بررسی جامعه شناسی قیام امام حسین و علل ماندگاری آن
مقدمه
در بین وقایع مختلف تاریخ اسلام واقعه ای به گستردگی، نفوذ و ماندگاری عاشورا به ندرت می توان یافت. اکنون مراسم سوگواری عاشورا علاوه بر ایران و عراق که مرکز تجمّع شیعیان هستند، در لبنان، مصر، افغانستان، پاکستان، قفقاز و آذربایجان، هند، کشورهای حوزه خلیج فارس، یمن، ترکیه و حتّی کشورهای جنوب شرقی آسیا همه ساله با شور و شکوه فراوان برگزار می شود. چنین واقعه ای با نقش وسیعی که در حیات دینی کنونی بسیاری از جوامع مسلمان دارد شایسته آن است که از زوایای مختلف مورد مطالعه قرار گیرد تا هر چه بهتر شناخته شود.
ما در این نوشتار می کوشیم از زاویه ای نسبتا جدید یعنی از دید «جامعه شناسی» به این جنبش بنگریم. به طور کلی ابعاد مختلف مطالعه قیام عاشورا به این قرار است:
بُعد تاریخی: تاریخ می کوشد اصل ماجرا را آن طور که اتفاق افتاده روایت کند. در واقع این بُعد، مهم ترین وجه در هر مطالعه قیام عاشورا است، چرا که اکنون این قیام، واقعه ای تاریخی محسوب می شود و هرگونه مطالعه درباره آن، کاملاً نیازمند اطلاعاتِ تاریخی صحیح و کافی است.
بُعد کلامی: کلام علمی است که به دفاع عقلانی از گزاره های دینی می پردازد. در رابطه با عاشورا، شیعیان بسیاری که حرکت امام حسین را حق دانسته و لشکر مقابلش را باطل، با بحثهای مختلف در مقام دفاع از این حق و زنده نگه داشتن آن برآمده اند.
بُعد جامعه شناختی: جامعه شناسی در پی این است که تأثیر نیروی جامعه را که نیرویی مستقل از تک تک افراد و خارج از کنترل هر یک از آنهاست بر کُنشهای افراد بسنجد و با اطمینان قابل قبولی بتواند وقایع اجتماعی آتی را پیش بینی نماید. به عبارت دیگر، «جامعه شناسی به دنبال یافتن قاعده کلی رفتار انسانهاست تا با کمک آن، تونایی پیش بینی و کنترل وقایع اجتماعی را بیابد و با به کارگیری تجربه علمی به کشف روابط میان پدیده ها نایل شود.
در ارتباط با قیام عاشورا، جامعه شناسی می تواند در شناسایی عوامل و نیروهای اجتماعی مؤثر بر این واقعه به ما کمک کند.
بیان مسئله
حرکتهای جمعی در جامعه شناسی با اصطلاحات مختلفی چون انقلاب (revolution)، شورش (rebellion)، جنبش اجتماعی (socail movement) و کودتا نام برده می شوند. از آنجا که قیام حسین بن علی علیه السلام حرکتی جمعی بود در ابتدا باید مشخص شود که جزء کدام دسته جای می گیرد. بدین جهت که در حرکت امام تغییر ساختار سیاسی و اجتماعی مد نظر بود، حرکت ایشان نمی تواند شورش یا کودتا تلقّی شود؛ چرا که کودتا گرفتن حکومت توسط عده ای محدود به زور اسلحه است و در آن هیچ جنبش مردمی وجود نداردو شورش نیز چنانچه هدف سیاسی داشته باشد به دنبال تغییر رژیم حاکم است نه تغییر کل ساختار سیاسی، لذا قیام حسین بن علی علیه السلام با ویژگیهایی که داشت تنها می تواند انقلاب یا جنبش تلقّی شود.
در تعریف انقلاب نظریات مختلفی وجود دارد، امّا تعریفی که تا حدی فصل مشترک سایر تعاریف است از آنتونی گیدنز (Giddens)، جامعه شناس معاصر انگلیسی است. وی می گوید:
«انقلاب عبارت است از تصرّف قدرت دولتی از طریق وسایل خشن به وسیله رهبران یک جنبش توده ای، به منظور استفاده از آن برای ایجاد اصلاحات عمده اجتماعی.
مطابق این تعریف قیام امام حسین علیه السلام از آنجا که به تصرّف قدرت دولتی و نیز ایجاد یک جنبش عمومی نینجامید، نمی تواند انقلاب تلقّی شود.
از آنجا که بعضی پدیده ها منتسب به انقلاب هستند، مثل انقلاب صنعتی، انقلاب کشاورزی و انقلاب فرهنگی که البته این اطلاق هیچ مبنایی در جامعه شناسی ندارد برخی معتقدند «عاشورا به دلیل زنده بودن محرّم و اوج سوگواری مسلمانان در این ماه، انقلاب زنده روزگار ماست. عاشورا نه تنها مبانی ارزشها را دگرگون کرد و سلطه بنی امیه را از درون فرو پاشاند، خود، اسطوره ای شد که فراتر از بحث دگرگونی حکومت در قلمرو روح انسانها تحول ایجاد می کند.
هر چند این گفته بر اساس شواهد تاریخی و آنچه ما امروزه در جامعه شاهدیم تأیید می شود، امّا از آنجا که ما این مطالعه را بر مبنای آرای جامعه شناسی انجام می دهیم، نمی توانیم یک اصطلاح جامعه شناسی (مثل انقلاب) را بدون در نظر گرفتن تعریف و شرایط آن، به دلخواه به کار بریم. لذا نمی توانیم قیام عاشورا را یک انقلاب به معنای جامعه شناسی بدانیم.
حال به تعریف «جنبش اجتماعی» می پردازیم. «جنبش اجتماعی را می توان کوششی جمعی برای پیشبرد منافع مشترک یا تأمین هدفی مشترک، از طریق عمل جمعی خارج از حوزه نهادهای رسمی تعریف کرد در تعریفی دیگر جنبش اجتماعی «تلاش سازمان یافته توسط گروهی از افراد برای تغییر یا حفظ برخی از عناصر جامعه تلقّی شده است.
می بینیم که دایره شمول جنبش اجتماعی بسیار وسیع تر از انقلاب است، چرا که در جنبش اجتماعی لازم نیست که عمل جمعی موجب انتقال قدرت سیاسی گردد یا حتّی خشونت آمیز باشد، بلکه فقط کافی است جمعی، هدفمند و غیر دولتی باشد. در این صورت باید گفت قیام حسین بن علی علیه السلام از نظر جامعه شناسی یک جنبش اجتماعی است.
امّا جنبشهای اجتماعی نیز انواع مختلفی دارند که شرح تفصیلی آنها در اینجا لازم نیست تنها اشاره می کنیم که جنبش انقلابی «خواستار دگرگونی سریع و اساسی در جامعه است و می کوشد نظام اجتماعی موجود را از پایه براندازد و نظام تازه ای جای آن بنشاند. جنبش دگرگون ساز نیز «به دنبال دگرگونی سریع، عظیم، فراگیر و غالبا خشن است.
تعریف اول از کوئن و تعریف دوم از آبِرل (Aberle) می باشد. با مقایسه این دو تعریف می توان فهمید که جنبشهای انقلابی و دگرگون ساز در ماهیت یکی هستند و تفاوت آنها تنها در لفظ است، لذا در اینجا مختصرا هر دو را جنبش انقلابی می نامیم. در مقابلِ جنبش انقلابی، جنبش اصلاحی که خواستار تغییر «برخی» جنبه های نظم موجود و جنبش محافظه کار که خواستار «حفظ نظم موجود» و عدم تغییر آن است قرار می گیرد.
با این توضیحات می توان نتیجه گرفت؛ از آنجا که قیام امام حسین علیه السلام به قصد تغییر ساختار سیاسی صورت گرفت و با استفاده از قدرت نظامی همراه بود، «جنبش انقلابی» می باشد.
یادآوری می شود که قلمداد کردن قیام عاشورا به عنوان یک جنبش اجتماعی و نه انقلاب، تنها به دلیل تعیین جایگاه این قیام در بررسیهای جامعه شناسی است و از نظر جامعه شناسی، انقلاب هیچ برتری بر جنبش، شورش یا هر نوع حرکت جمعی دیگر ندارد. این تفکیک تنها جنبه ای علمی دارد و نباید تصوّر کرد که با قرار دادن قیام عاشورا می کوشد هر موضوعی را فارغ از ارزش گذاری مطالعه کند.
از آنجا که این قیام، جنبش انقلابی است که مراحل یک انقلاب را طی کرد و در مرحله پایانی به علّت عدم حمایت مردمی با رکود مواجه شد باید در تحلیل آن از نظریات انقلاب کمک گرفت. سعی می کنیم از کل نظریات موجود، آنهایی را که با شرایط زمان وقوع قیام سازگارترند مورد استفاده قرار دهیم.
اهمیت و ضرورت موضوع
در جاده پرپیچ و خم تاریخ هیچ تابلوی و علامتی به اندازه واقعه کربلا روشن و دلات کننده به سعادت انسانی نیست. امت اسلام اگر به دنبال آئینه ای باشد تا بتواند عاقبت امر خود را از خیر یا شر در آن نظاره کنند ،هیچ آئینه ای صیقلی تر از جریان عاشورا در تاریخ اسلام نمی یابد ،حادثه ی شهادت امام حسین (ع) از آن جهت بهترین آیت بصیرت است که هم در درون خود تمامی علل انحراف از حق را نهفته دارد هم نتایج سوء حاکمیت بنی امیه و تبدیل امامت به سلطنت را به عنوان میوه تلخ غربت حق و تنها گذاری اهل حق به نمایش می گذارد.
بررسی حوادث بعد از واقعه کربلا تا زمان حاضر نکات درس آموز فراوانی به ما می دهد نکاتی که می تواند راهنمای بسیار خوبی برای انتخاب راه آینده باشد.
در این مبارزه نباید اکثریت ملاک باشد، و موجب عبرت است که عده ای می گویند راهی را که اکثر مردم می روند درست است ،قران کریم این امر را تقبیح می کند . دلیلش این است که اکثر مردم پیرو گمان و تخمین اند و نه پیرو عقل و علم و یقین . معمولا انبیاء الهی و اولیاء خدا با همراهانشان در جبهه ی اقلیت و دشمنان و گروه باطل در جبهه ی اکثریت بوده اند . ، پس اکثریت، حق آور و دلیل حقانیت نیست . بلکه باید با ازدیاد بصیرت و معرفت و تشخیص مواضع حق، در سنگر حق باشیم و اکثریت را ملاک حق و. باطل ندانیم ، پس در قیام عاشورا تعداد کمی در مقابل انبوهی باطل بوده اند ، و با مقاومت جانانه خویش ثابت کردند که در طرفداری از حق و حقیقت مخالت با باطل نباید موج زده و کثرت گرا بود بلکه معیارمان حق باشد ،حقی که با بصیرت و فکر به آن رسیده ایم.