعالیت در سازمان های سیاسی برای تاثیر بر تصمیمات سیاسی مهم است .
در مورد مشارکت سیاسی زنان به ویژه در ایران می توان آن را در دو نوع به طور کلی تقسیم نمود:
الف - مشارکت مدرن:دارای ویژه گیهایی است که عبارتند از ؛
1.شرکت در رای گیریها (توده) (همه پرسی های ،تدوین قوانین،انتخابات محلی،انتخاات پارلمانی ،ریاست جمهوری)
2.شرکت در سطوح نخبگان با تکیه بر شایسته گزینی به جای استواده از پیوند های وابستگی
3.شکل گیری گروه ها و انجمن های خاص زنان برای بیان منافع
4.شرکت در امور اجرایی (اخذ تصمیم)
5.کار برای حکومت (اشتغال)
ب-مشارکت سنتی زنان
این نوع از مشارکت هم دارای ویژه گیهایی است از جمله؛
1.پشتیبانی از همسران ،پسران،پدران،در انجام امور اجتماعی و سیاسی
2.شرکت در فعالیت های سیاسی برای انجام تکالیف شرعی
3. استفاده از موقعیت همسر و وابسته مرد ذینفوذ مشروع برای شرکت در امور مملکتی
معیارهای مورد نظر برای این تقسیم بندی در ایران ؛
الف.تعلیم و تربیت
1.ممنوعیت تحصیل در برخی رشته ها
2.ایجاد سهمیه نا متعادل برای زنان و مردان
3.ممانعت از اعزام دختران برای ادامه تحصیل در خارج از کشور
ب.اشتغال
1.تشویق به کار نیمه وقت
2. کاهش امکانات کاری از جمله تعطیلی مهد کودک های دولتی
3.بر کناری برخی زنان از مناصب اداری
4. تقدم به کار گیری مردان
پ.حقوق مدنی و اجتماعی
1. کاهش سن ازدواج
2. لغو برنامه های تنظیم خانواده
3.لغو دادگاه های حمایت از خانواده
مشارکت سیاسی زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران
مشارکت زنان در جریان انقلاب اسلامی از ابتدای شکل گیری حرکت های انقلابی شروع شد . زنان در کنار مردان در فعالیت های انقلابی و تظاهرات میلیونی شرکت داشتند زنانی که به طور گسترده در صحنه سیاسی حضور قبلی نداشتند و بی هیچ آموزش و تشکل و فعالیت سازمانی وارد سیاست شدند.البته ، زنان در تصمیم گیری های انقلابی چندان حضور جدی نداشتند ،اما بعد در روند تحقق تصمیم گیری ها حضور فعال پیدا کردند تا حضور زنان را سازمان دهی کنند. فرایند پیروزی انقلاب ایران با مشارکت وسیع توده ها همراه بود می دانیم که هر انقلابی یک مجموعه نتایج دراز مدت (نهاد سازی ،دستیابی به برخی هدفها از جمله توسعه)را دارد تا بر مشروعیت خود بیفزایند.
در مورد انقلاب اسلامی ایران نیز چنین است ،البته با گذشته کم و بیش حدود 17 سال از انقلاب نمی توان تجزیه و تحلیل منصفانه ای از نتایج بلند مدت ان ارائه داد، ولی به هر حال ، می توان در همین محدوده زمانی آن را بررسی کرد .
طبیعی است که تغییرات بی درنگ و دراز مدت ناشی از انقلابها بیشتر زمینه ی شکل و نحوه ی مشارکت کمتر یا بیشتر افراد ملت در تصمیم گیری ها و اجرای سیاست ها صورت می گیرد . مسئله استمرار بسیج اولیه و ایجاد ساختار های مشارکت زا مهم است .انتقال نظام سلطنت مطلقه به نظام جمهوری اسلامی خود اساسی ترین تغییر بی درنگ در حیطه مشارکت سیاسی بود،در حالی که در چارچوب نظام جدید،اصل مشارکت گسترده مردمی ، بر حسب نوع نظام و مجال در قانون اساسی،پذیرفته شده عواملی چند در اتفاق کمتر یا بیشتر ان در کل و به خصوص برای زنان می تواند موثر باشد .به تشریح بررسی خواهیم کرد که سلسله ای از معیار ها در سطح خرد و کلان نظام مشارکت جامعه را تعیین می کند.با توجه به این اصل که مشارکت سیاسی زنان تابعی از نظام کلی مشارکت در جامعه است ،مجموعه عوامل فرهنگی ، اجتماعی سیاسی، و اقتصادی بر وقوع ، ماهیت ، کیفیت و نتایج ان اثر می گذارد .
مشارکت سیاسی زنان در دوران پهلوی دوم
استقرار مجدد نظام پارلمانی در ایران که با تضعیف موضع سیاسی سنت گرایان همراه بود ،فرصت و امکان ان را فراهم کرد تا زنان تجدد طلب بتوانند طرح نا تمام دگرگون سازی و تحول شرایط زندگی فردی و اجتماعی زن ایرانی را دنبال کنند .در این مرحله زنان با توجه به تجاربی که از فعالیت ها و مبارزه های دوره اول مجلس شورای ملی و دوره استبداد صغیر به دست آورده بودند ، فعالیت های خود را حول محور لیاقت ها و توانا یی زنان برای حضور در حیات اجتماعی جامعه ایران متمرکز کردند . از این طریق آنان فرهنگ مرد سالار جامعه ایران را به چالش طلبیدند و اثبات می کردند که زنان نیز به اندازه مردان در ساماندهی اقتصادی و اجتماعی و پیشرفت جامعه موثر هستند .
زنان تجدد طلب اعتقاد داشتند که مردان مانع عمده حضور موثر زنان در حیات اجتماعی کشور هستند و این نگرش خود را در سطوح مختلف اجتماع به زن تحمیل می کنند،از جمله : - مانع مشارکت زن در امور اجتماعی می شوند و از زن جز خدمت در خانه و افزودن نسل ، کاری طلب نمی کنند
- اینکه اکثر مردان ایرانی ، ارزش و اعتباری برای زنان قائل نیستند و زن را وسیله ای برای رفع نیاز های خود به حساب می آورند
از این رو فعالیت های خود را به طور جدی ادامه می دادند و از نخستین دستاورد های انان می توان به تاسیس مدارس دخترانه و انتشار روزنامه های زنان اشاره کرد با این حال این دستاورد ها را کافی نمی دانستند از این رو به دنبال گسترش ان بودند که در این راستا مبارزات فعالیت زنان به دو گروه تقسیم شد ،1.گروهی که به دنبال احقاق حقوق زن با حمایت مردان بودند همچون خانم هما خانلر محمودی ،که خواستار حمایت گسترده و همه جانبه مردان از فعالیت های زنان برای تحقق حقوق اجتماعی انان بود .2. گروهی دیگر با این روش مخالف بودند مانند خانم فخر افاق پارسا ، که معتقد بودند در محیطی که زنان در ان قرار گرفته اند حقوق فردی و اجتماعی و حتی ازادی های خدادادی به دست مردان بی انصاف غاصبانه تصرف شده است پس نمی توان برای رسیدن به این حقوق از کسانی که ان را سلب کرده اند کمک خواست .
در نهایت اوج این مبارزات زنان تجدد طلب در دوران پهلوی دوم را می توان در اعطای حق رای به زنان در سال 1329 هجری .قمری دانست .