درجه کارشناسی در رشته علوم اجتماعی خدمات اجتماعی
مقدمه:
انسان از لحظه انعقاد نطفه تا زمان تولد و نیز در دوران زندگی تا زمان مرگ تحت تأثیر عوامل متعددی است که هر کدام به نحوی در خصایص زیستی، شخصیتی و هم اخلاق و رفتارش مؤثرند. اینکه کودکی دچار اختلال باشد و یا آنچنان که باید از سلامت جسمی یا روانی مناسبی برخوردار نباشد بنا به دلایل متعددی است که برخی از آنها قابل پیش بینی و پیشگیری هستند. سنگ زیربنای هر جامعهای خانواده است در صورتی که در یک جامعه، خانواده از محبت و سلامت برخوردار باشد و بتواند انسانهای شایسته و صالحی تحویل جامعه دهد، آن جامعه از سلامت کافی برخوردار خواهد بود و به نحو صحیح می تواند در راستای توسعه گام بردارد. کانون اصلی زندگی و پرورش هر فردی خانواده است. اگر انسان در خانواده ای با اخلاق والای انسانی و اجتماعی تربیت شود، قطعاً بیشتر به حال خود و اجتماع مفید خواهد بود و به تعبیری می توان گفت که جامعه سالم در گرو داشتن خانوادههای سالم است.
سلامت خانواده در این است که بتواند انسانهایی سالم از نظر جسمی، فکری و اجتماعی تحویل جامعه دهد. سلامت جسمی در گرو تغذیه و حفاظت صحیح از پیش از تولد تا بزرگسالی است. سلامت فکری مستلزم نظارت، همدلی و همفکری والدین نسبت به عملکرد و خواستههای فرزندانشان است و سلامت اجتماعی نیز مربوط به نظارت والدین بر حضور فرزندان در صحنههای اجتماعی و چگونگی توانمند کردن آنها نسبت به مسائل و پدیده های اجتماعی است. مطالعات نشان داده است که در اکثر بی بندوباریها، سرکشیها و انحرافات اجتماعی به تربیت اولیه و کودکی شخص برمیگردد. اگر انسان در زمان کودکی مورد پرخاشگری، بیاعتنایی، توهین و سایر تنگناها قرار گیرد، در جامعه فردی پرخاشگر و قانون شکن خواهد شد. بسیاری از خانواده ها و والدین نمی دانند پرخاشگری چیست وقتی تنبیه بدنی کودک را کودکآزاری نمی دانند و آن را برای تربیت صحیح فرزندان لازم هم می دانند، و نمی دانند که تا چه حد در امر سعادت یا بدبختی فرزندان خود سهیماند و مشکلات فرزندان، تا چه حد مربوط به آنان است.
برخی معتقدند که بدون تنبیه هیچگونه تربیتی نمیتواند امکانپذیر باشد. امروزه دیگر به کمتر کسی این امر پوشیده مانده است که اعمال قدرت از طریق تنبیه کردن، مخصوصاً اگر تکرار و تداوم یابد به ضرب و جرح منجر می شود و خواه ناخواه کودک را دچار عارضههای روحی روانی می کند و یا در مواردی او را به موجودی رنجور و ناتوان مبدل می سازد و به سراشیبی خودآزاری و یا دیگرآزاری و بیبندوباری و بسیاری از مشکلات روانپریشی دیگر سوق می دهد.
بیان مسئله
کودکآزاری به سه دسته تقسیم می شود:
کودکآزاری جنسی
کودکآزاری جنسی
بیتوجهی نسبت به کودک
مخفیترین نوع استفاده از کودکان،سوءاستفاده جنسی است که بخاطر طبیعت پنهانی این عمل کمتر آشکار می شود که ممکن است توسط هر فردی انجام پذیرد. مانند افراد فامیل و محرم تحت عنوان زنا با محارم یا توسط منحرفین جنسی (بچهباز) یا اشخاص دیگر. در اینجا منظور ما از کودکآزاری جسمانی این است که کودک یک بار یا به دفعات متعدد مورد ضرب و شتم و آزار و شکنجه عمدی افراد بالغی که مسئولیت آنها را بر عهده دارند، قرار گیرد. در این دسته علاوه بر آزار جسمانی،محرومیت از خوراک و پوشاک نبود توجه و مراقبت، نبود سرپناه و محرومیت از محبت و عاطفه به طور عمد نیز مطرح است.
این دسته در تمام گروههای سنی و نژادی و سطوح مختلف اجتماعی، اقتصادی و در هر دو جنس دختر و پسر دیده می شود. که البته به نظر می رسد براساس تحقیقات انجام شده دختران بیش از پسران مورد کودکآزاری قرار می گیرند (باغبان، 1386 : 10).
خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی قدمتی به اندازه نوع بشر دارد و در طول تاریخ دارای تحولات و فراز و نشیبهایی بوده است. هر چه به عصر جدید نزدیک می شویم، تکامل خانواده را بیشتر شاهد هستیم. قبل از دوره صنعتی چند نسل از افراد با یکدیگر زندگی می کردند و تنوع اقتصادی آنقدر وجود نداشت. افراد در میان خانواده پرورش مییافتند.
روش آموزش و پرورش نه تنها در جوامع مختلف دنیا کاملاً متفاوت است بلکه در یک کشور و یا در جامعه شهری و روستایی نیز تفاوت دارد. پس می توان گفت هر فرد مخلوطی است از محیط اجتماعی و پرورش خود، و اختلاف افراد ناشیاز تفاوت کاربرد روشهای تربیتی است. پس می توان نتیجه گرفت که اختلاف زیادی در چگونگی آموزش و پرورش افراد دیده می شود، که ناشی از نوع طبقه، نوع فرهنگ رایج و عامی ، جمعیت و همچنین خصوصیات شخصیتی افراد است. والدین نقش اساسی در تربیت کودکان دارند. والدینی که از لحاظ شخصیتی مشکل دارند، در تربیت فرزندان خود نیز دچار مشکل میشوند و ناچار از شیوههای تربیتی استفاده می کنند که در انتها به ضرب و جرح و کودکآزاری منجر می شود و مقصر اصلی در این پدیده فرزندان میدانند. (خانی، 1378: 51).
کارشناسان علوم تربیتی و اجتماعی به منظور اجتماعی ساختن کودکان و تطابق رفتارهای آنان با هنجارهای اجتماعی قائل به دو نوع مکانیسم هستند. یکی از آنها جامعه پذیری و دیگری کنترل اجتماعی است. اگر فرآیند سازگاری کودکان و نوجوانان از طریق مکانیسم جامعه پذیری میسر نباشد استفاده از کنترل اجتماعی توجیه می شود. باید توجه داشت که کنترل اجتماعی کودک به معنای کودکآزاری و یا تهدید و ارعاب کودکان نیست، بلکه استفاده از شیوه ها و روشهای تربیتی صحیح و اصولی است. (معروف، 1384 :4)
موضوع تحقیق
بررسی علل اجتماعی و روانی کودکآزاری (مورد مطالعه اورژانس اجتماعی هاجر).
اهمیت تحقیق
شاید برای برخی از والدین، آزار و اذیتی که از سوی آنها یا سایر اعضای خانواده کودکان اعمال میشود، مسئله زیاد مهمی نباشد. آنان عادت کردهاند که ارزش و اهمیت زیادی برای شخصیت فرزندان قائل نشوند. برخی بر این باورند که رو دادن به کودکان آنها را گستاخ بار میآورد. کودکان تا زمانی که بزرگ نشده و به سن بلوغ نرسیدهاند، نباید زیاد مورد عنایت و توجه قرار گیرند.
اینگونه افکار و نگرشها باعث پایمال شدن حقوق کودکان در جامعه می شود علاوه بر این مسئله، داشتن این نوع نگرش دارای اثرات نادرست تربیتی در سطوح فردی و اجتماعی است.(مسکنی، 1384 :7)
از لحاظ فردی، عدم توجه به کودکان و احیاناً تنبیه و اذیت آنان به شیوههای مختلف در خانواده، مدرسه و سایر نهادها باعث بوجود آمدن شخصیتهای متزلزل، تحقیر شده، عقدهای و پرخاشگر در نوجوانان و جوانان آینده جامعه می شود. اگر افراد بوجود آورنده یک جامعه، از شخصیت سالم بهرهمند نباشند امکان توسعه اجتماعی و فرهنگی در آن جامعه میسر نخواهد بود از لحاظ اجتماعی اثرات نامطلوب این پدیده در سطحی گسترده، چشمگیر می باشد. کودکآزاری باعث می شود تا نهاد خانواده که اصلی ترین نهاد اجتماعی است، در معرض تزلزل قرار گیرد، زیرا با وجود این پدیده، روابط عاطفی مستحکم بین والدین و فرزندان بوجود نمیآید و به این ترتیب روابط خانوادگی دچار آسیب و انحراف میشود. اگر چه کودکان در مراحل اولیه زندگی خود مجبور به تحمل چنین وضعی در درون خانواده هستند، ولی به محض رسیدن به سن بلوغ و پیدا کردن اختیار و توانایی، راه و شیوه مستقلی در پیش می گیرند. و مسلماً راه و شیوههایی را که در پیش می گیرند جدایی از آنچه که در این سالها در خانواده به او آموخته اند نیست، و این فرد در زندگی شخصی و خانوادگی خود وقتی که او نیز یک پدر یا مادر می شود همان شیوههای تربیتی غلط را در مورد فرزندان خود به کار میبرد. بنابراین اگر خانواده، که هسته اصلی سایر نهادهای اجتماعی به شمار می رود چنین وضعیتی را پیدا نماید، بدیهی است که سایر نهادهای موجود در جامعه دچار کژکارکردی خواهند شد. و به این ترتیب مشکلات ساختاری بیشتری بر سر راه توسعه اجتماعی و فرهنگی جامعه بوجود می آید. گذشته از موارد ذکر شده اهمیت کودکآزاری در گرفته شدن حقی است که از عدهای انسان گرفته می شود مانند حق خوب زندگی کردن، از امکانات بهرهمند شدن و از محبت پدر و مادر بهرهمند شدن. متأسفانه کودکانی که مورد اذیت و آزار قرار می گیرند، از کلیه امکانات یک زندگی خوب و از محبت پدر و مادر به دور هستند.(معروف، 1384 :16)