پایان نامه پیمان سعدآباد

تعداد صفحات: 144 فرمت فایل: word کد فایل: 4493
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تاریخ
قیمت قدیم:۳۵,۷۶۰ تومان
قیمت: ۲۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه پایان نامه پیمان سعدآباد

    مقدمه

    در تاریخ ایران ما شاهد تحولات، رویدادها و اتفاقات مختلفی در عرصه روابط داخلی و نیز روابط خارجی بوده ایم. برخی از این رویدادها و تحولات در جامعه ایران تأثیرات بسزایی گذاشته است و به تبع آن توانسته تغییراتی را در ساختار تصمیم گیری و در روند مختلف آن به جای گذارد. سرزمین ایران بدین لحاظ تجارب بی شماری را پشت سر گذاشته و از رهگذر حوادث و اتفاقات ایجاد شده، توشه‌هایی برای خود برداشته است. در این راستا از تحولات برجسته و منحصر به فردی چون انقلاب مشروطه ایران و همچنین ملی شدن صنعت نفت می توان نام برد. نقش آفرینی ایران در این وقایع قابل ارزیابی است و قاعدتاً این پدیده ها و اتفاقات نه تنها در سطح داخلی و منطقه ای بلکه در سطح جهان، تأثیرات شگرفی داشته است و این مسئله نشان می دهد که ایران در مقاطعی از تاریخ، نقش پیشتاز و تعیین کننده ای در منطقه خاورمیانه و در سطح جهانی داشته است و نمی توان این نقش ها را انکار کرد.

    در این راستا، یکی از نقش هایی که تا به حال مورد توجه و بررسی قرار نگرفته است، نقش ایران در همکاری های منطقه ای و در ایجاد صلح و ثبات و برقراری آرامش و امنیت در منطقه بوده است و این نقش در انعقاد پیمان سعدآباد ظهور و بروز پیدا می کند. در این راستا، دولت ایران تلاش نمود که بحث همکاری های منطقه ای با مشارکت دول همسایه را از طریق عقد پیمانی دنبال کند که بتواند به این اهداف جامه عمل بپوشاند. بدین جهت با پیشنهاد ایران و مشارکت کشورهای همسایه، پیمان سعدآباد در تاریخ 17 تیر ماه 1316 برابر با 8 ژوئیه 1937 منعقد شد و هدف اصلی ایران از پیشنهاد پیمان سعدآباد، تأمین صلح و ثبات منطقه ای و جلوگیری از کشمکش های بین المللی به منطقه خاورمیانه از طریق ایجاد موازنه میان دول منطقه با دول قدرتمند جهانی بوده  است و مقصود آن بوده است که ایجاد موازنه و تأمین صلح و امنیت منطقه از طریق همکاری های منطقه ای صورت گیرد. در هر حال، پیمان سعدآباد با اهداف و آرمان هایی که در ذهن دولتمردان ایران قرار داشت، شکل عملی به خود گرفت و دولتهای منطقه را وادار کرد که در تأمین صلح و ثبات منطقه ای با یکدیگر تشریک مساعی کنند، تا در پرتو همفکری و همبستگی میان دول عضو پیمان، همکاریهای منطقه ای را گسترش داده و در این راستا، ضمن تأمین اهداف منطقه ای به ایجاد صلح جهانی نیز دست پیدا کنند و از رسوخ اختلافات و کشمکش های بین المللی میان دول قدرتمند آن زمان یعنی انگلستان، روسیه و همچنین آلمان به این منطقه جلوگیری به عمل آورند و مانع گسترش این اختلافات به منطقه خاورمیانه شوند.

    پیمان سعدآباد با حضور دول ایران، عراق، افغانستان و ترکیه شکل گرفت. دولت ایران به عنوان مبتکر این پیمان، آن را به کشورهای همسایه پیشنهاد داد و اهداف آن را تشریح کرد و با موافقت این دول، پیمان سعدآباد میان نمایندگان دول چهارگانه ایران و افغانستان، عراق و ترکیه در سال 1937 م  به امضاء رسید؛ تا از این طریق دول عضو بتوانند به اهداف پیمان سعدآباد که همانا در راستای منافع ملی تک تک این دول قرار می گرفت، تحقق بخشند و آن را در اولویت سیاست خارجی خود قرار دهند و با تمسک به پیمان سعدآباد بتوانند در عرصه روابط خارجی و بین المللی، تصمیمات خود را اجرایی کنند. اینجاست که به اهمیت این پیمان و تأثیراتی که می توانست در منطقه خاورمیانه و حتی در عرصه جهانی داشته باشد، پی می بریم.

    این پیمان از جنبه سیاست خارجی برای ایران دارای اهمیت فوق‌العاده ای بود. دولت ایران مایل بود از سیاست سنتی خود در قبال سایر کشورها دست برداردو سیاست خارجی جدیدی را اتخاذ کند. قاعدتاً اتخاذ این سیاست جدید، با اهداف جدید تعریف می شد. حل اختلافات همسایگی میان کشورهای منطقه ای و ایجاد تفاهم با آنان برای رسیدن به اهداف مشترک، از مسائل مورد علاقه ایران بود. در این راستا، ایران سعی کرد با دول همسایه، روابط حسنه و دوستانه ای را برقرار کند که اساس و پایه آن بر روی استقلال ملل مشرق زمین و‌ آزادی از یوغ استعمارگران و همکاری و مشارکت سیاسی در امور منطقه ای و بین المللی باشد تا بدین وسیله به صلح پایدار در منطقه و در نظام بین المللی دست پیدا کنند. این اهداف، از اهداف باارزشی بود که تا قبل از انعقاد پیمان سعدآباد، معنا و مفهوم واقعی و حقیقی نداشت. اگر تا قبل از آن، کشورهای منطقه ای به صورت دو جانبه با یکدیگر قرارداد می بستند؛ ولی از این تاریخ به بعد، قراردادهای دوجانبه به قراردادهای چندجانبه سوق داده شد. شاید مواد و متن پیمان سعدآباد، حاوی مطالب جدیدی نباشد و آن خواسته هایی بود که در قراردادهای دوجانبه گذشته، ما بین دول منطقه ای مطرح شده بود. ولی پیمان سعدآباد، جزء اولین پیمانهای منطقه ای بود که این خواستها و تقاضاها را در زیر سایه یک ائتلاف جمع کرد و کشورهای منطقه ای را در یک گروه برای رسیدن به اهداف مورد نظرشان، قرار داد. به عبارت دیگر  اصول مورد نظر در پیمان سعدآباد شامل عدم تجاوز، برابری، عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر و… اصولی بودند که در پیمانهای مختلف به صورت دوجانبه بین ایران و کشورهای همسایه منعقد شده بود. اما پیمان سعدآباد اولین توافق منطقه ای بود که بیشتر این اصول را در خود جای داده بود.

    پیمان سعدآباد را می توان به لحاظ مصادف شدن با وقوع جنگ جهانی دوم نیز مورد ارزیابی قرار داد. وقوع این جنگ، تأثیرات زیادی را در عرصه روابط بین الملل ایجاد کرد و به تبع آن پیمان سعدآبد نیز از این مقوله بی تأثیر نماند. به نحوی که می توان ادعا کرد، جنگ مورد نظر، سیاستهای پیمان سعدآباد را تحت تأثیر قرار داد و باعث دگرگونی در جهت گیریهای پیمان شد. و به دلیل عدم اتخاذ سیاست یکسان و مشترک مابین اعضای این پیمان و در نهایت با تشتّتی که در بین اعضای پیمان سعدآباد ایجادشد، این پیمان از هم فرو پاشید.

    بنابراین ما در این تحقیق برآن هستیم که پیمان سعدآباد را از زوایای مختلف و گوناگونی، مورد توجه و بررسی قرار دهیم. پیمان سعدآباد چه بود؟ چه اهدافی را دنبال می کرد؟ چگونه این پیمان شکل گرفت و نقش ایران در این پیمان چه بود؟ و اینکه این پیمان چه نقشی را در همکاری های منطقه ای در خاورمیانه ایفا کرد و به تبع آن چه تأثیراتی را در عرصه بین المللی ایجاد کرد و به نوبه خود نظام بین الملل و وقوع جنگ جهانی چه تغییراتی را در ساختار پیمان مورد نظر به وجود آورد؟ و در نهایت چه عواملی در فروپاشی پیمان سعدآباد نقش داشتند و دلایل فروپاشی چه بود؟ همه اینها سؤالاتی هستند که در این تحقیق به دنبال پاسخ های آن می باشیم.

     

    فصل اول:

    کلیات

     

    طرح مسأله و تعریف موضوع تحقیق:

    سیاست حسن روابط با همسایگان از جانب ایران با امضاء طرح یک قرارداد در قالب عهد نامه عدم تعرض و حل اختلافات فی مابین به صورت مسالمت آمیز میان نمایندگان ایران، ترکیه، عراق به نتیجه رسید و با ایجاد یک پیمان منطقه ای که دیگر دولتهای مستقل خاورمیانه را هم در برگیرد، با مشارکت ایران، افغانستان، عراق و ترکیه معاهده ای به امضاء رسید که به پیمان سعدآباد(1316 ش) معروف گردید.

    همان گونه که از سؤال تحقیق پیداست، دغدغه اصلی نگارنده، بررسی پیمان سعدآباد و نقش آن در همکاری های منطقه ای می باشد. و اثبات این مسئله که پیمان سعدآباد یک پیمان منطقه ای با مشارکت کشورهای منطقه ای برای ایجاد همکاری و نزدیکی میان کشورها و تأمین صلح، امنیت، ثبات و آرامش در منطقه خاورمیانه طراحی شده بود. پیمان سعدآ‎باد در سال 1937م در خاورمیانه شکل گرفت و چهار کشور این منطقه به امضای آن مبادرت کردند. در عین حال، این امکان برای سایر کشورهای منطقه نیز وجود داشت که برای تحقق اهداف پیمان مذکور، به جمع این چهار کشور ملحق شوند و از طریق پیوند میان این کشورها،‌بتوانند منافع ملی خود را تأمین کنند و به تبع آن، در پرتو همکاری و هماهنگی مواضع و دیدگاهها در مورد تحولات، حوادث و اتفاقات پیش رو، بتوانند با حل اختلافات مرزی و ارضی میان خود، صلح و ثبات را در منطقه تضمین کنند و در ادامه خدمتی به صلح بشریت کرده باشند. این انگیزه ها و اهداف باعث شد، کشورهای منطقه ای به ویژه کشورهای مورد نظر با پیدا کردن راه حل مناسب و منطقی، این اختلافات را حل و فصل کنند و موانعی را که برای ایجاد نزدیکی و همکاری میان این کشورها وجود داشت، برطرف ساخته و به یک دیدگاه مشترک و یکسان در قبال مسایل بین المللی دست یابند و در مواضع و سیاست گذاریهایشان، از روش هماهنگی پیروی کنند تا بدین طریق به هماهنگی و همبستگی در مسایل مختلف منطقه ای و جهانی از طریق همکاری های منطقه ای دست یابند.

    این پیمان از آن جهت حائز اهمیت بسیار است که اولاً به ابتکار یکی از کشورهای منطقه ای  - یعنی ایران – بوجود آمد و با توجه به نفوذ و دخالتی که در آن زمان، قدرتهای بزرگ جهانی در سایر کشورهای دنیا اعمال می کردند، جزء معدود پیمانهایی بود که در انعقاد آن دخالت بیگانگان، محلی از اعراب نداشت و هیچ تأثیر گذاری و نقشی در ایجاد پیمان سعدآباد از طرف دول قدرتمند انگلستان و روسیه صورت نگرفت و ثانیاً تا آن زمان انعقاد چنین پیمانی با اهداف مورد نظر، بی سابقه بود. زیرا ایجاد و همچنین حفظ و بقای چنین پیمانی منوط به کمک و مساعدت هیچ کشور قدرتمند برون منطقه ای نبود و اگر تا آن زمان پیمانی منعقد می شد که به طور مستقیم یا غیر مستقیم، کشورهای قدرتمند در آن نفوذ و مداخله داشتند، این پیمان عاری از این دخالت بود.

    در مجموع هدف این است تا با بررسی ابعاد و زوایای مختلف پیمان سعدآباد و دقت و غور در مواد آن و اهداف و انگیزه هایی که به دنبال داشته و همچنین نقش و تأثیر گذاری پیمان چه در حوزه منطقه ای و چه در خارج از منطقه، به دیدی روشن و شفاف در رابطه با پیمان مذکور دست یابیم و در این مورد به شناخت مناسبی از وجوه مختلف پیمان سعدآباد برسیم.

    اهداف تحقیق:

    باید گفت ایران نقش مهمی در تحولات منطقه ای قرن بیستم داشته است و در سیاست خارجی ایران، منطقه خاورمیانه از اولویت ویژه ای برخوردار بوده است و ارتباط و ایجاد دوستی و برادری، رفع اختلافات میان کشورهای منطقه و نزدیکی و صمیمیت بیشتر میان دول همسایه مورد توجه و اهتمام ایران قرار داشته است و ایران برای تحکیم روابط خود با کشورهای منطقه و تأمین منافع ملی خود و در راستای سیاست های متخذّه که دارای تأثیرات مهمی در سطح جهانی و بین المللی داشته است، ایجاد این پیمان را پیشنهاد می دهد. این پیمان با اهداف مستقل ایران در عرصه سیاست خارجی ارتباط تنگاتنگی دارد و می توان ارزشمندترین دستاورد این پیمان را که در بطن پیمان سعدآباد، مورد توجه قرار گرفته است، همانا تأکید بر استقلال و تمامیت ارضی این کشورها و همچنین سایر دول منطقه ای دانست. زیرا این پیمان با هدف تأمین استقلال میان کشورهای منطقه از طریق پیوند میان این کشورها و همکاری در صحنه بین المللی و جهانی شکل گرفت. به عبارت دیگر پیمان سعدآباد یک پیمان منطقه ای بود که با مشارکت کشورهای منطقه ای برای ایجاد همکاری و نزدیکی میان این کشورها، طراحی شد. نکته با اهمیت در مورد این پیمان آن است که باید گفت به لحاظ انگیزه انعقاد چنین پیمانی، عده ای آن را ساخته و پرداخته انگلستان دانسته اند و گروهی نیز دست شوروی را در انعقاد آن مشاهده کرده اند. تا الان بررسی های مختصر انجام شده از جنبه نفوذ و دخالت بیگانگان بوده است. ولی در این تحقیق می خواهیم آن را از جنبه مستقل و با استفاده از دیدگاهها و نظریات مطروحه در علوم سیاسی و روابط بین الملل مورد بررسی قرار دهیم. به عبارت دیگر بررسی پیمان سعدآباد و اهداف و مقاصد آن و نقشی که این پیمان می توانسته در سطح منطقه‌ای و همچنین در سطح جهانی ایفا کند، در راستای تحقیق حاضر می باشد و هدفمان آن است که نقش مهم ایران را در صحنه روابط منطقه ای و بین المللی در گذشته روشن کنیم و ابهامات و ساده انگاری هایی که در مورد وقایع و تحولات تاریخی بوده است، دریابیم و آن را در چارچوب نظریه های علوم سیاسی و روابط بین الملل  نه به صورت توصیفی صرف مورد ملاحظه قرار دهیم و اینکه با توجه به این نکته، امروزه چگونه می توان از ابتکارات سیاست خارجی ایران در آن دوران به عنوان الگویی برای زمان حال و آینده و تأمین منافع ملی خود استفاده کنیم.

     

    اهمیت تحقیق:

    همان طور که عنوان شد، منطقه خاورمیانه در سیاست خارجی ایران از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است و قاعدتاً ارتباط و دوستی و پیوند میان کشورهای منطقه ای، برای ایران مهم ارزیابی می شد و طبیعی بود که ایران تمایل داشته باشد با کشورهای منطقه ای و همسایه خود، روابط خود را تحکیم و تثبیت کند. در هر حال اتخاذ این عملکرد در راستای منافع ملی کشورها قرار می گرفت. با توجه به این مسئله، دولت ایران تصمیم گرفت پیمانی را با مشارکت کشورهای همسایه شکل دهد تا بتواند در راستای سیاستهای متخذه ایران در عرصه سیاست خارجی گام بردارد و منافع ملی کشورهای عضو با پیوند میان یکدیگر، تأمین و تضمین گردد.

    در این راستا باید گفت نقش ایران و تأثیرگذاری اش بر تحولات منطقه ای قابل توجه و مهم ارزیابی می‌شد. علاوه بر نقش ارزنده ایران در انعقاد این پیمان، دولت ایران و جامعه ایرانی در مقاطع مختلف تاریخی و در سیر تحولات و حوادث گوناگون، نقش مهمی ایفا کرده اند. انقلاب مشروطه ایران در این راستا قرار می گیرد. همچنین تأثیرات شگرفی که ایران به واسطه ملی کردن صنعت نفت خود و کوتاه کردن دست بیگانگان و قدرتهای اروپایی از ذخایر ملی ایران بر کشورهای منطقه و به تبع آن در سطح جهان گذاشت، غیرقابل انکار می‌باشد. این امور نشان دهنده نقش پیشتاز ایران، در مقاطعی از تاریخ در منطقه خاورمیانه بوده است. در این راستا یکی از نقش های ناشناخته ای که مورد توجه و بررسی قرار گرفته است، نقش ایران در همکاری های منطقه ای و در ایجاد صلح و ثبات در منطقه بوده است و این نقش در قالب پیمان سعدآباد، قابل ارزیابی است. بنابراین لازم است پیرامون این موضوع، بررسی مناسبی صورت پذیرد و تحقیق پیش رو در راستای پاسخگویی به این نیاز صورت پذیرفته است، تا بدین وسیله، بتوان با بررسی پیمان سعدآباد و اهدافی را که ایران مدنظر داشته است، از ابتکارات سیاست خارجی ایران در آن دوران به عنوان الگویی برای زمان حال و آینده استفاده کنیم و در راستای اهداف ومنافع ملی خود حرکت کنیم.

    سؤال اصلی:

    چرا ایران پیمان سعدآباد را در سال 1937 م. پیشنهاد داد؟ و چگونه این پیمان در چارچوب نظریه های روابط بین الملل نظیر همگرایی، همکاری منطقه ای و اتحاد و ائتلاف قابل تحلیل است؟

    سؤالات فرعی:

    به عنوان مهمترین سؤال، این پرسش مطرح می شود که علل شکست و به بن بست رسیدن این پیمان چه بوده است؟

    چگونه می توان پیمان منطقه ای سعدآباد را در چارچوب نظریات علوم سیاسی و روابط بین الملل با تأکید بر نظریه های همکاری و همگرایی منطقه ای در نظر گرفت؟

    این حرکت یک اقدام بومی بوده یا حرکتی از بیرون؟ و آیا تشکیل پیمان سعدآباد با تشویق قدرتهای بزرگ شکل گرفته است؟

    فرضیه اصلی:

    هدف اصلی ایران از پیشنهاد پیمان سعدآباد، تأمین صلح و امنیت منطقه ای و جلوگیری از گسترش کشمکش های بین المللی به منطقه خاورمیانه از طریق همکارهای منطقه ای بوده است.

    فرضیه های فرعی:

    1-به نظر می رسد، این پیمان بیشتر با نظریه همکاری های منطقه ای تطابق دارد تا همگرایی منطقه ای.

    2- این پیمان بیشتر با اهداف مستقل ایران در کشورهای منطقه ای ارتباط دارد و قاعدتاً یک حرکت بومی تلقی می شود و برخلاف تصور رایج سیاسی، پیمان سعدآباد به ابتکار قدرتهای بزرگ به وجود نیامده است.

     

     

    تعریف متغیرها، مفاهیم وعملیاتی:

    روش تحقیق:

    روش تحقیقی ما روش تجزیه و تحلیل اسنادی بر اساس گزارشات دیپلماتیک وزارت امور خارجه ایران می باشد و روش گردآوری اطلاعات در این تحقیق، مبتنی بر روش کتابخانه ای و با استفاده از آرشیو و بایگانی اسناد وزارت امور خارجه بوده است و با عنایت به اتکای تحقیق به روش کتابخانه ای و استفاده از اسناد، ابزار گردآوری اطلاعات نیز مبتنی بر فیش برداری بوده است و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات و داده های تحقیق برای پاسخ به مسأله اصلی تحقیق و اثبات یا رد فرضیات بر روش علی و معلولی اتکا خواهند داشت.

    موانع، مشکلات و محدودیت های تحقیق:

    این نکته واضح و روشن است که در انجام کارهای تحقیقی، وجود مشکلات و محدودیتهایی در این راه، غیر قابل انکار است و تحقیق اینجانب نیز از این مسئله مستثنی نبوده است. با توجه به روشی که در این تحقیق بکار رفته است، استفاده از اسناد از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است و پایه اصلی این تحقیق بر گردآوری اسناد مربوط به موضوع تحقیق استوار بوده است و در این راستا، تلاش محقق در این مسیر بوده که به جمع آوری کلیه گزارشات و اسناد مربوط به پیمان سعدآباد و سایر اسنادی که به نوعی در ارتباط با پیمان سعدآباد می باشد، پرداخته و از آنها در طول کار تحقیقی استفاده نماید.

    با توجه به این نکته، معلوم می شود که داشتن نگاه مهربانانه و توأم با صبوری برای استفاده از این اسناد، امری ضروری و لازم است. به این دلیل که قاعدتاً اسنادی که در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفته است؛ به لحاظ زمانی متعلق به هفتاد الی هشتاد سال گذشته است و همچنین به علّت کهنگی اوراق و اسناد مربوطه، بهره برداری از آن دقت نظر و ظرافت بیشتری را می طلبد و قاعدتاً در این راستا، وقت طولانی تری را برای مطالعه و استفاده از آن می طلبد.

    مسئله دیگر بحث ناخوانا بودن برخی از این اسناد هست. با توجه به این مطلب که برخی از این اسناد، چون دستنویس هستند و تایپ ماشینی نشده اند و همچنین به دلیل کهنگی این اسناد، مطالعه اوراق را برای محقق دشوار می سازد و گاهی اوقات به دلیل این مشکل برخی از قسمتهای یک اسناد به طور کلی غیر قابل استفاده می شود و امکان خواندن آنها وجود ندارد. همچنین گاهی اوقات این مسئله پیش می آید که با توجه به موضوع تحقیق، پرونده هایی که ممکن است به موضوع تحقیق مان ارتباط پیدا کند؛ از آرشیو اسناد تقاضا می کنیم. با توجه به اینکه لیست و فهرست این پرونده ها درج شده است. ولی با مراجعه به آرشیو، این پرونده ها به دلایل مختلف، موجود نمی باشد و قاعدتاً استفاده از این پرونده ها را برای محقق غیر ممکن می سازد.

     

    فصل سوم:

     

    تاریخچه پیمان سعدآباد

     

    قبل از اینکه به ذکر زمینه های انعقاد پیمان سعدآباد بپردازیم، لازم است ابتدائاً مختصری در باب تحولات درونی کشورهای عضو پیمان و همچنین اختلافاتی که مابین این کشورها وجود داشت، توضیحاتی ارائه دهیم. زیرا وجود اختلافات مرزی و همسایگی میان این کشورها، خود دلیل دوری، کدورت و دشمنی میان این دول بوده است.کما اینکه در مقاطعی هم به سبب وجود چنین مشکلاتی، انعقاد پیمان ها و قراردادهایی که این دول به انعقاد آن تمایل داشتند، به تعویق و تأخیر افتاده است. از جمله خود پیمان سعدآباد بود که به دلیل مشکلات ارضی و اختلافات مرزی به ویژه میان ایران و عراق، باعث شده بود که امضای نهایی این پیمان به مدت دو سال به تأخیر بیفتد. ابتدا توضیحاتی مختصر در مورد تحولات درونی افغانستان ارائه می دهیم:

    از زمانی که ناپلئون برای حمله به هندوستان با روس ها، اتفاق کرد، انگلیسی ها به این فکر افتادند که افغانستان را به عنوان جزئی از کمربند امنیتی خود، تحت الحمایه سازند و از آنجا که این کشور با همسایه غربی اش – ایران- درگیر اختلافات مرزی بود، انگلیسی ها سعی کردند که از این نقطه ضعف استفاده کرده، مرتباً در پی تغییر اوضاع و احوال، به تضعیف و یا تقویت آن بپردازند. لذا این سرزمین به صحنه ای برای رویارویی حریفان و رقابت رقیبان بدل شد و به خصوص بعد از مرگ «دوست محمدخان» این تشنج ها شدت گرفت. امیر سیدعلی، یعقوب خان، عبدالرحمن، حبیب اله خان و نصراله خان پادشاهانی بودند که از دهه 1870 تا سال 1919 م یکدیگر را کنار زدند و بر تخت سلطنت جلوس کردند. حتی امان اله خان که در 27 فوریه 1919 بر تخت سلطنت افغانستان نشست، عمویش نصراله خان را به اتهام شرکت در قتل پدرش، حبیب اله خان محکوم و اعدم نمود و سرمست از قدرت بر علیه انگلیسی ها اعلام جهاد داد. امّا جنگ سوم افغانستان نیز چیزی جز فضاحت و شکست برای امان اله خان به ارمغان نیاورد. ولی از آنجا که انگلیسی ها در پی قراردادی که در 8 اوت 1919م با پادشاه افغانستان منعقد کردند، از افغانستان بیرون رفتند، امان اله خان توانست که خود را فاتح جلوه دهد.[1]

    هنگامی که در سال 1921 م استقلال کامل افغانستان اعلام شد. دولت ایران بلافاصله این دولت هم کیش و هم زبان را به رسمیت شناخت و در کابل سفارت تأسیس کرد. بدین ترتیب مرحله جدیدی در روابط ایران و افغانستان  آغاز گشت. در 22 ژوئن 1921 م بین ایران ، ترکیه و افغانستان پیمان دوستی بسته شد و بدین ترتیب درهای کشور افغانستان بر روی افسران، کارشناسان و معلمین ترک گشوده شد. این عهدنامه به خصوص ضمن آن که دوستی و بی طرفی ایران را جلب و موافقت امان اله خان را در خاورمیانه مستحکم می کرد، دلیلی نیز بر شناسائی مرزها و سرحدات افغان مستقل به شمار می آمد. به دنبال این استراتژی،امان اله خان در 22 نوامبر 1921م یک مسیون انگلیسی را در کابل پذیرفت و پیمانی منعقد ساخت که به موجب آن دولت انگلیس، استقلال کامل افغانستان و سرحدات آن را به رسمیت می‌شناخت و بین دو کشور نماینده سیاسی رد و بدل می گردید. در 27 نوامبر 1927 (16آذر 1306) عهدنامه ودادیه و تأمینیه ایران و افغانستان به همراه دو پروتکل و مراسله ضمیمه آن، در کابل به امضاء رسید و در همین سال بود که سفر هفت ماهه امان اله خان به اتفاق همسرش ثریا آغاز گشت. او مستقیماً به بمبئی رفت و از آنجا عازم ایتالیا، آلمان، فرانسه و انگلیس شد و سپس از راه روسیه، ترکیه و ایران به کشورش بازگشت. در حالی که تصمیم گرفته بود، الگوهای آتاتورک و رضاشاه را در کشورش پیاده کند. شاه افغانستان در 15 ژوئن 1928 م (25 خرداد 1307 ش) موفق شد، دو قرارداد دیگر نیز در تهران به امضاء برساند. یکی مربوط به پروتکل منضمه عهدنامه  ودادیه و تأمینیه و دیگری نیز راجع به استرداد مجرمین و متهمین به جرم بود.

    اصلاحات امان اله خان با ویرانیهایی نیز توأم بود که افغان ها را برای شورش بنیادی آماده می کرد. هنگامی که در 7 ژانویه 1929 م این شورش به اوج خود رسید، غلام نبی خان فرستاده شوروی ها، هم نتوانست کمکی به شاه فراری نماید. سپس بچه سقا که توانسته بود، کابل را متصرف شود، بر تخت نشست. تا اینکه چند ماه بعد، محمدنادر خان، وزیر مختار افغانستان در فرانسه به اتفاق سه برادر خود، رهبری مبارزه با شورشیان را در دست گرفت و توانست با کمک انگلیسی‌ها در اکتبر 1929 بر تخت بنشیند. دولت ایران نیز بلافاصله حکومت جدید را به رسمیت شناخت و در فوریه 1930 (بهمن 1308) سفارت خود را در کابل به درجه سفارت کبری ‌ارتقا داد.

    سلطنت نادرشاه موجبات خشم شوروی ها را برانگیخت. به طوری که او را آلت دست انگلیسی ها خواندند. نادر توانست ظرف قریب چهار سال سلطنت خود، قانون اساسی افغانستان را به تصویب برساند و نظم و آرامش نسبی را به کشورش برگرداند. پس از مرگش هم ظاهر شاه پسرش از این فرصت استفاده کرد و توانست با راهنمائی‌های عموی خود، سیاست محافظه کارانه ای را پیش بگیرد که به عمر حکومتش بسیار کمک کرد. ظاهرشاه توانست در تاریخ 17 مارس 1934 (27 اسفند 1312) پروتکلی درباره قبول رأی حکمیت ترکیه راجع به تحدید حدود ایران و افغانستان به امضاء رساند. لذا اختلافات مرزی بین دو کشور ایران و افغانستان در نواحی خراسان و سیستان، حل و فصل گردید و روابط دو کشور رو به بهبود رفت.[2]عهدنامه های مختلفی بین دو کشور منعقد شده است. مهمترین این عهدنامه ها که بعد از جنگ جهانی اول منعقد گردیده است، عبارتند از:

    - عهدنامه مودت بین ایران و افغانستان در 12 ماده با سه فصل الحاقیه در 22 ژوئن 1921.

    - عهدنامه و دادیه و تأمینیه ایران و افغانستان در 9ماده با یک پروتکل و دو مراسله به تاریخ 29 آذر 1306 برابر با 25 نوامبر 1927م.

    - پروتکل راجع به اعاده مجرمین و متهمین بین ایران و افغانستان 25 خرداد 1307 برابر ژوئن 1928 م و مراسلات راجع به کمیسرهای سرحدی به تاریخ 6 تیر 1307 ش برابر 25 ژوئن 1928.

    - قرارداد تعیین خط سرحدی بین ایران و افغانستان به حکمیت دولت ترکیه به تاریخ 16 اسفند 1312 برابر مارس 1934.

    - موافقتنامه ایجاد روابط پستی بین ایران و افغانستان در 19 ماده به تاریخ 39 تیر 1316 برابر ژوئیه 1937.

    - قرارداد تلگرافی  - بی سیم و با سیم- بین ایران و افغانستان در 14 ماده به تاریخ 17 دی 1317 برابر ژانویه 1939 که در کابل امضاء شد.

    - قرارداد تقسیم آب رود هیرمند بین ایران و افغانستان به تاریخ 6 بهمن 1317 برابر ژانویه 1939 م.

    - قرارداد کمیساران سرحدی بین ایران و افغانستان 5 تیرماه 1335 برابر با 26 ژوئن 1956 م.[3]

    حال به گذشته مختصری از سیر تحولات در کشور ترکیه می‌پردازیم:

    هنگامی که زمامداران عثمانی در سال 1914 م متحد آلمان شدند؛ بر این باور بودند که بتوانند امپراطوری پوشالی شان را حیاتی دوباره بخشند و بر این تدبیر بودند که چند صباحی نیز در زیر سایه عقاب که بر پرچم قیصر‌آلمان نقش شده بود، عملکرد حکومت خود را طولانی تر کنند و ظاهراً این اقدام با توجه به گرایش ها و شعارهای جدیدی که تحت عنوان های مختلف برای آلمانها ساخته بودند، عملی بود. ولی با اوجگیری آتش جنگ و پایین آمدن توان امپراطوری، علائم از هم پاشیدگی این نظام پوسیده ظاهر گشت. لذا شالوده آن قبل از پایان یافتن جنگ از هم گسیخت.

    در سال 1916 م، به دنبال اعلامیه شریف مکه برای اتحاد علیه ترک‌ها، دنیای عرب خود را برای جنگهای استقلال آماده کرد. ولی احتیاجی به آن نبود. زیرا در همان مراحل اولیه معلوم شد که اعراب از پیکره عثمانی، جداشدنی هستند. شریف مکه بر تخت سلطنت نشست و در دسامبر 1916 (1295 ه. . ش) به عنوان پادشاه حجاز از طرف دولت انگلستان به رسمیت شناخته شد. فیصل پسر او و لاوارنس عربستان برای دستیابی به فلسطین و سوریه رهسپار شدند و انگلستان نیز با اشغال بغداد در مارس 1917 م به هدف دیرینه خود که تصرف بین النهرین باشد، جامه عمل پوشانید و بین النهرین را به تصرف خود درآورد و این سرزمین را با مرزهای جدیدش به نام عراق نامگذاری کرد.

    ظهور مصطفی کمال در ترکیه آشوب زده، بی شباهت به وضعیت ناپلئون در اوضاع و احوال فرانسه پس از انقلاب کبیر نبود. شاید بتوان زمینه های ظهور قدرتش را چیزی مابین امپراتور فرانسه و رضاخان سردار سپه تعیین نمود. به هر حال این نظامی بی باک در عین حال به شدت از شعار «ترکیه برای ترک ها» دفاع می کرد، خواستار یک صلح شرافتمندانه بود. مصطفی کمال که بعدها خود را آتاتورک نامید، توانست در اول نوامبر 1922م مجلس کبیر ملّی ترکیه را وادار نماید که به اتفاق آراء الغاء سلطنت را اعلام نمایند. اقدامات برای کسب قدرت، تقریباً در مراحل پایانی خود بود. رفعت پاشا که بعدها فرمانده قوای ترک در تراس شد، با موافقت متفقین جهت ساقط نمودن سلطان و کابینه اش، راه پایتخت را پیش گرفت. پس از اینکه پایتخت، تحت کنترل ملیّون درآمد و ترتیبات تبعید سلطان معیدالدین به اتمام رسید (18 نوامبر 1922/ 26آبان 1301 ش) مجلس ملی، پسر عمویش عبدالمجید، یکی از فرزندان سلطان عبدالعزیز را به شرط اینکه قدرت وی فقط مذهبی و روحانی باشد، به عنوان خلیفه مسلمین و امیرالمؤمنین تعیین کرد. در نتیجه حکومت جمهوری و حکومت نوین ترکیه که پایه اش نه بر روی قاعده خلافت اسلامی آل عثمان بلکه بر روی وحدت ملی قوم ترک قائم و استوار بود، بوجود آمد. از آن تاریخ دولت ترکیه یک واحد مستقل سیاسی، هم در خاورمیانه و هم در بالکان (اروپا) گردید که جنبه مذهبی قدیم را به کلی ترک گفته و در جرگه ملل اروپا خود را یک مملکت غیر مذهبی معرفی کرد.[4]

    هنگامی که شلیک صدویک تیرتوپ، تولد ترکیه جدید را در 29 اکتبر 1923 (7 آبان 1302 ش) اعلام کرد، مصطفی کمال توانسته بود به اتفاق آراء جمهوریت را در ترکیه به تصویب رسانده و برای خودش به عنوان رئیس جمهور ترکیه رأی بگیرد. با تشکیل جمهوری ترکیه، رضاخان تبریکات صمیمانه خود را ضمن اهداء یک جلد کلام ا… مجید و یک قبضه شمشیر مرصع جهت رهبر ترکیه جدید تقدیم داشت. بدین ترتیب زمینه های دوستی دو کشور آغاز گردید. در آوریل 1926 م، عهدنامه مودت بین دو کشور منعقد گردید و قرار شد که مذاکرات مربوط به عهدنامه های تجاری، قضائی، گمرکی و غیره نیز به دنبال آن آغاز شود. ولی مسئله شورش کردها در کردستان که چندی قبل آغاز شده بود، مانع از اقدامات بعدی شد. به خصوص که دولت ترکیه، ایران را به اتهام همکاری با کردها محکوم کرده بود.[5] ولی از آنجا که دو کشور در جستجوی بهبود روابط بودند و برای ترک ها نیز حسن نیّت ایران معلوم شد، مقدمات مذاکرات بعدی فراهم گشت.

    روابط ایران و ترکیه در ژوئن 1930 (خرداد 1309) با امضاء یک موافقتنامه گمرکی تجدید شد. در 23 ژانویه 1932 (2 بهمن 1310) عهدنامه ای به منظور حکمیت و تسویه اختلافات قضائی امضاء شد. در همین تاریخ، قراردادی برای تعیین سرحدات مبادله شد که به موجب آن قسمتی از اراضی مجاور کوه آرارات به ترک ها واگذار شد و درمقابل قطعه زمین بزرگی در کردستان به ایران داده شد. حدود یازده ماه بعد، دو عهدنامه موّدت و عهدنامه امنیت و بی طرفی و همکاری اقتصادی متقابل در 5 نوامبر 1932 (14 آبان 1311) در انکارا به امضاء رسید.

    مسافرت رسمی رضاشاه که به دعوت مصطفی کمال در دوم ژوئن 1934 (خرداد 1313) انجام گرفت، آغازگر مرحله تازه ای از روابط دو کشور بود.مسافرت شاه ایران به کشور ترک ها از نظر سیاسی بی اندازه شایان اهمیت بود و دولت و مردم ترکیه، مقدم شاهنشاه را با آغوش باز استقبال کردند و از هیچ گونه تجلیلی فروگذار ننمودند. با مراجعه به برنامه تشریفات و گزارش های نمایندگان سیاسی ایران در ترکیه، عظمت و اهمیت این مسافرت به خوبی ثابت و روشن می شود.

    در جریان ضیافت رسمی رضاشاه که به افتخار آتاتورک در انکارا برگزار شد. (29 خرداد 1313) بین رؤسای دو کشور، گفتگوهایی حول مسائل سیاسی ردوبدل شد و سران دو کشور ایران و ترک، توانستند به توافقهایی دست یابند. سرلشگر حسن ارفع، آجودان نظامی رضاشاه در جریان این ضیافت از قول آتاتورک خطاب به رضاشاه جمله ای را نقل می کند که بد نیست نظر به اهمیت آن در بحث روابط دو کشور، اشاره ای به آن داشته باشیم، او می نویسد:

    … تمام میهمانان دیگر مجلس به دور میز بزرگی که زمامداران ایران و ترکیه در‌ آن بازی می کردند، هجوم آورده بودند تا ناظر شیوه بازی آنها و سامع مکالماتی باشند که در حین بازی ردوبدل می شد. در جریان یکی از دستهای بازی، مصطفی کمال (آتاتورک) پاس کرد و سپس از جای خود برخاست و مشغول قدم زدن در اتاق شد. در ضمن این عمل، برای چند لحظه ای، پشت دست رضاشاه ایستاد و ورق های او را به دقت نظاره کرد. شاه در این لحظه توپی زده بود و حریفش سرپرسی لرن (سفیر کبیر انگلستان در انکارا) توپ او را گرفته بود. آتاتورک به شاه پیشنهاد کرد، چگونه بازی کند. چند تا ورق بگیرد و کدامیک از ورق‌هایش را عوض کند. پهلوی طبق راهنمایی آتاتورک عمل کرد و از سرپرسی لرن بُرد. آنگاه آتاتورک به سوی رضاشاه برگشت و گفت: ببینید موقعی که ما با مشاوره و صلاحدید همدیگر عمل می کنیم، همیشه برنده هستیم[6].

    ملاقات سران دو کشور دارای محاسن سیاسی و اقتصادی بود که نه تنها به نفع هر دو کشور تمام شد،‌ بلکه اثرات مهمی در اوضاع سیاسی و اقتصادی سراسر کشورهای خاورمیانه و صلح عمومی جهان برجای گذاشت. رهبران ایران و ترکیه هر یک در نطق های خود، هدفهای این ملاقات حساس را به خوبی روشن و معین کردند. رضاشاه چنین گفت:

    «… حضرت رئیس جمهور! من از روز اول زمامداری خود، لزوم دوستی با ترکیه را احساس کردم و به همین مناسبت خوشبختانه امروز مشاهده می کنم که صمیمانه ترین روابط بین ایران و ترکیه موجود است و اساس امر طوری استوار شده که این دوستی در آتیه از هرتزلزلی مصون خواهد بود و دو ملت همسایه و برادر می توانند با کمال اعتماد و اطمینان به یکدیگر متکی بوده، وظیفه مقدس خود را که ادامه ترقیات و توسعه تمدن و خدمت به صلح عمومی عالم است، ایفا نمایند…»[7]

    آتاتورک رئیس جمهور ترکیه نیز به نوبه خود چنین گفت:

    «… این دوستی که روز به روز بین دو مملکت برادر در تزاید است، با تشریف فرمایی شاهنشاه بار دیگر قوّت گرفته است. بدون شبهه برای تمدن دنیا، نتایج مستحسن و شعف آوری خواهد داشت و ملتهای ما هم در راه صلح و مسالمت، جز خدمت به صلح عمومی آرزوی دیگری نداشته و انجام این امر مهم را از وظایف خود می دانند. تاریخ امروز که برای ملت ایران و ترکیه، خاطره فراموش نشدنی باقی می گذارد، نه تنها در مناسبات ترک و ایران، بلکه برای صلح دنیا هم یکی از روزهای برجسته به شمار می رود…»

    همچنین در همان شب اول ورود، مصطفی کمال به افتخار مهمان خود ضیافتی ترتیب داد و سخنان زیر، در آن محفل ردوبدل گردید. مصطفی کمال چنین گفت:

    … اگر توجهی به مناسبات ایران و ترکیه معطوف شود، معلوم خواهد شد که بحران و بدبختی این دو مملکت همیشه مصادف با دشمنی با یکدیگر بوده است که مناسبات بین مملکتین را تیره کرده است و برعکس هر وقت روابط دو مملکت نزدیک و صمیمی بوده است، هر دو ملت مقتدر و کامیاب بوده اند. دولت جمهوری ترکیه در مناسبات با ایران این اصل را اساس سیاست خود قرار داده و حال که ملت ایران تحت سرپرستی آن قائد عظیم الشأن رو به سعادت و ترقی می رود، این اصول را نیز اتخاذ نموده است. به این جهت می توان گفت که اساس ترقی و سعادت ملتین، موجود است. زیرا دوستی دو کشور بر این اصل است. ما با کمال دقت و حسرت به ترقیات و پیشرفتهایی که در مملکت شما می شود، می نگریم. مسافرت آن اعلیحضرت به ترکیه که موجب استحکام روابط ودادیه بین مملکتین است، از لحاظ سعادت بشر و تمدن، حائز اهمیت زیادی است. ملتین ایران و ترکیه، طرفدار صلح و آرامش هستند تا بتوانند در سایه آن، آزادانه رو به ترقی و تکامل سیر کنند و این اصل نه فقط در مناسبات بین ترکیه و ایران،بلکه از لحاظ حفظ صلح عالم نیز دارای اهمیت بسیاری است.[8]

    رضاشاه نیز سخنان ذیل را در جواب ایراد کرد:

    «… ترقیات و پیشرفتهایی که در تحت توجهات و راهنمایی آن قائد عالی مقام با قدمهای سریعی می‌شود، موجب شعف و مسرت من است. من از ابتدای سلطنت خود، لزوم مودت و نزدیکی با دولت ترکیه را در نظر داشته ام و دوستی و مودت خلل ناپذیری که امروز بین ملتین موجود است، برای من یک سعادت فوق العاده است. من معتقدم که دو ملت برادر و همسایه، با اعتماد به یکدیگر و یگانگی حقیقی می توانند به صلح عالم و سعادت بشر، خدمات شایانی بکند.»[9]

    همچنین روز بعد که رضاشاه به مجلس ملی ترکیه رفت، عصمت پاشا رئیس الوزراء ترکیه ضمن نطق خود چنین اظهار نمود:

    اعلیحضرت رضا پهلوی در نظر ملت ایران همان مقامی را حائز هستند که غازی مصطفی کمال در ترکیه دارند. مناسبات بین ترک و ایران در عهد زمامداری این دو قائد بزرگ، داخل در مرحله ای جدید شده است. این دو ملت که در حقیقت یکی است، دارای منافع مشترکی بوده و سالهای متمادی در اثر سوءتفاهمات و تحریکات از یکدیگردور بودند. مسائل سرحدی که مدت دویست سال لاینحل باقی مانده بود و همیشه تولید اشکال و عدم اعتماد بین ملتین می کرد، در ظرف مدت قلیلی در اثر توجهات قائدین بزرگ ملتین، قطع و فصل گردید. سر حدات مملکتین که غالباً مغشوش بود، حال صلح و آرامش برقرار گردیده است. ما اطمینان کامل داریم که مسایل اقتصادی بین دو ملت نیز از لحاظ موفقیت جغرافیایی و سایر علل طبیعی، دیگر ثمرات و نتایج بهتری برای ملتین داشته باشد. امیدواریم نه اینکه فقط ایران و ترکیه، بلکه ممالک همجوار نزدیک و دور ما نیز از این مودت و دوستی خوشوقت شوند.

    باید گفت این مسافرت از دو لحاظ برای رضاشاه حائز اهمیت بود. یکی از نظر سیاستهای داخلی و دیگر از نظر روابط خارجی ایران با ترکیه. به طوری که طی دو سه سال آینده مذاکرات متعددی جهت عقد عهدنامه های گوناگون بین دو کشور صورت می گیرد و سرانجام در 14 مارس 1937 (23 اسفند 1315) هفت عهدنامه و موافقتنامه در تهران به امضاء دولتین می رسد. این موارد، فهرست وار به قرار زیر است:

    - عهدنامه اقامت

    - عهدنامه امنیت منطقه سرحدی و تسویه حوادث و اختلافاتی که در منطقه مزبور به ظهور می رسد و پروتکل ضمیمه.

    - عهدنامه تجارتی و دریانوردی و پروتکل ضمیمه.

    - عهدنامه تعاون قضایی در مسائل حقوقی و تجارتی.

    - عهدنامه استرداد مقصرین و تعاون قضایی در امور جزائی.

    - موافقتنامه تنظیم طرز عمل دفاتر گمرکات سرحدی ایران و ترکیه.

    - موافقتنامه مخصوص راجع به دایر کردن پاره ای خطوط تلگرافی و تلفنی.

    مسیر جریان این موافقت نامه ها به وضوح بیانگر اوجگیری بی سابقه در روابط دو کشور بود. در 20 آوریل 1937 (31 فروردین 1316) موافقتنامه ای به منظور تعاون در امور دامپزشکی امضاء شد و سرانجام نیز وقتی موافقتنامه اصلاح خط سرحدی در 26 مه 1937 (15 خرداد 1316) به امضاء رسید. دو کشور را در آستانه امضاء پیمان سعدآباد قرار داد.[10]

    نتیجه آنکه در ملاقات رضاشاه و آتاتورک، تمام اختلافات سرحدی بین دو دولت حل شد و زمینه هایی برای عقد قراردادهای موّدت و اقتصادی فراهم آمد و همان طور که اشاره شد، مهمترین موضوعی که با سرنوشت منطقه خاورمیانه بستگی داشت و مقدمات آن بین سران دو کشور فراهم گردید، موضوع عقد پیمانی میان دول منطقه ای بود که پس از مسافرت شاهنشاه ایران و انجام مذاکرات طولانی و رفت و آمدهای وزیران امور خارجه و سایر مقامات ذی صلاح، سرانجام منجر  به انعقاد پیمان سعدآباد گردید که در 8 ژوئیه 1937 م در تهران در کاخ سعدآباد به امضاء رسید. نظر به اهمیت مسافرت رضاشاه به ترکیه و اینکه این سفر، یکی از مهمترین مقدمات و زمینه های انعقاد پیمان سعدآباد را فراهم کرده است، به ذکر مختصری از بازتابهای این سفر در سراسر جهان می پردازیم. به طوری که تمام جراید کشورها، صفحات و ستون هایی از روزنامه های خود را به درج این مطلب و اهمیت و اثرات این سفر در سیاست منطقه ای و حتی جهانی اختصاص دادند و هر یک به نوعی با ذکر مطالبی، مسافرت شاه ایران را تشریح کردند. جراید اروپایی در اظهار نظرات خود اعتقاد داشتند این مسافرت یک مسافرت تفریحی نبوده است و سیاستمداران خارجی اهمیت فوق العاده زیادی به این مسافرت می دهند و ملاقات دو رهبر بزرگ صرف دید و بازدید نبوده و دو قائد بزرگ به وسیله این ملاقات می خواهند، صلح و صفای بین دو ملّت را به آخرین مرحله کمال رسانده و این دیدار نه فقط در حدود روابط بین دو مملکت بوده، بلکه اهمیت خاص بین المللی نیز دارد و جمله آتاتورک را مبنی بر اینکه «ترکیه، دولت ایران را اساس سیاست خود می داند». خیلی پرمعنی می خواندند و اظهار می کردند با درک مفهوم این سخن می توان به عمق روابط دو کشور پی برد و همچنین این مسافرت اساس ایجاد یک دوستی میان دول منطقه آسیایی خواهد بود. جراید ترکیه نیز در اظهار نظرات این چنینی، اهداف مسافرت شاه ایران را چنین تشریح کردند:

    « در آینده نزدیک، اعلیحضرت شاهنشاه ایران را با غازی معظم خودمان، در یک جا خواهیم دید. اگر اعلیحضرت شاهنشاه ایران، اولین سیاحت خود را در خارج حدود ایران، تخصیص به ترکیه و به رئیس معظم آن می دهند، این عزمی است بسیار بجا، این عزمی است که از جان می آید و از صمیم دل و جان پذیرفته می شود... این نشانه صریح آن احساسات جوشانی است که از اعماق قلب و روح دو ملت برادر می جوشد.»

    روزنامه های واشنگتن نیز اعتقاد داشتند، مسافرت اعلیحضرت به ترکیه به قصد تشکیل اتحاد شرق و غرب، شامل عراق و افغانستان و شاید مصر می باشد. روزنامه های اتحاد جماهیر شوروی نیز عنوان می کردند، مسافرت اعلیحضرت شاه ایران به ترکیه با حسن نظر مخصوص در تمام محافل سیاسی شوروی روبرو شده است و در افکار عمومی شوروی، تحکیم روابط حسنه و دوستی مابین ایران و ترکیه، مؤثرترین عامل سیاسی برای تأمین صلح در شرق نزدیک است.[11]

    در پایان، نگاهی هم به سیر تحولات داخلی کشور عراق و مسائل و مشکلاتی که در روابط این دولت با ایران موجود بود، می پردازیم. باید گفت سرزمین فعلی عراق که تا جنگ جهانی اول«بین النهرین» نامیده می‌شد و زمانی مهد تمدن های سومر، آکاد، آشور و بابل بود. تا سقوط (ساسانیان 565 م) در زمانی بیش از 11 قرن، قسمتی از امپراتوری ایران بود. این سرزمین و مرزهای حاصل از آن که بعد از حکومت تیموریان، بارها بین ایران و کشورهای همسایه اش، دست به دست شد، همواره مشکلات بسیاری را برای حکومت وقت ایران، ایجاد کرده بود.

    در زمان سلاطین عثمانی می توان سه دوران جداگانه را برای بین النهرین یا عراق فعلی تصور کرد. اول: سالهای (1534 م – 1703 م) که با فتوحات عثمانی آغاز می شود و با حکومت حسن پاشا و پسرش این سلطه خاتمه می پذیرد. در این دوره تقریباً تمام عراق به غیر از بصره به دست ایرانی ها می افتد که تقریباً 16 سال بر آن حکومت می رانند. دوم: سالهای (1831 م – 1914م) که به دلیل ضعف ایران، عثمانی در این قسمت از قلمرو خود فعال مایشاء می‌شود. از سال 1914م با شروع جنگ جهانی اول و در پی شکست متحدین منجمله عثمانی این قسمت از امپراتوری به اسم عراق تجزیه می شود.[12]

    جنگ جهانی هنگامی تمام شد که قشون انگلستان، دروازه های موصل را هم فتح کرده بود. در اکتبر 1918 م نمایندگان عثمانی و انگلستان، پایان یافتن حاکمیت عثمانی بر عراق را امضاء کردند و موصل نیز طبق قراردادی ضمیمه قلمرو انگلستان قرار گرفت و ملت عراق و سایر کشورهای عربی که با وعده های استقلال، کمک های قابل توجهی به قشون انگلیس کرده بودند، همچنان بی نصیب ماندند و بر اساس کنفرانس «سان رمو» در 25 آوریل 1920 م، عراق، فلسطین و اردن سهم انگلستان و سوریه و لبنان سهم فرانسه شدند. بدین ترتیب شورش هایی که از سال 1917 م شروع شده بود. با این تصمیم ظالمانه که نسبت به کشورهای عربی گرفته شد، عراق را در آستانه یک انقلاب قرار داد، که در طی هفت ماه بیش از بیست هزار نفر از مردم عراق کشته شدند. این انقلاب که بیشتر با رهبری شیعیان شکل گرفت، با تاجگذاری فیصل پسر شریف حسین در اوت 1921م رو به شدت گرفت. ولی نهایتاً فیصل با کمک انگلیسی ها توانست در فوریه 1922 م اوضاع را به حال عادی باز گرداند. فصیل در 10 اکتبر 1922 قراردادی با دولت انگلستان امضاء نمود که به موجب آن، عراق تحت حمایت و سرپرستی انگلستان باقی می ماند.

    با اینکه تقریباً دولت جدید عراق شکل گرفته بود، ولی هنوز از طرف ایران شناسایی نشده بود. دولت عراق سعی داشت که با مطرح نمودن مسئله تابعیت ایرانیان مقیم عراق برای شناسایی خود، به دولت ایران فشار بیاورد. ولی ایران نیز خواستهایی را مطرح نموده بود که بدون برآوردن آنها، از این شناسایی خودداری می کرد. در اوت 1924م دولت عراق اعلام کرد که هر کس خود و پدرش در عراق متولد شده باشد، تبعه این کشور محسوب می شود و اتباع خارجی مقیم عراق که به سن بلوغ نرسیده و تقاضای بقای تابعیت اصلی خود را نکرده بودند، از اتباع عراق محسوب نمی شدند. این امر با توجه به تعداد زیاد ایرانیان مقیم عراق، مشکلات زیادی را در روابط دو کشور بوجود آورد. با حمایت دولت عراق از شورشیان خوزستان و شیخ خزعل (1924) بحران روابط دو کشور شدیدتر شد. اینان با ابدال نام خوزستان به «عربستان» بغداد را مرکز فعالیتها و جنبش های به اصطلاح آزادیبخش خود قرار داده بودند. این بحران، تشنجی در روابط دو کشور ایجاد کرد که حتّی با امضای قراردادهای مودت و حسن همجواری که در سالهای بعد به امضاء رسید، بهبود نیافت و تا سالهای شروع جنگ جهانی دوم نیز ادامه یافت.

    مهمترین مسئله مورد اختلاف بین دو کشور مربوطه به اروندرود بود. دولت جدید عراق، اعمال مالکیت بر تمامی اروندرود را جزء حقوق خود می دانست. در حالی که دولت ایران معتقد بود که اروندرود رودخانه ای مرزی است و نظارت بر امر کشتیرانی باید مشترکاً توسط ایران و عراق صورت پذیرد. علاوه بر آن، ایران خواهان تعیین مرز دو کشور در اروندرود، طبق مقررات حقوق بین الملل یعنی خط تالوگ بود و درصدد بود تا وقتی که رژیم جدید عراق، حقوق ایران را در اروندرود به رسمیت نشناخته است، از به رسمیت شناختن آن کشور خودداری کند. دولت امپراطوری انگلیس که در این برهه منافع بیشتری را در حمایت از رژیم عراق برای خود می دید. با وعده وعیدهایی که به زمامداران ایرانی داد، از دولت ایران تقاضا کرد که در عملکردش تجدید نظر کند و در تاریخ 11مارس 1929 م ضمن نامه ای که از طرف وزیر مختار انگلستان به وزارت امور خارجه تسلیم شد، تضمین کرد که پس از شناسایی دولت عراق، وساطت خواهد کرد که ایران بتواند دربرآورده ساختن تقاضاهای معقول خود، توفیق حاصل نماید.[13]

    متعاقب این اقدامات، پادشاه عراق در آوریل 1929 هیئت حسن نیتی به تهران فرستاد و تقاضا کرد که با ایران روابط سیاسی داشته باشد. در پی ورود این هیئت، ایران دولت جدید عراق را به رسمیت شناخت و در ژوئن همان سال نیز اقدام به اعزام وزیر مختار و تأمین سفارت در بغداد کرد. با این جریانات ظاهراً روابط ایران و عراق گرمتر شد. در ابتدای سال 1932 دولت انگلستان، ضمن قراردادهایی که حقوق عراق را بر نفت و پایگاههای نظامی اش محفوظ می داشت، با استقلال کامل عراق موافقت کرد. چند ماه بعد در آوریل 1932 (اردیبهشت 1311ش) ملک فیصل جهت بهبود بخشیدن روابطی که مجدداً می رفت رو به تیرگی گذارد، به تهران وارد شد و قرار شد که سال بعد در سپتامبر 1933 (شهریور 1312) هنگام بازدید رضاشاه از عراق مذاکرات مربوط به اروندرود پیگیری شود. ولی با مرگ ملک فیصل و امتناع دولت عراق از تبعیت از قوانین حقوق بین الملل – که در خفا تحت چتر انگلستان حمایت می شد- بحران جدیدی در روابط دو کشور ایجاد کرد.[14]

    با گذشت چند سال که از زمان شناسایی عراق می گذشت، معلوم شد که عراق هیچ گونه انعطافی در خصوص مرز اروندرود ندارد و هنوز هم معتقد بود که عراق جانشین امپراتوری عثمانی است و لذا طبق حقوق بین الملل، معاهدات مرزی با تغییر حاکمیت استقرار می یابد و استدلال منطقی ایران را در خصوص اخذ عهدنامه ای قانونی بین ایران و عثمانی قبول نداشت. لذا هنگامی که برخوردهایی سطحی در مرز دو کشور روی داد، دولت عراق آن را بهانه کرد و شکایت خود را به جامعه ملل کشانید.

    شکایت عراق که در تاریخ 29 نوامبر 1934 برای دبیر کل جامعه ملل ارسال شده بود، به پاراگراف دو ماده دو میثاق جامعه ملل استناد می کرد و ضمن اظهار بحث فوق، تقاضا می کرد که بر اساس اصل انصاف و حقوق معاهدات بین ایران و عراق حکم شود. در مورد اصل اخیر، دولت عراق به استناد قراردادهای دوره امپراتوری عثمانی استدلال می کرد که تمامی اروندرود بایستی به عراق واگذار شود و هنگامی هم که شورای جامعه ملل در 14 ژانویه 1935 تشکیل جامعه داد، «نوری سعید» وزیر خارجه عراق از شورا درخواست کرد تا از دولت ایران بخواهد که تضمین دهد، کشتیهای جنگی ایران که بدون توجه به مقررات، کشتیرانی می کنند، از مقررات بندر بصره پیروی کنند.

    در جلسه 15 ژانویه 1935 نوبت به دفاعیات ایران رسید. «باقر کاظمی» نماینده ایران در شورای جامعه ملل ضمن شرحی پیرامون بی اعتبار بودن عهدنامه های منعقده دوران عثمانی و دخالتهای بی رویه انگلیس و روس، چنین اظهار داشت:

    مایلم در مورد مرز آبی خاطر نشان نمایم که هم بین کشورهای ساحلی و هم بین اعضای جامعه، هیچ اصلی به جز اصل تساوی حاکمیت دو کشور در وسط رودخانه نمی تواند قابل اجرا باشد. من در نظر عراق که شط العرب تنها راه دسترسی آن کشور به دریاست، تعجّب می کنم. عراق اگر می خواهد این رودخانه برای کشتیرانی باز باشد، باید حاکمیت دو کشور را بر این رودخانه پذیرا باشد. کشورهای دیگری نیز در جهان هستند که تنها از طریق یک رودخانه به دریا دسترسی پیدا می کنند، در حالی که آنها تنها کشور ساحلی رودخانه نیستند و عراق برای اینکه دسترسی خود را به دریا حفظ نماید، نیازی به اعمال حاکمیت بر تمامی آبراه ندارد.[15]

    با به بن بست کشیده شدن مذاکرات، نماینده بریتانیا پیشنهاد کرد که مسئله به دیوان دادگستری بین المللی لاهه ارجاع گردد. دولت عراق با این پیشنهاد موافقت کرد. ولی دولت ایران صلاحیت دیوان را برای رسیدگی به این قضیه رد کرد. در این بن بست، توفیق رشدی آراس، نماینده دولت ترکیه و رئیس شورا، پیشنهاد مذاکرات مستقیم را ارائه داد. او اظهار داشت:

    «ما با ایران نظیر این اختلاف را داشتیم و من برای حل اختلاف به تهران رفتم. به علت حسن نیت ایران و توجه خاص شاهنشاه، اختلاف رفع شد و امروز، بهترین روابط را داریم. بهتر است عراق نیز از همین روش پیروی کند و به وسیله مذاکرات مستقیم، مسئله را حل نماید.»

    رئیس شورا پیشنهاد کرد که وقت زیادی را جهت مطالعه و بررسی مسئله اختصاص دهند. وی «رون آلویزی» نماینده ایتالیا را به سمت مخبر شورا منصوب کرد و از او خواست تا ضمن همکاری با نمایندگان ایران و عراق به مطالعه مسئله پرداخته، نتایج، اقدامات و توصیه های خود را به شورا گزارش کنند.[16]

    بنابر توصیه جامعه ملل،نوری سعید در اوت 1935 (مرداد 1314) در رأس هیئتی وارد تهران شد و این در حالی بود که دولتین قبلاً به این تفاهم رسیده بودند که صورت جلسات کمیسیون تحدید حدود 1914 اساس مذاکرات قرار نگیرد. اساس مذاکرات، حول دو محور دور می زد. اول مسئله تعیین خط مرزی دو کشور در اروندرود و دوم، اداره مشترک آن. در خصوص محور اول، باقر کاظمی نماینده ایران روی همان مسئله تالوگ در حقوق بین الملل بحث می کرد. در حالی که نوری سعید با پیش کشیدن همان بحث های قبلی به شدت با اظهارات کاظمی مخالفت می کرد. لذا پس از بیست روز که از ورود هیئت عراقی می‌گذشت، مذاکرات به نتیجه نرسید. «نوری سعید» در روز آخر اقامت خود در تهران تصمیم گرفت که به حضور رضاشاه رسیده، ضمن اعلام آخرین نظرات دولت متبوع خود، پیامدهای عدم همکاری دولت ایران را که از طرف جامعه ملل توصیه شده بود، گوشزد نماید. نوری سعید در ملاقات با رضاشاه، موافقت خود را در خصوص خط تالوگ به عنوان مرز دو کشور بیان داشت. به شرطی که فقط در محدوده آبادان باشد که رهگشای مذاکرات بعدی شد. متن اعلامیه رسمی بدین ترتیب منتشر شد:

    «… در مدت توقف هیئت نمایندگان محترم عراق در تهران، مذاکرات بین هیئت نمایندگان مزبور و دولت با روح موّدت و صمیمیت جریان یافته و قسمت عمده سوء تفاهمات سابق برطرف شد و اینکه موافقت کامل بین طرفین ظاهر و مشهود می باشد. چون به ملاحظه لزوم حضور نمایندگان دولتین در جلسه عمومی آینده جامعه ملل، امکان نیافت که مذاکرات دولتمردان خاتمه یابد. بنابراین مذاکرات به تعویق افتاد و طرفین تصمیم گرفتند که آن را در ژنو با همان روح صمیمیت و ودادی که تا به حال بین آنها، حکمفرما بوده و با امیدواری کامل به تحصیل نتیجه قطعی سریع تعقیب نمایند.»

    هنگامی که نمایندگان دو کشور برای ارائه مذاکرات به ژنو و سپس به بغداد عازم شدند، جریان سیر دیگری به خود گرفت. نوری سعید اظهار کرد که انگلستان نیز باید در کمیسیون اداره رودخانه، نماینده داشته باشد. علاوه بر آن خود دولت انگلستان در نامه ای که از طریق سفارت انگلستان در تهران به وزارت خارجه داده بود، می خواست که اختیارات کمیسیون قسمتی از رود کارون و تمام «بهمن شیر» را در برگیرد. در این موارد، دولت ایران اعلام کرد که رودخانه‌های کارون و بهمن شیر از رودخانه های داخلی هستند و به هیچ وجه اجازه دخالت در آنجا را نمی دهد و با شرکت نماینده انگلستان به شرطی موافقت می کند که حق رأی و امضاء نداشته باشد و ضمن اعتراض به نامه سفارت انگلستان، چنین نوشت:

    «… نمی دانم به چه حق و با کدام دلیل، دولت انگلیس توقع می کند در کاری که منحصراً مربوط به ایران و عراق است، مداخله نموده و در عقد قرارداد فی مابین یا اداره شط العرب مثل صاحب حقی شرکت کند. ما همیشه انتظار داشتیم و شما همواره وعده می دادید که راجع به اختلافات موجود به ما کمک نمایید و حتی سفیر کبیر شما در بغداد به نماینده ترکیه و وزیر مختار ما اظهار داشته بود که برای تسهیل کار حاضرند از تقاضای شرکت در اداره شط العرب صرف نظر کنند. حال می بینیم که با اصرار در این امر مانع انجام مذاکرات ما و عراق می شوید.»[17]

    سرانجام دولت عراق از خواست خود مبنی بر شرکت انگلیس در کمیسیون صرفنظر کرد. البته انگلیسی ها خودشان کاملاً حقانیت ایران را درک کرده بودند. ولی به دلیل منافع ملی از احقاق آن توسط جامعه ملل ممانعت به عمل می آوردند و مرتباً از عراق حمایت می کردند. چرا که خط تالوگ به عنوان خط مرزی در تمام قراردادهای منعقد شده در میان کشورهای متمدن جهان پذیرفته شده بود و این نکته از بررسی قراردادهای رودخانه های قابل کشتیرانی در اروپا، افریقا و امریکا قابل استنباط بود. اما انگلستان تدبیر دیگری در سر داشت. چرا که در صورت وقوع جنگ و بی طرفی ایران، این مسئله برای بریتانیا خطر ساز بود. وزارت امور خارجه انگلستان در گزارش 10 دسامبر 1936 نوشته بود که:

    «… ما ممکن است خود را در این منازعه تنها بیابیم. زیرا عراقی ها آمادگی دارند تا خواسته ایرانی‌ها را مبنی بر تعیین خط تالوگ در شط العرب بپذیرند. در این صورت ما در تنگنایی قرار خواهیم گرفت که نتیجه نهایی آن، توافق ایران و عراق و دفع بحران در این منطقه است.»[18]

    در همین زمینه در گزارش 16 دسامبر آمده بود که:

    «… ما باید به عنوان حایل و مانعی بر سر توافق دو کشور قرار بگیریم تا اینکه عراق و ایران نتوانند به توافقی که برخلاف منافع دولت بریتانیاست، دست یابند».

    سرانجام در 29 دسامبر 1936 در پی اختلافی که بین وزارت خارجه بریتانیا و وزارت دریاداری آن کشور در مورد مرز ایران و عراق در اروندرود در گرفته بود، شورای سلطنتی بریتانیا موافقت کرد که خط تالوگ فقط در مقابل آبادان به عنوان مرز دو کشور شناخته شود. به هر حال تا امضاء یک عهدنامه سرحدی، چندین بار مذاکرات از سر گرفته شد و دیگر بار به بن بست رسید و هردفعه دولتین همان حرفهای قبل را تکرار می کردند. هنگامی که در سال 1937 این مذاکرات مراحل پایانی خود را طی می کرد، دولت عراق طرح پیشنهادی خود را ارائه داد. دولت ایران نیز متعاقباً انتقادات و اصلاحات مورد نظر خود را ارائه کرد و هنگامی که دولتین روی دو مسئله اساسی یعنی اساس نبودن خط تالوگ و ایجاد همکاری مشترک به نتیجه رسیدند، توانستند با اندک دستکاری در طرح پیشنهادی عراق به توافق برسند. گواینکه آن طرح در جزئیات نیز حافظ منافع عراق بود و نهایتاً نیز هنگامی که نمایندگان عراق در 4 ژوئیه 1937 (13 تیر 1319) برای امضاء عهدنامه مزبور بر سر میز نشستند، حاکمیت ایران بر اروندرود را از آن کشور سلب کردند. این عهدنامه مشتمل بر شش ماده و یک پروتکل است، به شرح زیر:[19]

    ماده یک: طرفین موافقت دارند که اسناد ذیل به استثنای اصلاحی که در ماده دو این عهدنامه پیش بینی گردیده، دارای اعتبار می باشد و طرفین موظف به مراعات آنها می باشند.

    الف) پروتکل راجع به تحدید حدود ترکیه و ایران که در 4 نوامبر 1913 در استامبول به امضاء رسیده است.

    ب) صورت مجلس های جلسات کمیسیون تحدید حدود سرحدی 1914

    نظر به مقررات این ماده و به استثنای آنچه که در ماده ذیل پیش‌بینی گردیده، خط سرحدی بین دو کشور به قراری است که از طرف کمیسیون مزبور تعیین و ترسیم شده است.

    ماده دو: خط سرحدی به جلوترین نقطه جزیره شطیط ( تقریباً در 30 جه و 17 قه و 25 نیه از عرض شمالی و در 48 جه و 19 متر و 28 نیه طول شرقی) رسیده، به طور عمود از حد آبهای جزری به تالوگ شط العرب ملحق می شود و تا نقطه واقعه در مقابل اسکله فعلی نمره یک آبادان (تقریباً در 30 جه و 20 قه 4/8 نیه عرض شمالی و 16 قه و 13 نیه طول شرقی) آن را تعقیب می نماید. از این نقطه مجدداً خط سرحدی آبهای جزری متصل شده و خط سرحدی را به طوری که در صورت مجالس 1914 توصیف گردیده است، پیروی می نماید.

    ماده سوم: به محض امضاء این عهدنامه طرفین متعاهدین، کمیسیونی برای نصب علائم سرحدی که محل آن ها از طرف کمیسیون مذکوره در بند ب ماده اول این عهدنامه تعیین گردیده، تشکیل می دهند و علائم جدیدی را که لازم بدانند، نصب خواهند کرد.

    ماده چهارم: از نقطه ای که حدود ارضی دولتین به شط العرب می رسد تا دریا مقررات ذیل نسبت به شط العرب اجراء خواهد گردید:

    الف- شط العرب به طور تساوی برای کشتی های تجارتی کلیه کشورها باز خواهد بود.

    کلیه عوارض مأخوذه جنبه حق الزحمه را داشته و منحصراً به طور عادلانه به مصارف نگاهداری و قابل کشتیرانی بودن یا بهبودی راه کشتیرانی و مدخل شط از طرف دریا تخصیص داده خواهد شد و یا به مصارفی که مفید برای کشتیرانی است خواهد رسید. عوارض مذکوره بر اساس ظرفیت رسمی کشتی ها و یا آب حوزی و یا توأماً هر دو حساب خواهد شد.

    ب – شط العرب برای عبور ناوهای جنگی و کشتی های دیگر طرفین که برای تجارت اختصاص ندارند، باز خواهد بود.

    ج – این موضوع که در شط العرب خط سرحدی گاهی حدّ ‌آبهای جزری و گاهی تالوگ و یا وسط المیاه را تعقیب می نماید، به هیچ وجه به حق استفاده طرفین متعاهدین در تمام مجرای شط صدمه وارد نمی آورد.

    ماده پنجم: نظر به اینکه طرفین متعاهدین به طوری که در ماده چهار این عهدنامه تصریح گردیده، منافع مشترکه در کشتیرانی شط العرب دارند، متعهد می شوند قراردادی راجع به نگاهداری و بهبودی راه کشتیرانی و حفاری و راهنمائی و عوارضی که باید اخذ بشود و تدابیر درست و اقداماتی که باید برای جلوگیری از قاچاق بشود و همچنین کلیه مسایل راجعه به بحرپیمایی در شط العرب منعقد سازند.

    ماده ششم: این عهدنامه به تصویب رسیده و اسناد تصویب در بغداد در اسرع اوقات ممکنه مبادله خواهد شد. عهدنامه مزبور از روز مبادله اسناد تصویب به موقع اجرا گذارده خواهد شد.

    با اقداماتی که ایران جهت بهبود روابطش با سه کشور همسایه یعنی عراق، ترکیه و افغانستان به عمل آورد، زمینه انعقاد پیمان سعدآباد را تدریجاً فراهم کرد. اینکه پیمان سعدآباد چگونه بوجود آمد، مبتکر و ارائه دهنده آن چه کشوری بود و اینکه این پیمان چه اهدافی را دنبال می کرد، در ادامه بحث به مرور بیان خواهد شد. حال با بررسی این مقدمات و مسائل و مشکلاتی که در روابط ایران با دولتهای همسایه عنوان کردیم، اکنون به ذکر تاریخچه ای از چگونگی شکل گیری پیمان سعدآباد می پردازیم:

    دولت ایران به لحاظ اهداف سیاست خارجی به دنبال برقراری روابط حسنه و دوستانه با دولتهای همسایه بود و در این راستا درصدد برآمد بین دولتهای مشرق زمین که بیشتر آنان جوان و نوبنیاد بودند، ائتلافی را ایجاد کند که پایه و اساس آن بر روی استقلال ملل شرقی و آزادی از یوغ استعمارگران و همکاری و معاونت سیاسی در امور دیپلماسی باشد. چنانچه ذکر شد، رضاشاه پهلوی در سال 1313 ش سفری به ترکیه نمود و مورد احترام و پذیرایی شایان کمال آتاتورک و ملت ترکیه قرار گرفت و ظاهراً در آنجا بود که با مطالعه اوضاع بین المللی و اختلافاتی که بین دول اروپا موجود بود، مذاکراتی بین آن دو رهبر به عمل آمد و بر ضرورت ایجاد دوستی و نزدیکی میان دول منطقه و به خصوص دولتهای همجوار و همسایه برای نیل به صلح و برقراری آرامش در شرق نزدیک و در جامعه جهانی تأکید شد. رژیم های فاشیزم و نازیسم که تحت اراده دو دیکتاتور، در ایتالیا یعنی موسولینی و در آلمان، هیتلر روی کار آمده بودند، برای دولت های بزرگ و کوچک جهان، زنگ خطری بودند که دنیا را به جنگ جهانی دیگری تهدید می کردند. چنان که همین طور هم شد. بنابراین زعمای‌ دول شرقی یعنی پهلوی شاهنشاه ایران، آتاتورک رئیس جمهور ترکیه، محمد نادرشاه پادشاه افغانستان و ملک فیصل سلطان عراق توافق حاصل کردند که با هم پیمان، ائتلافی ببندند تا بتوانند از استقلال یکدیگر دفاع کنند و بدین وسیله متعهد و ملتزم شوند که از مداخله و هجوم به خاک یکدیگر احتراز نمایند تا بتوانند صلح را در منطقه شرق استمرار بخشند. برای ظهور و بروز این فکر، دولت ایران مصمم به عملی کردن این سیاست گردید.[20]

    در این راستا در اوایل سال 1314 ش، دولت شاهنشاهی ایران به این فکر افتاد که برای ایجاد اساس دوستی و صمیمیت و ازدیاد علایق همسایگی با دول ترکیه، افغانستان و عراق که گذشته از سوابق طولانی تاریخی، رشته های انس و الفت و حسن تفاهم واقعی نیز بین آنها وجود داشت،‌مبادرت به انعقاد پیمان عدم تعرّض بین چهار دولت نماید و به این ترتیب موجبات حصول آرامش را در این ناحیه از شرق فراهم کرده و به نوبه خود کمکی برای بقاء و تأمین صلح جهانی نموده باشد.[21] باید گفت یکی از روش های مهم و مؤثر که در روابط بین المللی در آن زمان برای جلوگیری از جنگ و تهاجم، مورد اهمیت قرار داشت و بدان وسیله دولتها، متقابلاً متعهد و ملتزم می شدند که از مداخله و هجوم به خاک یکدیگر احتراز و خودداری نمایند، انعقاد عهدنامه های عدم تعرض و عدم تجاوز بود.[22] در همین راستا بود که وزیر امور خارجه ایران، ابتدائاً موضوع را با آقای «توفیق رشدی آراس» وزیر امور خارجه ترکیه در میان گذاشت و مذاکراتی بین دو کشور صورت گرفت و در نهایت دولت ترکیه با این پیشنهاد موافقت نمود و بدین ترتیب، طرح عهدنامه عدم تعرض- که به میثاق چهارگانه هم معروف است- تهیه و آماده شد.

    در سپتامبر همان سال یعنی در سال 1935م (1314ش)، در هنگام برگزاری اجلاس مجمع عمومی جامعه ملل، طرحی که از طرف دولت ایران تهیه و آماده شده بود. در ژنو بین وزرای امور خارجه ایران و ترکیه و عراق مورد مشاوره و تبادل نظر قرار گرفت و مذاکراتی بین این سه کشور انجام گردید و نتیجه آن شد که در تاریخ 9 مهرماه 1314ش در همانجا به پاراف نمایندگان سه کشور مزبور رسید. در ادامه وزیر امور خارجه ایران در مورد چگونگی مشارکت دولت دوست و برادر افغانستان نیز راجع به پیمان عدم تعرض با مقامات مربوطه آن کشور نیز مذاکراتی به عمل نمود و دولت افغانستان هم در آبان ماه 1314 ش موافقت و رضایت خود را در پیوستن به پیمان مذکور به دولت شاهنشاهی ایران اطلاع داد و بدین ترتیب پایه و اساس پیمان چهارگانه شرقی ریخته شد.[23] انعقاد این پیمان شرقی در نتیجه اتخاذ سیاست صلح و دوستی و احترام به حق حاکمیت دول از طرف دولت ایران شکل گرفت و دولت ایران برای عملی کردن سیاست صلح‌خواهی خویش و برای اینکه خدمتی به صلح جهانی کرده باشد، مذاکراتی را برای انعقاد یک عهدنامه عدم تعرض بین خود و دول همجوار یعنی دولت جمهوری ترکیه و دولت پادشاهی عراق و دولت پادشاهی افغانستان به عمل آورد و چون این فکر از طرف دولتهای همجوار و همسایه مورد استقبال قرار گرفت، به انعقاد عهدنامه عدم تعرض منتهی گردید. البته همان طور که بیان شد، از آنجا که بین دولت ایران و دولت عراق در خصوص موضوع سرحدات و اداره اروندرود (شط العرب) اختلافاتی موجود بود، این طور مصلحت دیده شد که امضاء و نهایی شدن پیمان دول چهارگانه موسوم به پیمان سعدآباد، موکول به حل اختلافات و تعیین سرحدات دو کشور گردد و در نهایت با حل و فصل اختلافات مرزی و ارضی که میان این دول وجود داشت، امضای پیمان شرقی صورت گرفت.[24]

    ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست؛ این پیمان که موسوم به پیمان سعدآباد می باشد، همچنین با عنوان های دیگری از طرف سایر کشورها و دول عضو بکار برده می شد. از جمله آنکه گاهی آن را پیمان شرقی یا پیمان آسیایی می خواندند. گاهی از آن با عنوان ائتلاف دول چهارگانه نام می بردند و گاهی هم به ائتلاف شرقی اشاره می کردند. برخی کشورها هم چنین استدلال می کردند که چون این پیمان میان دولتهای اسلامی منعقد شده است از آن با عنوان «اتحاد اسلامی»، نام می بردند. برخی نیز «پیمان چهارگانه شرقی»، را در ذکر نام این پیمان بکار می بردند. اما اینکه کدام یک از این عناوین برازنده نام پیمان عدم تعرض می باشد، بستگی به اهداف و آرمان هایی دارد که در پیدایش این قرارداد، نقش داشته اند. اما اصلی ترین عنوان این پیمان که این پیمان را از سایر پیمانهای شبیه به آن با اهداف متشابه، متمایز می سازد، همان عنوان «پیمان سعدآباد» است. به این علت که پیمان مذکور که از ابتکارات نظام شاهنشاهی ایران به حساب آمده، در تهران واقع در کاخ سعدآباد محل اقامت تابستانی خانواده سلطنتی ایران به امضاء نهایی رسیده است و به همین خاطر، بدین نام عمومیت یافته است.

  • فهرست و منابع پایان نامه پیمان سعدآباد

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

پروپوزال در مورد پایان نامه پیمان سعدآباد, گزارش سمینار در مورد پایان نامه پیمان سعدآباد, تز دکترا در مورد پایان نامه پیمان سعدآباد, رساله در مورد پایان نامه پیمان سعدآباد, پایان نامه در مورد پایان نامه پیمان سعدآباد, تحقیق در مورد پایان نامه پیمان سعدآباد, مقاله در مورد پایان نامه پیمان سعدآباد, پروژه دانشجویی در مورد پایان نامه پیمان سعدآباد, تحقیق دانشجویی در مورد پایان نامه پیمان سعدآباد, مقاله دانشجویی در مورد پایان نامه پیمان سعدآباد, پروژه دانشجویی درباره پایان نامه پیمان سعدآباد
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت