پژوهش حاضر با هدف «بررسی تأثیر اشتغال زنان بر رضایت همسرانشان از زندگی مشترک» صورت گرفته است.چهارچوب نظری پژوهش بر اساس نظریات دوگانگی نقش زن (نظریه فرهنگ، نظریه نقش اقتصاد و نظریه شبکه) و نظریات ثبات و استحکام خانواده (نظریه کارکردگرایی، نظریه مبادله و نظریه برابری) تنظیم شده است...
چهارچوب نظری پژوهش بر اساس نظریات دوگانگی نقش زن (نظریه فرهنگ، نظریه نقش اقتصاد و نظریه شبکه) و نظریات ثبات و استحکام خانواده (نظریه کارکردگرایی، نظریه مبادله و نظریه برابری) تنظیم شده است.
روش تحقیق مورد استفاده در این کار روش پیمایشی بود. با توجه به تعداد افراد جامع آماری که ۳۵۰ نفر بودند با استفاده از جدول کرچسی و مورگان حجم نمونه ۱۴۰ نفر در نظر گرفته شد و اطلاعات لازم برای کار با روش پرسشنامه از افراد نمونه که به روش نمونه گیری طبقه بندی ساده انتخاب شده بودند گرد آوری گردید و داده ها در پایان با روش های مختلف آماری و با استفاده از برنامه نرم افزاری spss تجزیه و تحلیل شدند و در جداول یک بعدی دو بعدی توصیف شدند و در بخش بعدی یافته های آماری توضیح داده شدند.
در بین ۱۰ متغیری که تأثیرشان بر متغیر رضایت از زندگی مشترک سنجیده شد، بین متغیرهای سن مردان، سن زنان، میزان درآمد مردان، میزان درآمد زنان، تعداد فرزندان، تحصیلات مردان و رضایت شغلی مردان با متغیر وابسته ارتباط معنی دار آماری دیده نشد و بین متغیرهای نوع شغل مردان، میزان مسئولیت پذیری زنان و میزان ارتباط با اقوام و اطرافیان با متغیر وابسته (رضایت از زندگی مشترک) ارتباط معنی دار آماری وجود داشت که با توجه به این مسئله در فصل آخر تحقیق به ارائه راهکارهایی جهت بهبود وضعیت رضایت از زندگی مشترک در بین زوجین داده شد.
مشارکت زنان بطور چشمگیر در زمینه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... از بعد از جنگ جهانی دوم آغاز شد و فعالیت زنان در هر یک از این زمینه ها پیامدهای منفی و مثبتی در پی داشته است.
«نقش شغلی زنان، نقشی جدید در مقایسه با نقش های سنتی همسری و مادری مطرح و عوامل متعددی می توانند بر احراز نقش شغلی زنان یا عدم آن و ادامه یا ترک آن موثر واقع شوند.شایسته است جهات مثبت و امتیازات نقش اشتغال زنان از ابعاد مختلف اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی برای افراد جامعه چه زن و چه مرد مورد شناسایی و تاکید قرار گیرد. پرداختن به نقش اشتغال برای زنان در کنار نقش های خانوادگی، وظیفه ی سنگین و خطیری است که بر دوش مادران نهاده می شود» (احمدی نیا، ۱۳۸۳: ۳۴۰).
بطور کلی بیرون رفتن زن از خانه و چند ساعتی از روز را در اجتماع بودن باعث می شود که رفتار وی در خانواده هم تحت تاثیر قرار گیرد و در مواردی وظایف مادری و همسری را هم به نحو بهتری انجام دهد و یا به عکس.تاثیری که اشتغال زنان بر رضایت زناشویی (چه از جهت منفی و چه از جهت مثبت) می گذارد آنچنان ابعاد وسیع و گسترده ای را دارد که بسیاری از جامعه شناسان، روانشناسان و اقتصاددانان به این قضیه می پردازند.
به نظر می رسد که زنان هنگامی که به استقلال مالی می رسند،آرامش خاطر بیشتری دارند و همین آرامش خاطر تاثیر بسزایی بر روابط وی با همسر، بچه ها و سایر اقشار جامعه می گذارد که باعث به وجود آمدن رضایت زناشویی در زندگی می شود.
● بیان مسئله
تاثیری که کار زن و درآمد وی در ابعاد مختلف زندگی دارد بر کسی پوشیده نیست خصوصاً اثری که این درآمد بر رفاه خانواده و رضایت زناشویی می گذارد. امروزه رفاه خانواده در جوامع بسیار مهم است و اعضای آن خصوصاً زن و شوهر تلاش خود را انجام می دهند تا از هر جهت به آرامش و خوشبختی و رضایت برسند.
اشتغال زنان در فعالیت های اقتصادی خارج از چهارچوب خانوار که طی چند دهه گذشته تدریجاً اهمیت یافته مسائلی را مطرح کرده است که به دلیل اهمیت، موضوع پژوهشهای متعددی قرار گرفته است و از آنجا که این امر خصوصا در ایران با شتابزدگی در میان برخی از گروه ها مطرح گردید و در عین حال شرایط اجتماعی، فرهنگی جامعه ایران در خیلی موارد پویایی مناسب با آن را نداشته است، اشتغال زنان از سویی با مسائل حاد -در برخی از موارد- مواجه گردیده و از سویی دیگر اختلاف عقیده در میان توده های مختلف مردم موجب شد(ساروخانی، ۱۳۷۹ : ۱۷۸).
از جمله این عوامل رضایت یا عدم رضایت زناشویی است. اگر بخواهیم رضایت زناشویی را در خانواده ایجاد کنیم باید به دنبال عواملی باشیم که موجب ایجاد رضایتمندی می شود و خانواده ها را به سوی آن ترغیب کنیم. یکی از این عوامل اشتغال زنان است. مشارکت روزافزون زنان در بیرون از خانه باعث تقویت حس اعتماد به نفس و استقلال و افزایش قدرت تصمیم گیری و برخورد مناسب با و حوادث زندگی و اثر مطلوب بر روابط خانوادگی بر جای گذارده است.مطالعات زیادی نشان داده که یکی از مهمترین عوامل موثر بر رضایت زناشویی مسئله اقتصادی و درآمد است، چنانچه این درآمد از طرف هر دو زوج باشد باعث سهولت زندگی می شود؛ ولی در کنار این سهولت زندگی، در پاره ای موارد باعث بروز مسائل و مشکلات هم می شود که در این تحقیق به آن پرداخته می شود.
بطور کلی پژوهش حاضر در پی آن است که تاثیر اشتغال و استقلال مالی زنان را بر رضایت زناشویی در بین معلمان زن مدارس دخترانه شهرک معلم شهرستان کرمانشاه بررسی کند. در واقع مساله اصلی اینست که زنان بعد از اشتغال، استقلال مالی پیدا می کنند، چه تاثیری بر زندگی خانوادگی و رضایت همسرانشان از زندگی مشترک می گذارند؟
● ضرورت و اهمیت تحقیق
جهان امروز سیر هزاران ساله ای را برای رسیدن به تمدن جدید گذرانده است که این سیر همچنان ادامه دارد. کشور ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و تلاش می کند تا همگام با کشورهای پیشرفته برای رسیدن به تمدنهای جدید حرکت کند. در این میان «گشایش جامعه ایران به سوی آورده های تمدن جدید دگرگونی های بسیاری به بار آورد که از مهمترین آنها حرکت زن از خانه و دستیابی وی به بازار اشتغال است. این پدیده جامعه و مخصوصاً خانواده ایرانی را از جهاتی بسیار تحت تاثیر قرار داد و چهره اشتغال صورتی تازه یافت. با رفتن زنان از خانه و اشتغال آنان اصول زندگی سنتی درهم شکسته شد و در همه زمینه ها محاسن و معایبی را به دنبال داشت؛ انقلابی را در بسیاری از ارکان جامعه به وجود آورد که بیشترین تاثیر آن بر روی ساختار خانواده بوده است.
رضایت زناشویی از عوامل بسیار مهم در زندگی است، در صورت وجود آن در زندگی و خانواده، باعث می شود زوجین آرامش را در زندگی ببینند و با آرامش و رضایت آنها، فرزندان نیز در خانواده به خوبی تربیت می شوند و آثار آن را در جامعه از خود نشان خواهندداد؛ نبود رضایت زناشویی باعث مشکلات و اختلافات زیادی در بسیاری از زمینه ها می شود، حتی در پاره ای موارد زوجین را تا پای میز طلاق هم می کشاند که عواقب بسیار بد و وخیم آن بر کسی پوشیده نیست.
در این میان وجود نگرش منفی مردان نسبت به نقش شغلی زنان و تاثیر عمده ممانعت برخی از مردان از شروع به کار یا ادامه اشتغال همسران، شرایط نابرابری شغلی و درآمدی زنان و مردان در بازار کار، ابراز ناخرسندی شوهران نسبت به کارکردن زنان شاغل، احساس تعارض نقش در مورد مادران شاغل که در نتیجه شرایط اجتماعی فرهنگی مذکور پدید آمده، بعضاً منجر به مشکلات سلامت روانی و جسمانی برای زنان شاغل می گردد (احمدی نیا، ۱۳۸۳ : ۳۴۰-۳۳۹). همین مشکلات سلامت روانی و جسمانی در زنان باعث بروز مشکلات در خانواده شده و موجب می شود که زنان مسئولیت های همسری و مادری خود را در خانواده انجام ندهند؛ همین امر اهمیت تحقیق حاضر را دو چندان می کند چرا که خانواده بنیان جامعه است و چنانچه خللی بر آن وارد شود کل جامعه دچار مشکل می شود.
● مبانی نظری (زناشویی):
سازگاری زوجی به معنای عمل کرد و رفتار متناسب زوجین براساس وظایف سنتی و عرفی و قانونی تعیین شده برای هر کدام از آنان در قالب قانون خانواده و خرده فرهنگ است این تناسب عمل کرد می تواند در جنبه های رفتاری، شناختی و عاطفی مطرح شود مهمترین نظریه ای که در مورد سازگاری زوجی وجود دارد، نظریه روان کاوی فیربیرن (۱۹۶۴- ۱۸۸۹) است این نظریه که به «ارتباط موضوعی» مشهور است، با نظریه فروید متفاوت است.
فیربیرن (۱۹۵۲) معتقد است که چیزی به عنوان نهاد وجود ندارد تنها چیزی که هست «من» مرکزی است که در هنگام تولد ظاهر می شود «من» دارای منبع انرژی است، به علاوه به عقیده وی انگیزش اساسی انسان در جهت کاهش اضطراب، تنش و جستجوی لذت و خوشی نیست بلکه انگیزش اولیه رفتار (جستجوی اشیاء) است. فیربیرن معتقد است که رشد شخصیت به وسیله مراحل متمایز از وابستگی، یعنی بوسیله مرحله انتقالی به وابستگی کامل می رسد، منظور از او وابستگی بزرگسالی این است که فرد قابلیت دارد خود را بعنوان یک فرد متمایز از دیگران دریابد به عبارت دیگر فردی که بتواند به روابط مسالمت آمیز با سایر افراد دست یابد؛ وی نیز می خواست مانند سایر روانکاوان نحوه ی پیدایش و ایجاد اختلافات روانی را تبیین کند او هم مثل دیگران به وجود یک تعارض اعتقاد داشت اما معتقد بود که این تعارض ربطی به نهاد ندارد بلکه این تعارض به تجربه های ناهماهنگ فرد با اشیاء مربوط است (خدا رحیمی و همکاران، ۱۳۷۷: ۱۸۰).
دیکس در مورد روابط شیء موضوعی و مطالعات زوجی می گوید: «من در واحد زناشویی از چارچوب فیربیرن برای استخراج تعامل بین دو شخص استفاده می کنم» و در ادامه می افزاید که در عمل از «حیطه فرهنگ و شخصیت مرتبط با منش ملی به اهمیت مطالعات زناشویی پی برده است وی که به اثرات فرهنگ و نقش خانواده علاقمند بوده است به این نتیجه رسید که «الگو های نقش» افراد دارای مشکلات زوجی در مورد رفتار خودشان و همسرانشان قویاً به شکل «غیر قابل انتقال» است در حقیقت این «الگو های نقش غیر قابل انتقال، همان واقعیت سنجی ناخود آگا هانه ازدواج هستند که فرد در تعامل روزمره صمیمانه خوا هان آن است.
اما ازدواج که یک رابطه جامعه زاد است در گسترده ترین سطح انبساط دو شخص است (با من های مرکزی آنها) که هر کدام نقش های اجتماعی مشخصی را به سبکی ایفا می کنند. نه تنها نیاز های دیگری را به نحوی که او ادراک می کند برآورده می سازد بلکه به درجات مختلفی لوازم فرهنگی و اخلاقیات جامعه آنان را نیز ارضاء نماید.
ازدواج در سطح عمیق تر، گذر بین خرده هویت های پنهانی زوجین است که در ورای ریشه ظاهری برآورده می شود، لیکن طبق حقایق بالینی پس از یک فاصله زمانی معقول، ممکن است اهداف اجتماعی-زیستی در زوج و «من های» مرکزی آنها به وسیله فشار های فراتر از طاقت، بخش های پنهانی شخصیت آنان مورد تهدید قرار گیرد.
به نظر دیکس (۱۹۶۳) بر اساس نتایج بدست آمده از موارد بالینی، ناهمخوانی زوجی بوسیله عدم پذیرش شخصیت واقعی دیگری توسط یکی یا هر دو شریک زندگی ایجاد می شود، بطوریکه آنان در کنش متقابل با یکدیگر گاهی از طریق تنبیه یا طرد شدن یا سرزنش کردن شریک زندگی «تأیید ناکننده»، به او واکنش نشان می دهند از طرف دیگر هر کدام از زوجین می کوشند تا دیگری را وادار کنند که مطابق با میل و الگو های درونی او رفتار کنند و این نیز موجب افزایش تعارضات زوجین می شود البته این اعمال در سطح ناخود آگا هانه عمل می کنند و بخشی از یک فرایند ساخت و پاخت هستند به همین دلیل نیز ازدواج های «سگ و گربه» به رغم تحریفات مداوم و رفتار های وابسته به نقش آزارنده و مخرب ادامه می یابند این موارد را فقط می توان با مفاهیم اشتقاق «من» فیربیرن تبیین کرد (همان: ۱۸۴-۱۸۳).
● فرضیات
۱) به نظر می رسد بین اشتغال زنان و میزان رضایت همسرانشان از وضعیت زندگی زناشویی رابطه معنی دار آماری وجود دارد.
۲) به نظر می رسد بین میزان تحصیلات همسران زنان شاغل و میزان رضایت از وضعیت زندگی زناشویی رابطه معنی دار آماری وجود دارد.
۳) به نظر می رسد بین نوع شغل همسران زنان شاغل و میزان رضایتشان از وضعیت زندگی زناشویی رابطه معنی دار آماری وجود دارد.
۴) به نظر می رسد بین میزان درآمد زنان شاغل و میزان رضایت همسرانشان از وضعیت زندگی زناشویی رابطه معنی دار آماری وجود دارد.
۵) به نظر می رسد بین میزان درآمد همسران زنان شاغل و رضایتشان از وضعیت زندگی زناشویی رابطه معنی دار آماری وجود دارد.
۶) به نظر می رسد بین میزان رضایت شغلی همسران زنان شاغل و رضایت آنها از وضعیت زندگی زناشویی رابطه معنی دار آماری وجود دارد.
۷) به نظر می رسد بین سن زنان شاغل و رضایت همسرانشان از وضعیت زندگی زناشویی رابطه معنی دار آماری وجود دارد.
۸) به نظر می رسد بین سن همسران زنان شاغل (جوانی، میانسالی و پیری) و میزان رضایت از وضعیت زندگی زناشویی رابطه معنی دار آماری وجود دارد.
۹) به نظر می رسد بین تعداد فرزندان زنان شاغل و رضایت از وضعیت زندگی زناشویی رابطه معنی دار آماری وجود دارد.