چکیده: (سرقت،زمینههای فردی و اجتماعی وراهکارهای پیشگیری از آن)
رشدجرائم درجامعه شتاب فزایندهای به خود گرفته است و این امر در مورد تمامی جرائم صدق میکند. دلایل متعددی برای این پدیده ذکر کرده اند، ولی آنچه مسلم میباشد آنکه گسترش روند خصوصیسازی، کاهش خدمات رفاه اجتماعی و رشد بیکاری دراین زمینه تأثیر قاطع داشته است.
هدف از انجام تحقیق حاضر شناسایی عوامل زمینه ساز و مرتبط با بروز سرقت میباشد. تردیدی نیست که برای پیشگیری یا مبارزه با هر پدیدهای ابتدا باید خود آن و عوامل مربوطه را شناخت. درهمین راستا با انجام این تحقیق گسترده برمبنای مصاحبه به مطالعه عوامل مرتبط با جرم سرقت بین مجرمین سرقت پرداخته تا گامی درجهت تحقق اهداف مذکور برداشته شود.
واژگان کلیدی:سرقت،زمینه های فردی واجتمائی ،زندانهای اهواز،مجرمین سارق،پیشگیری
فصل اول
(مقدمه، بیان مسئله وموضوع)
مقدمه، بیان مسئله وموضوع:
انسان موجودی است که در اجتماع بدنیا می آید و همین دنیا آمدن یعنی با چند نفر زیستن و اجتماعی شدن . او ارزشها ، ملاکها و رفتارها را یاد می گیرد و این روند برایش مزایایی دارد ، لیکن نکته مهم اینجاست که این روند همیشه ارمغان آور نیست . ارتباطات ، محیط ، فرهنگ ،خانواده و ... همه دست به دست هم داده و چرخه ای ایجاد می کند که بصورت اختلال در شخصیت خودنمایی می کند ( کریمی ، 1372 ) . ویژگیهای شخصیت آدمی تحت تاثیر عوامل زیستی، ارثی و محیطی است . تجارب مشترک در یک فرهنگ ،خرده فرهنگ و تجارب مختص فرد در تعامل با آمادگیهای فرد ، شخصیت را شکل می دهند ( اتکینسون ، هیلگارد، 1369 ) . از دیدگاه شامبیاتی ( 1371 ) یکی از ابعاد شخصیت ، شخصیت ضد اجتماعی است که نه تنها برای فرد معضل است که یکی از معیارهای بزرگ جامعه محسوب می شود . افرادی که دارای چنین شخصیتی هستند ، می توانند دچار انحراف اجتماعی و بزهکاری گردند .
بزهکاری قدمتی برابر حیات آدمی دارد و تنها به دنیای امروزی اختصاص ندارد بطوریکه در غارها و مقبره های مصری جملاتی مبنی بر عدم اطاعت فرزندان از والدین مشاهده شده است و جوامع بشری نیز از دیرباز رویای دست یافتن به جامعه ای آرمانی را در سر می پرورانده اند و در این راستا علوم مختلف ایجاد شد و زندانها ، ندامتگاهها و کانون های اصلاح و تربیت ساخته شد و اینچنین تلاش برای شناسایی شخصیت بزهکارانه ادامه یافت ( کواراسوس ، 1367 ) . شخصیت بزهکارانه که با انحراف اجتماعی خود را نشان می دهد می تواند یکی از روندهای شکل گیری غیر عادی یک شخصیت باشد و لزوما نیز با انحراف اجتماعی نیست و می تواند پنهان نیز باشد . هر علمی بطور کلی از یکسری مفاهیم یا سازه های نظری و رابطه ای بین این مفاهیم تشکیل می شود ، اما واقعیت آن است که تا وقتی که مفاهیم نظری قابل اندازه گیری یا کمی شدن نباشد ، کشف قوانین و روابط علمی بمنظور پیش بینی پدیده ها امکان پذیر نیست ( براهنی ، 1371 ) . شخصیت بزهکارانه و انحرافات اجتماعی ناشی از آن نیز نمی تواند خارج از این اصل مورد تفحص قرار گیرد . بنابراین اندازه گیری و ارزیابی این نوع شخصیت گام اول تبیین علمی بزه دیدگان است . مرحوم براهنی (1371 ) از قول لرد کلوین می گوید :"اگر بتوانید آنچه را که درباره اش صحبت می کنید ، اندازه بگیریدو آنرا بصورت کمی بیان کنید ، میتوانید مدعی باشید که درباره آن چیزی می دانید “ . در این تحقیق به شناسایی عوامل زمینه ساز و مرتبط با بروز سرقت می پردازیم. تردیدی نیست که برای پیشگیری یا مبارزه با هر پدیدهای ابتدا باید خود آن و عوامل مربوطه را شناخت.و باید دانست که مجرمین یک طیف را تشکیل میدهند و به همین دلیل، توضیح سادهای درباره علت ارتکاب جرم آنها وجود ندارد. بسته به اینکه فرد دست به سرقت ماشین، کلاهبرداری، سرقت جزئی یا قتل بزند دلایل میتوانند متفاوت باشند مثلاً یک فرد هیجان خواه با اتومبیل مسروقه در بزرگراه با سرعت غیرمجاز رانندگی میکند و دستگیر میشود. یا کلاهبرداری تحت تأثیر اغوای دیگران و امکان فریب دیگران روی میدهد ولی سارق خردهپا شاید بخاطر نیازمالی به این عمل دست زده است. به این ترتیب نحوه برخورد با آنها باید متفاوت باشد. با این وجود دو دسته عوامل ارثی و محیطی را در زمینه ارتکاب جرم مؤثر دانسته اند. در این تحقیق به بررسی ویژگیهای شخصیتی- اجتمائی وخانوادگی مجرمین سرقت زندانهای اهواز می پردازیم .
درهمین راستا با انجام این تحقیق گسترده برمبنای مصاحبه به مطالعه عوامل مرتبط با جرم سرقت بین مجرمین سرقت پرداخته تا گامی درجهت تحقق اهداف مذکور برداشته شود.
تعریف سرقت:
با توجه به این که ماهیت سرقت پیچیده می باشد، هرکدام از محققین یا صاحبنظران رشتههای مختلف درمورد آن تعاریف خاصی ارائه کرده اند که درپی نقل می شوند:
از نظرلغوی، کلمه ای است عربی به معنی دزدیده و استراق سمع ، دزدانه گوش دادن هم از آن گرفته شده است(صبری،31:1378)
«سرقت این است که انسان مال حرامی را(مال دیگران را)برای خودش بردارد»(قربان حسینی،31:1371).
در ماده 212قانون حدود و قصاص چنین آمده است:
«سرقت عبارتست از ربودن متقلبانه شیئ از دیگری».
درماده197قانون مجازات اسلامی نوشته شده است که سرقت عبارت است از: «ربودن مال دیگری به طورپنهان».
درسایر کشورها نیز ازعناصر مشابهی برای تعریف سرقت استفاده شده است، مثلاً درحقوق فرانسه که بخش زیادی ازقوانین حقوقی کشورمان منبعث ازآن است چنین آمده:
«هرکس شیئ را که متعلق به او نیست، متقلبانه برباید مرتکب جرم دزدی شده است»(ولیدی 158:1375).
درقانون حقوقی آلمان این تعریف ازسرقت آمده است:
«کسی که به یکی از طرق غیر مشروع مال منقول متعلق به دیگری را به قصد تملک ببرد سارق است.»(سید علی حائری شاه باغ 99:1374).قوانین حقوقی انگلستان سرقت را این گونه تعریف می کنند «سرقت عبارت است از ربایش مال قابل دزدیدن به طور متقلبانه و برخلاف رضایت مالک با قصد محروم ساختن مالک، به طور دائم» (میرمحمد صادقی،198:1366). با توجه به موارد فوق آنچه در همه تعاریف مشترک است از این قرار می باشد:
الف) تصاحب ( از آن خود نمودن)
ب) وجود مال ( اعم ازکالا، اثر فرهنگی وهنری)
ج) تعلق به غیر ( مالکیت فرد بر مال ثابت شده باشد)
ه) قصد تملک دائمی یا استفاده از شیئ
سه جزء اول را عناصر مادی جرم سرقت و دو جزء آخررا عناصر روانی جرم نیز گفتهاند (صبری46:1378).
فصل دوم
( تعاریف چارچوب نظری ودیدگاهها)
تاریخچه سرقت:
قدیمیترین قوانین مدون دنیا را به عهد حمورابی نسبت میدهند ولی قوانین هیتیها از آن هم قدیمیتر است. امپراتوری هیتیها مربوط به سده 15 تا 20 قبل از میلاد میباشد. نکته مهم قوانین هیتیها این است که اغلب مجازاتهای اعمال شده در برابر جرائم به صورت جریمه نقدی و جبران خسارت بوده که اصولاً جزو مجازاتهای خفیف طبقهبندی میشوند وتنها در موارد محدودی مجازات شدید اعمال میشد که سرقت جزو این موارد بوده است. بعنوان مثال برای سرقت بین2 تا15 برابر مال مسروقه جریمه درنظر گرفته شده بود و اموال سارق تا پرداخت جریمه به عنوان وثیقه نگهداری میشد ( بهزادی34:1371). ذکر این نمونهها به عنوان شواهدی دال بر وجود سرقت در این دوران تلقی میشود.
همچنین بین سایر اقوام و ملل باستانی از جمله اقوام ساکن بینالنهرین نیز دزدی مرسوم بوده که وجود قوانین مدون حمورابی شاهدی بر این مدعاست. در کتب آسمانی نظیر قرآن مجید وکتاب تورات نیز درمورد سرقت و مجازات آن مطالبی آمده است. نباید تصور کردکه بین جوامع باستان با سرقت به گونهای یکسان برخورد میشد بلکه بسته به شرایط قبیله (مثلاً یکجا نشینی، میزان توسل آنها به جنگ و خشونت و نوع اعتقادات مذهبی) طیفی ازبرخورد با پدیده سرقت وجود داشت که در یک سوی آن اعمال مجازات شدید و در سوی دیگر تساهل و بردباری و حتی تشویق قرار میگرفت. مثلاً بین اسپارتها سرقت به عنوان نوعی ابراز شهامت مورد تمجید و تحسین هم قرار میگرفت گسن (27:1374)
جنبههای نظری بزهکاری و ارتکاب جرم:
دیدگاههای مختلفی درمورد جرم و زمینههای بروز آن وجود دارد که در پی بررسی میشوند.
برخی محققین اعتقاد دارند که بزهکاری معلول ساختار عصبی و شرایط فیزیولوژیک افراد است. این دیدگاه جدید نیست وحتی در متون ادب باستانی نیز به آن اشاره شده است. مثلاً در کلیله و دمنه آمده است که :
«هرکس پیشانی کوچک و بینی بزرگ دارد و چشمانش اختلاج دارند (پرش چشم) فردی ناصالح است و هر کاری از او انتظار میرود» (کسرائی14:137). طی دوران جدیدتر نظریهپردازانی چون لمب روزو به این دیدگاه اعتقاد داشتهاند. اما جدیدترین صورت این دیدگاه مربوط به نظریهپردازانی است که با تکیه بر یافتههایی نظیر وجود دو کروزوم Y دربعضی مردان که فنوتیپ XYY دارند، میخواهند خشونت و پرخاشگری و جرائم مرتبط با آنها را تبیین کنند (هیلگارد195:1376).
بزهکاری به عنوان یادگیری و تقلید از الگو:
این دیدگاه که بیشتر بر اهمیت محیط و نقش آن در یادگیری رفتار تأکید میکند، اعتقاد دارد فرد طبیعتی خنثی دارد و بر مبنای این وضعیت در هر موقعیتی و محیطی قرار گیرد به شکل آن محیط درخواهد آمد. شواهد مؤید این دیدگاه متعددند ولی از لحاظ تاریخی این دیدگاه به نظریات لاک (فدایی27:1375) و در دوران جدید دیدگاه واتسون (سیف293:1378) برمیگردد. جمله معروف واتسون این است «عدهای کودک به من بدهید از آنها دانشمند، گدا، مجرم و... خواهم ساخت» (فدایی29:1375). به نظر میرسد این دیدگاه انطباق بیشتری با واقعیت داشته باشد،هرچند امروزه این دیدگاه افراطی مورد تأیید هیچ صاحبنظری نیست و در واقع همچون سایرزمینههای علمی دیدگاه ادغام و برگرفتن نکات مثبت نظریههای مختلف بیشتر موردنظر است.
بزهکاری به عنوان ترکیبی از شرایط زیستی و اجتماعی
تحقیقات جدید حاکی از آن است که فرد به صورت یک لوح سفید (به تعبیر لاک) به دنیا نمیآید بلکه ودیعه ژنتیک تعیین کننده نوع تعامل او با محیط (شامل اعضای خانواده و دیگر آحاد جامعه) است (یاسایی463:1376).برخی کودکان به صورت ژنتیک صبور و بردبارند و پارهای دیگر به هیچ وجه تحمل درد و کمبود را ندارند و به شدیدترین صورت ممکن در مقابل محرومیت واکنش نشان میدهند. این شرایط سبب واکنشهای متفاوت از سوی والدین میشود که بستگی به بافت اجتماعی، محیط، امکانات مالی، سواد و…والدین دارد.به هرحال طی این تعامل دوجانبه است که شخصیت فردتکوین میشود.در ارتباط با بروز جرم این نکته از نظر تحمل محرومیت ومیزان عملکرد تکانشی فرد در مواجهه با شرایط محیطی زمینهساز بروز جرم اهمیت خاص دارد.
عوامل مرتبط با سرقت:
در زمینه بروز جرم سرقت عوامل متعددی دخیلند که در پی به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میگیرند.
فقر:
شرایط اقتصادی افراد جزو عوامل تعیینکننده نوع زندگی از جمله گرایش افراد به ارتکاب جرم یا خودداری از ارتکاب جرم است. اما باید توجه داشت انسان به عنوان یک موجود دارای قوه تفکر اسیر جبر اجتماعی و عوامل بیرون از خود نیست و توانایی تأثیرگذاری بر عوامل بیرونی و یا جرح و تعدیل آنها را دارد. بر همین اساس است که با خیل فقرایی مواجه میشویم که با کمال پاکدامنی به گذران معاش مشغولند و نیز تعداد ثروتمندانی که به جرم سرقت،کلاهبرداری و سایر جرائم در زندان هستند کم نیست. با این وجود میتوان رابطهای بین دو پدیده فقر و سرقت را محتمل دانست که در تحقیقات متعدد بر این رابطه صحه نهاده شدهاست (رهبریحق36:1374 شورای تحقیقات زندانهای آذربایجانغربی38:1376و جبلی49:1375).همچنانکه پیشتر گفته شد بسته به اینکه نمونه مورد مطالعه چه شرایطی داشتهباشد، تأثیر فقر در آن بیشتر یا کمتر است مثلاً در مطالعه شورای تحقیقات زندانهای خراسان (31:1378) معلوم شد 90% از افراد مورد بررسی به دلیل فقر به سرقت روی آوردهاند در حالیکه رهبریحق(35:1374) وجود نسبت برابری از سرقت بین فقرا و اغنیا را گزارش کرده است.همچنین اسمارت(17:1989) نیز اعتقاد دارد علیرغم زیاد بودن تعداد فقرا در زندانها، این امر ناشی از نسبت بالاتر افراد فقیر است و در واقع با توجه به نسبت شاید تعداد ثروتمندان بیشتر باشد. از دیگر دلایلی که برای وجود رابطه بین فقر و جرم (در این مورد خاص سرقت) اقامه شده، تبعیض در سیستمهای قضایی بین فقرا و ثروتمندان است.مثلاً ناپس(1970نقل از رایدر273:1995) موردی را نقل میکند که در آن یک کارمند عالیرتبه متهم به اختلاس 20میلیون دلاری از صندوق بیمه به حبس تعلیقی محکوم شد، در حالیکه فردی بیکار به خاطر سرقت یک دستگاه تلویزیون 100دلاری به یک سال حبس محکوم گردید.
بیکاری و فقدان تخصص :
قبل از ورود به این مقوله لازم است توضیحی پیرامون خرد کردن اجزاء و سببشناسی فقر ارائه شود. اصولاً عوامل اجتماعی به گونهای یکپارچه بر فرد تأثیر میگذارند و این گونه نیست که یک عامل به تنهایی اثر خود را به جای بگذارد و عامل دیگر بدنبال آن اثرگذار باشد. در مواردی بر اثر تعامل این شرایط یک عامل اثرگذار جدید ایجاد میشود که بدون در نظرگرفتن همزمان عوامل نمیتوان تأثیر آن را مطالعه کرد. در مطالعه حاضر صرفاً بدلیل تسهیل در امر بررسی، این عوامل خرد و مجزا شدهاند. بر اساس مطالب فوق میتوان وجود رابطهای همزمان بین فقر و بیکاری یا فقدان تخصص و سرقت را تصور نمود .
فقر منجر به محرومیت از دانش روز شده و یا حداقل فرد را وامیدارد که به سطوح پایینتر معلومات وتخصص قناعت کند . در این شرایط فرد نسبت به وقوع بحرانهای اقتصادی اجتماعی و رشد سریع فنآوری آسیبپذیر میشود . در دنیای متحول کنونی که هیچکس بواسطه رشد سریع فناوری و ابتکارات علمی نمیتواند به تداوم شغل خود امیدوار باشد، افراد کمسواد و دارای تخصص پایین بیشتر آسیبپذیرند. دستیابی به مشاغل جدید نیز مستلزم تسلط بر دانش روز است که معمولاً این افراد از آن بیبهرهاند . مطالعات مختلف از دیدگاه رابطه بین سرقت و بیکاری یا فقدان تخصص حمایت میکنند. مثلاً در مطالعه ( شورای تحقیقات زندانهای خوزستان51:1373) معلوم شد در مقطع قبل از انقلاب اسلامی افراد بیکار، دامدار، کشاورز و مشاغل آزاد80% کل سارقین راتشکیل میدادند. این امر در مقطع بعد از انقلاب اسلامی درمیان همین گروهها به میزان 67% رسیدهاست. همچنین در مطالعه محمدزاده و آتشپور(20:1376) معلوم شد که 46% سارقین مورد بررسی بیکار بوده و یا بر اثر کمبودهای مالی به سرقت دست زدهاند .
محل اقامت و وضعیت مسکن:
بررسیهای متعدد حاکی از آن است که محل اقامت جزو عوامل تعیینکننده ارتکاب جرم از سوی افراد است. به عنوان مثال قسمت اعظم جرائم از جمله سرقت درشهر نیویورک توسط ساکنان منطقه هارلم انجام میشود (کلی و چرچ22:1987). مطالعات دیگر نیز بر این واقعیت صحه نهادهاند. مثلاً دربررسی براتوند(6:1378) بر جرمزایی مناطق حاشیهنشین و درمعرض خطر زیاد بودن ساکنان این مناطق به ارتکاب جرم از جمله سرقت تاکید شدهاست . درمطالعهای دیگر توسط شورای تحقیقات زندانهای خوزستان معلوم شد کودکان خیابانی که وضعیت مسکن ویژهای دارند و در واقع میتوان آنها را بیخانمان تلقی کرد، عمدتاً از طریق سرقت و مشارکت در سرقت یا مالخری به عنوان زمینههای وابسته به سرقت امرار معاش میکنند(شورای تحقیقات زندانهای خوزستان96:1379). با توجه به پایین بودن سن نمونه مورد بررسی و پیچیدگی روش سرقت و جرائم ارتکابی از سوی آنها میتوان به خطری که جامعه را تهدید میکند، پی برد. درسایر تحقیقات نیز بر اهمیت وضعیت مسکن درگرایش به سرقت تاکید شدهاست. مثلاً محمدزاده و آتشپور(20:137) اعتقاد دارند فقدان مسکن بر گرایش به سرقت مؤثر است و46% سارقین دارای وضعیت مسکن نامناسب بودهاند. در اینجا ذکر یک نکته لازم است، احتمالاً وضع مسکن از طریق متغیرهای دیگری نظیر وضع اقتصادی، تخصص و…تأثیر خود را بجای میگذارد. مثلاً وقتی فرد در مشاغل غیر تخصصی بکار مشغول شود و درآمد کمی داشته باشد و به اجبار درمناطق حاشیهای و پر تراکم با اتاقهای کوچک و فاقد حداقل استانداردها زندگی میکند زمینه ارتکاب جرم در او فراهم میشود. در مطالعه درویشی (15:1378) معلوم شد رشد سریع آلونکنشینی و تبدیل برخی محلات به محلههای کثیف و جرمخیز بعنوان نشانهای از فقر در بروز جرم از جمله سرقت مؤثر است.
تراکم جمعیت:
تراکم جمعیت را میتوان از دو بعد تراکم جمعیت در خانوار و در محل سکونت مورد توجه قرار داد. تراکم جمعیت درخانوار یک کارکرد مهم دارد و آن حذف قید و بندهای کنترلی والدین و رها شدن امر خطیر تعلیم و تربیت به حال خود است . دراین شرایط اطرافیان (غیر از والدین) هستند که فرایند تربیت و اجتماعی شدن فرد را هدایت میکنند و در این میان ساکنان محله و دوستان نقش مهمی دارند. در تحقیق درویشی (16:1378) معلوم شد تراکم جمعیت خانواده از جمله عوامل موثر بر ارتکاب جرم سرقت توسط نمونه مورد مطالعه بوده است.
در بعد تراکم جمعیت محل سکونت، این شرایط باعث فقدان امکانات آموزشی، تفریحی و…میشود که موجب میگردد فرد به صورت خارج از قاعده و توسط افراد فاقد صلاحیت کنترل و هدایت شود.