برای دریافت درجه کارشناسی ارشد
در رشته حقوق عمومی
مقدمه
الف طرح موضوع:
میراث فرهنگ هر کشور، یکی از اساسیترین ارکان تحکیم هویت، ایجاد خلاقیت و خودباوری ملی است. پژوهش در زمینههای مختلف آن موجب روشن شدن ابهامات تاریخی، شناخت ارزشهای حاصل از حیات طولانی جامعه و تسری ارزشهای اصیل نهفته در میراث فرهنگی، به حیات امروزین جامعه میشود و بالقوه قادر به تعیین مرزهای فرهنگی جوامع بشری بوده و حداقل یکی از عوامل اصلی بازشناسی ملتها و کشورها از یکدیگر است.
هنر و فرهنگ ایرانی به دلیل ویژگیهای خاص آن و موقعیت ژئوپلتیک کشور، همواره در هنر و فرهنگ جهان معاصر خود تأثیری شایسته و به سزا داشته است که امروزه میتواند از جمله زمینههای مساعد همکاریهای بینالمللی باشد.
هزاران محوطه باستانشناسی به جا مانده از دورههای مختلف پیش از تاریخ و تاریخی، دهها شهر زنده و فعال که دارای هسته مرکزی یا بافت تاریخی ارزشمند میباشند، هزاران بنا و مجموعه تاریخی واجد ارزشهای نفیس فرهنگی تاریخی و صدها هزار قطعه اثر منقول تاریخی موجود در موزهها، هنرهای اصیل سنتی با ریشههای چند صد ساله در تاریخ و فرهنگ این ملت و جامعه ای با آداب و سنن منحصر به فرد ، یادگارهای گرانقدر تمدن و فرهنگ غنی، اصیل و بینظیر ایران است.
سرمایه عظیم معنوی و فرهنگی ناشی از این تاریخ و تمدن بینظیر که ممالکت مختلف از آن الهام گرفتهاند، توجهی جدی، درخور، عمیق و همهجانبه را میطلبد.
اهمیت فوقالعاده توجه به پژوهش. حفاظت، احیاء و معرفی میراث فرهنگی در تبیین، تحکیم و اقتدار فرهنگ خودی، با توجه به گستردگی و تنوع کیفی و کمی موضوعات، به نحوی است که پرداختن دقیق و درخور را از عهده دستگاههای اجرایی مکلف، خارج ساخته و آن را وظیفهای ملی و همگانی جلوه میدهد.
اما رابطه علم حقوق با میراث فرهنگی، رابطهای یکسویه نیست بلکه توجه به مفاهیم و ارزشهای نهفته در میراث فرهنگی که حاصل حیات طولانی ملتی در طول تاریخ است، نشان میدهد که در طول تاریخ، زندگی هر نسلی متناسب با شرایط زمان و مکان، تجارب نسلهای پیشین را دریافت و تکمیل کرده یا عیناً و یا به صورتی متکاملتر در حیات جاری خود جریان داده است. از این رو در حقیقت در حیطه حقوق عرفی، وظیفه قانونگذار کشف سیر تحولات روابط اجتماعی و قانونمند ساختن آن است.
دقت در رعایت عوامل مذکور در تقنین قوانین، امکان قبول و پذیرش آن را از سوی جامعه و در نهایت شرایط اجرای صحیح آن را فراهم میآورد. قوانینی که با طی همه تشریفات قانونی به تصویب رسیدهاند ولی در مرحله اجراء متروک ماندهاند، حداقل یکی از عوامل عدم اجرای آن، عدم انطباق آن با ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی و مذهبی جامعه بوده است.
توجه جدی به اهمیت فوقالعاده تجارب تاریخی، آداب، سنن، عرف و باورهای جامعه در وضع قوانین و برنامهریزی متناسب برای حرکت صحیح و دقیق برای ساختن حال و آیندهای متکی بر تجارب تاریخی، ضروری و حتمی به نظر میرسد.
بدیهی است بررسی تجارب تاریخی کشور، در امر سازماندهی فعالیتهای مربوط به میراث فرهنگی در قالب تشکیلات اداری و قوانین ناظر به وجوه گوناگون فعالیتهای مربوط به آن، میتواند در تبیین وظایف متقابل دولت و مردم در قبال این «ودیعه ملی» و همچنین اصلاح روشها و قوانین مؤثر واقع شود.
ب اهداف و فرضیات
هدف اصلی این تحقیق هموار نمودن راه برای وضع سیاستهای مناسبتری برای میراث فرهنگی در ایران و جهان است. اصولاً سیاستها برای انتقال از وضع موجود به وضع مطلوب تنظیم میگردند. لذا در وضع هر سیاستی، شناخت وضع موجود و جهتگیریها برای نیل به وضع مطلوب (موردنظر) ضرورت دارد. از اینروست که سیاستهای میراث فرهنگی در ایران وقتی واقعگرایانه و قابل اجرا خواهد بود که ؛ اولاً بر شناختی تحلیلی از وضع موجود متکی بوده و ثانیاً نوع ارزیابی و انتظاراتی را که نظام ارزشی جامعه از آثار تاریخی خود دارد مورد توجه قرار داده باشد. بدین ترتیب طرح پژوهشی حاضر بر پایه این فرض که مجموعه ضوابط موجود در ایران در جهت حمایت و حفاظت از میراث فرهنگی ناکافی بوده و دارای نواقصی است که با توجه به رشد روز افزون عوامل خطرزا و تهدید کننده میراث فرهنگی، پاسخگوی نیازهای امروز نمیباشد، شکل گرفته است.
در صحنه بینالمللی نیز فقدان انسجام و اتحاد بینالمللی در جهت لازمالاجرا کردن تمهیدات بینالمللی حفاظت از میراث فرهنگی کاملاً محسوس است.
با عنایت به این مسئله مقاصد اصلی تحقیق در پاسخ به نیازهای و سؤالات ذیل شکل گرفته است:
1 دلایل لزوم حفاظت از میراث فرهنگی چیست؟
2 میراث فرهنگی در ضوابط ایران چه جایگاهی دارد؟
3 با عنایت به باستانی بودن کشور ایران آیا قوانین و تشکیلات سازمانی پاسخگوی نیازهای امروز میراث فرهنگی میباشد؟
4 آیا در بعد بینالمللی حمایت های لازم برای میراث فرهنگی به وجود آمده است؟
ج) روش تحقیق:
در این پژوهش، از روش کتابخانهای و منابع اینترنتی استفاده شده است.
قوانین و مقررات داخلی و معاهدات بین المللی که اختصاصاً در زمینه حفاظت از مواریث فرهنگی بودهاند ، بعنوان مهمترین ابزار کار تحقیق مورد استفاده قرار گرفته است.
بخش اول
مفاهیم، مبانی وتاریخچه حقوق میراث فرهنگی
فصل اول: مفاهیم ومبانی
از آنجا که هر سیاستی با تکیه بر تعاریف شکل می گیرد برداشتن گامی در جهت قبول تعریفی برای میراث فرهنگی ضروری بنظر میرسد.
انتخاب کلمات یک تعریف، کار حساس وقابل تأملی است زیرا هر کلمه یا عبارت میتواند عاملی تعیین کننده درشناسایی، ارزیابی وحفاظت از بقایای تاریخی باشد. همچنین عوامل مهمی در هر تعریف وجود دارد که کلمات کلیدی انتخابی برای آن باید توانایی پاسخگویی به جنبههای مختلف آن را داشته و حتی المقدور متضمن آگاهیهای لازم در آن وجه باشند. در این مبحث برآنیم تا با شناخت مفاهیم مربوطه، تعاریف ارائه شده ازمیراث فرهنگی را مورد مطالعه قرار دهیم.
از سوی دیگر با توجه به نقش اساسی وفزایندهای که شناخت مبانی هر پدیده یا رویدادی دردرک ماهیت و سیرتکاملی آن دارد، مبحث دوم به بررسی این موضوع اختصاص یافته است.
مبحث اول : تعاریف میراث فرهنگی
1- معنی زبان شناسانه ( فیلولوژیک)
از آنجا که انتخاب واستفاده از لغات نقش مهمی در بیان مفاهیم پنهانشان دارد،ابتدا معنی زبان شناسانه لغات مربوط به میراث فرهنگی را که در انگلیسی،فرانسه،عربی وفارسی مورد استفاده قرار می گیرد بررسی مینماییم.
در انگلیسی،اصطلاحاتی چون Heritage، Cultural Heritage، Relics، Remains، Patrimony و Property به کار میآیند. بر طبق فرهنگ لغات Historical Principles (آکسفورد ،1888) Heritage در قرون گذشته به اشکال متفاوتی چون: heritage، eritage،
erytage و غیره بکار می رفته است.که همگی از ریشه لاتین Hereditagium می باشند به معنی :«.. آنچه به ارث رسیده یا ممکن است برسد،هر مال یا خصوصاً ملک که براساس حق وراثت واگذار گردد» آنچه در این اصطلاح واضح به نظرمیرسد، آن است که مال از گذشته به ارث رسیده است.
کلمه Relic که از Reliquias در لاتین بدست میآید،به معنی :«در موارد استفاده مذهبی، بخصوص در کلیساهای یونان وکاتولیک روم :برخی اشیاء همچون قسمتی ازبدن یا لباس،یک قطعه موردمصرف شخصی یا نظایر آن که به عنوان یادبود از یک قدیس، شهید یا فرد روحانی دیگری باقی مانده و به دقت از آن نگهداری کرده و محترم ومقدس داشته میشود»، ونیز «چیزی نفیس یا قیمتی» و «هر چه که به عنوان یادگاری یا یادبود از یک شخص، یک چیز، یک مکان نگه داشته شود؛یک یادمان.»
remains یعنی:«آنان که از میان تعدادی از اشخاص باز مانده،نجات یافته یا باقی مانده اند؛باقیمانده یا الباقی» و «یک اثر مادی (عتیقه یا غیرآن )، یک بنا یا ساختمان قدیمی یا ساختهای دیگر؛ وشیئی که از زمانهای گذشته به دست آمده است.»
Patrimony یعنی :دارایی یا یک ملک که از پدر یا جد شخصی به اورسیده؛ میراث، وراثت.
Property یعنی: وضعیتی ازتعلق یا متعلق به بعضی اشخاص بودن و «مالک چیزی بودن، چیزی را تملک کردن،حق(بخصوص حق انحصاری) تصرف، استفاده ،یا در اختیار گرفتن هر چیز (معمولاً شیئی مادی و محسوس) ، دارندگی ،مالکیت.»
در فرانسه کلمات مشابهی با همان ریشه مشترک انگلیسی وجود دارد، به استثناء (Cultorel)Bien که ترجمه آن به انگلیسی Property یا Goods است.
در عربی کلمه «تراث» به کار میرود که از کلمه ارث ریشه میگیرد. در زبان فارسی دوکلمه «آثار»و «میراث» وجود دارند که هر دوریشه عربی دارند. «آثار» جمع «اثر» به معنی محصول فیزیکی و غیرفیزیکی بجای مانده است. در این کلمه انعکاس گذشته چشمگیر نیست، و کلمه بیشترنشان دهنده اهمیت آنچه که خلق شده میباشد و از اینروست که در فارسی این کلمه اغلب با صفاتی چون تاریخی یا فرهنگی همراه میشود.
کلمه دیگر،میراث، یعنی آنچه به ارث رسیده است که بسیار مشابه Heritage در انگلیسی است. اگر چه بدون اضافه نمودن کلمات توضیحی نیز قابل درک میباشد، اما همچون Heritage در انگلیسی، اغلب به همراه کلمه «فرهنگ» به کار میرود.
کلمه Property انگلیسی و Bien فرانسوی یادآور مفهوم گذشته نیستند،در حالی که سایر کلمات به آنچه که میراث گذشته است، رجوع داده میشوند. در مدارک یونسکو اغلب این دوکلمه،(Property) و Bein بکار رفته اند. اگر چه می توان چنین فرض کرد که این امر موجب ارتباط حال و گذشته میگردد و موارد وسیعتری از پدیدههای فرهنگی را تحت پوشش قرار میدهد.
2- میراث فرهنگی به مفهوم عام:
در دستیابی به یک تعریف برای میراث فرهنگی، لازم است که معیارهای مشخصی مورد توجه قرار گیرند.
در این ارتباط سه معیار اصلی پیشنهاد میشود، شیئیت، قدمت و پیام انسانی
این معیارها میتوانند ما را به این مضمون نزدیک نمایند که :
هرپدیدهای ( اعم از منقول و غیرمنقول و آنچه که میراث مادی و معنوی[1] خوانده میشود) که قدمتی دارد (طول این قدمت نسبی است) و واجدپیامی انسانی است ( یا چیزی از انسانهای گذشته برای عرضه دارد) شایسته است که بعنوان «میراث فرهنگی» خطاب گردد.
نتیجتاً نادیده گرفتن هر یک از این سه عامل موجب انحراف جدی در استخدام اصطلاح میراث فرهنگی برای بیان مقصود میشود.در توضیح امر برآنیم تا هر یک از این ملاک ها را برای شناسایی میراث فرهنگی تبیین نماییم.
الف ) شیئیت:
اگر شیئیت میراث فرهنگی مورد تأکید است، نه به این دلیل که ممکن است میراث فرهنگی بعنوان چیزی ذهنی تصور شود چرا که بدیهی است، ما چیزی را بعنوان میراث فرهنگی تلقی میکنیم که بنحوی به منصه ظهور رسیده باشد، بلکه معیاری است جهت بازیابی.
بدین معنا که این مورد از شاخصهای میراث فرهنگی نیست بلکه یک معیاربرای کمک به شناسایی آن است.
به نظر می رسد که مواجهه مستقیم با بقایای تاریخی و برخورد با عینیت آن به انسان نوعی شهود اعطا میکند،نوعی دریافت استنتاجی خاص که از خواندن تاریخ یا توضیح شفاهی حاصل نمیشود.
با قدری تأمل در قرآن کریم در مییابیم که در کنار روشهای منطقی برای جستجوی حقیقت، قرآن بشررا به سفر ودیدن آثار دعوت مینماید.[2] از سویی مرور تجارب شخصی به ما نشان میدهد که در مواجهه با اصل یک تابلوی نقاشی یا شنیدن اجرای زنده یک قطعه موسیقی تا چه حد واکنشی متفاوت داشته ایم. بدین معنا که مشاهده حضور فیزیکی یک اثردر یک موزه یا در محوطه تاریخی موجب افزایش قدرت مواجهه و توجه بیشترمیگردد.
باید به یاد داشت که بیشتر آثار باقیمانده، بعنوان یک اثر هنری خلق نشدهاند، بلکه به جهت گذر سالهای بسیار تأثیر ژرفی بر بیننده میگذارند.
بنابراین معیار شیئیت، امکان تجربهای بی بدیل را برای مخاطب فراهم مینماید بدین معنا که شهود مستقیم گذشته را ممکن و امکان گفتگوی روحی با پیشینیان را تسهیل مینماید.
ب) قدمت :
دومین معیار پیشنهادی برای تبیین میراث فرهنگی، قدمت است. مساله قدمت برای مطالعه گذشته بسیار با اهمیت است زیرا این عنصر ضمن اینکه موفقیت اثر را در تاریخ تعیین کرده واطلاعات با ارزشی را ارائه مینماید، حس خاصی را در مشاهده برمیانگیزاند. بی شک گذشته نقش مهمی درزندگی روانی انسانها ایفا میکند.بسیاری از رویکردهای عاطفی به گذشته ناشی از قدمت به ارث رسیده در اشیاء تاریخی میباشد. دراین راستا آن قابل ذکر است اینکه مقدار فاصله با گذشته که حس قدیمی بودن را میآفریند،نسبی است وواضح است که برای آنچه میراث نامیده میشود،حداقل سنی باید وجود داشته باشد.لیکن شایان ذکر است که قرآن کریم نیز طول زمان مشابهی بعنوان یک مقیاس برای تعیین آنچه که قدیمی یا از گذشته است ارائه مینماید.[3]
در میان سه معیار پیشنهادی این قدمت است که ما را به گفتگو ودرک پیام پیشینیان دعوت مینماید. لذا اگر عامل قدمت را حذف کنیم، چیزی بعنوان میراث فرهنگی باقی نخواهد ماند.
این حس بنحوی ترکیب شگفتی،حسرت، تحسین ورضایت است زیرا حقیقتاً بزرگترین افتخار یک اثر باستانی در اجزای بکار رفته نیست بلکه شکوه آن در قدمت وحس عمیقی است که به انسان تلقین میشود.»
ج) پیام انسانی:
برای آنچه میراث فرهنگی خوانده میشود، بیش از شیئیت و قدمت، حمل یک پیام ضروری است. به بیان دیگر هر شیئی تاریخی که فاقد پیامی باشد،میراث فرهنگی شمرده نمی شود لیکن بطور مسلم هزاران سنگ بر روی سنگهای دیگری قراردارند که ما آنان را میراث فرهنگی مان نمیدانیم. در حقیقت بسیاری از بقایای معماری کهن ما ازسنگهای برهم استوار تشکیل یافته اند.آنچه آنها را با ارزش میسازد شرحی است راجع به «چرایی» و «چگونگی» خلق این آثار.
بنابراین ردپای انسانها بر روی هر تکه ازمیراث فرهنگی است که آن را در برابردیگر بقایای گذشته قابل شناسایی کرده و به آن اجازه میدهد که «فرهنگی» خوانده شود.پس آنچه را که ما پیام میخوانیم، عامل فرهنگی یا اثرانسان[4] است که بر پدیدهها انعکاس یافته و ارزش مطالعاتی آن در فهم پیشینیانمان است.
با پیوند سه معیار پیشنهادی میراث فرهنگی چنین تعریف میگردد:«ردپای انسان در طول تاریخ که حامل پیامی انسانی است»
اشیایی است: ردپای انسان، شامل آثار منقول وغیرمنقول، مادی و معنوی، با نمود فیزیکی وقابل ادراک با حواس، حامل ارزشهای علمی
که واجدقدمت: امری نسبی، نمایانگر تحول انسان، کل مسیر تاریخ را پوشش میدهد، حسی از تداوم را عرضه میکند وارائه گر ارزشهای تاریخی است.
و دارای پیامی انسانی است: که با تاریخ نوشتاری بدست نمیآید ولی نشانگر بسیاری حقایق تاریخی معتبر است، در تماس مستقیم قابل دریافت است، حسی از هویت را القا کرده و ارائه دهنده ارزشهای عاطفی است.[5]
3- مفهوم خاص میراث فرهنگی (میراث فرهنگی معنوی)
میراث فرهنگی معنوی بنیادیترین جنبه های حیات اجتماعی و فکری ملت ها ،منشاء هویتها، تنوع و خلاقیت است.فرایندی است که باعث میشود مردم یک روستا، گروه یا ملت، گرد هم جمع شده و اثر فرهنگی را خلق نمایند. این فرایند بعضاً مهم تر از خود
شیء یا رویداد است.[6] این نوع میراث غیرملموس و معنوی است وشامل مجموعه مظاهری است که اگر چه وجود خاصی ندارند اما جلوه های مادی آنها قابل درک و در دسترس است. تفسیر یافتههای باستان شناسی، جلوه های معنوی این میراث با ارزش را در اختیار قرار میدهد، برای نمونه مجسمه سفالی ونوس که در دورهای اززندگی مادر شاهی ساکنان فلات ایران اعتقاد به الهه باروری یکی از باورداشت های جمعیت ساکن را تشکیل میداد،مورد احترام بود وهمزمان در چند نقطه از کشورمان مانند خوزستان و مناطقی ازآناتولی در کاوشهای علمی بدست آمده است.[7]
به این ترتیب: «رویه ها ،معرف ها،دانش ها و مهارت ها ،ابزار،اشیاء ،آثار هنری و مکانهایی که اجتماعات وافراد، آن را میراث معنوی خود تلقی میکنند، با اصول حقوق بشر پذیرفته شده در جهان، یعنی برابری، تداوم، استمرار و احترام متقابل میان اجتماعات فرهنگی سازگاراست. به اجتماعات حس تداوم هویت میبخشد و اجتماعات نیز درپاسخ به شرایط محیطی، تاریخی و یا زیست خود بطور مستمر آن را بازسازی می کنند.»[8]
پیش نویس مقدماتی کنوانسیون حفظ میراث فرهنگی معنوی، ویژگیها و مصادیق این نوع از میراث را بدین شرح عنوان می نماید:
میراث معنوی یک جریان تاریخی است که تا دوره معاصر حیات دارد و متحول و متکامل رو به آینده میرود.
به روش روایی وسنتی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
معیارهای ارزشی مورد احترام جامعه خودرا به همراه دارد.
قانونمند و بهنجار است.
دارای مولفههای فرهنگی ومعنوی است.
موجب خلاقیتهای صوری و مادی میشود ( از گذشته تا حال و آینده)
بدین ترتیب میراث معنوی که گنجینه زنده بشری به شمار میرود، بازتاب مجموعهای از فرایندهای ذهنی است که دریک جامعه ودر دورههای گوناگون تاریخی شکل میگیرد و با اصولی ثابت وقابل شناخت به خلاقیتهای صوری و مادی منجر شده و پیوسته بازتابی از نیازها و نیز پاسخ به آن نیازها را در خود دارا است.هنجارها وقانونمندیهای این مجموعه پیوسته بگونهای ناخودآگاه، روایی وسنتی از نسلی به نسل دیگر منتقل و آموخته شده ومعیارهای ارزشی آنها همیشه مورد احترام جمعی قرار میگیرد.
از این روی مصادیق میراث فرهنگی معنوی عبارتند از :
زبان : شامل گویش ها
دانش سنتی : شامل فناوری سنتی ( طب سنتی، معماری سنتی، نجوم سنتی و… )
اساطیر : شامل باورداشت ها و اعتقادات، تاریخ روایی، آیین ها و مراسم
فولکلور :شامل نمودهای روایی (قصه ها و ادبیات روایی) ،نمودهای موسیقیایی (موسیقی سنتی،ترانه ها و آوازهای سنتی)،نمودهای حرکتی (حرکات موزون، نمایش سنتی و اشکال گوناگون نمایشهای آیینی و…)[9]
نمودهای مادی (صنایع دستی: طرح ها و نمادهای سنتی، مجسمه سازی، سفال ونساجی ، فرش و … )
4- تعریف میراث فرهنگی در قوانین ایران:
ماده 1 قانون راجع به حفظ آثار ملی مصوب 1309، در بیان مفهوم میراث فرهنگی از عنوان «آثار ملی» و به شرح ذیل یاد نموده بود:
«به کلیه آثار صنعتی، ابنیه واماکنی که تا پایان دوره زندیه در مملکت ایران احداث شده اعم از منقول وغیرمنقول اطلاق میشود.»
تعریف مذکور آثار ملی همچون بناهها،ساختمانها یا اشیایی که از زمان قاجاریه به بعد ساخته شده بود را شامل نمیشد، لذا قانونگذار، تعریف آثار ملی را، با اجازهای که عملاً به وزارت فرهنگ وهنر سابق داده بود، توسعه بخشید و تمامی آثار غیر منقول که از نظر تاریخی یا شؤون ملی واجد اهمیت بودند، صرفنظر از تاریخ ایجاد و پیدایش، با تصویب شورای وزارتخانه مزبور، جزء آثار ملی قلمداد شده و به ثبت رسیدند.[10]
بالاخره با تصویب قانون اساسنامه سازمان میراث فرهنگی کشور به تاریخ 28 تیر ماه 1367، قانونگذار ایران آخرین وجدیدترین تعریف قانونی را در خصوص شناسائی میراث فرهنگی کشور ارائه نمود.
ماده یک قانون[11] در زمینه تعریف میراث فرهنگی مقرر میدارد:
« میراث فرهنگی شامل آثار باقیمانده از گذشتگان است که نشانگر حرکت انسان در طول تاریخ میباشد و با شناسائی آن زمینه شناخت هویت و خط حرکت فرهنگی اومیسر میگردد و از این طریق زمینههای عبرت برای انسان فراهم میآید..»
در مقام بررسی اجمالی این تعریف، باید بگویم که این تعریف بسیار کلی و عام از میراث فرهنگی است که خالی ازابهام نمی باشد. چرا که معلوم نیست مثلا قید «آثار» در این تعریف شامل چه اموالی میگردد؟ آیا ابنیه و اماکن و مصنوعات صنعتی را در بر میگیرد؟آیا شامل هردواموال منقول و غیرمنقول میگردد؟
همچنین قید « باقیمانده از گذشتگان » نیز ابهام برانگیز است، زیرا قید مزبور مدت زمان معینی را تعیین نمینماید فلذا تعریف فوق شامل آثار افرادی که به تازگی از دنیا رفتهاند، میگردد در حالیکه اساساً نباید چنین باشد.
همچنین ابهام عبارت «…که نشانگر حرکت انسان در طول تاریخ میباشد و با شناسائی آن زمینه شناخت هویت وخط حرکت فرهنگی اومیسر میگردد و از این طریق زمینههای عبرت برای انسان فراهم میآید.» ، نیز قابل توجه میباشد. فلذا، جهت رفع این نقیصه پیشنهاد میگردد جهت تعیین چه اینکه اموالی جزو میراث فرهنگی محسوب میگردند، با توجه به آنچه در قسمتهای قبلی در خصوص تعریف قانونی اشیاء عتیقه و میراث فرهنگی بیان و مطرح گردید، همچنین با استفاده از نظریات کارشناسان رسمی و تجارب سازمان میراث فرهنگی، نسبت به حل مشکل اقدام گردد. [12]
5- تعریف میراث فرهنگی در کنوانسیونهای بین المللی:
الف )تعریف اموال فرهنگی در قرارداد حمایت از اموال فرهنگی هنگام جنگ:
در این قرارداد اموال زیر قطع نظر از منشاء ومالک آنها اموال فرهنگی محسوب میگردد:
1- اموال منقول وغیرمنقول که برای فرهنگ ملل دارای اهمیت زیادی میباشد از قبیل آثار معماری- هنری یا تاریخی- مذهبی یا غیرمذهبی- مناظر باستانی مجموع ساختمانهائی که از این حیث دارای ارزش تاریخی یا هنری میباشد. آثار هنری و نسخ خطی و کتب وسایر اشیاء که دارای ارزش هنری- تاریخی یا باستان شناسی باشد و همچنین مجموعههای علمی و مجموعههای مهم کتب و اسناد ونمونه های تقلیدی اموال مذکور در فوق.
2- بناهایی که منظوراصلی و واقعی از آنها حفاظت ونمایش اموال منقول فرهنگی مذکور در بند (1) میباشد مانند موزه ها، کتابخانه های بزرگ، بایگانیها و همچنین بنگاههایی که درصورت وقوع جنگ، اموال منقول فرهنگی مذکور در بند (1) درآنجا نگاهداری میشود.
3- مراکزی که درآنجا تعداد قابل توجهی اموال فرهنگی مشروحه در بند (1) وبند (2) وجود دارد و مراکز آثار تاریخی گفته میشود.
ب ) تعریف اموال فرهنگی واشیاء عتیقه در کنوانسیون مربوط به اتخاذ تدابیر برای ممنوع کردن وجلوگیری از ورود یا صدور وانتقال مالکیت غیرقانونی اموال فرهنگی:
ماده اول این کنوانسیون در مقام تعریف اموال فرهنگی واشیاء عتیقه مقرر میدارد:
به لحاظ کنوانسیون حاضر، منظور از اموال فرهنگی اموالی هستند اعم از مذهبی یا غیرمذهبی که به وسیله هر دولت ،اهمیت آنها از نظرباستان شناسی ماقبل تاریخ، تاریخی، ادبی، هنری یا علمی مشخص شده وبه انواع زیر تعلق داشته باشد.
1- مجموعه ها و نمونههای نادر جانورشناسی، گیاه شناسی، معدن شناسی و کالبد شناسی واشیاء واجد اهمیت دیرین شناسی.
2- اموال مربوط به تاریخ،از جمله تاریخ علوم وفنون، تاریخ نظامی و اجتماعی و همچنین زندگی رهبران،متفکران، دانشمندان وهنرمندان ملی ورویدادهای مهم ملی.
3- دستاوردهای کاوشهای باستان شناسی(قانونی یا پنهانی) واکتشافات باستانشناسی.
4- عناصر حاصل از تجزیه و تفکیک بناهای هنری یا تاریخی و محوطه های باستان شناسی.
5- اشیاء عتیقه که بیش از صد سال قدمت دارند از قبیل کتیبهها ، سکه ها ومهرههای کنده کاری شده.
6- اشیاء مردم شناسی
7- اموالی که واجد اهمیت هنری هستند مانند:
آثار اصیل هنر پیکر تراشی و مجسمه سازی با هر نوع مادهای
کنده کاریها ،مهره ها،چاپهای سنگی اصیل
تمبرهای پست، تمبرهای درآمد و تمبرهای دیگر، مجزا یا در مجموعه ها
اثاثیهای که بیش از یک صد سال قدمت دارند وابزارموسیقی قدیمی
نسخ خطی نادر و آثار اوائل صنعت چاپ، کتابها و اسناد و انتشارات قدیمی
ج- تعریف میراث فرهنگی در کنوانسیون حمایت از میراث فرهنگی و طبیعی جهان:
کنفرانس عمومی سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی ملل متحد منعقد درپاریس ضمن هفدمین اجلاسیه خود مورخ 17 اکتبر تا 21 نوامبر 1972 تعاریف جدیدی برای میراث فرهنگی وطبیعی ارائه نمود که بخاطر تازگی آن بسیار مورد توجه قرار گرفت.
ماده یک کنوانسیون مزبور در تعریف میراث فرهنگی چنین مقرر میدارد:
«به لحاظ کنوانسیون حاضر،آنچه ذیلاً ذکر میگردد به عنوان «میراث فرهنگی» تلقی میشود.
آثار:آثار معماری ،مجسمه سازی یا نقاشی از بناها، عوامل و بناهائی که جنبه باستانی دارند، کتیبه ها، غارها و مجموع عواملی که از نظر تاریخی، هنری و علمی دارای ارزش جهانی استثنائی هستند.
مجموعه ها :مجموعه بناهای مجزا یا مجتمع که از نظر معماری، منحصربه فرد بودن یا بستگی و موقعیت آنها دریک منظره طبیعی،به لحاظ تاریخی، هنری و علمی دارای ارزش جهانی استثنائی هستند.
محوطه ها: آثار انسان یا آثاری که توأماً به وسیله انسان وطبیعت ایجاد شده است ونیزمناطق شامل محوطههای باستانی که به لحاظ تاریخی، زیبائی شناسی نژاد شناسی دارای ارزش جهانی استثنائی هستند.»
ماده 2 کنوانسیون مذکور در تعریف میراث طبیعی چنین مقرر می دارد:
« به لحاظ کنوانسیون حاضر،آنچه ذیلاً ذکر میگردد «میراث طبیعی» به شمار میرود:
آثار طبیعی متشکل از ترکیبات فیزیکی وزیست شناسی یا مجموعهای از این نوع ترکیبات که از نظر زیبائی شناسی یا علمی حائز ارزش جهانی استثنایی هستند.
ترکیبات ارضی و جغرافیایی طبیعی ومناطق کاملاًمشخص که زیستگاه حیوانات و منطقه رشد گیاهان مورد تهدید بوده وازنظر علمی وحفاظت حائز ارزش جهانی استثنائی هستند.
محوطه طبیعی یا مناطق طبیعی که دقیقاً مشخص شده وبه لحاظ علمی، حفاظت یا زیبائی طبیعی دارای ارزش جهانی استثنائی هستند.»
در مواجهه با تعاریف مذکور ملاحظه می گردد که :
اصطلاح «اموال» بجای «میراث» بکار رفته است. معنی که ما ازکلمه «اموال» استنباط میکنیم به وضوح متفاوت با کلمه «میراث » است عنصر اصلی که در کلمه اموال وجود ندارد،اشاره به مرجعی است که ما ازآن اثر را به ارث برده ایم، این امربخصوص در فرهنگ اسلامی که هدف اصلی از رجوع به آثار را عبرت گرفتن از گذشته میداند ،قابل تأمل است. وقتی مرجع اثر تاریخی فراموش شد، اصل ومنشأ آن را از دست داده ایم. لذا آنچه بدین ترتیب پیشنهاد شده،منطبق با دیدگاه اسلامی به نظر نمیرسد.
واگردر کشورهای ما با این تعریف موافقت میشد، میتوانست کل معناو مسیرمیراث فرهنگی مربوط به ایران را تحت تأثیر قرار دهد.
نکته دیگر آنکه تعریفی که تنها توسط مصادیقش شرح داده شود،جامع نیست، زیرا هنوز هم مصادیقی وجود دارد که ذکر نشده اند.
از سوی دیگر حلقه مفقوده در این رابطه، پیوستگی و ارتباط بین شاخصههای موضوع مورد تعریف میباشد.
در اظهارات یونسکو شاخصههایی چون تاریخی، هنری و علمی وجود دارد که وابستگی وچگونگی پیوند میان آنها روشن نیست.
نکته دیگری که قابل تأمل است اینکه در تعاریف یونسکو بعضی ارزشها همچون تاریخی، هنری وعلمی ارائه شده است. در وهله اول اینگونه بنظرمیرسد که ملاک مناسبی برای شناسایی میراث فرهنگی است اما با تحلیل دقیق تر می توان ادعا نمود که ارزشهای موجود در یک اثر، معیار قلمداد شدن آن بعنوان میراث فرهنگی نمیباشد. زیرا با حذف هر یک از این ارزشها هنوز چیزی بعنوان میراث فرهنگی وجود خواهد داشت ودر حالی که معیار در یک تعریف، عنصری است که اگر حذف شود کل موضوع تغییر مییابد.
در نتیجه ارائه ارزشها برای شناسایی مفید است ولی نمی تواند جانشین معیارهای تعریف گردد.
با وجود تمام این موارد، اجتناب پسندیده یونسکو از ایجاد ارتباط بین مقوله میراث فرهنگی با برخی کوته بینیها وتنگ نظریهای مذهبی، سیاسی، تاریخی وهنری، یونسکو را به درستی برآن داشته تا برتری خاصی برای یک دوره تاریخی و یا یک مکتب یا دوران هنری بعنوان یک ابزار در ارزیابی میراث فرهنگی قائل نشود.
مبحث دوم : مبانی حمایت از میراث فرهنگی:
1- مبانی ارزشی:
مبانی اصلی کلیه موضوعات مربوط به میراث فرهنگی، مساله ارزش میباشد. تمام آنچه را که ما در رابطه با میراث فرهنگی انجام میدهیم اعم از شناسایی، صیانت، حمایت، حفاظت و معرفی بدلیل تعیین ارزشها واولویت بندی آنهاست.
در این مبحث برآنیم تا به سه پرسش اساسی پاسخ گوئیم:
مقصود از ارزشهای میراث فرهنگی چیست؟
آیا تعیین ارزشها متکی به شرایط خاصی است؟
مکانیزم تعیین اولویت درارزشها چگونه است؟
برای شناخت ارزشهای میراث فرهنگی ابتداً تقسیم بندی ذیل را ارائه وسپس به توضیح آن میپردازیم.
ارزشهای علمی (کاربردی) ارزشهای اقتصادی و…
ارزشهای باستان شناختی و …
ارزشهای تاریخی(فرهنگی) ارزشهای تداوم فرهنگی،قدرت،هویت و…
ارزشهای معماری و..
ارزشهای هنری (عاطفی ) ارزشیابی زیباشناختی ونمادین،روحانی، اعجاب انگیز و…[13]
اساساً علمی که ما به جهان خارج پیدا می کنیم و زمینه ساز تصور قابلیت یا ارزش درچیزی می شود، از سه طریق حاصل میگردد:علوم دقیقه،علوم انسانی و دریافتهای هنری
هر یک از این سه، روشهای مخصوص به خود را دارند. شناخت ارزشهای میراث فرهنگی نیزبه ناچار از همین سه طریق ممکنست،لذا بنظر میرسد بتوان ابتدا ارزشها را براساس این سه رویکرد تقسیم بندی نمود.
بخشی از ارزشها که از راه بررسی صرفاً علمی حاصل می گردند را می توان ارزشهای علمی خواند.
گروه دیگر از ارزشها که با بکارگیری روشهای متداول در علوم انسانی بدست میآید، ارزشهای تاریخی نامیده میشوند، زیرا عمده ترین هدف از مطالعاتی با این روش، پیبردن به چگونگی زندگانی انسان درگذشته و سایر تحول آنست که موضوع علم تاریخ میباشد.
از سوی دیگر ارزشهای حاصل ازشناخت هنری یا احساسی را ارزشهای هنری یا عاطفی می نامیم که این نوع شناخت از رابطه بی واسطه انسان واثر حاصل میگردد وقابل اندازه گیری بوسیله ابزار علمی یا روشهای علوم انسانی نیستند. آنچه قابل توجه است، رابطه مستقیم و تناسب بسیار جالبی است که میان این گروه از ارزشها وسه معیار اصلی که برای تعریف میراث فرهنگی به کار گرفتیم وجود دارد. بدین نحو که ارزشهای علمی با شیئیت، ارزشهای تاریخی با قدمت و ارزشهای عاطفی با پیام انسانی قابل مقایسهاند.
در بررسی علمی با پدیدههای قابل اندازه گیری مواجه ایم. بنابراین این عامل شیئیت در میراث فرهنگی است که راه را بر این نوع بررسی میگشاید.
در بررسی ارزشهای تاریخی ما به بررسی اثراتی که از گذشت زمان بر میراث فرهنگی ثبت شده میپردازیم و این خصوصیت قدمت است که چنین بررسی را ممکن می سازد.
ودر ارزشهای عاطفی آنچه مورد نظر ماست، تأثیری روحی است که از اثر در انسان بوجود میآید و این ازراه انتقال آن پیام انسانی است که خودآگاه یا ناخودآگاه در آثار برجای مانده است.
آنچه را بعنوان ارزش در میراث فرهنگی می پذیریم، به شرایطی وابسته است ولذا این ارزشها با تغییر شرایط در یک جامعه ویا با انتقال از جامعهای به جامعه دیگر تغییر مییابند. این دگرگونی نه تنها در میزان ارزشمندی ارزشها بلکه در خود آنچه ما ارزش مینامیم،ایجاد میشود.
یعنی ممکن است وجهی ازمیراث فرهنگی درجامعهای ارزشمند تلقی گردد ودرجامعه دیگر حتی بعنوان یک ضد ارزش بحساب آید مانند کاخ پادشان یا بناهای مذهبی که درجامعهای به ترتیب نماد اقتدار و اعتقاد تلقی شده وبا ارزشند ودر جامعه دیگر سمبل بورژوازی و کهنه پرستی قلمداد میشوند. اگر ارزشهای میراث فرهنگی با سیستم ارزش یک جامعه تنظیم نشود، طبیعتاً نمی توان در این ارتباط انتظار توجه مادی ومعنوی زیادی از آن جامعه داشت.[14]
یکی از راههای حل این مشکل، بازگردانیدن این ارزشها به خود اثراست. یعنی بجای سعی در شناسایی و توجه به ارزشهایی که توسط بهره برداری کننده به چیزی داده میشود،سعی در شناسایی و توجه به قابلیت اشیاء بنماییم که گویای توانایی خود شییء است.بدین ترتیب وابستگی این خصوصیات را به شرایط بیرونی تقلیل داده وبه خود آن شیء منتقل مینماییم.
بسیاری از مسائل مربوط به میراث فرهنگی از درک دو عنصر یعنی شناخت نیاز و همچنین درک آنکه میراث فرهنگی عامل رفع این نیاز است،ناشی میشود.
مثلاً بسیاری از گروههای اجتماعی یا حتی جوامع از یک سو اساساً نیازی به فراگیری تاریخ نمی بینند تا توانایی میراث فرهنگی در پاسخگویی به آن برای آنها بصورت ارزش جلوه کند وبه فرض اگر هم بدنبال فراگیری تاریخ باشند، به این موضوع آگاهی ندارند که آنچه آنها میخواهند، درمیراث فرهنگی یافت میشود.
در این نوع جوامع ممکن است که میراث فرهنگی چندان ارزشمند تلقی نگردد ولی آیا میتوان منکر آن شد که میراث فرهنگی قابلیت عرضه تاریخ یا هویت را دارد؟!
لذا به نظرمی رسد که عوامل موثر در تعیین ارزشها، شناخت نیاز و شناخت آنچه میتواند این نیاز را بطرف کند، میباشد.
بدین ترتیب، تلقی قابلیتهای موجود در میراث فرهنگی به عنوان ارزش فرهنگی بستگی به شرایط اجتماعی هر جامعه دارد که آن جامعه به چه چیز نیازمند است و کدام قابلیت میراث فرهنگی میتواند در رفع آن نیازها موثرباشد.
در نتیجه می توان برای پرهیز از وابسته بودن به شرایط متغیربیرونی از کلمه «قابلیت»[15] بجای «ارزش»[16] استفاده نمود.
یکی از مهمترین عوامل در مواجه با آثار تاریخی،نحوه تنظیم اولویت ارزشهای موجوددرآن است.
اولویتها ابتدا توسط «نیازها» تعیین میشوند، سپس توسط باورها «تعدیل» میگردند ونهایتاً با توجه به «امکانات» تحقق مییابند.
یعنی در رابطه با میراث فرهنگی از یکسو با ترکیبی از نیازها و باورها مواجه هستیم که میتوان در مجموع آن را علت مراجعه به آثار دانست که مرحله تعیین اولویت ارزشهاست و ازسوی دیگر با محدودیت امکانات اجتماعی مواجه هستیم که این اولویتها را تعدیل نموده وراه تحقق آن را فراهم می آورد.
زمانی که اثری واجد ارزشهای گوناگون باشد، طبیعتاً لازمست که متخصصین از شاخههای مختلف، ابتدا به شناسایی این ارزشها و سپس به دفاع ازآن برای تعیین اولویت و تنظیم برنامه بپردازند. اما مشکل آن است که در این جمع نیز هرکس ارزش موردنظر خود را میفهمد و طبعاً برای آن بیشترین اولویت را قائل میشود. در حالیکه تنظیم اولویت ها نیاز به دیدگاهی دارد که همه ارزشها را بفهمد و آنها را با هم مقایسه کند.
درحقیقت این ارزشها نیستند که در مقابل هم هستند بلکه این نیازها و میزان قابلیت اثر در پاسخگویی به آنهاست که اولویتها را تعیین می کند.
در مجموع میتوان گفت که در جوامع پیشرفته که نیازها،باورها و امکانات در یکسو قرار میگیرند، همگان شاهد حفظ و مرمت بناها با رعایت همه ارزشهای آن هستند. اما درکشورهای درحال توسعه که ازیکسو هنوز سطح دریافت عمومی نسبت به ضرورت حفاظت از مواریث فرهنگی بالا نیست واز سویی دیگرنیاز دولت به بهره برداری عملکردی ( اقتصادی) ازآثار بسیار بالاست، این خطر همچنان وجود دارد که با شروع و تداوم چنین وضعیتی،به تدریج تمامی ارزشهای آثار، تحت تأثیر بهرهبرداریهای اقتصادی قرار گیرد.
2-مبانی قانونی
الف – مبنای ملی حقوق میراث فرهنگی
میراث فرهنگی و طبیعی ازجمله اموال ارزشمند و بی بدیلی میباشند که نه تنها به ملتها، بلکه به تمامی بشریت تعلق دارند، فقدان هر یک از این اموال بسیار ارزشمند از طریق تنزل وضعیت یا از میان رفتن آنها موجب فقر میراث کلیه ملل جهان خواهد شد.بخشهایی از این میراث را میتوان به علت ویژگیهای استثنایی شان دارای ارزش والای جهانی وبدین لحاظ شایسته حفاظت ویژه در برابر مخاطراتی دانست که به طرز فزاینده آنها را تهدید میکند.
هدف حقوق میراث فرهنگی، شناسایی، حفاظت، حمایت ومعرفی آثار فرهنگی -تاریخی میباشد تا اینگونه آثار از گزند عوامل طبیعی و انسانی در امان باشد وبعنوان میراث جهانی بشریت برای همیشه حفظ وبه نسلهای بعدی منتقل گردد.
مساله اول در «میراث فرهنگی» تعیین مرجعی است که در داخل یک کشور، صلاحیت تدوین قوانین مربوط به میراث فرهنگی را دارد. این مساله در شکل کلاسیک خود در کشورهای فدرال با توسل به صلاحیتی که هر یک از ایالات دولت فدرال در این مورد دارند، قابل حل است. در کشورهای بسیط نیزدراین زمینه مجلس دارای صلاحیت است.البته قوه مجریه نیزمیتواند به صورتهای مختلف مانند تصویب نامه،آیین نامه و بخشنامه در این خصوص مقرراتی را وضع کند. این اختیار در بعضی موارد که نیازبه مقررات تکنیکی است، به خوبی قابل درک است. زیرا قسمت عمده ای از حقوق میراث فرهنگی داخلی به قواعد نظارتی،انتظامی و خدماتی مربوط میشود. به این ترتیب دیگر نیازی به طی مراحل طولانی تصویب در پارلمان وجود نخواهد داشت.
اما وظایف مربوط به تدوین مقررات درزمینه عوامل انسانی تهدید کننده میراث فرهنگی برعهده مجلس شورای اسلامی میباشد.
همچنین مقررات مربوط به اصول نظارتی وحفاظتی از اموال موصوف در اماکن وابنیههایتاریخی وموزهها را در سایر موارد، سازمانهای مرتبط از جمله سازمان میراث فرهنگی کشور تدوین میکند.
ب ) مبنای بین المللی حقوق میراث فرهنگی
حقوق بین المللی میراث فرهنگی شامل تعداد زیادی از معاهدات بین المللی.قطعنامههای الزام آور سازمانهای بین المللی و متون وقطعنامههای غیر الزام آوری است که به رغم غیرالزامی بودن حائز اهمیت هستند.
1- معاهدات بین المللی: مانند تعداد قوانین داخلی،شمار این معاهدات بسیار افزایش یافته است.
2- قطعنامه های الزام آور: صدور قطعنامههای الزام آور از جمله صلاحیتهای سازمانهای بین المللی است.ولی برای اینکه این قطعنامه ها بتوانند مستقیماً در داخل کشورهای عضوبه مورد اجرا در آید، سازمان صادر کننده باید دارای صلاحیتی فراملی باشد. البته در سطح جهانی تعداد اندکی از این سازمانهای فرا ملی وجود دارد.
3- قطعنامه های غیرالزام آور: برخلاف قطعنامههای الزام آور، تعدادقطعنامههایی که الزام آور نیستند، خواه آنها که از سوی سازمانهای بین حکومتی(دولتی) صادر شده اند وخواه آنها که در کنفرانسهای بین المللی صادر شده اند بسیار است، چرا که تمام سازمانها یا کنفرانسهای جهانی میتوانند چنین قطعنامههایی صادر کنند و صدور این قطعنامه ها برای کشورهای عضو وغیرعضو تعهدی به وجود نمیآورد.
3- مبانی حفظ، پژوهش ومعرفی میراث فرهنگی :
برای عمق بخشیدن به اندیشه پژوهش، حفاظت ومعرفی میراث فرهنگی ضروری است تا مبانی آنرا مورد دقت نظر قرار داده و تأملی جدی در آن داشته باشیم.
مبانی حفظ، پژوهش ومعرفی میراث فرهنگی را میتوان به سه دسته عمده تقسیم کرد که عبارتند از:
الف – علل ذاتی
ب – علل عارضی
ج – علل عامدی (عمدی)
برخی از این مواریث فرهنگی صرفاً داخل در یک دسته خاص نیستند بلکه ممکنست یک میراث داخل در 2 یا 3 دسته باشد اما علت غالب بر آنها باعث میشود تا جزء دسته خاصی قلمداد گردند.
الف ) علل ذاتی
تعداد زیادی از آثار فرهنگی در ذات خود دارای آنچنان ارزشی هستند که جدا کردن آن ارزشها ممکن نیست لذا تمامی آنها را در یک طبقه بندی خاص با عنوان علل ذاتی جای می دهیم.
مهمترین مواریث فرهنگی که به علل ذاتی باید حفظ ومعرفی شوند عبارتند از:
1- اشیاء یا اماکنی که دارای احترام و تقدس هستند.
بسیاری از اماکن تاریخی و اشیاء تاریخی- فرهنگی به علت اینکه مقدس هستند، از آنها حفظ و مراقبت و نگهداری میشود مانند مقبره دانیال نبی، حرم حضرت شاهچراغ (ع) ، حرم حضرت معصومه(س)، حرم امام رضا (ع) و در کشورهای دیگر مانند بیت المقدس، مسجد الحرام ،غار حرا و اشیاء منسوب به پیامبران وغیره
2- اشیاء یا اماکنی که دارای ارزش هنری والا وخاص هستند، مانند تابلوها، ظروف و تزئینات خاص هنری
3- اشیاء یا آثاری که دارای ارزش رفتاری بوده ونمایانگر نوع رفتار شخصی یا گروهی در جوامع مختلف هستند ،مانند اشیائی که عمدتاً مرتبط با موضوع مردم شناسی میباشند مثل لباس، پوشاک ،مفروشات و بافتهها.