دیروزعصر کهکشان گوتنبرگ وامروزانفجار اطلاعات و انقلاب ارتباطات عصری که رسانه های ازهر شکل وشما حاکمیت بی چون چرا ی خود را بر جهان اعمال می کنند .
دنیای امروزدر تسخیرفن آوریاطلاعات وارتباطاتی است و این فن آوری آنچنان بشریت را از فاصله های دور و کران تا کران بهم نزدیک نمود که گوی در کنارهم نشسته اند و با هم زندگی می کنند چهره به چهره در حالگفتگو و آن هم روی یک فرش و زیر یک سقف .
امروزپا به پای پیشرفت تکنولوژی در حوزه رسانه ها و ارتباطات دین جایگاه خاص خود را دارد و حرف و حدیث جانانه ای را نیزدارد در این عرصه فقه وپویا و قومی شیعه از چنان و اقتداری استدالالی برای ارایه طریق و بهبود شرایط و قانون مند شدن حرکت رسانه ها دارد که در کمترتفکر ارزش می توان بدون هیچ تردیدی بشر برای زیستن در دنیا ی امروزبه اطلاعاتی که او را دردنیای امروزبه اطلاعاتی که او را در زندگی روزمره اش بار ی و مددی رسانه نیازمند است و با گسترش علم و تکنولوژی قطعا ازپیام و اطلاعات است چرا که ماهواره های ارتباطی در مداریلا یتناهی این سپر درحرکت و چرخش اند .
ما امروزانسانها در دنیا روزگاری سپری می کند که سپهر نیگلون مملو ازپیام و اطلاعات است چرا که ماهواره های ارتباطی در مدار لایتناهیاین سپهر درحرکت و چرخش اند .
ما امروزجهانی که تراوش فکری مارشال مک سوهان بودبه عینیه ملاحظه می کنیم چرا که امروزتمامی وسایل ارتباط جمعی ازجمله رادیو ، تلویزیون ،مطبوعات سینما ، تئاتر واینترنت و هها وسیله ارتباطی دیگرکه در حال ارسال پیام های جاذب و متنوع به میلیونها مخاطب دراقصی نقاط جهان می باشد و نقش عمده ای را در فلاح و پیشرفت یسزا ایفا میکند بگونه ای که عصرحاضر را تمرکزگروهای وسیع در شهر های بزرگ تمدن و پیشرفت صنعتی و تکنولوزیکی ودر عین حال پیچیدگی وضعیت عصر انقلاب ارتباطات و انفجار و اطلاعات نامیدند که همینطور هم هست .
چرا که رشد سریع جمعیت در جهان زندگی جمعی ووابستگی های ملی و بین المللی و ناامنی ها بحرانها تحولات سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و. فرهنگی فراموش سنتها و بیدری وجدان عمومی نیازعمده بشر به اطلاعات ناب جدید بروز از جمله عواملی بود که چا از نظر فیزیکی که ازفرسنکها راه دور آنان را در کنار هم قرار دادو تحقق تئوری و پیش بینی بین سالهای متمادی پیش آن عالم و دانشمندعلیم ارتباطات تا تا نادانی را نوید داد و بشر با چشم خود دید
نمونه دیگر کار کردن وسانه های گروهی مساله مطبوعاتی است پدیده با در دوره قاجار به شور عباس میزا وارد ایران شد .
این رسانه هم متاسفانه در بدو ورود در مرحله ی شکل گیری خود در شرایط نا مطلوب تقلید سطحی ازغرب و بی توجهی به هویت ملی تکوین یافتن .
نسل اولیه مطبوعات کشور به شدت تحت نفوذ حکومت های استبدادی وقت بودند و جزنقش وزبانی یک طرفه حکومت نقش دیگر ی را ایفا نمی کردند .
در سال 1357 شمشی را سال طلایی مطبوعات ایران نامیده اند در این سال حدود چهار صد نثریه منتشر شد که شروع حضور مطبوعات در خدمت بلوغ آگاهی های سیاسی و اجتماعی جامعه ی ایران محسوب می شد
چکیده:
تلویزیون در حال حاضر برای بسیاری از مردم جهان مهمترین و شایع ترین شیوه تفریح و کسب اطلاع است. در این مقاله به این مساله میپردازیم که آیا تلویزیون روش مناسبی برای تفریح و کسب اطلاعات برای مسلمانان است. او در این مجال میکوشد که به واقعیتهای موجود عصر حاضر نگاه کرده و امکان ایجاد رسانههای جمعی برای مسلمین را نیز بررسی کند.
تلویزیون اکنون به شایعترین شیوه تفریح و کسب اطلاعات برای میلیونها نفر در سراسر جهان تبدیل شده است. این سوال که آیا تلویزیون در جوامع اسلامی نیز راه خوبی برای تفریح و کسب اطلاعات است یا خیر، امری است که باید مورد توجه قرار گیرد. تلویزیون به عنوان شیوه اولیه تفریح برای میلیونها نفر در سراسر جهان، شایان توجه ویژه است. تلویزیون یک اختراع مدرن است، مانند بسیاری دیگر از اختراعات از قبیل اتومبیل، تلفن، یخچال و کامپیوتر، همه اینها جوامع را به نحوی غیرقابل پیشبینی، تحت تاثیر قرار دادهاند. شاید بتوان ادعا کرد، تلویزیون علاوه بر این که به عنوان یک اختراع مدرن، آثاری کلی بر جوامع بشری دارد، دارای آثاری خاص نیز بر روابط توسعه انسانی است.
هر چند که تلویزیون از بسیاری جهات صرفا یک اختراع مدرن مانند بقیه اختراعات است، اما جا دارد که نظرات افراد مختلف را در مورد آثار آن، ملاحظه کنیم. یک مقایسه نظاممند، نشان میدهد که افراد بسیار بیشتری به تاثیر تلویزیون بر جوامع توجه دارند تا تاثیر ماشینها و تلفنها و ... شاید این امر نشانگر تاثیر دو گانه تلویزیون بر زندگی انسانها باشد، چرا که بر خلاف پذیرش غیر سوال برانگیز و غیر اختیاری دیگر اختراعات، پذیرش تلویزیون به نوعی، اختیاری به نظر میرسد.
انسانها نسبت به وجود ماشین یا تلفن، احساس نیاز و ضرورت میکنند پس این سوال اساسی را برای افراد ایجاد نمیکند که آیا این وسیله مورد نیاز است یا خیر و همین مساله باعث میشود که به آثاری که این وسایل بر جامعه میگذارند، توجه نشود. اما در مورد تلویزیون، چون احساس اختیاری بودن وجود دارد، به این مساله بیشتر توجه میشود. بنابراین در مورد تلویزیون نه تنها باید اثر آن را بر جامعه به عنوان یک اختراع مدرن مورد توجه و ارزیابی قرار دهیم، بلکه به رویکردی وسیعتر نیاز است تا تلویزیون را به عنوان یکی از اشکال رسانه و در چنین جایگاهی مورد ارزیابی قرار دهیم.
جنبههایی از تلویزیون با دیگر اختراعات مدرن مشترک نیست (احتمالا کامپیوتر در این زمینه یک استثنا است) در حالی که تلویزیون اشتراکات فراوانی با پسر عموی قدیمیاش رادیو دارد، اما به نظر میرسد که تلویزیون موانع موجود بر سر راه جهان فعال و چند رسانهای اینترنت را برداشته است. تصویرپردازی، نکتهای اساسی در فهم تلویزیون است و برای ارزیابی اثر تصویرپردازی بر زندگی انسان از زوایای گوناگون میتوان به بررسی پرداخت. ما میتوانیم به آثار فیزیکی تلویزیون و یا عواقب فرهنگی و اجتماعی آن و یا حتی اثرات سیاسی و اقتصادی آن توجه کنیم. همچنین از لحاظ روانی میتواند مورد تحلیل قرار گیرد که چرا انسان برای مدت چند ساعت به یک نقطه خاص که نورهای مختلف در آن به طور دائم جابهجا میشوند زل میزند. حتی میتوان اثر نگاه کردن به نور برای ساعات مختلف را بر روی چشم آدمی مورد مطالعه قرار داد. علاوه بر این، در حوزه فیزیولوژی میتوان اثر تلویزیون را بر چاقی و فربهی انسانها مورد توجه قرار داد، که مطالعات اخیر در مورد سلامتی، به این نکته میپردازد. حتی بدون توجه به این مطالعات نیز این امر قابل توجه است، چرا که تماشای تلویزیون مستلزم آن است که فرد حرکتی نکند، علاوه بر این که تبلیغات آن همواره فرد را به سمت غذاهای بیهوده دعوت میکند. حال اگر این دو را با هم جمع کنیم خوردن غذاهای بیهوده و بیش از حد یک جانشستن - به سادگی میتوان چاقی را نتیجه گرفت. علاوه بر این تلویزیون یک تصویر دو بعدی متحرک و مسطح دارد که امری بیسابقه در تاریخ بشری است. البته انسانها به کندهکاریهای غار و نقاشیهای روغنی و اخیرا به عکسها توجه داشتهاند، اما احتمالا هیچ کس ساعتها در روز به تصاویر خیره نمیشده است، آن گونه که امروزه انسانها و خصوصا آمریکاییها ساعتها در روز به تلویزیون خیره میشوند. بنابراین، موضوعات بسیار مفیدی برای بررسی در زمینه تلویزیون وجود دارد که البته برخی از آنها به نحو محتاطانهای در برخی از کتابهای کلاسیک فعلی بررسی شدهاند (مثلا 4 استدلال برای حذف تلویزیون، اثر جری ماندر). هر چند که برخی از ای کتب، نیازمند روزآمد شدن هستند.
آنچه فرد از تلویزیون تماشا میکند، به نوعی روشهایی پیشنهادی برای زندگی است که احتمالا دیگران به آن جلب خواهند شد؛ حال این جلب شدن میتواند آگاهانه و یا ناآگاهانه باشد. کافی است که به انواع صحبت کردن و لباس پوشیدنی که از طریق برنامههای کمدی تلویزیون آمریکا ترویج می شوند، نگاه کرد و فهمید که این برنامهها منبعی برای نوع لباس پوشیدن و صحبت کردن و به طور کلی رفتار هستند. تصاویر تلویزیونی برای برخی از افراد، نوعی زندگی را رقم میزند، حال آن که این روشهای زندگی در اکثر موارد، غیر واقعی و غیر قابل دستیابی برای همگان هستند. این تصاویر مربوط به دنیای خیالی و سرزمین آرزوها هستند. البته این به معنی آن نیست که اثر تخیل و آرزو را بر واقعیت انکار کنیم اما مهم این است که بدانیم، بسیاری از برنامههای تلویزیون خیالاتی دست نیافتنی را ترسیم و ترویج مینمایند.
البته میتوان این موضوع را رها کرد و موضوع دیگری تحت عنوان اثر تلویزیون به عنوان یک رسانه را در بیان داستانها مورد بررسی قرار داد . انسانها داستان را دوست دارند . ما دوست داریم که داستان بشنویم و داستان تعریف کنیم و این امری طبیعی و عادی است، اما اختراع تلویزیون موجب شده است که صرفا عدهای خاص داستانها را میگویند. فقط آنهایی که به تکنولوژی و رسانه تلویزیون و تولید و پخش آن دسترسی دارند، میتوانند داستان بگویند . به نظر میرسد که واگذار کردن این عرصه مهم از زندگی جمعی به یک گروه کوچک منفعت محور از شرکتها، اثری قابل توجه در روابط انسانی ما و تغییر آن داشته باشد . نشستن و به داستانگویی مادربزرگ گوش کردن،کاملا متفاوت از پای تلویزیون نشستن و داستان سرایی یک غریبه را گوش دادن است و ما باید به این تفاوت اساسی عمیقا توجه کنیم . این که مادربزرگ را ساکت کنیم و به جای آن تلویزیون را روشن کنیم یا در حقیقت ، آن فعالیت مبتنی بر خانواده قدیمی را متوقف کنیم و به جای آن یک نهاد دور از دسترسی و غیر شخصی را قرار دهیم ، چه معنایی دارد ؟!
بیان داده ها واطلاعات وتجیه وتحلیل:
برخی شاید این سوال را داشته باشند که آیا اثر تلویزیون بر همه جوامع یکسان است یا بر همه جامعهای آثاری خاص دارد . البته به نظر میرسد که برخی از آثار تلویزیون جهانی است ؛ مثلا مصرف فیزیولوژیک تصاویر، حال آنکه برخی دیگر از آثار آن احتمالا بیشتر به فرهنگهای خاص جوامع بر میگردد ؛ مثلا نوع برداشت افراد از تصاویر. در مرحله اولیه ، برنامهسازان چندان ماهر نبودند و اهداف و خواستهای آنها و تامین کنندگان مالی برنامهها، به خوبی در تصاویر مشهود بود و محصول کار آنها، علاوه بر سیاه و سفید بودن،محدود به چیزهای بود که بتوان با 2 عدد دوربین آنها را ضبط کرد . بنابراین ، اکثر برنامهسازان برنامههایی که ویرایش و جلوههای ویژه اندکی داشت، ارائه میکردند. مردم ناگهان به تلویزیون روی آوردند، چرا که یک نوآوری بود، اما هنگامی که تازگی این پدیده جدید از میان رفت، تبلیغات گران و برنامه سازان متبحرتر شدند و ابزارهای خود را متوجه مخاطبان مشخص و تعریف شده کردند . این مخاطبان را میتوانستند از میان یک فرهنگ خاص و یا مانند برنامههای تلویزیون آمریکا، بر اساس یک محدوده سنی تفکیک شده مشخص و یا از میان فرهنگهای گوناگون انتخاب کنند. در این صورت، تبلیغات محلی خود را مطابق ذائقه بومی شکل میدهند . اخیرا تولید کنندگان مشغول به شبیه سازی برنامههای تلویزیونی با یک دو قلوی محلی هستند . در این روش، یا برنامهها و تبلیغات بازرگانی خود را به زبان محلی پخش میکنند و یا لباسها و سنتهای محلی رفتاری و پوششی مختلف را به جهان رویایی تلویزیون وارد می کنند.
در یک بررسی نزدیکتر و دقیقتر نیز ما شاهد آن خواهیم بود که برنامههای تلویزیون یک سری آثار احتمالا جهانی و یک سری آثار وابسته به فرهنگهای خاص دارد . بیایید نگاه دقیقتری به این آثار وابسته به فرهنگهای خاص داشته باشیم .
همان گونه که میدانیم ، در جوامع مختلف، اصول رفتاری گوناگونی وجود دارد و در گذشته، این اصول رفتاری از سوی افرادی که در یک جامعه خاص میزیستهاند و تحولات و روندهای جوامع دیگر را که در جامعه آنها اثر میگذاشته بررسی میکردهاند ، مورد مذاکره واقع شدهاند . در عصر رسانه، یک عامل کاملا مجزا ظهور کرده است و آن فشردگی زمان و مکان است . امروزه دسترسی به تصوراتی از فرهنگهای کاملا مختلف به سادگی و سرعت و روزآمدی هر چه تمامتر امکانپذیر است و فرد میتواند این دسترسی و مصرف فرهنگی را به سادگی جایگزین کند و یا تغییر دهد . شاید در گذشته ، انسانها نسبت به روندها و پدیدهها نو حساس بودهاند ، اما اختراع تلویزیون موجب گذرا بودن و تغییر سریع این روندها و پدیدهها گردیده است .
به این ترتیب، تبلیغات گران و تولید کنندگان، راه پیش روی مصرف کنندگان هستند و در هر لحظه به فکر راهی برای فروش کالاها و برنامههای سال آتی میباشند ، حال آنکه مردم هنوز فرصت کنار آمدن با کالاهای همین سال را پیدا نکردهاند . البته این نگاه به نوعی بدبینانه است ؛ اما در هر صورت، تا حد زیادی اوضاع از همین قرار است .
از سوی دیگر ، رسانههایی از قبیل تلویزیون ،ویدئو و DVD ابزاری اساسی برای کنترل مغزها شدهاند . برای درک بهتر این نکته، وسعت و فراگیری بسیار زیاد "اخبار" و تلاشی رقابتی آژانسهای خبری و تامین کنندگان مالی شرکتی و دولتی آنها را در نظر بگیرید که چه سخت کوشانه برای تحت تاثیر قرار دادن مغز و قلب مخاطبان خود تلاش میکنند . به عنوان مثال ، شبکه ماهواره ای الجزیره را در نظر بگیرید. آمریکاییها در طول حمله به عراق و اشغال این کشور، مستقیما به این شبکه حمله کردند ؛ چرا که آن ها با در دسترس بودن تصاویر و اخباری که کنترل آن در دست غیر آمریکایی باشد ، راحت نبودند و این بازیگر جدید عرصه رسانه ، تفوق کلی آنها را در کنترل مغزها تهدید کرده بود . بنابراین، سیاست کنترل مغزها و رقابتی که در آن جریان دارد، ایالات متحده را مجبور کرد که خبرنگاران الجزیره را از عراق اخراج کند تا بتواند بدون آنکه کسی داستان جنگ رانقل کند، مردم عراق را کشتار کند . درعین حال که الجزیره با شبکههای ماهوارهای آمریکایی از قبیل CNN رقابت میکند، اما در شکل و ساختار کاملا شبیه CNN و دیگر شبکههای ماهوارهای آمریکایی است . تبلیغات و برنامهسازیهای آن - بدون توجه به عقایدی که ترویج میکند - در محدوده خاصی از یک سلسله قواعدی قرار دارد که مدتها پیش از آنکه الجزیره برپا شود، از سوی خبر سازان ایجاد شده بود . تبلیغات الجزیره نیز غیر از آنکه برخی از مردان را در دشداشه و زنان را در حجاب نشان میدهد، دقیقا شبیه و دارای پیامهایی است که مشابهان آمریکایی آن ترویج میکنند. در نهایت، پیام همه اینها این است که بیننده باید هم در مورد اطلاعات و هم در مورد شیوه زندگی، مصرف کننده باشد . در این هدف، دو شبکه کاملا متضاد ، تقریبا یکسان هستند.
جدای از نگرانی در مورد مصرف کنندگی در اخبار و تفریحات ، افراد غالبا میپرسند که چگونه برای مسلمانان، استفاده بهتر از فنآوریهای جدید ارتباطات و اطلاعات ممکن خواهد بود . بخشی از جواب به این سوال این است که ما باید به نحو واقعبینانهای بررسی کنیم که این فنآوریها چه کارهایی میتوانند انجام دهند و چه کارهایی نمیتوانند .این فنآوریها همانند همه ابزارهای دیگر، از لحاظ محتوا و عرصهای که میتوانند کار کنند، محدودیتهایی دارند. به عنوان مثال، هر آنچه را که نتوان به صورت دیجیتال درآورد و به صورت بستههایی از داده در شبکه قرار داد، در شبکه های ماهواره ای و اینترنت بلااستفاده خواهد بود. درکنار محدود بودن به چیزهایی که در هر آن، قابل تبدیل به عدد و رقم هستند، این رویکرد حاد نسبت به دیجیتال کردن، بخش عظیمی از دانش و تجربه و آگاهی را که بشر میتواند در تعامل رو در رو منتقل کند و انتقال آن از طریق این فنآوری ها ممکن نیست، نادیده می گیرد. عشق و همدلی را نمی توان دیجیتال کرد؛ حال آنکه این حقایق، چه درست و چه ناردست، به خوبی خود را بر انتقالات این فنآوری تحمیل کرده اند. در ارزش گذاری این فنآوریها مهم آن است که بدانیم، فرهنگ همواره به بهترین شکل آن از طریق تعامل رودروی انسانهای واقعی، در زندگی واقعی پیش رفته است.