برای دریافت کارشناسی
پیشگفتار
«الحمدالله الذی انزل علی عبده الکتاب»[1] ستایش خاص خدایی است که این کتاب استوار را بر بنده خویش فروفرستاد. خداوند این کتاب را بر بندگانش نازل کرد تا بندگان خود را از گمراهی نجات دهد و راه نجات را در تمسک به این کتاب و اهل بیت پیامبر (ص) قرار داد. همچنانکه پیامبر (ص) در حدیث معروف ثقلین میفرمایند: «إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی. ما إن تمسکتم بهمالن تضلوا بعدی ابدا» من در بین شما دو چیز گرانقدر باقی گذاشتم. کتاب خدا و عترتم که اگر به آن متمسک شودی هرگز گمراه نخواهید شد»[2]
قرآن در تمامی ابعاد فردی، اجتماعی، مادی، معنوی، دنیوی و اخروی هدایت انسان را تأمین کرده است.
استاد مطهری میفرمایند:
«قرآن مثل بعضی کتابهای مذهبی نیست که یک سلسله مسائل رمزآسا در مورد خدا و خلقت و تکوین مطرح کرده باشد و حداکثر یک سلسله اندرزهای اخلاقی هم ضمیمه کرده باشد. قرآن اصول معتقدات و انکار و اندیشه هایی را که برای یک انسان به عنوان یک موجود با ایمان و صاحب عقیده لازم و ضروری است و همچنین اصول تربیت و اخلاق و نظامات اجتماعی و خانوادگی را بیان کرده است.»[3]
پس از آنجا که شناخت قرآن یکی از ضروری ترین و مهم ترین نیاز های هدایتی بشر است. شناخت آن به سادگی میسر نیست. برای یافتن آن نیز باید به خود قرآن مراجعه کرد و قرآن را در قرآن یافت.
نویسنده معروف اسلام «سید قطب» در مقدمه کتاب خود «تصویر فنی قرآن مجید» بحث جالبی تحت عنوان «من قرآن را پیدا کردم» دارد که خلاصه اش این است.
«این کتاب داستانی دارد، تا کتاب به چاپ نرسیده بود آن را در نزد خود نگاه داشتم ولی امروز که کتاب برای چاپ فرستاده می شود، ناچارم آن را فاش کنم:
در کودکی که برای نخستین بار قرآن را می خواندم، با اینکه فکر من قادر به درک معانی بلند آن نبود، چیزهایی از آن احساس می کردم. هنگامی که بعضی از آیات را می خواندم، عکس ها و تصویرهای جالبی در ذهن من نقش می بست. من از این تصویرهای ساده و قدرت خلاقه قرآن، فوق العاده لذت می بردم. و با آن، مدت ها سرخوش بودم، آن ایام با خاطرات شیرینش گذشت.
هنگامی که قدم در محبط مدرسه گذاشتم وتفسیر قرآن را در کتب تفسیر خواندم و اقوالات این و آن و احتمالات گوناگون را مطالعه کردم. دیدم دیگر اثری از آن «تصویرهای روح پرور» و آن جمال دل انگیزی که در کودکی می دیدم، در اعماق فکر من پیدا نیست. متحیر شدم، مگر این همان قرآنی نیست که من در کودکی می خواندم و آنقدر از معانی آن لذت می بردم ! چرا امروز اینقدر مشکل و پیچیده و خالی از آن روح و زیبایی و لذت شده است؟! مگر این قرآن دیگر است؟ آن تصویرهای زنده و روح پرور کجاست؟ ناچار گفته های این و آن و آن همه احتمالات مختلف و احیاناً نامفهوم را رها کرده به مطالعه عمیق خود قرآن پرداختم و قرآن را در خود قرآن جستجو کردم، نه در گفته های این و آن.
دیدم قرآن بار دیگر، همان قیافه جذاب و دلپذیر، همان تصویرهای دل انگیز و جان پرور خود را به من نشان داد و من مسحور این منظره ها شدم! البته این نقشها و صورتهایی که در این موقع مشاهده می کردم به آن سادگی دوران کودکی نبود؛ چرا اینکه آن روز تنها صورتهای زنده و روح دار آن را می دیدم ولی امروز در پشت آن ها هدفهای عالی و مقاصد بزرگ و پرارزش قرآن را نیز می بینم و در هر حال جاذبه و کشش آن همیشگی و لایزال است. شکر خدا که من قرآن را پیدا کردم …»[4]
در پایان برخورد لازم می دانم که از زحمات مسئولین دانشکده، کتابخانه و مخصوصاً استاد گرانقدر جناب آقای محمدی تشکر کنم که با راهنمایی های خود، در انجام این پروژه مرا بسیار یاری کردند. و امیدوارم که این پژوهش بتواند قرآن را از دیدگاه قرآن هر چند در حد ناقص و ابتدایی معرفی کند. «ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم»[5]
فصل اول :
کلیات
اهمیت موضوع
قرآن کریم تجلی خداوند است، همانطوریکه بشر نمی تواند به شناخت خدا نایل بیابد نمی تواند به شناخت تجلی او، قرآن نیز نایل بیابد، بشر خودش نمی تواند به سادگی قرآن را بشناسد، انسان نیازمند هدایت است و قرآن هم کتاب هدایت. و ما نیازمند به معرفی خود قرآن هستیم.
شناخت قرآن از دیدگاه خود قرآن دارای چنان ضرورت بی بدیل است که هیچ منبع دیگری نمی تواند جایگزین شود. اهمیت این پژوهش وقتی روشن میشود که به نکات ذیل توجه کنیم:
نخست اینکه اگر بخواهیم در مورد قرآن کریم صحبت کنیم به اولین مساله ای که برخورد می کنیم این است که عقل و حواس ما نمی تواند به همه مراتب قرآن وقوف پیدا کند، عقل انسان با همه پیچیدگی هایش در برابر عظمت قرآن به زانو درمی آید و ساکت می نشیند.
ثانیاً کلام الهی مانند صاحب کلام، بزرگ و فضائلش لایتناهی است که انسان این موجود محدود نمی تواند سخن را در مورد قرآن کمال برساند. بر این اساس ما برای شناخت قرآن نیز باید به خود قرآن مراجعه کنیم تا ابعاد آن را خود معرفی کند.
تبیین موضوع
قرآن کریم سخن خداوند[6]، ثقل اکبر، کتاب جاویدان راهنمای بشر[7] در تمامی عرصه های زندگی است. هیچ مساله ای در قرآن فروگذار نشده است.[8] در عظمت آن همین بس که خود می فرماید: لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعا متصدعا من خشیه الله.[9]اگر این قرآن را بر کوهی نازل کرده بودیم، مسلماً او را می دیدی که خاشع و از ترس خدا متلاشی میشود. و یا اینکه رسول اکرم (ص) میفرمایند: «فضل القرآن علی سائر الکلام کنضل الله علی سائر خلقه»[10] یعنی برتری قرآن بر دیگر سخنان همچون برتری خداوند بر خلق خود اوست.
قرآن کریم بزرگترین هدیه الهی است برای انسانها که ایشانرا به سوی سعادت جاودانی هدایت میکند. قرآن مهمترین دلیل بر حقانیت اسلام و رسالت پیامبر گرامی (ص) که همواره با بیان اعجاز آمیزش حجت را بر همه آدمیان تمام میکند[11]. «هنگامیکه قرآن به توصیف خود می پردازد افقهایی از شناخت را در برابر ما می گشاید که چون به پژوهش بیشتر در آنها میپردازیم می توانیم از خصایص قرآن و صفات عالی و کمالی آن آگاه شویم. در فهم کتاب خدا باید از خود قرآن مدد گرفت. هیچ بعدی از معرفت نیست که راهنما و بینه ای از آن در این کتاب آسمانی نباشد.[12]»
قرآن که مبین هر چیز است نمی تواند مبین خود نباشد. و این رساله به تبیین قرآن از دیدگاه خود قرآن اختصاص داده شده است.
برای شناخت قرآن راههای مختلف و معرفهای مختلفی وجود دارد. راه عقلی، تاریخی و سندی و … یکی از معرفها هم خود قرآن است که به بهترین وجه خود را معرفی کرده است. این رساله بر اساس این معرف کار خود را شروع کرده است.
پیشینه موضوع:
بدیهی است که متن اصلی خود قرآن میباشد و پس از آن قدیمیترین منابع روایات تفسیری و متون تفسیری اسلامی است و از صدر اسلام تاکنون درباره قرآن پژوهشهای بسیاری شده و مطالعات گوناگون انجام شده است و هر کدام از آنها از جهتی قرآن را بررسی کرده اند و درباره آن ها سخن به زبان آورده اند و به حق هم این پژوهش ها در خور توجه است اما درباره این موضوع به طور خاص سیر کتابهایی نگاشته شده است که مهمترین آنها عبارتند از:
آشنایی با قرآن اثر استاد مطهری، قرآن حکیم و قرآن در قرآن اثر آقای جوادی آملی و قرآن در قرآن اثر محمدباقر بهبودی سیری در علوم قرآن اثر یعقوب جعفری قرآن شناسی اثر آقای مصباح یزدی.
سوالات اصلی و فرعی تحقیق:
تعریف لغوی و اصطلاحی قرآن چیست؟
اسامی و نام های قرآن در قرآن کدام است؟
ویژگی های قرآن از دیدگاه قرآن کریم کدام است؟
آموزه های قرآن را بنویسید؟
شیوه های پیام رسانی قرآن چیست؟
آداب قرائت قرآن چگونه است؟
رسالت قرآن چیست؟
مخاطبان قرآن چه کسانی هستند؟
روش تحقیق:
این تحقیق به روش کتابخانه ای صورت گرفته است که با مراجعه به کتابخانه و بررسی کتب مختلف تدوین شده است.
چکیده
در این تحقیق افزون بر فصل کلیات که مشتمل بر ضرورت و اهمیت موضوع تبیین موضوع پیشینه است. دارای 7 فصل دیگر میباشد. در فصل اول تعریف لغوی و اصطلاحی قرآن، فرقان، ذکر و کتاب آمده که به قولی این 4 لفظ اسامی قرآن می باشند[13] و بقیه نام ها هم بررسی شده است.
در فصل دوم ویژگی های قرآن مورد بررسی قرار گرفته است. مانند ویژگی الهی بودن، حقانیت، رفع اختلاف و …
در فصل سوم آموزه های قرآن مطرح شده است که حول 3 محور بیان شده: 1- طرح اعتقادات 2- آموزه اخلاقی 3- احکام
در فصل چهارم شیوه های پیام رسانی قرآن گفته شده است. اینکه قرآن برای جلب توجه مخاطبان از چه روشهایی استفاده کرده یا به عبارت دیگر از چه روش هایی استفاده کرده که مطلب بیان شده تأثیر بیشتری روی مخاطب بگذارد.
در فصل پنجم آداب قرائت قرآن بیان شده است. اینکه برای قرائت بهتر با چه آدابی باید همراه باشد.
در فصل ششم هم رسالت قرآن گفته شده است که مهمترین رسالت قران انذار و هدایت است. و در فصل هفتم هم مخاطبان قرآن اینکه خطابهای قرآن برای تمام مردم است ولی مردم در برابر این خطابها چند دسته میشوند.
واژگان کلیدی
قرآن. فرقان. ذکر. کتاب
فصل دوم:
شناخت واژگان و نام های قرآن از دیدگاه قرآن
قرآن
این واژه در آغاز به صورت وصف در مورد قرآن کریم به کار رفته است ولی به تدریج جنبه علمیت پیدا کرده است. قرآن از ریشه «قرأ» اخذ شده است و راغب در مفردات خود آورده:
«القراءه ُ صنم الحروف و الکلمات بعضها إلی بعض فی الترتیل و القرآن فی الاصل مصدر قدحض بالکتاب المنزل علی محمد (ص) و قال بعض العلماء تسمیه هذا الکتاب قرآناً من بین کتب الله لکونه جامعا لثمره کتبه بل لجمعه ثمره جمیع العلوم»[14]: خواندن حروف و کلماتی که کنار هم جمع میشوند را قرائت می گویند. قرآن در اصل مصدر است و به کتابی که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده، اختصاص پیدا کرده است و چنانکه برخی علما گفته اند: وجه نامگذاری این کتاب مقدس در بین کتابهای آسمانی بر قرآن آن است که این کتاب، جامع فواید و آثار تمامی کتب آسمانی است، بلکه جامع آثار تمامی علوم است.»[15]
«القرآن هو اسم لکتاب الله تعالی لایسمی به غیره و انما سمی قرآنا لأنه یجمع السور و یضمها و قیل لانه جمع القصص و الامر و النهی و الوعد و الوعید و الآیات و السور بعضها الی بعض و هو مصدر کالغفران و الکفران»[16] قرآن اسمی است برای کتاب خدای تعالی که هیچ کتاب دیگری بدین نام، نامیده نشده. همانا که قرآن نامیده شد چرا که سوره ها را جمع کرد و گفته اند که چون در آن قصه ها، امر و نهی، وعده و وعید ، آیات و سوره ها در کنار هم جمع شده است. قرآن مصدری است مانند غفران و کفران.»
کلمه «القرآن» پنجاه بار به کار رفته که در همه موارد، منظور همین کتاب شریف است، مانند: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن …»[17] یا «افلا یتدبرون القرآن …»[18]
سایر موارد عبارتند از : مائده- 101، انعام-19 ، اعراف-204، توبه-111، یونس-37، یوسف-3، حجر-87، نحل- 98، اسرا-9- 41-45- 46- 60- 82- 88- 89، کهف-54 ، طه-2 - 114، فرقان- 30-32، نمل- 1- 6- 76- 92، قصص- 85، روم-58، سبأ-31، یس-2، ص-1، زمر-27، فصلت-26، زخرف-31، احقاف-29، محمد-24، ق-1-45، قمر-27-22- 32-40 ، رحمن-2، حشر-21، مزمل- 4-20، دهر-23، و انشقاق-21،
کلمه قرآن «بدون الف و لام نیز سیزده بار در مورد این کتاب به کار رفته است: یوسف-2، حجر-1، اسرا-106، طه-113، یس-69، زمر-28، فصلت-3-44 ، شوری- 7، زخرف-3، واقعه-77، جن-1، و بروج-21.
کلمه قرآن در هفت مورد دیگر نیز استعمال شده که در سه مورد آن منظور، مطلق خواندنی و در چهار مورد دیگر، معنای مصدری ارائه شده است. یونس-15 و 16، رعد-31، اسرا-78 (دوبار) و قیامت 17 و 18.
«قرآن» در لغت به معنای خواندنی است. این واژه، در آغاز به صورت وصف در مورد این کتاب آسمانی به کار رفته، ولی به تدریج جنبه علمیت پیدا کرده است. این رای که قرآن از ماده «قرن» گرفته شده و همزه آن زاید است وجه قابل اعتنایی نیست.»[19] و شاید نظیری برای آن نتوان یافت.
«این لفظ در خود قرآن در چند مورد به معنای خواندن به کار رفته است.»[20]
ظاهراً در اطلاق کلمه قرآن بر این کتاب، عنایتی جز این که الفاظی خواندنی است، منظور نیست، چنانکه در اطلاق کلمه کتاب معنایی جز این که آیاتی نوشتنی یا نوشته شده در لوح محفوظ است فهمیده نمیشود. برای این توصیف وجوه دیگری را میتوان ذکر کرد:
اصل ماده «قرأ» به معنای جمع است. «القاف والراء والحرف المعتل. اصل صحیح بدل علی حمع و اجتماع و من ذلک القریه سمیت قریه ً لاجتماع الناس فیها و اذا همز هذا الباب کان هو و الاول سواء»[21] این واژه ریشه تک معنایی دارد که بر گرد آمدن و جمع شدن دلالت میکند. به روستا چون مردم در آن جمع باشند قریه می گویند؛ هرگاه لام الفعل این کلمه همزه باشد، معنای آن مثل ناقص یایی است. قرآن، صفت مشبهه بر وزن فعلان به معنای «جامع» یا مصدر و به معنای «جامع» یا «مجموع فیه» است که ذکر کلمه قرآن بعد از جمع در آیه 17 سوره قیامت آن را تایید میکند. «إن علینا جمعه و قرآنه»[22]. نکته نامیدن این کتاب به این نام، جامعیت آن نسبت به همه مطالبی است که بشر به آنها نیاز دارد.
انتخاب این نام برای این کتاب، بدین لحاظ است که مردم پیوسته متوجه خواندن آن باشند و نباید آن را متروک بگذارند.
این امر زمینه متواتر شدن قرائت قرآن را فراهم و مصونیت آن را از تحریف تضمین میکند.[23]
این کتاب، مرتبه ای از کلام، بلکه علم الهی است و مقام حقیقی آن، بسی بالاتر از آن است که به صورت الفاظ درآید، ولی خدای متعال بر مردم منت نهاد و آن را چندان تنزل داد تا به صورت الفاظ خواندنی درآمد و این نام برای آگاهی دادن به این مطلب است، چنانکه در آیه 3 زخرف می فرماید: «انا جعلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون» براستی ما آن را قرآن عربی قرار دادیم تا شما آن را بفهمید و درک کنید.
این وصف، بدان جهت است که این کتاب را خداوند متعال برای پیامبر خوانده است، چنانکه در سوره قیامت، آیه 18، فإذا قرأناه فاتبع قرآنه، پس آنگاه که آن را خواندیم، خواندنش را پی گیر. و در سوره اعلی آیه 6 می فرماید: سنقرئک فلاتنسی؛ بزودی تو را به خواندن (آیات خود) وامی داریم پس فراموش نخواهی کرد.
در موارد دیگر همین معنا با تعبیر تلاوت بیان شده است؛ مانند آیه 252 بقره، تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق، آن آیات الهی است، ما آن را به حق بر تو تلاوت می کنیم. و از آن استفاده میشود که این کتاب شریف، با همین الفاظ خاص بر پیامبر نازل شده، نه اینکه فقط معنای آن ها به قلب مبارکش القاء شده و الفاظش از خود آن حضرت باشد.
در بیان این وجوه، دو وجه اخیر نزدیکتر به نظر می رسد.
هر کدام از کتاب های آسمانی برای خود نام یا نام هایی داشته اند. قرآن نیز از این امر مستثنی نیست و دارای نام هایی میباشد و چنانکه عناوین قرآن را میتوان از دیدگاههای مختلف دسته بندی کرد و ما در این بخش آنها را در دو دسته عناوین و اوصاف مستقل و تبعی قرار میدهیم.
الف) عناوین استقلالی:
مقصود از عناوین مستقل یا استقلالی، واژه هایی هستند که به خودی خود و بدون آنکه صفت واژه دیگری قرار گریند، بر قرآن اطلاق شده اند. در قرآن مجید بیش از چهل عنوان مستقل بر این کتاب گران سنگ اطلاق شده که به بررسی آنها میپردازیم:
2- کتاب:
دومین نام قرآن کتاب است. البته علامه عسگری دامت افاضاته، این قول را درباره لفظ کتاب قبول ندارند و میفرمایند: لیس الکتاب، اسما للقرآن لافی القرآن الکریم و لافی العرف المسلمین»[24] کتاب اسم برای قرآن نیست نه در قرآن کریم و نه در عرف مسلمانان.
«کتاب الله جائز إن یکون القرآن و أن یکون التوراه . لأن الذین کفروا بالنبی، صلی الله علیه و آله و سلم، قد نبذوا التوراه . و قوله تعالی: والطور و کتاب سطور. قیل: الکتاب ما اثبت علی بنی آدم من اعمالهم.[25] کتاب خدا میتواند هم قرآن باشد و هم تورات. کسانی که به پیامبر کفر می ورزیدند تورات را اخذ می کرد. و در سخن خدای تعالی و الطور و کتاب مسطور. گفته شده. کتاب چیزی است که افعال و اعمال بنی آدم را ثبت و ضبط میکند.
عن الصادق (ع): الکتاب الاسم الاکبر الذی یعلم به علم کل شیء الذی کان مع الانبیاء»[26]
شاید بتوان گفت در قرآن کریم پس از واژه قرآن بیشتر از هر واژه ای کلمه کتاب در مورد قرآن بکار رفته است. این کلمه گاهی به صورت مفرد و گاهی با اضافه و به صورت کتاب الله و گاهی همراه با صفاتی مانند مبین و حکیم و … ذکر شده است.
دانشمندان علم لغت واژه کتاب را به معنای جمع کردن چیزی بر چیزی دانسته اند[27] و علت اینکه به نوشتار کتاب گفته میشود این است که حروف و کلمات با یکدیگر ضمیمه میشوند. البته می دانیم کتاب به معنای مکتوب است. اطلاق کتاب بر قرآن نیز از آن نظر است که قرآن کلمات و حروف را در سطرها جمع کرده و یا سوره ها و آیه ها را جمع کرده است.»[28]
کلمه «الکتاب» در پنجاه و شش مورد بر قرآن اطلاق شده است،[29] مانند: «ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین»[30] : آن کتاب که تردیدی در آن نیست رهنمودی برای پرهیزکاران است و همچنین در چهار مورد لفظ «کتاب الله» وارد شده است: «إن الذین یتلون کتاب الله …»[31]
کتاب مصدر است و لغت شناسان معنای اصلی آن را گرد آوردن[32] و ثبت کردن دانسته اند. ولی در کاربرد رایج آن، به معنای نوشتن و نیز نوشته (معنای اسم مفعولی) بکار می رود. که منظور خداوند از واژه کتاب در مورد قرآن معنای دوم است.
در اینجا این سوال پیش میآید که این وصف به چه مناسبت بر قرآن اطلاق شده است؟ و آیا پس از آنکه آیات قرآن نوشته شده این واژه در مورد قرآن به کار رفته است؟ یا پیش از آن؟ و در صورت دوم چگونه بر الفاظی که هنوز نوشته نشده است واژه کتاب اطلاق شده است؟
مفسران و محققان علوم قرآنی در این خصوص همداستان نیستند. برخی اطلاق کتاب بر قرآن را حقیقی دانسته و گفته اند آیاتی که در آن ها واژه کتاب در مورد قرآن به کار رفته است زمانی نازل شده که بخشی از آیات قرآن نوشته شده بود و به این لحاظ واژه کتاب بر قرآن اطلاق شده است.
این دیدگاه با روایات ترتیب نزول سور که زرکشی آن را منقول از ثقات می داند، سازگار است. زیرا طبق این نقل- با صرفنظر از آیه سوم سوره بینه که ناظر به لوحه های آسمانی قرآن است.- اولین آیه ای که در آن لفظ کتاب بر قرآن اطلاق شده آیه 29/ ص است که پس از نزول بیش از سی و پنج سوره از سور قرآن نازل شده است و طبعا مسلمانان آیات پیشین را حفظ کرده و نوشته بودند. ولی این برداشت مبتنی بر یک حدس است و دلیلی بر اثبات آن در دست نیست. به علاوه اگر چنین دلیلی هم در کار باشد معلوم نیست که اطلاق کتاب بر قرآن به این جهت باشد که بخشی از آن نوشته شده است.
برخی دیگر معتقدند که این کاربرد مجازی است و به لحاظ آن که در آینده نوشته خواهد شد و یا باید نوشته شود این واژه بر قرآن اطلاق شده است.
این دیدگاه را نیز به خاطر خلاف ظاهر و بی دلیل بودن نمی توان پذیرفت، ولی میتوان گفت که معنای کتاب، مکتوب شأنی یعنی نوشتنی «ما من شأنه أن یکتب» است. چنانکه قرآن به معنی خواندنی «ما من شأنه أن یقرأ» و «اله» به معنی پرستیدنی «ما من شأنه أن یعبد» است.
و با این تفسیر، این گونه اشکال ها بخصوص اشکالی که در مورد «اله» وجود دارد که منظور معبود به حق است یا مطلق معبود، پاسخ روشنتری می یابد.
در مورد اطلاق کتاب بر قرآن وجه دیگری را میتوان تصور کرد و آن اینکه منظور است نوشتن آن، نوشتن در «لوح محفوظ» و «کتاب مکنون» است و شناخت کیفیت آن منوط به شناختن لوح محفوظ میباشد تا معلوم شود که چه سنخ کتابتی با آن مناسبت دارد.
مرحوم صدر المتألهین در کتاب اسرار الآیات می گوید: فرق میان کلام خدا و کتاب خدا مانند فرق میان بسیط و مرکب است و گفته شده است که کلام از عالم امر و کتاب از عالم خلق است و کلام وقتی تشخیص یافت کتاب میشود.
«طبق این نظریه کلام اصل و ریشه کتاب است و طبعاً از حیث رتبه مقدم بر آن میشود اما ما تصور می کنیم که عکس این مطلب درست است و ریشه و اساس و مادر کلام خدا کتاب خداست. زیرا که این کتابی که بر جان و دل پیامبر نازل شده و هم اکنون در اختیار ماست صورتی است از حقیقت والایی که نزد خداست و از آن حقیقت به لوح محفوظ و کتاب مکنون و کتاب مبین ورق منشور و ام الکتاب تعبیر میشود. جایگاه علوم و دفتر علم ازلی خداوند، رمز اصلی و کلید فهم اینکه چگونه قرآن بیان کننده همه چیز (تبیان کل شی) است.
حال می گوییم وقتی کتاب تشخص پیدا میکند و تنزل می یابد، به صورت کلام به گوش رسول می رسد و کتاب خدا، کلام خدا میشود مگر اینکه کتاب را به معنای کاغذ و مرکبی بگیریم که کلمات خدا در آن و با آن نوشته شده است.»[33]
ذکر
«النکر، الحفظ الشیء تذکره. و الذکر الکتاب الذی فیه تفصیل الدین و وضع الملل و کل کتاب من الانبیاء علیهم السلام، ذکر و فی الحدیث: القرآن ذکر نذکروه؛ ای أنه جلیل خطیر فأجلّوه. و قوله تعالی ص و القرآن ذی الذکر، أی ذی الشرف و الذکر و الشرف والفخر و فی صفه القرآن، و فی صفه القرآن، الذکر الحکیم أی الشرف المحکم العاری من الاختلاف.»[34] ترجمه ؟
ذکر در 37 مورد بر قرآن کریم اطلاق شده است.[35]در آیه 58 آل عمران می فرماید:
«ذلک فتلوه علیک من الآیات و الذکر الحکیم»: آن (حقایق) که بر تو تلاوت می کنیم از آیات الهی و یادآوری حکمت است.
قرآن ذکر است. یعنی آیات آن وسیله ای است برای به خاطر سپردن و به یاد داشتن خدا و قیامت و حقانیت پیامبران و کتابهای آسمانی گذشتگان[36]. قرآن ذکر است؛ یعنی همواره باید آن را خواند و بر زبان جاری نمود.[37] قرآن ذکر است یعنی شناخت خدا را فراموش کرده ایم به یاد میآورد.[38] قرآن ذکر است یعنی از پیامبران و اقوام پیشین و ماجرای آنها بسیار زیاد کرده است[39]
ذکر به خاطر مواعظ و اخبار امت های گذشته است که در آن هست، و نیز معنی دیگر ذکر شرف است- چنانکه قرآن می فرماید: «و انه لذکر لک و لقومک»[40]: این قرآن شرفی است برای تو و قومت زیرا که به لغت آن ها نازل شد.»[41] این نام نیز در قرآن بر قرآن اطلاق شده است. با ملاحظه بعضی از آیاتی که در آنها ذکر به معنای قرآن آمده چنین استنباط میشود که ذکر به معنی رابطه پیامبر با خداست و منظور ثبت شدن حقایق غیبی در خاطره و ذهن پیامبر است. حقایقی که از طریق وحی الهی دریافت میکند. همانگونه که وجود لفظی این حقایق کلام و وجود کتبی آنها کتاب است، وجود ذهنی و عقلی آنها ذکر است. با این تفاوت که کلام و کتاب هر دو کار خداست و لذا کلام الله و کتاب الله گفته میشود ولی ذکر کار پیامبر است و به همین جهت به قرآن ذکرالله گفته نمیشود.
«البته این برداشتی که ما از ذکر کردیم منافات و مغایرتی با این ندارد که بگوییم ذکر بودن قرآن به معنای یادآوری و تذکر احکام و معارف الهی به مردم است و یا بگوییم قرآن از آن جهت ذکر است که علو و شرف دارد. همچنانکه در لغت به این معانی آمده است.[42] از جمله مواردیکه از قرآن به عنوان ذکر یاد شده است: انا نحن نزلنا الذکر و إنّا له لحافظون.[43]: ما ذکر (قرآن) را نازل کردیم و ما نیز نگهبان آن هستیم.[44]»
فرقان
«و الفرقان. القرآن. و کل ما فرق به بین الحق و الباطل. فهو فرقان و لهذا قال الله تعالی. و لقد آیتنا موسی و هارون الفرقان. الفرقان: من اسماء القرآن أی أنه فارق بین الحق و الباطل و الحلال و الحرام.»[45]: و هر چیزی که بین حق و باطل را جدا سازد آن فرقان است و برای همین خداوند متعال می فرماید: « وهمانا به موسی و هارون فرقان عطا کردیم، فرقان، از اسامی قرآن است به این دلیل که جدا کننده حق از باطل و حلال از حرام است.
درباره اصل و ریشه لغت فرقان نیز گفته اند:
«یدل علی تمییز و تنزیل بین شیئین»[46] «فرق» بر جدا سازی و تمییز دادن میان دو چیز دلالت میکند.
«یکی دیگر از نام های قرآن «فرقان» است که در چندین آیه از قرآن کریم این اسم آمده است.[47] درباره فرقان دو نکته را متذکر می شویم که :
فرقان اسم خاص قرآن نیست و به کتب آسمانی دیگر نیز اطلاق می شود، بطوریکه در خود قرآن به کتاب آسمانی موسی فرقان اطلاق شده است.
ولقد آتینا موسی و هارون الفرقان.[48]
همانا به موسی و هارون فرقان را دادیم.
از بعضی از روایات ائمه معصومین استفاده میشود که فرقان به همه قرآن اطلاق نمیشود بلکه به محکمات آن اختصاص دارد. امام صادق علیه السلام فرمود: قرآن همه کتاب است و فرقان محکماتی است که عمل به آن واجب است.[49]
در تعابیر ائمه معصومین فرقان به عنوان یک امر محکم و استوار معرفی شده است؛ چرا که با جدا سازی میان حق و باطل ، هر چه بماند روشن و محکم است؛ معلوم میشود که باطل و حرام کدام است و نباید گرد آن گشت و حق و حلال کدام است تا به آن عمل شود.[50]
صحف
صحف جمع صحیفه و صحیفه در اصل به معنای شیء گسترده است. در آیات قرآن، مفاد صحیفه به معنای کتاب بسیار نزدیک و منظور، لوحه های نورانی و غیرمادی است که مفاد وحی بر آنها ثبت شده است.
کلمه صحف در دو جای قرآن[51]، در مورد این کتاب بزرگ به کار رفته است:
«رسولاً من الله یتلو صحف مطهره»[52] فرستاده ای از سوی خدا که صحیفه هایی پاک را تلاوت میکند.
حدیث و احسن الحدیث
اصل این لغت یعنی، چیزی که پیشتر نبوده و هم اکنون هست. از همین رو به سخن و گفتار حدیث می گویند. چون از آن چیزی پی در پی و نو به نو ایجاد می گردد.[53]
معانی دیگری که ملازم همین معنای اصلی و مصادیق آن مفهوم است برای این لغت ذکر شده است: حدیث در مقابل قدیم میآید (یعنی : نو ، تازه) و حدیث یعنی پدیده ای جدید و حدیث یعنی خبر؛ چه خبر کوچک و کوتاه و چه خبر مفصل و مبسوط.[54]
قرآن حدیث است یعنی از نسخ گفتار و کلام است[55]. «الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها شانی …» بهترین سخن و نیکوترین گفتار و زیباترین کلام است.[56] سخنی است نو و تازه و جدید که پیشتر هیچ سابقه نداشته است.[57]
و اینکه قرآن «محدَّث» است یعنی، آیه ها و سوره هایش پی در پی و نوبه نو نازل می گردد و به تکرار به گوش شنوندگان خوانده میشود تا آنان را به خود آورد.
و اینکه قرآن «محدِّث» است یعنی احداث ذکر میکند و تذکرات و تنبیهاتی به وجود میآورد»[58]
حدیث به معنای «سخن» و «احسن الحدیث» به معنای «بهترین سخن» است.
تنزیل و منزل
تنزیل از ماده «نزول» به معنای فرود آمدن است و صیغه تفعیل دلالت بر کثرت دارد و کثرت نزول قرآن یا به لحاظ تعدد آیات و یا به لحاظ کثرت مراتب نزول است.
«نزول» در برابر صعود و عروج، گامی در مورد محسوسات به کار می رود یعنی جسمی از نقطه فوقانی به نقطه ای که پایین تر از آن قرار گرفته، منتقل شود و گاهی در امور اعتباری استعمال میشود. و گاهی در مورد امور حقیقی غیرحسی بکار می رود. مانند قرآن که از طرف خداوند متعال بر قلب پیامبر اکرم (ص) نازل شود از مقام علم الهی به مرحله الفاظ و مفاهیم بشری تنزل یافته است.
کلمه تنزیل 12 بار بر قرآن کریم اطلاق شده است.[59]
آیات
آیات جمع آیه است و آن در لغت به معنی علامت و نشانه و معجزه و کاری شگفت انگیز و هم به معنی جماعت آمده است:[60]
تمام پدیده های جهان آفرینش آیات خدا و نشانه های علم و قدرت اوست، قرآن کریم هم، از آن جهت که معجزه است و هیچ کس توانایی آوردن نظیر آن را ندارد، آیات الله شمرده شده است.
به نظر می رسد که واژه آیه و آیات بر قرآن به دو صورت میباشد. نخست اینکه همه قرآن نشانه های خداست و آیات الله است و دیگر توجهی به آیه اصطلاحی در مقابل سوره نشده و در این مقام است که آیات الله دارای دو مرحله است. مرحله احکام و ایجاز و مرحله تفصیل و بسط، چنانکه می فرماید: کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر[61] کتابی است که آیات آن مستحکم شده و سپس با تفصیل از جانب خداوند حکیم و خبیر بیان شده است.
دوم اینکه آیه به معنی جمله های خاصی است که از جایی شروع و در جایی ختم میشود و واحد تشکیل دهنده سوره است. البته تعیین آیه به این معنی توفیقی است و معیار خاصی ندارد. وقایع تعلیم و ارشاد شارع میباشد.
آیه به معنی دوم اصطلاح متاخری نیست که مثلاً به وسیله صحابه و تابعین مصطلح شود بلکه مربوط به زمان پیامبر (ص) می باشد و در زمان خود پیامبر (ص) این اصطلاح بوده است.»[62]
حق
«حق» معانی و مصادیق گوناگونی دارد . از میان معانی لغوی و اصطلاحی و مصادیق حق گزینه های زیر را می آوریم.
حق از نام ها و یا صفات خداوند متعال است. اصل حق یعنی مطابقت و موافقت (با واقع). حق یعنی قرآن. حق همان است که خلاف باطل باشد. حق موجود ثابتی است که انکار آن جایز نیست. حق به درستی و راستی در گفتار نیز اطلاق می گردد. «معانی عرفی حق عبارتست از حکمی که مطابق با واقع باشد بر اقوال و عقاید و ادیان و مذاهب نیز اطلاق می گردد و در برابر آن باطل قرار دارد اما «صدق» فقط در گفتار معنای رایجی دارد که مقابل آن کذب است.»[63]
«قرآن حق است. یعنی: حق یکی از نام های قرآن است. قرآن حق است، یعنی حق یکی از صفات قرآن است، یعنی حقی است که از جانب خداوند است. قرآن حق است، یعنی، در برگیرنده حقایق بیکران و خلاف باطل است. قرآن حق است، یعنی : مطالب آن مطابق با واقعیت هستی است. قرآن حق است. یعنی: موجود ثابتی است که انکار آن جایز نیست. نزول قرآن نیز حق است و به حق هدایت می فرماید.[64]» «إنا سمعنا کتابا انزل من بعد موسی مصدقا لما بین یدیه یهدی إلی الحق»[65] ما کتابی را شنیدیم که پس از [کتاب] موسی نازل شده است که کتابهای آسمانی پیش از خود را تصدیق میکند و به حق هدایت می فرماید. کلمه «حق» در 36 مورد بر قرآن کریم اطلاق شده است.[66]
10- صدق (تصدیق)
دین اسلام در برگیرنده همه ادیان آسمانی است و قرآن هم حاوی تمام تعالیم کتابهای پیشین است، علاوه بر آن که نسبت به آن کتابها برتری دارد، تصدیق کننده تعالیم آسمانی آن کتابهاست. صحف ابراهیم، صحف موسی، تورات، زبور داود، انجیل از کتابهایی هستند که در قرآن نام آنها آمده است و درستی مطالب آنها که عاری از تحریف باشد مورد تصدیق قرار گرفته است. مانند آیه «و ما کان هذا القرآن أن یفتری من دون الله و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لاریب فیه من رب العالمین»[67] این قرآن چنان نیست که از جانب غیر خدا به دروغ و افترا نازل شده باشد، اما تصدیق کننده کتابهای آسمانی پیش از خود و تفصیل گستره کتاب است تردیدی در آن نیست که از جانب پروردگار عالمیان است.[68] یا «فمن اظلم ممن کذب علی الله و کذب بالصدق اذ جاءه»[69] پس چه کسی ستمکارتر از آن است که دروغ بر خدا بسته و چون سخن راست (قرآن) برایش آمد، آن را تکذیب میکند.
11- علم
بزرگترین ویژگی قرآن این است که از جانب خداوند علیم نازل شده است.[70] قرآن به مقام و منزلت دانش و دانشمندان، ارج زیادی گذاشته است.[71]
قرآن، براساس و پایه علم و دانش نازل گشته و تفصیل یافته است.[72] پیامبر، به وسیله قرآن، دانای به همه امور گشته است.[73]
علم کتاب دانشی است که خداوند، دارنده آن را گواه بر رسالت معرفی فرموده است.[74]
قرآن «آیات بینات» است، در سینه آن ها که به ایشان علم دادند، «راسخون فی العلم» تعبیر دیگری است از همان گروه که تاویل قرآن و دانش های بی نهایت آن را می داند. «دارندگان دانش قرآن» و نیز راسخان در علم، پس از رسول خدا (ص) می باشند که دانش قرآن را به تعلیم پیامبر، آموخته اند[75]. »[76]
12- برهان
قرآن برهان پروردگار
«قرآن کریم اگر ادعا میکند در کنار دلیل و اگر دعوتی دارد در پرتو برهان است ، از این رو خدای سبحان از آن به عنوان «برهان» تعبیر کرده است. «یا ایها الناس قد جاءکم برهان من ربکم»[77] یعنی: ای مردم بدرستی که از طرف پروردگارتان کتاب برهانی برای شما آمده است. برهان یعنی ظهور، و بدلیلی گفته میشود که باهر و ظاهر و گویا و قطعی باشد. از این رو به چیزی که روشن است و تاریک و مبهم نیست برهان می گوید. موسی کلیم (س) که با عصا و ید بیضاء مبعوث شد، خداوند به او فرمود: «فذلک برهانان من ربک»[78] یعنی: این دو معجزه دو برهان و دلیل و شاهد روشنی هستند که جای هیچ شکی را باقی نمی گذارند.»[79]
13- بینه و بینات و تبیان و بیان
در آیه 157 سوره انعام ذکر شده «فقد جاء کم بینه من ربکم» به تحقیق که برای شما دلیل روشنی از سوی خداوندتان آمد. و منظور از بینه در این آیه قرآن است.[80]
خداوند متعال در آیه 185 سوره بقره می فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بیناتٍ من الهدی و الفرقان»
«اگر قرآن بینه است و آیات و سوره های آن بینات، نه تنها اصل اعجاز قرآن روشن و شک بردار نیست بلکه محتوای آن و مضامین و معارفش نیز چنان واضح و روشن است که زمینه هر شک و ریبی را از بین میبرد.»[81]
درآیه ی 89 سوره نحل نیز فرموده است:
«و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شی» و بر تو کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر همه چیز هست.
14- بلاغ و بالغه
«از جمله اوصافی که در قرآن ذکر شده و به جنبه هدایتگری قرآن مربوط میشود عنوان «بلاغ» است. این واژه که مصدر باب تفعیل است به معنای پیام رسانی و تبلیغ میباشد. قرآن کریم مجموعه ای از پیام های خداوند است که پیامبر اسلام (ص) ماموریت داشت که آنها را به مردم ابلاغ کند تا مردم با دریافت این پیام های آسمانی و به کارگیری اندیشه های خود، به آن نوع از زندگی که شایسته ی مقام انسانی است برسند.
«ابغلکم رسالاه ربی و أنا لکم ناصح امین»[82] پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و من نسبت به شما اندرزگر امینی هستم.»[83]
15- حکمت
خدای سبحان قرآن را «کتاب حکیم» می نامد. کلمه حکمت با همه صورتهای گوناگونش بیانگر معنای استواری و استحکام است. بطور مثال یک نظام اجتماعی ، سیاسی زمانی که برنامه اساسی ندارد، دچار هرج و مرج است ولی وقتی که دارای برنامه درست و نظم و حساب و کتابی باشد، می گویند در اینجا برنامه حق حکومت میکند. کلمه «محکمه» ، «حکمت» و مانند آن ، نشانگر معنای استواری و غیرقابل زوال است.
خدای متعال که قرآن را کتاب حکیم می نامد، برای آن است که قرآن به موقع سخن می گوید، خوب سخن می گوید، سخن خوب می گوید و در کنارش برهان و دلیل میآورد. سخنی که برهان ندارد محکم نیست، متزلزل و فرو ریختنی است ، قرآن چنان از استحکام برخوردار است که به هیچ وجه نمی توان آن را از پای درآورد.
«در چهارمین سوره از سور حوامیم درباره منشأ نزول چنین آمده است : «حم * والکتاب المبین * إنا جعلناه قرآن عربیا لعلکم تعقلون * و إنه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم»[84]خدای سبحان سوگند می خورد به کتاب مبین که خود روشن است و روشنگر همه حقایق . وقتی این کتاب تنزل یافت به کسوت لفظ درآمد و جامه لغت را در برکرد، عربی مبین است ولی در مقام بالا و «لدن» و «ام الکتاب» که صحبت از لفظ نیست ، آنجا حکیم است، کتابی است علمی و بلند. علو قرآن در کنار حکمت آن و حکمت قرآن در کنار اعتلای آن ظهور کرده و به صورت قرآن درآمده و هر انسانی که با قرآن علی حکیم مانوس شود به مقدار انس با آن، از علو و حکمت برخوردار میشود و با روحی بلند و جانی حکیم به اندازه خود مظهر خدای علی حکیم خواهد شد و میتواند روح اعتلا و حکمت را در جامعه احیا کند.»[85]
16- حکم
در آیه 37 رعد آمده: وکذلک انزلناه حکما عربیا، و همچنین ما قرآن را کتابی با حکمت و فصاحت عربی فرستادیم. که مقصود از آن قرآن مجید است.
«در این آیه برای حکم دو معنای متفاوت ذکر شده است : نخست به معنای دستورالعمل قطعی یا قضاوت مخصوص امور مورد اختلاف که چون قرآن مجید، دربردارنده احکام الزامی است و بین مردم ، به ویژه در امور مورد اختلاف، قضاوت می کند، حکم نامیده شده است. دوم به معنای حکمت است و بر قرآن، به سبب ؟؟؟ بر معارف الهی «حکم» اطلاق شده است.»[86]
17- بصائر
«عنوان بصائر» به همین صورت جمع، به قرآن اطلاق شده است. بصائر جمع بصیرت است که به معنی بینش درست و درک صحیح میباشد و ناظر به این مطلب است که قرآن کریم، بینش انسان را نافذ و تند و تیز میکند و به او توانائی فهم درست و درک حقایق عالم را ارزانی می دارد. انسانی که با هدایت قرآن گام برمی دارد، در تفکرات و اندیشه ها و همچنین در تصمیم گیریهای خود دچار اشتباه و انحراف نمیشود.»[87]
آیات قرآن به انسان امکان میدهد که راه راست را ببیند و آن را از چاه بازشناسد . چشم دل را بینا می سازد تا حقایق را با نور باطنی ببیند، ولی اگر کسی عناد ورزید و چشم خود را بست و نخواست از آن استفاده کند، نتیجه معکوس میگیرد: «فمن ابصر فلنفسه و من عمی فعلیها»[88] پس هر کس چشم دل را (با قرآن) بینا سازد، به سود او و هر کس خود را کور باطن کند به زیان اوست.»[89]
در سه جا این صفت برای قرآن ذکر شده است:
«قد جاءکم بصائر من ربکم فمن ابصر فلنفسه و من عمی فعلیها و ماأنا علیکم بحفیظ»[90]
یعنی از جانب خداوند ، بصیرت ها برایتان آمده است. هر کسی که دیدهی خود را بگشاید. به سود خویش چشم گشوده است. و هر کس خود را به کوری بزند، به زیان خویش چنان گشته است. و من به هیچ روی نگاهبان شما نیستم.»
«قل انما اتبع ما یوحی إلی من ربی هذا بصائر من ربکم و هدی و رحمه لقوم یومنون»[91]
: بگو، من فقط از وحی الهی پیروی می کنم. این قرآن، بصیرت هایی از جانب پروردگار شماست. و نیز هدایت و رحمت است. برای گروهی که ایمان می آورند.»
«هذا بصائر للناس و هدی و رحمه لقوم یوقنون»[92]
: این قرآن بصیرت هایی برای مردم است. و نیز هدایت و رحمت است برای گروهی که یقین می آورند.»
در معنای بصائر آمده است:
«البصائر جمع بصیره و هی للنفس کالبصر للبدن»[93]
: بصائر جمع بصیرت است و بصیرت برای روح، مانند چشم است برای بدن.
درباره بصیرت نیز، معانی مختلف زیر آمده است:
«البصیره الحجه والاستبصار فی الشی …»
بصیرت یعنی صحبت و آگاهی یافتن در چیزی …
«البصیره عقیده ُ القلب. قال اللیث، البصیره ، اسم لااعتقد فی القلب من الدین و تحقیق الامر و قیل: البصیره النطفه » یعنی بصیرت عقیده ی قلب. لیث می گوید : بصیرت اسم است برای چیزی که از دین و درستی امر در قلب پدید می آید. گفته اند: بصیرت یعنی زیرکی و هوشیاری …
«البصیره الثبات فی الدین بصیرت یعنی ، پایداری در دین.»[94]
با توجه به معانی مذکور روشن می گردد که قرآن بصیرت است یعنی:
جهت روشنی است که موجب آگاهی در دین و هشیاری و بینش و بیداری در اعتقادات قلبی می گردد و به دنبال این آگاهی و بینش و هوشیاری ثبات و پایداری در دین پدید میآید.[95]
18- بشیر
«خداوند برای هدایت بشر پیامبران را فرستاد و ایشان هم آدمیان را به پیروی از فرمان های الهی فراخواندند و ایشان را بشارت بهشت دادند. و قرآن هم به همین روش روشن و دلنشین، بر مردم بشارت داده که در صورت پیروی از پیامبران و بشارت های آسمانی قرآن، همان نیک بختی بر سرشان سایه سعادت می افکند و در صورت سرپیچی، از عذابی دردناک و عاقبتی ترسناک بیمناکشان ساخته است.»[96]
«کتاب فصلت آیاته قرآناً عربیا لقوم یعلمون * بشیراً و نذیرا فأعرض اکثرهم فهم لایسمعون»[97]
: «قرآن کتابی است که آیات آن را تفصیل داده اند. قرآنی است عربی (آشکار و روشن) برای گروهی که می دانند هم بشارت میدهد و هم می ترساند. پس بسیاری از مردمان روی می گردانند و آیات حق را نمی شنوند.»