مقدمه
ظهور اسلام در آغاز قرن هفتم میلادی بنیاد بسیاری از کشورهای کهن ومتمدن در آن زمان را دگرگون ساخت و قدرت ونفوذ آن در ترکستان غربی وپنجاب از یک طرف واسپانیا از طرف دیگر گسترش یافت. به این ترتیب با پیدایش تغییرات اساسی در سرزمینهای مذکور،هنر وتمدن کهن آسیا، شمال آفریقا وحتی بخشی از اروپا دگرگون شد وشالوده هنرهای اسلامی که ترکیبی از هنر حکومتهای مغلوب (مانند ساسانیان وحکومت بیزانس) با فرهنگ اسلامی بود،شکل گرفت[1].
بدین وسیله از خلیج بنگال تا کرانه اقیانوس اطلس هنری با کیفیتی خاص به دست ملتها واقوام تحت سلطه اسلام پدیدار شد که دیدی خاص داشت وآن اعتقاد به اصول ومبانی وتعالیم اسلام مانند توحید ومبارزه با شرک بود. بنابراین هنرمندان از سنتهای گذشته قسمتهایی را پسندیده و مورد استفاده مجدد قرارداده اند که حتی الامکان وابسته به دیانت بوده و شیوه های هنری آن مغایرو متناقض با بیش و اعتقاد جدیدآنان نباشد. در این میان خصیصه ها و ویژگیهای هنری ایران زمین می توانست بیشتر از دیگر هنرها جوابگوی این نیاز باشد و با آن هماهنگی معنوی بیابد.
تشکیل هنر اسلامی تقریبا، با روی کار آمدن سلسله اموی در سال 41 هجری مصادف بود و این امر با انتقال مرکز خلافت از مدینه به دمشق بی ارتباط نبوده تغییر مرکز حکومت، مسلمانان را مستقیما با هنر بیگانه یعنی هنر ایران و رودم آشنا کرد و از همین زمان بود که هنر دوره بنی امیه، که التقاطی از هنر سرزمینهای همجوار بود، راه تازه ای در پیش گرفت[2].
هنر اموی بر اثر رویارویی دین و دولت جدید مسلمانان با سنتهای خاور نزدیک پدید آمده در واقع تمدن امویان در عین حال که تازه بود، سنتی وکهن نیز بود تازه از این نظر که در پی قالب های فکری،دیوانی وفرهنگی متناسب با مردم، اندیشه های جدید ونگرش های نوبود: وسنتی از این حیث که در جهان مفتوحه خود به دنبال این قالبها می گشت. امویان با گزینش الگوهای خود،نه تنها آنها را به روشی خلاق در هم آمیختند بلکه بتدریج آنها را بهبود هم بخشیدند شالوده ای محکم برای تحولات آینده جهان اسلام پدید آوردند. امویان با تختگاهشان دردمشق و لشکرکشیهای متعدد علیه بیزانس، بهتر از هر حکومت دیگر با گذشته مسیحی خاور نزدیک آشنا بودند ونیز می دانستند که حکمرانان امپراتوری وسیعی هستند ؛ و بخش شرقی امپراتوری آنها یعنی ایران و آسیای مرکزی، بیشترین غنائم را دراختیار آنها قراردادند ودیدگاهی از روشنترین نمودها وتاثیرات هنری جهانی جدید ودلفریب را پیش روی آنها گشودند[3].
در دوره امویان در زمینه احداث بناهای مذهبی و غیرمذهبی فعالیت قابل توجهی صورت گرفت؛ ازجمله میتوان به بناهای قبه الصخره، مسجد جامع دمشق، قصرالعمره و کاخ المشتی اشاره کرد که از شاهکارهای معماری اوایل اسلام به حساب می آیند.
منع صورت پردازی و تصویر سازی در آغاز ظهور اسلام موجب رکورد هنر نقاشی در کشورهای تحت تسلط حکومت اسلامی شد. و از این رو تزئینات ونقوش به شکلهای خطی، هندسی وانتزاعی بدل شد. از سوی دیگر اقوام عرب خودعموما بیابانگرد و چادرنشین بودند و لذا سابقه وسبکی در معماری و دیگر هنرهای اصلی نداشتند وهنرشان منحصر بود به نساجی و حصیربافی وساخت بت های مختلفی در هیات جانوران.اما بعدها بود که ضرورت ساخت مکان عبادت مسلمین و برپایی مساجد باعث شکل گیری هنر معماری اسلامی شد که تجلی آن را در طیف مختلفی از مساجد دوره های اسلامی شاهد هستیم.
بناهای اسلامی پیوند نزدیکی با نحوه عبادات روزانه مسلمانان دارد. رواج نماز جماعت نیاز به مکان بزرگی برای اجتماع مسلمین داشت. این مکانها در آغاز خانه های ساده ای بودند که با شاخ وبرگ نخل پوشیده شده بود.اما با پیشرفت وفتوحات مسلمین در سده های نخستین ضرورت ساخت بناهای عظیمی که گویای عظمت آیین جدید مسلمین باشد. ضرورت یافت[4].
آندره گدار هنر معماری دوره را این چنین توصیف می کند: «معماری اسلام در حالی شروع به کار کرد که فاقد هر گونه علم واطلاع وسابقه باستانی درهنر معماری بود به عبارت بهتر، کاررا با دست خالی شروع کرد. اسلام هنگامی که اداره امور امپراتوری وسیع خود را به دست گرفت می بایست خواهی نخواهی به تمام نیازمندیها پاسخ می داد. ساخت بنا هم یکی از آنها بود. بنابراین هر چه از عوامل ومصالح معماری در اطراف خود یافت به کار گرفت ، بدون آنکه نظری نسبت به انتخاب آنها داشته باشد و بدون آنکه اقتضای انتخاب کردن وجود داشته باشد یا بخواهد انتخاب کند. در مرحله اول تمام اقسام طاق را همچون طاق سوری،رومی، بیزانسی و ایرانی را مورد استفاده قرار دارد وستونها وجزرها،آجر وسنگ مرمر، موزائیک،نقاشی ،حجاری وتمام طرق ساختمان وتزئین را که در کشورهای مفتوحه معمول بود، به کار برد. در آغاز کارفقط فرمان می داد و سفارش می کردولی در چگونگی کار مداخله نمی کرد. اما کمی بعد در راه تربیت وتکامل کارپیشرفت کرد وطولی نکشید که در آنچه از دیگران تقلید کرده بود تجدید نظر کرد و آنهایی را که با ماهیت ومقتضای او سازگاری نداشت وغریب می نمود و یا با سلیقه اش منطق نبود، حذف کرد و درواقع از کسوت سازنده به کسوت معمار ارتفاع یافت[5].
به طور کلی بناهای دوره اسلامی را میتوان به دو گروه عمده تقسیم کرد:
1-بناهای مذهبی. شامل مساجد، آرامگاهها، مدارس، حسینیه ها،تکایا ومصلی ها
2-بناهای غیرمذهبی شامل پلها، کاخها، کاروانسراها ، حمامها، بازارها ، قلعه و آب انبارها
هنر اسلامی بیشتر به ابنیه ای مانند مساجد، عبادتگاهها،زیارتگاه ها و امامزاده ها می پرداخت. مرکز هر آبادی وجمعیتی مسجد بود که در اطراف آن مراکز و اماکن ضروری، تعلیماتی ،عام المنفعه ،تشریفاتی وسپس بازار و خانه ها قرار می گرفتند.
[1] -کیانی، 1377،ص3
[2] -همانجا
[3] -اتینگهاوزن، 1378،صص 18و19
[4] -گشایش، 1384،ص 175
[5] -گدار،1377،ص 345