مقدمه
یکی ازعلل افت تحصیلی در کشور ما خصوصا مناطقی که باگویشهای محلی صحبت می کنند مشکل دوزبانه بودن کودکان این مناطق است .به دلیل اینکه نظام تعلیم وتربیت مابه مساله آموزش و زبان آموزی دراین مناطق آنچنانکه شایسته است بها نداده است این مورد درمقطع ابتدایی مشکلاتی را برای آموزگاران این مناطق بوجود آورده است که باعث بروز مشکلاتی از جمله افت تحصیلی –بی علاقگی دانش آموزان نسبت به درس ومدرسه وترک تحصیل شده است.البته این مشکل کل مناطق دوزبانه راشامل نمی شود بلکه کودکانی راشامل می شود که فقط به زبان مادری خود می توانندصحبت کنند وهیچگونه آشنایی بازبان معیاریعنی زبان فارسی ندارند ومتاسفانه در مساله آموزش هم در آموزش معلمان وهم تعیین محتوا ی کتابها وهم زمان تدریس وروشهای تدریس به این مناطق ومشکلات این دانش آموزان کمتر توجه شده است واگر مطلبی هم در کتابهای غیر درسی آمده است درلابه لای حجم وسیعی از مطالب دیگر گنجانده شده است که دسترسی به آنها بسیار مشکل است لذا باتوجه به مشکلات ذکر شده وظیفه خود دانستیم تاضمن مطالعه در مورد این معضل گوشه ای ازمطالعات خود راتدوین ودر اختیار همکاران خود قرار داده تاشاید توانسته باشیم خدمتی هرچند کوچک به فرزندان این مرز وبوم کرده باشیم باشد که مورد قبول همکاران عزیز قرار گیرد.
چکیده :
باتوجه به اینکه دردنیای امروزی وسایل ارتباطی جهان رابه یک دهکده تبدیل کرده است ومردم به راحتی از کشوری به کشور دیگر می روند وباتوجه به تشکیل اتحادیه اروپاوبرداشتن مرزهای سیاسی وجغرافیایی ونقل وانتقال آسان افراد ازکشوری به کشور دیگر برای یافتن کار در نتیجه آمار کودکان دوزبانه درحال افزایش است ، فلذا برای آموزش این کودکان باید تمهیداتی اندیشیده شود،کشورهای دیگر برای رفع این مشکل با همکاری کشورهایی مبدا تمهیداتی اندیشیده اندوبرنامه های آموزشی خاص کودکان دوزبانه طراحی کرده اند ، ولی متاسفانه در کشور ما که کودکانی هستند که فقط به زبان مادری تکلم می کنندوهیچگونه آشنایی با زبان معیار یعنی زبان فارسی ندارند آموزش این کودکان کمتر مورد توجه قرار گرفته اند.
محتوا وروشهای تدریس وقواید مورد استفاده در تدریس فقط مخصوص کودکان فارس زبان میباشد.مثلادر تدریس کلمه (آب)در پایه اول که از پاچ آب وتصویر آب استفاده می شود کودک فارس زبان بادیدن تصویر آب کلمه آب درذهن اوتداعی می شودوبانشان دادن شکل نوشتاری آب باتطبیق آنها باهم بااین کلمه ارتباط برقرار کرده واز آن کلمه درجمله استفاده می کندوچنین کودکانی بااتخاذ شیوه های علمی مناسب به راحتی به اهداف زبان آموزی می رسند.
کودک دوزبانه مثلا عرب زبان بادیدن تصویر (آب)کلمه (ماء) درذهن اوتداعی می شود ،در حالی که ما می خواهیم کلمه (آب)را آموزش دهیم واین دانش آموز با کلمه آب هیچگونه آشنایی نداشته وقادر به برقراری ارتباط وتطبیق این کلمه با دانسته های قبلی خود نمی باشد . لذا بی اعتنایی به آموزش این کودکان گاه عواقب زیانباری وغیر قابل جبرانی چون بی انگیزگی ، بیزاری ازدرس ومدرسه وترک تحصیل ودرنهایت بزهکاری و جرم درجامعه می شود.لذا لازم است برای آموزش چنین کودکانی ابتدا سعی شود دردوره های پیش دبستانی وبه صورت غیر مستقیم زبان فارسی به صورت شفاهی آموزش داده شودوچنانچه دانش آموزی موفق به شرکت درکلاسهای پیش دبستانی نشد یک ماه قبل از شروع سال تحصیلی در کلاسهای آموزشی خاص این کودکان نسبت به آموزش زبان فارسی اقدام کرد .در آموزش این کودکان ابتدا بایدسعی شود باکمک گرفتن از زبان مادری کودک وبا استفاده از کلمات مشترک بین زبان مادری وزبان معیار(فارسی)وباتلفیقی از روشهای نمایشی-وگفتگو ومکالمه وپرسش وپاسخ وبااستفاده از موضوعات ملموس مانند خرید پوشاک –خرید مواد غذایی از فروشگاه وموضوعات مورد علاقه کودک مانند پدر ومادر –بازی وورزش به آموزش این کودکان پرداخت وپس از اینکه مدتی ازاین روشهای آموزش استفاده شد در نهایت از روش حل مساله مانند انشاء وجمله نویسی وگفتن دکلمه وتوصیف حوادث وصحنه ها زبان آموزی رادراین کودکان تقویت کنیم .
کودکان دو زبانه در مدرسه
امروزه بسیاری از کودکان در خانواده هایی بزرگ می شوند که به بیش از یک زبان صحبت می کنند .بعضی از این خانواده ها خیلی کم انگلیسی صحبت می کنند . برای کودکان این خانواده ها انگلیسی زبان دوم محسوب می شودوبه همین جهت موفقیت شان در ایالات متحده آمریکا تا حدودی به یادگیری زبان بستگی دارد.
بیش از یک زبان دانستن یک مزیت بزرگ است.کودکان دو زبانه نمرات هوش کلامی و غیر کلامی بالاتری دارند و انعطاف پذیری شناختی بیشتری دارند(سگالوویتز1981).آنها در زمینه ی مفهوم سازی و خلاقیت بر تریهایی دارند(پادیلا و همکارانش1991).البته این برتری ها زمانی نمودار می شوند که کودکان مورد نظر در هر دو زبان قابلیت و مهارت داشته باشند (دونیسلر-دیاز- اسپینوزا- رودریگویز 1999).
اما بسیاری از کودکان دو زبانه در مدرسه عملکرد خوبی ندارند . اکثر دانش آموزان دو زبانه فقیرند وبسیاری از آنها عضو خانواده های مهاجرند. مشکلات دانش آموزان دو زبانه معلول دوزبانه بودن آنها نیست بلکه معلول فقر و تقابل فرهنگی است (دیاز1985).در ضمن اکثر کودکان دو زبانه اطلاعات کمی در مورد زبان اولیه خود دارند(کراوفورد1987).یعنی دستور زبان وخزانه واژگان ضعیفی دارند.دانش آموزان دو زبانه غالبا فرصتی برای ادامه یادگیری زبان بومی خود ندارند ودر استفاده از آن و فراگیری لغات جدید زبان بومی خود پیشرفت نمی کنند.همه قبول دارند که بچه های آمریکایی باید انگلیسی استاندارد را بیاموزند .اگر در زمینه ی ریاضیات –علوم و تعلیمات اجتماعی دانش خوبی داشته باشند ولی در زمینه های مرتبط با زبان مثل قراءت –نگارش و محاوره عملکردشان ضعیف باشد آینده تحصیلی و شغلی خوبی نخواهند داشت.برنامه های زیادی برای آموزش زبان انگلیسی به کودکانی که زبان اول آنها انگلیسی نیست تدوین شده است
برنا مه ها ی مربوط به کودکان د و زبا نه :
آیا لزومی به اجرای این برنامه ها هست ؟آیا این برنامه ها مؤثرند؟
تعداد کودکان امریکا یی که زبان اول آن ها انگلیسی نیست کما کان در قرن بیست و یکم افزایش خواهد یافت .
2/3 میلیون کودک که قا بلیت محدودی در استفاده از زبان انگلیسی دارند در مدارس دولتی آمریکا حضور دارند(اشنایبرگ 1997).9/0 دبستا نی ها یی که در استفا ده از زبان انگلیسی مهارت کامل ندارند از اقشارفقیرند (وزارت آموزش و پرورش امریکا 1993 )مو فقیت آن ها در خارج شدن فقر به پیشرفت تحصیلی آنان وتا حدودی نیز به یاد گیری انگلیسی استاندارد توسط ان ها بستگی دارد ولی بهترین روش آموزش انگلیسی به کودکانی که زبان بومی آن ها انگلیسی نیست کدام روش است ؟ بسیاری از مردم متوجه نیستند بین تجارت مها جران کنونی و مها جران ابتدا ی قرن بیستم فرق ها یی هست.با این که تبعیض همیشه وجود نداشته است .پنجاه سال قبل تحصیلات عالیه زیاد ضروری نبود وپیشرفت تحصیلی خیلی کم اهمیت بود . اما امروزه برای آنکه کودکان بتوانند مدارج عالیه ی تحصیلی را طی کنند باید خانواده هایی تحصیل کرده با تواناییهای زبان شناختی قابل قبول داشته باشند
در حال حاضر داشتن چنین خانواده وشرایطی یک مقوله تشریفاتی نیست.شرط اکثر مشاغل تحصیل کرده بودن است. درحال حاضر ما با کودکانی روبه رو هستیم که با مهارت های ضعیف خود در زمینه ی انگلیسی وارد دبستان می شوند.هدف ما این نیست که فقط به آنها انگلیسی مقدماتی بیاموزیم بلکه هدفمان این است که انگلیسی لازم برای موفقیت در دبیرستان وشاید دانشگاه رابه آنان آموزش بدهیم.هر کودکی که مدت زیادی را در آمریکا بگذراند بالاخره انقدر زبان انگلیسی یاد خواهد گرفت تا اموراتش را بگذراند.اما انگلیسی مورد نیاز در دبیرستان و دانشگاه با این انگلیسی فرق دارد.انگلیسی دبیرستان و دانشگاه انتزاعی تر وفنی تر است وبه دانش لغوی بیشتر نیاز دارد.کودکان زبان انگلیسی لازم برای محاوره راظرف سه سال یاد می گیرند ولی برای فراگیری زبان انگلیسی تحصیلی به وقت بیشتری احتیاج دارند که معمولا پنج تا هفت سال طول می کشد (وزارت آموزش وپرورش امریکا1993).در این اواخر بود که دست اندر کاران تعلیم وتربیت موظف شدند این اشکال را برطرف کنند وظرف چند سال مهارت های پیشرفته زبان انگلیسی را آموزش بدهند.
اما چطور می توان چنین کاری انجام داد ؟درآمریکا در این خصوص چند رویکرد جدید به اجرا گذاشته شده است به طور کلی این برنامه ها از برنامه های مبتنی بر تشویق علنی واستفاده از زبان اولیه شروع می شود که به ان اتکابر زبان بومی گفته می شود تا تمرکز فزاینده بر انگلیسی یا انگلیسی ویژه و انگلیسی شدیدا ساختاری (گرستاین و وودوارد1994).
بعضی از دست اندر کاران تعلیم وتربیت پیشنهاد می کنند برنامه ی دو زبانی در مدرسه اجرا شود وتا زمانی که دانش آموزان در استفاده از زبان انگلیسی مهارت کافی پیدا نکرده اند دروس ریاضیات وعلوم به دانش اموزان اسپانیایی زبان به زبان اسپانیایی تدریس شود.ضمن اینکه انگلیسی استاندارد هم به آنها آموزش داده خواهد شد.طرفداران این رویکرد مثل جیم کامینس(1989)می گویند استفاده از زبان بومی باعث می شود که این دانش آموزان احساس توانمندی کنند وهویت فرهنگی شان تقویت شود.
صرف نظر از تلقی ما در آموزش دو زبانی این نوع آموزش ها نقاط ضعف شدیدی دارند.این برنامه ها غالبا انعطاف پذیری ندارند وبه نیاز های کودکان و والدین بی توجه اند.برای مثال یکی از دانش آموزان خردسال که پورتوریکویی تبار بود در بروکلین متولد شده است.مادرش پورتوریکویی بود ولی در خانه انگلیسی صحبت می کرد.مادرش اورا تا کلاس سوم در یک کلاس معمولی گذاشته بود ولی از کلاس سوم به بعد به کلاسی رفت که روزی 45دقیقه اسپانیایی صحبت می شد.مادرش به دلیل عدم پیشرفت پسرش درخواست کرد او را دوباره به یک کلاس انگلیسی زبان بفرستند ولی در جوابش گفتند چرا به اسپانیولی بودن خودتان افتخار نمی کنید؟(هیدن1996).
این مشکلات اجرایی و بحث های سیاسی نمی توانند نشانگر شکست آموزش وپرورش دو زبانه باشند.خیلی از برنامه های ارزشمند نقطه ضعف دارند.با این حال بدیهی به نظر می رسد که باید هدفهای آموزش وپرورش دو زبانه را مشخص کنیم وبر انعطاف پذیری برنامه های مربوطه بیفزاییم.آنچه ضروری به نظر می رسد آموزش انگلیسی استاندارد به دانش آموزان است بدون آنکه در سایر دروس عقب بمانند.اتخاذ یک راهبرد موفق در این زمینه مستلزم حفظ تعادل بین استفاده از زبان بومی وزبان مورد نیاز است.[1](گرستاین و وودوارد1994).