مقطع: کارشناسی ارشد
رشته تحصیل: آموزش و پرورش دبستانی
کمک کردن به بچه ها در کاوششان در پی دانش یک هدف اساسی همه نوع آموزش است، مخصوصاً آموزش مطالعات اجتماعی،که قسمتی از برنامه درسی مورد نظر برای تدریس شدن به بچه ها درباره ماهیت آنان،جهان و روابط انسانی است.
بچه ها آگاهی از همه رشته های علومی اجتماعی را در امر یادگرفتن درباره انسان و جهان نیاز دارند. اما مدارس چگونه می توانند همه آن چیزهایی که برای دانستن و درک کردن جهان پیچیده وجود دارد را طوری که جهان ما از حقایق و اطلاعات پر شود به نوجوانان آموزش دهند؟
حقایق
همه حقایق تاریخ، جغرافی یا علم اقتصاد را بررسی می کنید. اینجا باید میلیونها حقیقت که بچه ها می توانند از هر یک از این علوم اجتماعی یاد بگیرند وجود داشته باشد. حقایق یا دانستن چیزهایی که اتفاق می افتد هر روز زیاد می شود. در سال 1962 انجمن آمریکایی جوامع علمی و انجمن ملی برای مطالعات اجتماعی تا 2000 صفحه کامل از حقایق را در کتابها، روزنامه ها و گزارشاتی که هر لحظه در جایی از جهان منتشر شده بود را نشان دادند. به خاطر افزایش همیشگی تعدادشان،فکر تدریس مطالعات اجتماعی با توجه به حقایق غیر واقع بینانه است.
همچنین، همه حقایق ارزش دانستن یا تدریس ندارند. با تغییر جهانمان ،رشد تکنولوژی و تغییر فرهنگها، ارزشها و نگرشها، حقایق می توانند خیلی فوری در مورد مفید بودن بی اعتبار شوند. اکثر ما می توانیم با دقت مقداری از حقایق به خاطر سپرده شده که مدت طولانی از پذیرش آنها نگذشته را به خاطر بیاوریم. «نمی توانیم موضوعات را خلق کنیم و نمی توانیم آنها را نابود کنیم،» «هفتاد و شش عنصر وجود دارند» یا «مردم هرگز نمی توانند به ماه دسترسی یابند به دلیل اینکه خیلی زیاد از ما دور است. و این ها به ما که برای حفظ کردن پایتخت کشورهای خارجی تلاش می کنیم باز هم با حقایق دیگر پاداش داده اند - امروزه هیچ کشوری بدون پایتخت نمی تواند وجود داشته باشد.
در یک روش ، تدریس مطالعات اجتماعی خیلی آسانتر خواهد شد،اگر هدف آموزش دادن حقایقی از رشته های علوم اجتماعی تاریخ، جغرافی ، علم اقتصاد و غیره می باشد، زیرا بچه ها می توانند به آسانی حقایق را حفظ کنند. اما چون آنها برای نوجوانان معنی کمی دارند، و چون با تجارت بچه ها ،ارتباط خیلی کمی دارند،حقایق فوراً فراموش می شوند. اغلب وقتی که نوجوانان از طریق فرستادن حقایق به حافظه تدریس شده اند،آنها بیشتر دوست دارند چیزهایی را که با صحبت کردن تدریس شده است را طوطی وار تکرار کنند - آنها می توانند از بر بخوانند،اما بچه ها و طوطی ها هیچ آگاهی یا درکی از آنچه آنها می گویند ندارند.
مفاهیم
بچه ها به یک ذخیره حقایق از هر یک از رشته های علومی اجتماعی در دسترسشان نیاز دارند. بدون حقایق بچه ها احتمالاً در هنگام یادگیری و درک کردن مشکل دارند. حقایق به آجرهای ساختمان تشبیه شده اند. این حقایق برای ساخت آنها خیلی ضروری است،اما حقایق مثل یک مجموعه از آجر ها به به کاربردن ،جمع آوری کردن و سازماندهی در داخل یک کل با معنی نیاز دارند یادگیری بوسیله جمع آوری و سازماندهی کردن حقایق رشته های علوم اجتماعی ، و یادگیری از طریق به کاربردن آنها برای یادگرفتن چیزهای جدید، به نظر می رسد در جهان امروز از یادگیری ساده حقایق مهمتر باشد، نیازهای بچه ها را برای جمع آوری و سازماندهی کردن حقایق شناسایی کنید. امروزه معلمان علوم اجتماعی یه جای یادگیری حقایق روی پروراندن تکوین تمرکز می کنند. بر عکس حقایق، مفاهیم نظم و ترتیب پدید می آورند و به زندگی معنی می دهند. آنها برای سازماندهی حقایق و اطلاعات برای بچه ها و کمک کردن به آنها برای آسان کردن زندگی شان کار می کنند.
مفاهیم، بر عکس حقایق همیشه باید با معنی باشد. کلوس میر و ریپلی تعریف کرده اند یک مفهوم را به عنوان :
یک ساخت ذهنی یا انتزاعی بوسیله حالت معنی دار روان شناختی، سازمان دادن و توانایی منتقل کردن شناخته شده است که یک فرد را قادر به انجام کارهای زیرمی سازد(1) درک کردن موضوعات و وقایع متعلق به طبقه یکسان و همچنین تمیز دادن از چیزها و وقایع متعلق به طبقات دیگر، (2) درک کردن سایر مافوق های مرتبط،هم تراز و مفاهیم ثانوی در یک سلسله مراتب ،(3) فراگرفتن اصول و حل مسایل مرتبط با مفهوم و (4) یادگیری مفهومهای دیگر با سطح پیچیدگی یکسان در زمان کمتر.
مفاهیم مثل یک قفسه بایگانی ذهنی به بچه ها برای سازماندهی و طبقه بندی کردن تجربیاتشان در داخل واحدهای بامعنی خدمت می کنند. بدون یک ذخیره، به خوبی ذخیره مفاهیم بزرگسالان ، بچه ها مجبور خواهند شد هر رویارویی با محیط را به طور جداگانه پردازش کنند. با تصاحب کردن مفاهیم یک سیستم تفکر وجود دارد که از طریق تداعی عمل می کند. طبقه بندی ها بوسیله چیزهایی برای مرتب کردن پاسخهای نسبتاً یک دست بوسیله یک مجموعه هماهنگ از محرکها شکل گرفته اند. مفاهیم برای کمک کردن به یادگیری بچه ها به روشهای زیر عمل می کنند:
1- آنها به سازماندهی ذهنی فرد و کنار هم چیدن روشن اطلاعات بوسیله ربط دادن آنها در یک واحد یا عقاید کلی کمک می کنند.
2- آنها به یک فرد برای تفسیر کردن ،بررسی کردن، کشف کردن و ضمیمه کردن اطلاعات و تجارب جدید کمک می کنند.
3- آنها به یک فرد برای فکر کردن و رسیدن به درک کامل جهانش و درک کامل تغییراتی که او با آن مواجه است کمک می کنند.
4- آنها کمک می کنند که مردم به شکل زبانی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؛ به هر حال، چون مفاهیم فردی شده اند، آنها همچنین مشکلاتی را در ارتباط مؤثر بوجود می آورند.
5- آنها وقتی که به مردم برای یادآوری مشخصاتی که مورد نیاز هستند کمک می کنند به عنوان سرنخها عمل می کنند.
6- آنها با نظم بخشیدن به تجارب بوسیله ربط دادن و در نظر گرفتن معانی در میان و بین اطلاعات و تجارب ظاهراً ناهم خوان به حیات انسان کمک می کنند.
به هر حال، مفاهیم مثل حقایق همه چیزی نیستند که بچه ها برای یادگرفتن و درک کردن جهانشان نیاز دارند. بچه ها همچنین به یادگرفتن برای پی بردن به روابط میان مفاهیم نیاز دارند. یک تعمیم به یک گفته اشاره دارد که یک رابطه را بین دو مفهوم یا مفهوم های بیشتر پدید می آورد یا نشان می دهد. «به هر حال، تعمیمها به جای بیان چیزی بوسیله تک کلمه یا عبارت،گزارش یک قانون عمومی یا اصول که ممکن است در موقعیتهای مختلفی که مشخصه های مشترک دارند بکار رفته باشند را در بر می گیرند. تعمیمها دستورالعملهایی را که افراد فعالیتشان را اداره می کنند بوجود می آورند. آنها از مفهومها یا گزاره های ابتدایی حقایق پیچیده تر هستند». آنچه در زیر می آید مثالهایی از تعمیمها هستند: خلاقیتهای جدیدی که به تغییرات منجر می شوند،انسانهایی که زندگی شان را تغییر می دهند که روی شرایط موجود پایه ریزی شده است،مردم جهان وابسته به هم هستند.
مفاهیم چگونه رشد می یابند
به منظور تدریس مؤثر مفاهیم در رشته های علوم اجتماعی تاریخ، جغرافی ،علم اقتصاد یا تعلیم و تربیت بین المللی، معلمان ابتدا به فهمیدن دقیق اینکه چگونه رشد مفهوم اتفاق می افتد نیاز دارند. به نظر می رسد محققان هم عقیده اند که مفاهیم از تجارب حسی بچهها رشد می یابند. همه تجارب یک بچه ، لمس کردن ،دیدن، شنیدن،بوییدن و چشیدن یک شالوده برای رشد مفهوم فراهم می کند. از این تجارب است که احساسات شکل می گیرند و ادراکات از مفهوم ما بوجود می آیند.
ادراکات به عنوان آنچه از یک موضوع ،یک کیفیت یا یک رابطه، به عنوان نتیجه تجارب حسی می دانیم تعریف شده اند. ادراکات تجدید سازمان یک مجموعه از احساسات وابسته به هم هستند و این الگوی ادراکی به ترتیب مفاهیم یا تجارب عمومی شده ای را بوجود می آورند.
همچنین یک مقدار معینی از حافظه و توانایی تمیز و تعمیم دادن لازمه تکوین مفهوم هستند. بچه ها به مراجعه کردن،تمیز دادن میان احساسات و ادراکات گذشته، توجه کردن به شباهتها و تفاوتها به منظور شکل دادن به مفاهیم نیاز دارند. ممکن است بچه ها یک مفهوم از سگ بعنوان یک چیز با چهار پا و یک دم داشته باشند، بعداً بچه ها پی می برند که اسبها، گربه ها و گاوها هم چهار پا دارند. آنها باید مشخصه های سگ را یادآوری کنند و به خاطر بیاورند و سپس تشخیص دهند که چقدر آنها با گاو ،اسب یا گربه فرق می کنند.
مالان و هرش این فرایند را به عنوان یک کشتی بچه با تجارب و اداراکات و اطلاعاتش و با ربط دادن این تجارب به ایده ها و مفاهیم توصیف کرده اند. او ایده هایش را آزمایش می کند. او تجاربش را وقتی که آنها کار نمی کنند اصلاح می کند،همینکه او آنها را برای کار نیاز دارد. او شکلهای ابتدایی استدلال را به کار می برد، مشاهده می کند، به شباهتها ،یادآوریها و تمیزها توجه می کند.»
تکوین مفهوم تحت تأثیر قرار گرفته است بوسیله:
1- هیجانات . روز استیتس : «تفکر عوامل دیگر را با فعالیتهای ذهنی محض درگیر میسازد و نه تنها حقایق عینی را بر طبق واقعیت قرار می دهد بلکه احساس و عاطفه را بر می انگیزد که بخشی از فرایند تفکر هستند. امروزه ما معتقدیم که نیازهای شخصی تکوین ادراکات و مفهوم های بچه ها را هدایت می کنند واینکه نگرشها و هیجانات مقدار زیادی از فکر بچه را تعیین می کند.
2- وضع جسمانی. ذهن سالم و سلامت جسمانی شرط دیگر تکوین مفهوم است. چشمها، گوشها ، حس لامسه ، چشایی یا بویایی آسیب دیده بچه ها ادراکات مختلف را از محیطشان دریافت خواهند کرد و مفهومهای مختلف از این جاست.
3- زبان . زبان و تکوین مفهوم دست به دست منتقل می شوند؛ بچه هایی که قابلیت درست و حسابی زبان را دارند این زبان را برای برچسب زدن وکمک کردن به شکل دادن مفاهیم به کار می برند.
4- تجارب . هر وقت مفهومها از تجارب حسی سرچشمه می گیرند، پس از تجارب بیشتر ،بچه ها تراکم بزرگتری از مفهومهایشان دارند.
5- شخصیت. به نظر می رسد بچه های سازگار نسبت به بچه های ناسازگار قادر به شکل دادن دقیق تر مفهومهای کامل باشند. هر طور که بچه ها درباره خودشان احساس می کنند تحت تأثیر تکوین مفهومشان قرار می گیرند.
6- روابط اجتماعی. تماس با دیگران و تعامل متقابل با هم سن و سالها و بزرگسالان تکوین مفهوم را تسهیل می کند. وقتی که بچه ها با دیگران تعامل می کنند، آنها به تدریج یاد می گیرند که دیدگاههای دیگران را درک کنند و می توانند فکر دیگران را در داخل تکوین مفهومهای خودشان بگنجانند.
مشخصات مفهومها
به منظور سازمان دادن به تدریس مطالعات اجتماعی برای تکوین مفهوم، معلمان باید از ماهیت مفهومهای بچه ها آگاه باشند. بدانند که مفهومهای بچه ها فردی شده، سلسله مراتبی، متراکم،اغلب غیردقیق هستند و تشخیص طرح کمکی معلم برای آموزش مؤثر مشکل است.
1- فردی شده. دو نفر یک مفهوم مشابه از یک چیز ندارند، برای این که دو نفر چگونه می توانند احساسات دقیقاً مشابه را تجربه کنند و آنها را کاملاً یکسان ادراک کنند؟ فکر مفهومها را از زیبایی، صداقت یا وفاداری - تجرید می کند دو نفر درباره این چیزها دقیقاً یکسان فکر نمی کنند یا مفهومشان به تجارب ،ادراکات و شخصیتشان وابسته است. حتی مفهوم عینی تر از سگ تحت تأثیر تجارب افراد با سگها قرار گرفته است.
2- سلسله مراتبی. تکوین مفهوم از ساده به پیچیده، از عینی به انتزاعی،از نامتمایز به متمایز، از ناپیوسته به سازمان یافته و از خود محور به استوار انتقال می یابد. ولچ و لونگ یک مجموعه از مراحلی را که بچه ها عبور می کنند تا مفهوم ها را در روابط سلسله مراتبی شکل دهند شناسایی کرده اند.
نخستین فهم از روابط نوع - گونه های ابتدایی مثل گربه ها و سگها در حدود 26 ماهگی ظاهر می شود. مرحله دوم، وقتی است که بچه ها روابط غذا - گوشت و غذا - میوه - پرتقال یا سلسله مراتب خانواده - مرد - پدر را درک می کنند و نزدیک 5/4 سالگی رخ می دهد. بچه های بزرگتر می توانند از عهده چهار، پنج تا هشت یا نه تا از چنین مراحلی برآیند.
3- متراکم. همین که بچه ها رشد می کنند،آنها ذخیره شان را از مفهوم ها و ادراکات افزایش می دهند، آنها قادر هستند هم به مفاهیم و هم به مسایل پیچیده تر فکر کنند. در مجموع بچه های بزرگتر کمتر خود محور هستند و عقاید و تجارب دیگران را بیشتر خواهند پذیرفت، که به آنها امکان می دهد که حتی مفهومهای پیچیده تر را رشد دهند.
4- متفاوت در درستی. مفهوم های بچه ها درستی متفاوتند. در حقیقت، به نظر
می رسد بسیاری از بچه ها دارای تصور غلطی از مفاهیم باشند. اما این موضوع که تصور مفاهیم مبهم ،ناقص و نادرست می باشد مهم نیست بلکه مهم این است که این مفاهیم هنوز وجود دارد.
بچه ای که معتقد است یک خانه آتشین،یک خانه پر شده با آتش است یک مفهوم از خانه آتشین دارد؛ با وجود این آن یک مفهوم درست نیست همچنین ممکن است مفهومهای بچه ها ناقص باشد، آنها می دانند یک ماشین برای حرکت کردن به بنزین نیاز دارد، اما آنها درباره موتور یا اینکه بنزین دقیقاً چگونه به کار می رود نمی دانند.
5- مشکلات تشخیص . مشکلاتی جهت تشخیص مفاهیم برای نوجوانان وجود دارد. ممکن است بچهها بدون داشتن یک مفهوم، قادر به صحبت کردن باشند به عنوان یک مثال، بچه 5 ساله راجع به تأثیرات جاذبه زمین روی فاصله اش با «ماه» بحث کرده بود. اتفاقی شنیدن گفتگوی شان موجب می شود که یک معلم تصور کند که بچه ها مفهومهای نسبتاً درستی از جاذبه زمین در اختیار دارند. با این همه وقتی که از همان بچهها سؤال شد که هر چیزی پایین می افتد، آنها پاسخ دادند. «البته نه برخی چیزها بالا می افتند» . برعکس، ممکن است بچه ها قادر به توصیف کردن یک واقعه،چیز یا وضعیت نباشند برای اینکه آنها مفاهیم نسبتاً دقیقی را دارند. برای مثال ممکن است بچهها مفهوم های نسبتاً درستی از مشارکت، خانواده و جامعه داشته باشند اما آنها ممکن نیست قادر به بیان کردن عقایدشان برای دیگران باشند.
مفهوم ها به عنوان یک پایه برای برنامه درسی
«چون مفهوم ما عنصر تفکر هستند، تدریس خوب همیشه خودش را با فهم مفهوم مربوط می کند. تحریک تفکر یک هدف کاملاً پذیرفته شده تدریس است و مفهوم های بچه ها دنیااش از تفکر هستند» در مجموع برای کمک کردن بچه ها که حقایق و یادگرفتن را سازمان دهند، مفهوم ها به عنوان یک طرح برای سازمان دادن برنامه درسی مطالعات اجتماعی خدمت می کنند. بانکس پیشنهاد می کند که سلسله مراتب مفهومها می توانند برای به وجود آوردن واحدهای برنامه درسی مطالعات اجتماعی به کار روند. مفهوم های کلیدی رشته های گوناگون مثل تاریخ، جغرافی،علم اقتصاد و تعلیم و تربیت بین المللی می توانند برای سازمان دادن مفهوم ها برای آموزش دادن مطالعات اجتماعی خدمت کنند.
در هر یک از رشته های علوم اجتماعی، مفهوم ها و تعمیم ها می توانند شناسایی شوند و اینها می توانند از ساده ترین ، عینی ترین به مهفوم های انتزاعی تر، پیچیده تر مرتب شوند. این نظم ساختار یک محتوا را مشخص می کند و یک طرح کلی روی چیزی که حقایق و اطلاعات ساخته می شوند فراهم می کند. وقتی که مفهوم ها و تعمیم های اصلی، کلیدی در یک رشته شناسایی شدند،یک تمرکز برای تدریس یا یک نقطه شروع برای سازمان دادن، تلفیق کردن و بناکردن تجارب یادگیری شناسایی شده است. بدون شناسایی مفهوم های کلیدی در تاریخ، جغرافی،علم اقتصاد، تعلیم و تربیت بین المللی و دیگر رشته های علم اجتماعی، تدریس مطالعات اجتماعی می تواند یک تجربه «تفنگ شکاری» ضربه اینجا و به هدف نزدن آنجا، همراه با ایده های غیر واقعی در مورد اینکه چه چیزی به نتیجه رسیده است بشود. وقتی که معلمان مفاهیم کلیدی را در هر یک از رشته های علوم اجتماعی شناسایی کردند و آنها را از ساده ترین تا پیچیده ترین مرتب کردند، آن وقت آنها یک پایه درباره چیزی برای ترتیب دادن تجارب هدفمند و یک طرح برای سازمان دادن تدریسشان دارند.
تسهیل کردن تکوین مفهوم
به منظور پروراندن دانش و درک کردن همه رشتههای علوم اجتماعی تدریس باید روی تسهیل کردن تکوین مفهوم پایه ریزی شده باشد. کلاسهای درس باید مکانهای فعالی باشند، جایی که بچه ها با دیگران بازی کنند، با مواد و عقاید آزمایش کنند، زبان را به کار برند، و فرصتهای خیلی زیادی برای تجارب پربار، حسی و واقعی داشته باشند. به منظور یادگرفتن ، رشد کردن در دانستن ، درک کردن افراد،بچه ها باید تجارب متعدد واقعی با افراد دیگر،عقاید و چیزها داشته باشند. مهم نیست که چه رشته هایی از علوم اجتماعی ارائه شده است بلکه مهم آن اهدافی است که برای تکوین مفهوم ایجاد شده است که تجارب، فعالیتهای بازی و زبان انتخاب شده این اهداف را منعکس می کند.
تجارب
به نظر می رسد در این که شروع مفاهیم از تجارب حسی است شکی وجود نداشته باشد. تجارب پربارتر و متنوع تر و مستقیم بچه ها موجودی شان را از مفاهیم در هر یک از رشتههای علوم اجتماعی بیشتر خواهد کرد.
اگر هدف اصلی تدریس مطالعات اجتماعی تسهیل تکوین مفهوم است، پس تدریس مطالعات اجتماعی باید روی تجربه کردن ،اثر متقابل گذاشتن، عمل کردن و تحت تأثیر محیط قرار گرفتن فعالانه بچه ها پایه ریزی شده باشد. همانطور که لاسی اسپریجیومیچل سالها پیش نشان داد تا هنگامی که بچه ها فرصتهایی برای عملاً تجربه کردن جهان نشان دارند و روی محیطِ بی واسطه شان عمل می کنند،ادراکات پیچیده رشته های علوم اجتماعی علم اقتصاد، تاریخ و جغرافی می تواند به نحوی شایسته به نوجوانان معرفی شود.
بچه ها از تجارب جانشینی مثل گوش دادن به افراد دیگر که تجاربشان را نقل میکنند، خواندن یک کتاب یا دیدن یک فیلم می توانند یاد بگیرند و یاد می گیرند. اما این یادگیری اغلب سطحی و غیر دقیق است. پایول، 10ساله و آندریا 8 ساله،از فلوریدا به واشنگتن، دی.سی. نقل مکان کردند. به امید مبادله با برف سواحل آفتابی دریا را ترک کردند. در ساعت 7 صبح ششم آگوست، بچه ها با این خبر داغ که در طول شب برف باریده بود خوشحال شدند، والدینش را بیدار کردند. در حالیکه والدینشان گفتند که آنها واقعاً باور نکردند که ، بچه ها آنها را به طرف پنجره بردند و به آنها تپه سفید براق و نورانی درخشان با ژله جالب شده بوسیله طلوع آفتاب را در پشت خانه نشان دادند. هم پایول و هم آندریا توانستند همه شرایط لازم را برای باریدن برف فهرست کنند اما هرگز آن را برای خودشان تجربه نکرده بودند، آنها مفهوم واقعی از آنچه برف شبیه آن بود نداشتند.
میتچل بیان کرده است:
من معتقدم که آنها به ندرت در 5 ماهگی به آن حیطه اکتشافات اولیه خودشان می رسند. اما آن چیزهایی که او در مورد آن صحبت می کند، نمی تواند در ابتدا با ماهیچه ها،چشم یا گوش یا با مقداری از دستگاه حسی ارتباط مشخصی داشته باشند و همچنین برای یک کودک 5 ساله واقعاً قابل فهم باشد. من این نکته را به طور مبسوط توضیح دادم زیرا من اغلب معلمانی را می بینم که اگر آنها یک پاسخ شفاهی صحیحی را از بچه های کوچک بدست بیاورند راضی هستند.
بازی
بازی همه شرایط لازم را برای پروراندن تکوین مفهوم بچه ها برآورده می کند. آن یک وسیله برای تجربه کردن فعالانه بچه ها در محیطشان ارائه می دهد. آن حسی است ، شامل احساسات، حس لاسمه، اقدام کردن و خلق کردن می شود ؛ و آن تکلم و تعامل متقابل با دیگران را در بر میگیرد. بازی به بچه ها فرصتهایی برای سعی کردن و امتحان کردن عقایدشان و کشف کردن روابط بین آنها می دهد. تدریس برای رشد دانش جغرافی، تاریخ،علم اقتصاد یا آموزش و پرورش بین المللی باید روی بازی نوجوانان پایه ریزی شده باشد. بازی از پیش دبستانی تا کلاسهای ابتدایی، و حتی بعد از آن، وسیله ای است تا اینکه بچه ها دانش و درک کردن جهانشان و رشته های علوم اجتماعی را رشد دهند.
در بازی حسی مواد خامی مثل گل، آب و شن و ماسه به کار می رود که به بچه ها فرصتهایی برای کشف مفاهیمی درباره مفهوم فرسایش وقتی که آنها دوباره آب را سرتاسر آن کوه شنی می پاشند می دهند آیا از بوجود آمدن رود کوچک و فرسایشی که نتیجه آن است، شادمان می شوند؟