مقدمه: نقش رسانه های ارتباط جمعی در روابط بین الملل
رسانه های ارتباط جمعی میلیونها انسان متعلق به فرهنگ های متنوع را به یکدیگر پیوند می دهند و از این طریق انبوه مردم دنیای وسیع و پرتنوع امروز به کمک کامپیوترها و ماهواره ها مانند یک روستای کوچک از مسائل و مشکلات هم باخبر می شوند. جمله مشهور مک لوهان که «رسانه تداوم جسم و تواناییهای ماست» بیانگر این مطلب است. رسانه های جمعی امروز توانسته اند نظام عصبی ما را به نحوی گسترش دهند که جهان ما به مثابه یک دهکده جهانی فرض می شود. درچنین وضعی مسائل مردم اقصی نقاط دنیا «مسئله ما» تلقی میگردد. «تصور و ادراک ما از مردم و رویدادهای دنیا،درچنین شرایطی ، به مقدار زیادی بستگی به تصویری دارد که از طریق وسایل ارتباط جمعی به ما منتقل می شود دنیایی که باید با جنبه های سیاسی ، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن مواجه شویم، غیر قابل دسترسی ، غیر قابل مشاهده و در بسیاری موارد دور از ذهن ماست. این دنیا باید از طریق وسایل ارتباط جمعی برای ما شناخته و تبیین شود.»
زندگی اجتماعی ما به نحو غیر قابل باوری با مسائل برون مرزی پیوند خورده و نزدیک شده است. فرایندهای جهانی شدن از جمله مهمترین دگرگونیهای اجتماعی هستند که در زمان ما رخ می دهند و آن نوع تحلیل جامعه شناختی که خود را به بررسی جوامع منفرد محدود می کند بیش از پیش کهنه شده است.
پیشرفت و گسترش ارتباطات در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان را به یک نظام اجتماعی واحد تبدیل کرده است و در این وضعیت زندگی افراد بیش از پیش از فعالیتها و رویدادهایی تاثیر می پذیرند که کاملاً دور از زمینه های اجتماعی ای رخ می دهد که در آن فعالیتهای هر روزه خود را انجام می دهند و این ناشی از برد جهانی رسانههاست.
بنابراین در زندگی روزمره کنونی، ما متکی به اطلاعاتی هستیم که از طریق وسایل ارتباط جمعی به دست می آوریم . اطلاعاتی که آگاهیهای ما راجع به دنیای برون را شکل می دهند تا بر آن اساس برنامه های خود در سطوح فردی و ملی را طراحی کنیم.
بخش اول:
رسانه های خبری و خبرهای رسانه ای
1. نقش خبری رسانه های ارتباط جمعی
یکی از نقشهای اصلی و اولیه رسانه ها، «نقش خبری» است . رسانهها از این طریق مردم و مخاطبان خود را از آخرین رویدادهای محلی، ملی و بین المللی آگاه نموده و دنیای شلوغ و پیچیده کنونی را رایشان روشن و قابل شناخت می نمایانند. «انتشار رویدادهای جامعه از طریق رسانهها به انسان امکان می دهد تا محیط زندگی خود را بهتر بشناسد و با توجه به آن احتیاجات فردی و جمعی خود را مرتفع سازد، در برابر دیگران راه و رسم شایسته پیش گیرد، اندیشه های خوب به دست آورد و قضاوتهای درست نشان دهد و به طور کلی به عنوان عضوی از اعضای جامعه با آگاهی کامل به حقوق و مسئولیتهای خویش و با آزادی و آسایش به زندگی ادامه دهد.»
در تعریف خبر گفته شده است: «خبر ،گزارش از رویدادهای واقعی عینی است که دارای یک چند ارزش خبری باشد. چگونگی و نحوه ارائه این گزارش تحت تأثیر عوامل درون سازمانی و برون سازمانی شکل میگیرد.»
از این دو نکته قابل توجه است : 1. عینی و واقعی بودن خبر؛
2. تأثیر گزارش خبری از عوامل درون سازمانی.
با سؤالی می توان دریافت که دومی اولی را نقض نموده و عینی بودن خبر زیر سؤال میرود. به عبارتی میتوان پرسید. چنانچه عوامل درون سازمانی و برون سازمانی بر نحوه گزارش خبری مؤثرند، پس آیا گزارش خبری میتواند عینی و واقعی (و بدون جهتگیری) باشد؟
«اساساً مشخصه کار و حرفه روزنامه نگاری وجود نوعی دوگانگی در ماهیت آن است؛ بدین معنا که در عین حال که تولید و محصولی صنعتی است آفریدهای فکری نیز هست.»
بنابراین خبر رسانه ای و فعالیت روزنامه نگاری به دلیل سر و کار داشتن با فکر و اندیشه، در مرحله تولید، نمیتواند عینی، واقعی و بیطرف باشد. به ویژه در مطبوعات که همواره در کنار اخبار با ارائه گزارشها، مقالات، یادداشت، سرمقاله و تفسیر دیدگاه خاصی را به مخاطبان خود عرضه می کنند. از این جهت وابستگی خبری به یک مؤسسه خبری در سطوح فردی و سازمانی یا ملی می تواند بتدریج زمینههای همسانی یا نزدیکی دیدگاههای استفاده کننده خبر را به تولید کننده آن فراهم آورد. این فرایند عمدتاً بطنی و پنهان است و در درازمدت به ویژه آثار آشکار به همراه خواهد داشت.
2. خبر یا روایت : بازنمایی یا وانمایی رویدادها
همان طور که از تعریف ارائه شده از خبر مشخص گردید، برخی عوامل و فرایندها بر نحوه ارائه خبر و شکل آن مؤثرند . این عوامل سبب میشوند تا خبر انعکاس یک واقعه یا رویداد نباشد ، بلکه بازسازی یک واقعیت بر اساس خواست آفریننده آن باشد. والترلیپمن در تعریف خود از خبر مینویسد: اخبار گزارش جنبه های منتشر شده وقایع و رویدادها هستند و نه خود رویدادها. این مطلب بدان معناست که بین تصویری که ما در ذهن داریم و واقعیتی که در اطراف ما رخ میدهد محیط کاذبی که ساخته ارتباطات است و ساخته هنجارهای فرهنگی و آمال و آرزوهای ماست. این تئوری در دهه 70 مطرح شد که رسانهها آنچه را که گزارش میکنند خود واقعیت نیست بلکه تصویری از واقعیت است و این خلق تصویر خود محصول متغیرهای مختلفی است که عبارتاند از: سازماندهی مطبوعات ،گرایشهای عقیدتی خبرنگاران، تجاری بودن مطبوعات و مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دیگر.
در این زمینه برخی باریک بینی بیشتری به خرج داده و خبر را از زاویه ایدئولوژیک آن نگریستهاند . از دیدگاه گروه رسانه ای دانشگاه گلاسکوی انگلیس، خبر نه یک پدیده طبیعی بلکه محصول مصنوع ایدئولوژی است و گفتمانی است که نه تنها واقعیات اجتماعی را بیطرفانه منعکس نمیسازد بلکه در ساخت اجتماعی واقعیت هم مداخله میکند.
بنابراین خبر در روزنامه نگاری امروز انگارهای از واقعیت است که برابر تغییر در ساخت واقعیت ساخته و پرداخته میشود و به عبارت دیگر «جهان رسانهای» با «جهان واقعی» تفاوت آشکاری دارد. صاحبان صنایع خبری و عاملان خبرگزاریهای بزرگ با به کارگیری فنون مهندسی خبر همچون گزینشگری ،انگاره سازی و برجستهسازی تصویر و تفسیری از واقعیت ارائه میدهند که منافع اقتصادی و سیاسی خود را تأمین نمایند. عمل گزینش یک واقعه خاص، خود تفسیری است از آنچه ارزش مطرح کردن به عنوان خبر را دارد و به عبارت دیگر تفسیری است از حقیقت. همچنین 2 مقوله برجسته سازی از تکنیکهای القای جهتگیری با اهداف تقدم بخش به اذهان مخاطبان است.
در این میان روایت گران رسانهای با به خدمت گرفتن قواعد زبان شناسانه و دستکاری مفاهیم و مفهوم سازی، ترکیبی از محتوا ارائه میدهند که معطوف به ارائه نگارهای از شخصیتها، مکانها، اشیاء و رویدادها به مخاطب باشد در انگاره سازی آنچه مهم نیست انعکاس واقعیت و رویداد است . در اینجا هدف و ماهیت کار،استفاده از دستمایه واقعیت یک رویداد برای ارائه تفسیری پنهان در لفاف آن است. بدین سال خبر رسانی یا به عبارت بهتر و روایتگری رسانهای را میتوان معنی سازی برای مخاطب دانست. بر همین اساس است که چارچوب فعالیت خبرگزاریهای بزرگ جهانی یا رویتگردان انحصاری فراملی را می توان در ساخت،بسط و یا تخریب انگارهها خلاصه نمود. «هر چند تعابیر رسانههای جمعی از رخدادها مغایر با حقایق است، اما این تعابیر ساختگی به عنوان حقیقت در اذهان مردم فرو میرود. به عبارت دیگر دید رسانهها نسبت به افراد، مکانها و رویدادها تعابیر را میسازند و تعابیر جایگزین حقایق میشوند و در نهایت این تعابیر اساس کنش متقابل افراد را تشکیل می دهند.»
این مبحث به نوعی سخن تاریخی مارشال مک لوهان کانادایی را یادآور میشود که «رسانه همان پیام است» و این میتواند بدان معنا باشد که رسانه به دنیای واقعی اشاره نمیکند بلکه خود دنیایی مجازی میسازد . (باید توجه داشت که رویکرد مک لوهان به این قضیه ابزاری و کاملاً خوشبینانه است در حالی که ما از این تعبیر مقصودی غیرابزاری و غیرخوشبینانه داریم). ژان بودریا نظر خود را بر همین سخن مک لوهان مبتنی نمود منتها خوش بینی او را رد کرد و به نقادی روایتگری رسانه ای پرداخت. او از دروغگویی و خشونت نابخردانه رسانههای همگانی انتقاد نمود و نوشت که رسانهها توده ها را با مجموعه هایی از نشاه ها بمباران میکنند و آنان نیز با رضایت کامل این کنش و نتیجه منطقیاش یعنی از میان رفتن توان ذهنی و انرژی آفریننده خودرا میپذیرند. به نظر او حکم مک لوهان فرمول از خود بیگانگی در جامعه تکنیکی است. به اعتقاد بودریار رسانه های ارتباطی امروزی ازراه شکلشان دگرگونی مناسبات اجتماعی را ممکن کردهاند و از راه محتوای خود. این رسانه ها را باید سازنده توهم دلالت نامید،ابزاری که وانمود میکنند به واقعیتی مربوط میشوند،اما در ظاهر امر چیزهایی شبیه واقعیت را به جای واقعیت ارائه میدهند. نشانه ها و رمزگان رسانه ای به واقعیت بیرونی مرتبط نیستند و به چیزی دلالت نمی کند آنها فقط چنین وانمود میکنند که واقعیتی در میان و در کار است و خود را شکل تقلیدی آن نمودار میسازند.
بودریار نشان میدهد که نظارت اجتماعی پشت این وانمود کردن حقیقت یعنی از راه وانمودها شکل میگیرد. به همین دلیل مشکل رسانه ها که سازنده وانموده هاست آنها را به نظام قدرت متصل میکند. همین اسلوب ،بنیانی برای سرمایه داری ایجاد میکند. سرمایه داری ایجاد می کند سرمایه داری از قلمرو و شبیه سازی صنعتی گذشت و به متافیزیک رمزگان رسید که همان وانمودن باشد. در انقلاب صنعتی چیزها به صورت مجموعه ای و در کلیتی اجتماعی تولید میشدند هر ابژه به پیدایی مورد مشابه خود منجر میشد . اما امروز از متافیزیک هستی و ظهور و نیز از متافیزیک انرژی و یقین به متافیزیک رمزگان سازنده پندار همانندی رسیده است. این نظام نو سرمایه داری سیبرنتیک است و قاعده اصلی اش پیش رفتن بر اساس الگوهاست. بدین گونه رسانه بر پیام و معنا حکومت میکند.
سرمایه داری امروز به مدد فن آوری پیشرفته ارتباطی و رسانهای ، پیام و معنا را به خدمت و کنترل گرفته و سلطه ای نو در افکنده است . آنچنان که سطوح ملی و فراملی فرهنگ را عرصه بسط معانی مورد انتظار خود قرار داه است. و بدین شکل الگویی از روابط ایجاد کرده که سمت و سویش جهانی شدن مصرف،جهانی شدن سرمایه و سود و جهانی شدن فرهنگی است که به تثبیت آن می انجامد.
بخش دوم:
طرح مسئله
3. جریان بین المللی خبر و سلطه فرهنگی و ارتباطی غرب
دوره پس از جنگ جهانی دوم آغاز یک سلسله تحولات مهم در عرصه روابط بین الملل بود که عمدتاً از تغییر شکل ساختار سیاسی مستعمرههای قدیم و تغییراتی در ساختار قدرتهای فراملی، دستهبندیهای نوین و بلوکهای سیاسی، نظامی و اقتصادی و رقابت آنها برای کسب هر چه بیشتر مناطق تحت نفوذ (به لحاظ سیاسی و اقتصادی) ناشی میشد.
بخش مهمی از تاریخ روابط بینالملل از سال 1945 به بعد به مبارزات کشورهای مستعمره برای رهایی از سلطه امپراتوریهای اروپایی مربوط میشود. اما این مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه سرابی بیش نبود و چیزی نگذشت که این کشورها خود را درگیر کلاف سردرگمی از سلطه و وابستگی اقتصادی و فرهنگی دیدند. در نخستین سالهای دهه 1940، زمانی که هنوز جنگ دوم جهانی ادامه داشت،گروههای حاکم در ایالات متحده برای ترویج دکترین جریان آزاد اطلاعات در سطح بین المللی به زمینه سازی پرداختند . هدف از این امر، گسترش نفوذ و سلطه غیر مستقیم و غیرملموس در اذهان و فرهنگ جهانیان بود. تا از این طریق اهداف سیاسی و تجاری نظام جهانی سرمایه داری به بهترین نحو نایل آید. این دکترین بخصوص در شرایط پس از جنگ زمانی که دنیا مصیبت وارده از نازیسم و فاشیسم را پشت سر گذاشته بود به دلیل تأکیدی که بر آزادی و حقوق بشر مینهاد جذابیت قابل توجهی یافت. دکترین جریان آزاد اطلاعات در کنفرانس بینالمللی آزادی اطلاعات در ژنو (مارس و آوریل 1948) به طور مستقیم و غیرمستقیم همراه با چند طرح دیگر ارائه گردید که با مخالفت هیئتهای نمایندگی اتحاد جماهیر شوروی و فرانسه مواجه شد. در این جهت هیئت نمایندگی ایالات متحده با استفاده از اکثریت طرفداران خویش موفق به تصویب ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر گردید. طبق این ماده هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حقوق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و اخبار و در گرفتن و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.
بر این اساس کشورهای پیشرفته غربی و در رأسشان ایالات متحده قادر بودند با تکیه بر فن آوری های اطلاعاتی ،مرزها را در نور دیده و به جای سلطه مستقیم و نظامی،مغزها ،افکار و علائق را تحت نفوذ و سلطه خود درآورده و با گزینش ،انگاره سازی و برجسته سازی اطلاعات و اخبار ، آگاهی ها را کنترل نمایند تا به جای ارتباط با افرادی تسلیم در برابر قدرت نظامی، با افرادی مشتاق و همسو با منافع مورد انتظار نظام سرمایه داری سر و کار داشته باشند.
دکترین جریان آزاد اطلاعات به مدت 18 سال مبنای اصلی فعالیتهای ارتباطی به شمار می رفت وهر چند پس از آن در اواسط دهه 1960 با تصویب میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و اقدامات چندی که از سوی جنبش عدم تعهد از اواسط دهه 1950 در باندونگ (اندونزی) آغاز شد، مخالفتها و مقابله هایی با دکترین ایالات متحده شکل گرفت. اما با گذشت حدود نیم قرن ، هنوز جریان اخبار و اطلاعات در سطح فراملی در انحصار چهار خبرگزاری بزرگ غربی است و در واقع جریان آزاد اطلاعات متعلق به این شرکتهای فراملی خبر است . به گفته مارک دی آلین ارتباطات و قدرت با هم مرتبط هستند زیرا ارتباطات به عنوان منبع اطلاعات و آگاهی میتواند با چنین کنترلی در اعمال قدرت به کار گرفته شود. وی برای نشان دادن این ارتباط به گسترش فرهنگ عمومی امریکا در سراسر جهان اشاره میکند که بی تردید ناشی از قدرت ارتباطی آن کشور است.