چکیده :
طلاق ، از مهمترین پدیده های حیات انسانی است . یک پدیده ارتباطی ، اقتصادی و روانی است . طلاق آفتی اجتماعی است .
در این تحقیق ، سعی بر آن است ، تا علل و عواملی را که موجب افزایش طلاق می شود و پیامدهای حاصل مورد بررسی و پژوهش قرار گیرد .
عوامل تاثیرگذار ، در جنبه های مختلف فرهنگی ، اقتصادی ، خانوادگی ، اجتماعی و روانی مورد توجه قرار گرفته است .
طلاق عبارت است از زائل نمودن قید و پیوند نکاح یا صیغه مخصوصی است .
طلاق دارای ابعادی است که آنها را بررسی می کنیم .
جامعه آماری تحقیق حاضر را 60 نفر مرد و زن تشکیل می دهند که در دو گروه 30 نفری به نسبت مساوی تقسیم شده اند .
منظور ، زنان و مردانی است که مدتی قبل طلاق گرفته اند و یا اینکه در دادگاه خانواده رای بر طلاق آنها صادر شده است و یا مراجعه کننده هستند .
افراد نمونه در گروه سنی 20 تا 40 سال قرار دارند ، که به صورت تصادفی انتخاب شده اند .
ابزار تحقیق پرسشنامه ای بوده است که توسط پژوهشگر این تحقیق با همکاری
و همیاری استاد راهنما آقای یدالله آزاد ساخته شده است ، که با استفاده از علل طلاق
در بین دو گروه نمونه ، بررسی شده است .
برای بدست آوردن نتایج پژوهش ار فرمول ، مجذور کا(خی) ، استفاده شده است و همچنین درصد تمامی علت ها بدست آورده شد .
لازم به توضیح است که سطح معنادار بودن مشخصه های آماری آزمونهای انجام شده ، در این پژوهش در دو سطح 1% و 5% ، استفاده شده است .
مقدمه :
آیا از هم گسستگی خانواده ای را از نزدیک دیده اید ؟ آیا نظاره گر فرزندی بوده اید که با چشمان گریان صحنه جدایی پدر و مادر نگاه کرده و به آینده نامعلوم خویش می اندیشید ؟ آیا شما هم دچار چنین معضلی شده اید تا بتوانید تلخی را لمس نمائید ؟ آیا تاکنون از خود سوال کرده اید که دلایل وجود این بلای خانمان سوز چیست ؟ آیا تا به حال بر آن شده اید تا از فرو ریختن کانون گرم
خانواده ای جلوگیری نمائید ؟ و آیا برعکس شاهد زندگی شیرین و پرمحبت
خانواده ای بوده و یا خود آن را حس کرده اید و آیا و... آیاهای دیگر[1] .
طلاق[2] را از مهمترین پدیده های حیات انسانی تلقی می کنند . این پدیده دارای اضلاعی به تعداد تمامی جوانب و اضلاع جامعه انسانی است . نخست یک پدیده روانی[3] است ، زیرا بر تعادل روانی نه تنها دو انسان ، بلکه فرزندان ، بستگان ، دوستان و نزدیکان آنان اثر می نهد . در ثانی پدیده ای است اقتصادی[4] ، چه به گسست خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی می انجامد و امحاء تعادل روانی انسانها موجبات بروز اثراتی سهمگین در حیات اقتصادی آنان را نیز فراهم می آورد[5] .
گذشته از این ، طلاق پدیده ای است موثرتر از تمامی جوانب جمعیت در یک جامعه ، زیرا از طرفی بر کمیت جمعیت اثر می نهد ، چون تنها واحد مشروع و اساسی تولید مثل ، یعنی خانواده را از هم می پاشد و از طرف دیگر بر کیفیت اثر دارد ، چون موجب می شود فرزندانی محروم از نعمتهای خانواده تحویل جامعه گردند که به احتمال زیاد فاقد شرایط لازم در راه احراز مقام شهروندی یک جامعه اند . چهارم آن که طلاق پدیده ای فرهنگی[6] است ، جامعه ای که در آن ، طلاق از حدی متعارف تجاوز کند ، هرگز از سلامت برخوردار نخواهد بود .
طلاق از دیدگاهی یک پدیده ارتباطی[7] است ، بدینسان در جامعه ای که فاقد ارتباطات سالم ، درست و طبیعی است ، پیوند یا رابطه زناشویی نیز استثناء نیست . پیوندهای ازدواج به زودی برقرار می شوند ، بزودی نیز قطع می شوند . پس توجه به طلاق نه تنها از دیدگاه فرد به عنوان انسان و فرزندانش مهم است ، بلکه از دیدگاه جامعه ، فرهنگ ، و اقتصاد و حتی جمعیت نیز قابل اعتناء است[8] . طلاق آفتی اجتماعی است و هیچ جامعه ای نمی تواند نسبت به آن بی توجه بماند . هیچ
جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند ، اگر از خانواده هایی استوار برخوردار نباشد . هرگز هدف این نیست که قوانینی در حذف طلاق وضع شود . طلاق هست ، همانگونه که جامعه هست . هرگز نمی توان تصور کرد که تمامی ارتباطات انسانی برجای ماند و هرگز هیچ ارتباطی آسیب نبیند . اما جامعه باید در اثر اندیشه کاستن از تعداد طلاق باشد .بیان زیبای پیامبر اکرم را به یاد می آوریم : بدترین امور برای من طلاق است[9] .
اگر جامعه ای رو به سوی افزایش طلاق رود بی هیچ شبهه در آستانه بهران قرار دارد . بدین سان به درستی می توان گفت : میزان طلاق ، نشانه دقیق سلامت یا بیماری جامعه است . پس نظر این است که به سوی خانواده های اضطراری پیش رویم . انسانها را مجبور سازیم در کنار هم به اجبار قانون به زندگی ادامه دهند ، که تجربه گسست ناپذیری میثاق خانواده ها را در کاتولیسم دیدیم و به نتیجه نیز نرسید[10] .
موضوع تحقیق :
بررسی علل تقاضای طلاق ، در مردان و زنان ، مراجعه کننده به دادگاه خانواده تهران .
موضوع این تحقیق، بررسی و شناخت علل یا عواملی است که در وقوع طلاق موثر می باشد و می خواهیم ببینیم، چه عواملی موجب می شود که طلاق صورت بگیرد و کدام یک از این عوامل بیشتر در امر طلاق دخیل می باشد و تردیدی نیست ، که شناخت مسئله طلاق و تاثیر نامطلوبی که در دیگر افراد خانواده و جامعه می گذارد برای مسئولان برنامه ریزی اجتماعی و همین طور خانواده ها ضرورت دارد . و چون ریشه بسیاری از بیماری های روانی ، ستیزه های خانوادگی است . و در همه اعضاء خانواده و سپس در جامعه تاثیرات نامطلوبی می گذارد بنابراین باید به این مسئله توجه بیشتری نمود .
فایده تحقیق :
الف)این تحقیق برای تحقیقات وسیع تر آینده ، در مورد شناخت علل از هم گسیختگی خانواده در جامعه های بزرگتر می تواند مرجعی بشمار آید .
ب)کمک به آگاه ساختن مسئولین امر در دادگاه حمایت از خانواده در اجرای قوانین . تردیدی نیست که قوانین و مقررات هر قدر کامل و مدرن باشد نمی تواند مبانی روابط میان زن و مرد را به نحوی تنظیم کندو هیچ گاه قانون قادر نیست که جزئیات روابط اجتماعی را پیش بینی نماید .
علاوه بر این چون اجتماع متغیر و متکامل است ، قوانین تنها در مقاطع زمانی خاصی می توانند ، مسائل ناشی از اصطکاک و تصادم های انسانی را در حد معینی پیش گیری نماید . بدین جهت مسئولین امر با کمک گرفتن از روان شناسان[11] ، روان پزشکان[12] و مددکاران اجتماعی[13] ، می توانند در اجرای قوانین انعطاف بیشتری داشته باشند .
ج)بدست آوردن راه حل های اجتماعی بمنظور پایین آوردن میزان طلاق و عرضه آن به افراد جامعه و ارشاد آنها .
د)بالاخره چون بسیاری از مشکلات و نیازهای زنان و مردان مشابه است ، لذا شاید آگاه ساختن مسئولین امر در مورد این مشکلات و نیازهای وراه حل های رفاهی آنان بتواند سرآغازی در فراهم آوردن و تکمیل امکانات رفاهی برای کلیه افراد
باشد[14] .
اهمیت تحقیق :
اهمیت تحقیق در این است که علل و عوامل اصلی طلاق شناخته می شود و همین طور ، عوارض روانی – اجتماعی ناشی از آن مشخص می شود . و باشناخت علل و عوارض آن مسئولان اجتماعی کشور می توانند با ارائه پیشنهادات و کاربرد روشهای صحیح تر در پیشگیری و کاهش این مشکل چاره ای بیندیشند .
هدف تحقیق :
1-شناخت علل و عوامل موثر در گسیختگی خانواده (طرفین زندگی مشترک)[15] .
2-پیدا کردن راه حل های احتمالی که هم سعادت زنان و هم مردان جامعه تامین شود و هم کانون گرم خانواده ها حفظ شود[16] .
3-هدف و انگیزه دیگر اهمیت خاص این مسئله و عوارض نامطلوبی است که در زندگی اجتماعی یک جامعه بر جای می گذارد[17] .
4-توجه به میزان طلاق در سالهای اخیر و اندیشه در مورد پیامدهای ناشی از آن[18] .
فرضیه های تحقیق :
1-در زنان ، اعتیاد همسر ، عامل اصلی طلاق است .
2-مشاجره لفظی و فیزیکی ، یکی از عوامل موثر در طلاق است .
3-دخالت اطرافیان و خانواده همسر (چه در زنان و چه در مردان) در طلاق موثر است .
4-سوء ظن و بدبینی ، از عوامل اصلی طلاق است .
5-همسر دیکتاتور یکی از عوامل طلاق است .
6-عدم یکسانی فرهنگی ، عامل و یکی از علل موثر در طلاق است .
7-عدم تفاهم اخلاقی ، از جمله علل موثر در طلاق است .
تعریف اصطلاحات :
1-طلاق : در کتب لغت برای واژه طلاق معانی متعددی ذکر شده است ، از جمله رهائی ، آزاد کردن ، ترک کردن ، واگذاشتن . اما در اصطلاح شرعی طلاق عبارت است از : زائل نمودن قید پیوند و نکاح[19] یا صیغه مخصوص است[20] . و یا انحلال عقد نکاح در حیات زن و شوهر به اراده مرد یا تقاضای زن با شرایط معین[21] .
در عرف عام معنای جدایی از آن در ذهن متبادر می شود ، در شعر ریز مفهوم در همین معنی بکار آمده است :
از سرمستی ، دگر بار با شاهد عهد شباب
رخصتی می خواستم ، لیکن طلاق افتاده است[22]
2-وجود شخص ثالث : از قبیل : اقوام شوهر و فرزندان زن قبل و دوستان و معشوقه شوهر و دخالت اقوام زن و فرزندان شوهر قبل .
1-معشوقه : فرد دیگری (اعم از زن یا مرد ) که مرد و یا زن با او رابطه ای برقرار می سازد ، که از نظر قانون یا اخلاق مجاز نمی باشد .
2-اقوام : منظور پدر و مادر ، شوهر یا زن که عمداً یا غیر عمد در زندگی مشترک فرزندشان دخالت می کنند و موجب از هم گسیختگی ازدواج آنها می گردد .
3-فرزندشوهر یا زن : منظور فرزندی است که از ازدواج قبل مرد یا زن باقی مانده است .
4-دوستان : دوستان هم جنس ، زن و شوهر که بدون رضایت و موقعیت کنونی خانواده با آنها معاشرت می کنند . عامل خطرناک که همواره بنیان روابط زناشویی را در معرض تباهی قرار می دهد ، دخالت های نابجای اولیاء مرد و زن ، وجود معشوقه، فرزند از زن یا شوهر قبل و دوستان ، در زندگی آنان است .
هر روز شاهد خودکشی ها طلاقها و فرار زن و واژگونی خانواده به لحاظ این
دخالت های ناروا هستیم . به این جهت این عامل را که تحت عنوان وجود شخص ثالث ذکر می شود می توان به عنوان یک علت مهم واصلی طلاق و جدایی پذیرفت .
3-فقر مالی : یعنی کمبود در آمد . درآمد : مقدار پولی است که شخص در واحد زمانی معین بدست می آورد که در این تحفیف منظور از واحد زمانی ماه است .
از مطالعه[23] وضعیت مالی و درآمد چنین بر می آید ، که اکثریت مورد بررسی که طلاق گرفته اند ، دارای درآمد متوسط یا پایین بوده اند .
4-اعتیاد[24] : وابستگی فیزیکی و روانی فرد به یک ماده یا عمل مضر است . عامل مهم دیگر که موجب طلاق شده است ، اعتیاد همسر به مواد مخدر ،الکل و قمار بوده است[25] .
پیشگفتار :
ای نازنین پدرا وای مادر که شمع دل افروز خانه ای ، ای جان ما فدای شما ، آشتی کنید ، جغد طلاق بر سر ما ضجه می زند . لعنت بر طلاق ، از بهر مانه ، از بهر خدا آشتی کنید .
طلاق مهمترین عامل از هم گسیختگی ساختار بنیادی ترین بخش جامعه یعنی خانواده است . طلاق پدیده ای است قراردادی ، که به زن و مرد امکان می دهد تا تحت شرایطی پیوند زناشویی خود را گسیخته و ازیکدیگر جدا شوند .
طلاق بر انحلال یک ازدواج رسمی ، در زمانی که طرفین آن هنوز در قید حیاتند و بعد آن نیز از آن آزادند ، تا دوباره ازدواج کنند ، دلالت می کند . یا به عبارت دیگر طلاق شیوه نهادی شده اختیاری یا پایان یک ازدواج است . متفکران و جامعه شناسان[26]، طلاق را یکی از آسیب های اجتماعی[27] به شمار آورده اند و با بالا رفتن میزان آن را نشانه بارز اختلال در اصول اخلاقی و به هم خوردن آرامش خانوادگی و در مجموع دگرگونی در هنجارهای اجتماعی محسوب می دارند[28] .
ولتر[29] می گوید : ازدواج و طلاق در این جهان ، تقریباً با هم متولد شده اند . شاید ازدواج چند روز زودتر متولد شده باشد ، زیرا پس از زناشویی و گذشت چند روز ، کار زن و شوهر ، بزد و خورد و طلاق کشیده است . حقیقت این است که ازدواج و طلاق با هم به دنیا آمده اند و هردو از قدیم بوده اند و هر دو برای بشر لازم و ضروری اند . از این رو در تمام قوانین و تواریخ ملل قدیم یونان و ایران باستان و قوانین همورابی مساله طلاق وجود داشته و غالباً نیز طلاق دهنده مرد بوده و زن را در آن اختیاری نبوده است .
با ملاحظه قوانین حقوقی دنیا می توان گفت : که طلاق تا اواخر قرن نوزدهم در اروپا رسماً ممنوع بود . اما علی رغم مخالفت اربابان کلیسا ، از آن پس ، رفته رفته قانونی و مجاز اعلام شد[30] . (ستوده ، 1374 ، ص 238)
زن و مرد برای یکدیگر آفریده شده اند ، همان گونه که پیوند آنها طبق آیین و قراردادهای رسمی و اجتماعی برقرار می شود ، چنانچه طرفین نتوانند به دلایل گوناگونی ، شخصیتی ، محیطی و اجتماعی با یکدیگر زندگی کنند به ناچار باید طبق مقررات و ضوابط از هم جدا شوند و این حق را دارند که دوباره درصدد برآیند تا جفت مناسب و درخور خود را بیایند .
متاسفانه در کشور ما شمار جدایی زن و شوهر ها رو به افزایش است . در حال حاضر در بسیاری از کشورهای صنعتی پیشرفته میزان طلاق تا رقم 50 درصد افزایش یافته است . این گفته بدان معنی است که نیمی از زنان و مردانی که روزی با شوق و هیجان ازدواج می کردند ، تصمیم گرفتند این پیوند را پس از مدتی از هم بگستلانند ، شاید اگر زن و شوهرها فرزندی نداشتند و دشواریهای تربیتی و تحصیلی آنها مطرح نبود ، جدایی های چندان سخت و ناگوار نمی نمود و تنها به سرخوردگی و افسردگی زودگذر آنان در پایان می یافت . لیکن در بیشتر موارد قضیه به این سادگی نیست ، به دلیل تاثیرات منفی جدا شدن والدین بر سرنوشت و آینده کودکان بررسی این موضوع اهمیت و ارزش فراوانی پیدا می کند . طلاق بیشترین اثر خود را بر روی فرزندان
می گذارد . کسانی که نه دخالتی در ازدواج داشته اند و نه در جدایی این زن و مرد . ولی بیشترین ناملایمات و سختی ها و اثرات شوم جدایی بر جثه ظریف آنهاست . نمی دانم چطور پدر و مادری به خود اجازه می دهند که سرنوشت دیگری را چنین رقم می زنند و چطور نسبت به زندگی و سرانجام موجودی که خود آنها را بوجود آورده اند بی مسئولیت و بی توجه باشند . چطور به خود اجازه می دهند که با
لجاجت ها و خودخواهی ها و بالاخره حماقت های خود زندگی انسان را به باد فنا بگیرند[31] .
علل و عوامل :
آنچه اهمیت دارد ، شناخت علل و عوامل طلاق ، در دنیایی است که رشد آن را موجب شده است . در باب علل وعوامل طلاق باید به نکات زیر توجه کرد :
چندگانگی عوامل[32] :
پدیده طلاق ،پدیده ای است دقیقاً چند عاملی ، بدینسان هرگز یک عامل به تنهایی نمی تواند موجبات پیدایی آنرا فراهم کند در عرف عام می گویند فلان خانواده بخاطر فلان علت منهدم شد اینان جرقه ها را از عوامل باز نمی شناسند و در بسیاری از موارد یک حادثه بسیار کوچک همچون یک جرقه به خرمنی از عوامل دامن می زند و خانه را در آتش می سوزاند در عین حال باید توجه داشت طلاق با کدام اقدام از بین رفتنی نیست . در جوامعی بسیار کوشیدند تا طلاق را به کلی منع کنند . منع قانونی زمانی که عوامل اساسی پابرجاست نه تنها موجبات امحاء طلاق را فراهم نساخت بلکه عوارض سخت نابجا برجای گذارد . زیرا :
1-تکلیف فرزندان مبهم باقی می ماند .
2-زوجین جدا از هم می زیستند در حالی که بر حسب قوانین بهم تعلق داشتند.
3-ازدواج مجدد صورت پذیر نبود زیرا عدم امکان گسست زوجیت انعقاد قراردادی عقدی را غیر ممکن می ساخت
4-انسانها را از قبول پیوندی که هرگز گسست پذیر نبود سخت اباء می کردند و این امر بر شمار ازدواج ها اثر منفی بر جای گذارد .
شبکه منحصر به فرد عوامل :
چند یا چندین عامل به هم می پیوندند و با هم شبکه ای پیچیده فراهم می آورند . این شبکه در نوع خود منحصر به فرد است . به بیان دیگر هر طلاق از دیدگاه علی در نوع خود بی نظیر است زیرا یک زن و شوهر با توجه به شخصیت خاص هر یک از آنان است . خانواده منشاء نوع همسر گزینی منش و خلق و خوی هریک رابطهای خاص و منحصر به فرد فراهم می آورند . قطع این رابطه نیز با پیوند عوامل خاص و شبکه ای منحصر به فرد صورت پذیر است .
بقای عوامل :
باید توجه داشت ، آنچه بر سر رابطه زوجین می آید ، می ماند و آنچه در حیات هر یک از آنان از آغاز تا انجام رخ می دهد باز هم باقی می ماند . از این روست که امروز سخن از پایداری یا بقاء عوامل به میان می آید .
عوامل مکنون :
هنگامی که خانواده ای از هنجارهای اساسی جامعه دور می ماند و ضرورتاً کار آن به طلاق نمی انجامد به عنوان مثال زمانی که دو نفر از دو فرهنگ با دو زبان آداب عادات و رفتار متمایز ازدواج می کنند هرگز نباید تصور رود که بسیار زود راه گسست پیوند را در پیش خواهند گرفت ، اما این عناصر در این جا (ناهماهنگی چندگانه)[33] به صورت مکنون باقی می ماند و چنانچه زوجین بدان توجه نکنند خانواده با مشکلی خاص مواجه شده و همین عناصر بروز و تجلی می یابند و اساس خانواده را منهدم می کنند[34] .
طبقه بندی عوامل :
الف)عوامل غالب : منظور عواملی است که بر دیگر عوامل پیشی می گیرند . آنان را در زیر اثر هاله[35] جای می دهند و تا زمانی که پا برجا هستند اساس خانه نیز استوار است .
ب)عوامل کلان : منظور عواملی است که با کل جامعه یا آنچه وسیع یا فراگیر[36] خوانده می شود ، سر و کار دارند .
اینان از مهمترین عواملند زمانی که ارزش های اساسی یک جامعه بر لذت طلبی تمتع آنی مصلحت گرایی سودگرایی و ماده گرایی استوارند بی هیچ شبهه ارتباطات انسانی نیز از آن سخت تاثیر می پذیرند ، روابط انسانی از بعد معنوی تهی می ماند و صرفاً در راه التذاذ آنی برقرار می شود .
ج)عوامل میانه : منظور عواملی است که با محیط پیرامون سروکار دارند و بین عوامل کلان و خرد جای می گیرند ، به عنوان مثال ارزش های حاکم بر حزبی که احیاناً به آن تعلق دارند بر اندیشه و رفتار ما تاثیر می گذارند .
د)عوامل خرد : منظور عواملی است که با محیط پیرامون کوچک و با فرد یا گروههای کوچک سروکار دارند . در زمره این عوامل باید از خانواده خاستگاه به اصطلاح جامعه شناسان راهیاب نام برد[37] .
بهانه و عوامل :
باید بین آنچه ، افراد در راه توجیه عمل خود ذکر می کنند و واقعیت طلاق و عوامل آن تمیز گذارد ، همچنان که می بینیم ، طلاق در زمره حساس ترین و محرمانه ترین حوادث زندگی است . گاه انسانها از علل و عوامل اساسی آن آگاهی نمی یابند وگاهی این عوامل چنان با حریم زندگی پیوسته اند ، که گفتنی نیستند . از این روست که می بینیم در پاسخ این سوال که چرا طلاق گرفتید ؟ دلایلی ساده همچون دخالت اطرفیان همسر، زندگی با مادر شوهر و زبان بد همسر ، عنوان می شود[38] .
تعدد ابعاد :
طلاق همان طور که دارای عوامل بسیاری است ، از تعدد و حتی تنوع ابعاد نیز برخوردار است و شاید کمتر پدیده ای را بتوان یافت که از این دیدگاه چنین غنی باشد. در اینجا طلاق را از سه بعد روان شناختی ، جامعه شناختی و حقوقی ، بررسی می کنیم :
1-ابعاد روان شناختی :
باید توجه داشت ، طلاق بالاتر از همه یک پدیده روان شناختی است . در شرایط یکسان اجتماعی ، تمامی انسانها به طلاق تمسک نمی جویند . و لذا باید روحیه ای طلاق زده وجود داشته باشد .
بنابراین به نظر می رسد ، در راه جلوگیری از پیدایش چنین روحیه ای و یا درمان آن باید به نکات زیر توجه نمود :
1-انتقادپذیری 2-روحیه ترکیبی
3-تعلیه بلوغ : منظور این است که ازدواج تنها منوط به بلوغ جسمانی نیست و یابد با بلوغ روانی نیز همراه باشد
4-تسری پذیری : در بحث از روان شناسی طلاق باید به این نکته توجه داشت که طلاق یکی از واگیرترین پدیده ها در حیات انسانی است . بادیدن طلاق و تعدد آن مخصوصاً در محیط پیرامون خویش انسانها به نوعی تساهل نسبت بدان می رسند . قبح عمل کاهش می یابد و به تبع آن انسانها با برخورد با اولین مشکل به اندیشه طلاق می افتند .
5-توان خود را به جای دیگری نهادن[39] : در بحث از روان شناسی طلاق تاکید بر این است که انسانها را چنان پرورش دهیم ، که قادر باشند ، خود را به جای دیگری و طرف مقابل قرار دهند . عروسی که مادرشوهر را بغل می کند ، آیا هرگز خود را به جای دیگری نهاده است؟ بدینسان می بینیم هدف ، ساختن چنان شرایطی است که انسانها با شادی و التهاب دیگری انس می یابند و چنان از حساسیت روانی برخوردار شوند که از ناراحتی دیگری ناراحت شوند .
در این صورت ، زنی که همسرش بعد از ساعت ها کار به خانه می آید ، با درک خستگی ها و مصائب او کمتر انتظارات دور و دراز او خواهد داشت و در مورد مرد هم همین صدق می کند .
6-روحیه اغماض یا تساهل[40] : باید اندیشید که هر انسان جایز الخطاست باید پذیرفت که ما نیز خود خطا کرده ایم و امکان تکرار آن را نیز داریم . پس نباید به تبلور و بزرگ سازی خطای دیگری پرداخت[41] .
2-ابعاد جامعه شناختی :
طلاق نه تنها یک پدیده روان شناختی است ، بلکه دارای ابعاد جامعه شناختی بسیاری نیز هست . جامعه از دو دیدگاه بر روان انسانها تاثیر می نهد :
الف)بقاء و انباشت اثرات گذشته : محتوای روحی ، روانی و ذهنی هر انسان که در برابر ماست ، تا حدودی بسیار زیاد از گذشته اش منشاء می گیرد . اثرات خانواده یا محیط پیرامون در کودکی ، در سالهای بزرگسالی می مانند و در هر برهه بروز
می کند.
ب)آثار کنونی : گذشته از این ، هر انسان در چارچوب محیط خاص عمل می کند و محیط اجتماعی دوران جدید با آسیب های انکارناپذیری مواجه است که از آن جمله عبارتند از : 1-تکنوکراسی 2-شی سروری[42]
3-ابعاد حقوقی :
طلاق بی شبهه یک مساله یا پدیده حقوقی نیز هست ، آنجاکه قوانین طلاق آسان می شوند ، یعنی طلاق یکسویه است (به خواست زن یا مخصوصاً مرد صورت
می گیرد) و نیاز به دادگاه ندارد و آنی است ، به یقین شاهد افزایش طلاق خواهیم بود. در این صورت با افزایش طلاق های ناشی از حالات آنی ، ارقام طلاق تورم بیشتر
می یابد .
از این روست که :
1-طلاق از یک سویگی در می آید .
2-طلاق از آنیت خارج می شود و منوط به حکم دادگاه می گردد .
3-متقاضی یا متقاضیان طلاق مدتی در انتظار بماند تا هم با جدایی تمایل متقابل تقویت شود و هم در این مدت با کوشش مددکاران اجتماعی مشکل خانواده برطرف شده و زوجین بدان باز گردند .
4-در صورت تکرار کار قانونی طلاق دشوارتر گردد ، تا آنجا که در صورت بالاتر بودن از شماری فرد مجرم شناخته شود بدین قرار و بر اساس این معیار فردی که برای اولین بار تقاضای طلاق می کند ، عادی تلقی می شود . اما چنانچه همین فرد، برای دومین بار تقاضای طلاق نمود ، جامعه قضایی با احتیاط بدو می گردد و در
کارش سهولت کمتری ملحوظ می دارد و احیاناً مجبور به پرداخت جریمه ای نیز
می شود . اما در صورت تکرار عمل او به عنوان جرم تلقی می شود[43] .
ابعاد دیگر طلاق :
بل بوهانون ، نشان داده است که طلاق بدان سبب مساله غامضی است که همزمان شش بعد را در نظر می گیرد و از آنجا که جامعه هنوز وسایل موثر کمک به مردمی بتوانند از عهده چنین تجربه هایی برآیند ، دارا نیست ، بررسی مسئله طلاق نیز مشکل است .
آنچه که او شش وضعیت طلاق می نامد عبارتند از :
1-طلاق عاطفی[44] : زن و شوهر عواطف خود را از یکدیگر دریغ می دارند و روی از هم بر می تابند ، زیرا اعتقادشان به یکدیگر و جذابیتشان برای هم به پایان رسیده است .
2-طلاق اقتصادی[45] : وقتی خانواده ای از هم می پاشد ، تصفیه اقتصادی یعنی تقسیم اموال و دارایی آنها در دو سهم ضروری است .
3-طلاق قانونی[46] : در دادگاه پایان رسمی ازدواج و همراه آن شرایط اجازه ازدواج مجدد برای طرفین اعلام می گردد .
4-طلاق توافقی والدین[47] : تحقیقاتی که درباره حضانت فرزند ، دیدار بعدی
آنان ، مسئولیت های هریک از والدین از نظر مالی و تربیت کودکان و غیره اتخاذ
می گردد .
5-طلاق اجتماعی[48] : تغییراتی است که در رابطه با دوستان و آشنایان اتفاق می افتد . بدین معنا که چون از وقوع طلاق اطلاع پیدا می کنند هر یک به گونه ای واکنش نشان می دهند .
6-طلاق روانی[49] : وقتی ازدواجی گسسته شد ، احساس همدلی از بین می رود و مفهوم خود را تغییر می کند و اینجا طرفین باید درک کنند که دیگر هیچ کدام بخشی از یک پیوند را تشکیل نمی دهند . زیرا هریک خود را تنها می بینند و این تنهایی برای بسیاری یک ضربه است[50] .
طلاق از دیدگاه روابط انسانی :
به درستی می توان پذیرفت طلاق ، آنجا بیشتر رخ می دهد و تعدد می پذیرد ، که روابط انسانها دچار بحران شده باشد . در جامعه ای کوچک روابط انسانها پایدار و دارای امتداد است . (بدان صورت که هر کس از گذشته دیگری نیز به خوبی اطلاع دارد ) به یقین طلاق کمتر رخ می دهد .
باز آنجا که در حیات انسانی ، لذت گرایی و سود اندیشی کمتر جای معنویت و انسانیت را گرفته باشد ، طلاق کمتر پیش می آید . بدینسان می توان پذیرفت : با سالم سازی روابط انسانی ، آموزش ارتباط انسانی به انسانها و ... می توان از میزان طلاق کاست . همچنان که خانواده های اضطراری یعنی آنجا که انسانها به حسب میل و علاقه ، بلکه به اضطرار و ناچاری با یکدیگر حیات می گذرانند را مطلوب نمی دانیم و پیدایش روابطی تهی از خمیر مایه معنویت را از مهمترین عوامل طلاق به حساب می آوریم[51] .
تمایز بین طلاق و مفاهیم نزدیک به آن :
1)تمایز طلاق با فسخ : در آغاز باید بین طلاق و فسخ تمیز گذارد . این دو از سه جهت متمایز می باشند :
الف)فسخ قطع قرارداد زوجیت است . بدون آنکه با تشریفات خاص طلاق همراه باشد .
ب)در فسخ زن از مهر محروم است .
ج)در فسخ روابط زوجیت به طور کامل قطع می شود . حال آنکه در بعضی از اقسام طلاق ، امکان بازگشت به زندگی زناشویی قبلی در پایان عده بدون ازدواج مجدد وجود دارد .
همانطور که از نامش بر می آید ، در فسخ رابطه زوجیت گسسته می شود ، بدون آنکه طلاق صورت گرفته باشد .
موارد فسخ بدین قرارند :
1-جنون زن یا مرد : چنانچه زن یا مرد ، قبل از عقد قرارداد زوجیت دچار جنون بوده و طرف مقابل از آن اطلاع و آگاهی نداشته باشد ، می تواند بدین دلایل به قطع رابطه زوجیت بپردازند .
بنابراین پیشین بودن[52] جنون نسبت به عقد و اثبات آن توسط مراجع صاحب صلاحیت عامل اساسی فسخ است .
2-فقدان صفات شرط شده : چنانچه مرد یا زن ، قبل از ازدواج شرط هایی را مطرح ساخته و طرف مقابل پذیرفته باشد ، در صورت فقدان آنان ، فسخ ازدواج از جانب طرف مقابل امکان پذیر است .
3-نارسایی های جسمانی زن یا مرد : چنانچه زن یا مرد ، دارای چنان نارسایی هایی جسمانی باشند که تحقق امر زوجیت را محال سازد ، امکان فسخ قرارداد برای طرف مقابل وجود دارد[53] .
تمایز بین طلاق و اظهار فقد :
در بسیاری از جوامع ، ازدواج زمانی رسمیت می یابد که فرزند یا فرزندانی تولد یافته باشند . پس در صورتی که زمانی معین از ازدواج یک زوج بگذرد و فرزندی به دنیا نیاورند ، ازدواج آنها از جانب فرد و جامعه کان لم یکن تلقی می گردد و هریک از طرفین حق دارد ، بدون فسخ قرارداد زوجیت با فرد دیگری قرارداد ازدواج ببندد که بدان طلاق ارتجالی گویند .
وسترمارک در اثر معروفش «تاریخ ازدواج انسانها» بدان اشاره دارد .همین امر در جوامعی دیگر در زمینه استقرار یا عدم استقرار روابط جسمانی مطرح است . فروتز در مطالعه اش در باب طلاق ، در بین اقوام نانسی می گوید : بین یک اقوام ، یک ازدواج تا زمانی که روابط جسمانی بین زن و شوهر برقرار نشود ، رسمیت نمی یابد . هنگامی که یک زن بیوه ، ازدواج مجدد می نماید ، زمانی که استقرار روابط جسمانی بین او و شوهرش تحقق پذیرد ، همسر او به شمار می آید . حتی اگر تشریفات زناشویی نیز به عمل نیامده باشد . اما چنانچه مرد از استقرار این روابط با وی اجتناب کند ، زن از آن او به شمار نمی آید و می تواند با مرد دیگری رابطه برقرار نماید[54] .