چکیده:
این آزمایش در مورد هماهنگی دو دست می باشد که می خواهیم بدانیم اگر یک کار واحد را با استفاده از هر دو دست و به صورت همزمان انجام دهیم، تا چه میزان میتوانیم این عمل را دنبال کنیم. آزمایش ما در دو مرحله صورت پذیرفته و ابزار آزمایش دستگاهی به نام جعبه ریکاسی می باشد. این جعبه دارای یک شکل مانند عدد 2 انگلیسی (2) است که یک قلم در آن در حرکت است و دو دستگیره دارد که آزمودنی باید بوسیله آنها با دو دست خودش قلم را در داخل شیار حرکت دهد طوری که به لبه های آن برخورد نکند.
این بررسی گونه ای از مطالعات موردی (Case study) است. پس از بررسی نتایج میتوان گفت با توجه به اینکه میزان خطا و زمان آن در مرحله دوم افزایش پیدا کرده است، کسب مهارت در آزمودنی موردنظر صورت نگرفته است، نتیجه فرضیه ما رد میگردد.
مقدمه:
مخ آدمی بیش از مخ هر جانور دیگری پیشرفت کرده است. لایه بیرونی آن قشر مخ نام دارد (در زبان لاتین «Cortex» به معنای «پوست درخت » می باشد). قشر مخ که «غالباَ» فقط Cortex خوانده می شود) مغزی که در آزمایشگاه نگهداری می شود خاکستری رنگ به نظر می رسد، زیرا قشرمخ ، بیشتر، از جسم یاخته های عصبی و رشته های بدون میلین تشکیل شده است و اصطلاح ماده خاکستری هم به همین مضمون اشاره دارد.
مغز از دو نیمکره تشکیل شده است: نیمکره راست و چپ. در افراد سالم مغز به صورت کل پکپارچه عمل می کند به این معنی که اطلاعات هر نیمکره فوراً از راه نوار پهنی از رشته های عصبی ارتباطی به نام . جسم پینه ای .(Corpus Callosum) به نیمکره دیگر منتقل می شود.
عصب های حرکتی هنگام بیرون آمدن از مغز به نیمه مقابل بدن می روند، چنانکه نیمکره چپ سمت راست بدن و نیمکره راست سمت چپ بدن را اداره می کند. اعصاب حسی نیز هنگام رسیدن به مغز همین گونه تقسیم میشوند (تنها بالندگی تفاوت در جزئیات).
به هنگام انجام این آزمایش (هماهنگی دودست) در حقیقت وقفه با بررسی میزان عبور و انتقال اطلاعات از یک نمیکره به نیمکره دیگر و پردازش همزمان آنها قبل از شلیک های عصبی در اعصاب حرکتی می باشد. این مورد بیشتر تحت تأثیر یادگیری و تجارب قبلی مشخص می باشد. البته این آزمایش به نظر نمی رسد که بتواند اطلاعات لازم را به ما ارائه کند، ولی ما می توانیم صرفاً جنبه ای از عملکرد بیرونی شخص را بوسیله آن بسنجیم.
ادبیات تحقیق:
تقریباً همه فعالیت هایی که ما در طول زندگی انجام می دهیم، از تجارب یادگیری ما سرچشمه می گیرد . ما موضوعاتی متفاوت از قبیل حساب شیمی فیزیک آداب و رسوم طرز معاشرت و … که هم درسی و هم غیر درسی هستند را می آموزیم. علاوه بر این، ما دوست داشتن و محبت، کینه توزی، خشمگین شدن و بسیاری از عواطف دیگر را نیز یاد می گیریم . تهیه فهرست کاملی از آنچه انسان در طول زندگی یاد می گیرد بسیار مفصل و شاید غیر ممکن است.
یادگیری از جمله مفاهیمی است که در آن تعریف واحدی وجود ندارد، ولی کاملترین تعریف از آن را کمیبل (1961) ارائه کرده است:
«یادگیری به فرآیند ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری را حاصل تجربه است گفته می شود و نمی توان آن را به حالتهای موقتی بدن مانند آنچه بر اثر بیماری خستگی و یا داروها پدید می آید نسبت داد».
گونه های یادگیری:
1- یادگیری علامتی: بیشتر با نام شرطی سازی کلاسیک پاولفی معروف است یادگیرنده یک پاسخ شرطی را به یک علامت می آموزد. پاسخ ترشح بزاق سگ آزمایشگاه پاولف به صدای زنگ مورد مشخصی از یادگیری علامتی می باشد.